هری پاتر نخستین مرجع فارسی زبان هواداران هری پاتر

هری پاتر نسخه موبایل

صفحه‌ی اصلی انجمن‌ها


صفحه اصلی انجمن ها » همه پیام ها (ایوان.روزیه)



پاسخ به: گفتگو با مدیران ، انتقاد ، پیشنهاد و ...
پیام زده شده در: ۲۱:۵۱ شنبه ۱۲ فروردین ۱۳۹۱
به ویکتور: ویکتور جان، ما از اعضای فعال تازه وارد به عنوان ناظر استفاده میتونیم بکنیم و مشکلی هم نداره. فقط قبلش باید به خوبی اونها رو با قوانین سایت و ایفای نقش آشنا کنیم. چون اگه به این مسائل آگاه نباشن این موضوع میتونه باعث به وجود اومدن هرج و مرج و درگیری های احتمالی بشه.

به جینی: همون طور که گفتم ناظر وظیفه ای نداره برای نقد. به قول شما بهتره که اگه نمیخواد نقد انجام بده تاپیک نقد رو توی انجمنش قفل کنه. ولی به هر حال برای نقد کردن نمیشه به ناظری فشار اورد چون جزو وظایفش نیست.

به مگان: خیلی خوبه که کسانی داوطلب بشن که پست اعضایی که مایل هستن رو نقد کنن. نقد کمی سخته و آشنایی فنی با نوشتن و رول نویسی میخواد، برای همین امیدوارم نویسندگان خوبمون که وقت و علاقه دارن برای نقد داوطلب بشن. توی ویزن باید تاپیکی برای نقد باشه، میتونن کسانی که داوطلب شدن نقد ها رو اونجا انجام بدن.

به الفیاس: راه انداختن ترم جدید هاگوارتز هم راه خوبیه. البته از هاگوارتز نباید انتظار معجزه داشته باشیم، ولی برگزاریش راه حل بدی نیست. ایشالا به زودی برنامه های این ترم رو سعی میکنیم اعلام کنیم.


ایوان روزیه...اسکلتی که وجود ندارد!


پاسخ به: گفتگو با مدیران ، انتقاد ، پیشنهاد و ...
پیام زده شده در: ۱۸:۱۶ جمعه ۱۱ فروردین ۱۳۹۱
در مورد نظارت:
همون طور که همه میدونیم اعضای فعال سایت کمن و خب انتخاب ناظر از بین تعداد کم اعضای فعال کمی سخت میشه. چون درسته که بعضی از دوستانمون که تازه وارد هستن ممکنه فعالیت خیلی خوبی داشته باشن، اما ممکنه از ساده ترین قوانین سایت یا قوانین ایفای نقش اطلاع نداشته باشن. برای همین باید به این دوستان فرصت داد که کنار فعالیت با این قوانین هم آشنا بشن.

غیر از اون چیزی رو یادم افتاد که یاداوری کنم. دوستان در مورد نقد نکردن ناظرین اشاراتی کرده بودن. خواستم یاداوری کنم که نقد جزو وظایف ناظر نیست. یعنی اگه ناظری نقد نکنه نمیشه مورد بازخواست قرارش داد. نقد کردن به عهده خود ناظره که میتونه این کار رو انجام بده یا نده. جزو وظایف رسمیش نیست که اگه انجام نداد به اون خاطر بخوایم ناظر رو زیر سوال ببریم. ناظرینی که خارج از وظایفشون این کمک رو به اعضا میکنن باید ازشون تشکر کرد.


ایوان روزیه...اسکلتی که وجود ندارد!


پاسخ به: گفتگو با مدیران ، انتقاد ، پیشنهاد و ...
پیام زده شده در: ۲۲:۲۳ پنجشنبه ۱۰ فروردین ۱۳۹۱
من متاسفانه بعد از آپدیت به پروفایل ها دسترسی ندارم و مشکل برام هنوز رفع نشده. برای همین نمیتونم ببینم هر ناظر چند وقته فعالیت نکرده و سایت نیومده و چیزهایی مثل این. برای همین باید از دوستان دیگه کمک بگیرم برای این موارد. با تالارهایی که ناظرینش خیلی وقته فعال نیستن سعی میکنیم از بین کاربران فعال ناظر انتخاب کنیم، برای انجمن های دیگه هم در صورت نیاز ناظر کمکی.

البته این رو هم توجه داشته باشید که اگه ناظری یک هفته مثلا نبوده نمیشه گفت غیر فعاله. الان عیده و خیلی ها ممکنه مسافرت و درگیر مهمونی باشن. از همین لحاظ فعالیت توی عید زیاد برای اینکه بگیم کسی کم کاره ملاک خوبی نیست. ولی باز هم برای این مدل انجمن ها سعی میکنیم ناظر کمکی انتخاب کنیم.


ایوان روزیه...اسکلتی که وجود ندارد!


پاسخ به: برج وحشت....!
پیام زده شده در: ۲۲:۳۶ یکشنبه ۶ فروردین ۱۳۹۱
لینی به سرعت تعظیم کوتاهی میکنه و بعد به همراه بقیه با سرعت نسبتا زیادی از اتاق خارج میشه. روفوس پشت در اتاق نفس عمیقی میکشه و میگه: نه انصافا چه فکری کردین؟! اومدیم به لرد میگیم طرف قاتله؟ جانیه؟ خونخواره؟! این صفت ها برای لرد، مال یه لحظه است ها اساتید!

رز موهای بلندش رو بهم میریزه و میگه: من چه میدونم، به هر حال باید به لرد اطلاع میدادیم دیگه. شاید دستور دیگه ای میداد. حالا که دستورش رو فهمیدیم جمع کنین بریم همه رو قتل عام کنیم و یارو رو زنده دستگیر کنیم بیاریم اینجا. کیا میان؟

روفوس نگاهی به لینی کرد و گفت: هوم. میگم مافیایی ها چطورین، خیلی خفنن؟
بلا پس گردنی محکمی به روفوس زد و گفت: از خودت خجالت بکش. توی دو شماره همه شون کشته نشده باشن مجبورتون میکنم کف اتاق تسترال ها رو آب و جارو کنین. اصلا من فرمانده این عملیاتم و من میگم کی بیاد.

روفوس اعتراض کنان گفت: کی گفته اصلا تو فرمانده باشی؟

کروشیوی سرگردانی از سوراخ کلید در به روفوس اثابت کرد و لحظه ای بعد لرد با صدای خشمگینی گفت: من! حالا هم اینقدر پشت در اتاق من سر و صدا نکنین. زودتر برین کارتون رو انجام بدین تا عصبانی نشدم.

روفوس که بازویش هنوز از شدت درد تیر میکشید، خودش را از در دور کرد و به آرامی پرسید: خیلی خب بلا. حالا بگو کیا باهات باید بیان؟
بلا نگاهی به مرگخواران انداخت و گفت:روفوس، لینی، لونا، رز و خودم. میریم اون مرتیکه رو از توی سوراخ میکشیم بیرون و اون موش های عوضی ای که اطرافش میپلکن رو هم میکشیم و میاریمش پیش ارباب تا حقشو بذاره کف دستش. کسی که اعتراضی نداره؟

روفوس آهی کشید و بدون اینکه چیزی بگوید دنبال بلا و بقیه به راه افتاد.


ایوان روزیه...اسکلتی که وجود ندارد!


Re: جادوگر سال
پیام زده شده در: ۱۵:۲۴ سه شنبه ۲۳ اسفند ۱۳۹۰
ارباب لرد ولدمورت. منم مثل لینی، رای دادن به ارباب مگه دلیل میخواد؟ بر همگان واضح و مبرهن است!


ایوان روزیه...اسکلتی که وجود ندارد!


Re: ناظر سال
پیام زده شده در: ۱۵:۲۳ سه شنبه ۲۳ اسفند ۱۳۹۰
ارباب لرد ولدمورت:

به خاطر زحمات خستگی ناپذیرش. فرقی نمیکنه صبح به سایت سر بزنی، ظهر یا حتی نصفه شب. هر موقع که باشه میتونی لرد رو ببینی که داره توی انجمنش پست میزنه، خلاصه میکنه، نقد میکنه و سوژه جدید میده.


ایوان روزیه...اسکلتی که وجود ندارد!


Re: شهر لندن
پیام زده شده در: ۱۹:۵۴ سه شنبه ۱۸ بهمن ۱۳۹۰
اما لرد لحظه ای بعد روزنامه رو مچاله کرد و بعد از اینکه آن را به سمت کله روفوس پرتاب کرد گفت: منصرف شدم، وقتی برای تلف کردن نداریم. وای به حال تک تکتون اگه دنیا به خاطر بی دست و پایی شما تموم بشه. اون وقت کاری میکنم که هر کدومتون به طور تضمینی دوبار تموم بشین!

بعد صورت خشمگینش را جلوی صورت بلا گرفت و گفت:خیلی خب بلا، گمونم قرار بود یه کاری بکنی.
بلا به زور لبخندی زد و بعد روی صندلی نشست و همان طور که آب دهانش را قورت میداد گفت: خب...چیزه ارباب، از کجا شروع کنم سرورم؟

سیبل تریلانی سرفه کنان و با خجالت گفت: اهم اهم. از سیاه ترین کارت شروع کن.

بلا چشم غره ای به سیبل رفت و بعد در حالی که در افکارش غرق شده بود مشغول یافتن خبیثانه ترین کارش شد. بعد بشکنی زد و گفت: هوم یافتم، راستش ارباب اون روزی که گفته بودین از خانواده جانسون اطلاعات بگیرم یادتونه؟ اون جانسون ابله سر پیری ازدواج کرده بود و دوتا بچه نغ نغو و دماغو هم داشت. خب منم بعد از اینکه اطلاعات جانسون رو از حافظه اش تخلیه کردم خودش و خانواده اش رو ریز ریز کردم.

لرد و مرگخوارها:
لرد دستی به سرش کشید و گفت:هوم؟ این الان خبیثانه بود؟! این که خیلی معمولی بود. هر سیاهی اگه بعد از اطلاعات گرفتن از یه نفر خودش و هفت جد و آبادش رو نکشه که تا شب سر درد میگیره!

باقی مرگخوارها با سر تکان دادن این حرف لرد را تایید کردند. بلاتریکس شانه هایش را بالا انداخت و گفت:منم همین رو میگم سرورم. ولی این کارها به نظر بقیه مردم خیلی خبیثانیه میاد. ولی واقعا که نمیشه به این کارها گفت کار خبیث، میشه گفت؟
مرگخوارها: فکر نکنم!

لرد روی پاشنه پا به سمت سیبل چرخید و گفت:ببینم، مطمئنی راهی که گفتی درسته؟ هیچ کدوم از کارهایی که اینها انجام دادن به نظر من اونقدر سیاهانه نیست که دنیا به خاطرش بخواد تموم بشه!

سیبل من من کنان گفت:نه ارباب، نباید به نظر شما خبیثانیه بیاد که. ما ها به این کارا عادت کردیم، از این کارا نکنیم شبمون روز نمیشه. ولی معنیش این نیست که سیاه نیستن. اصلا میخواین برای اینکه محکم کاری کنیم خودتون در مورد سیاه ترین کارهاتون صحبت کنین؟
سیبل:
لرد:


ویرایش شده توسط ایوان روزیه در تاریخ ۱۳۹۰/۱۱/۱۸ ۲۰:۰۹:۰۳

ایوان روزیه...اسکلتی که وجود ندارد!


Re: زندگی به سبک سیاه
پیام زده شده در: ۲۳:۱۳ پنجشنبه ۲۲ دی ۱۳۹۰
وزیر دیگر اصرار کرد: نجینی جان، فرزندم، جان کوئین بیخیال این شو. بیا بریم خودم دو سه تا مغازه اون ور تر یه جک و جونور فروشی پیدا میکنم اصلا مخصوص خودت!

...فیشششش فیشششش فیشششششششششششش!
وزیر با دم نجینی که با عصبانیت دورش پیچیده میشد نگاه کرد و سعی کرد عرق روی پیشانیش را خشک کند اما دست هایش زیر فشار خرد کننده دم نجینی قادر به حرکت کردن نبودن.

وزیر که آب دهنش رو قورت میداد گفت: ببین نجینی جان، من خودم قول میدم اصلا یه مار بوآ برات پیدا کنم دو سه برابر خودت! باور کن.

در جواب اما تنها فشار دم نجینی بیشتر شد و صدای قرچ قروچی هم از سمت دنده های وزیر به گوش رسید! وزیر که سعی میکرد لبخند به لب داشته باشه گفت: خیلی خب نجینی جان، منو ول کن، منم قول میدم هر کاری بخوای انجام بدم....جان مادرت نچلون اینقدر منو!

نجینی با تهدید چشم هایش را تنگ کرد و سرش را به طرف ویترین مغازه گرفت.
...خیلی خب بابا الان میرم توی مغازه و اون ماره رو میارم بیرون!به جان یگانه کوئینم قسم!

نجینی با شنیدن این جواب وزیر را ول کرد و سریعا صورت خودش را دوباره به ویترین مغازه چسباند و با نگاهی عاشقانه مشغول دید زدن بطری حاوی مار شد. وزیر کمی به بدنش کش و قوس داد و با فکر اینکه وقتی نجینی بفهمد مار داخل بطری مرده است، چه بلایی به سرش خواهد اورد، وارد مغازه شد.


ایوان روزیه...اسکلتی که وجود ندارد!


Re: .:. تولد هشت سالگی سایت جادوگران(غیر رسمی) .:.
پیام زده شده در: ۲۲:۴۹ سه شنبه ۶ دی ۱۳۹۰
وزیر راست میگه بارتی جان، آدرس رو مشخص کن، ترجیحا روز دقیق رو هم مشخص کن:دی منم بعد از بوقی هوس کردم بیام جشن تولد!


ایوان روزیه...اسکلتی که وجود ندارد!


Re: بهترین نویسنده بحث های هری پاتری
پیام زده شده در: ۱۷:۳۶ یکشنبه ۴ دی ۱۳۹۰
به دلیل عدم شرکت اعضا در این بخش، رنکی به این عنوان داده نمیشود.


ایوان روزیه...اسکلتی که وجود ندارد!






هرگونه نسخه برداری از محتوای این سایت تنها با ذکر نام «جادوگران» مجاز است. ۱۴۰۳-۱۳۸۲
جادوگران اولین وبسایت فارسی زبان هواداران داستان های شگفت انگیز هری پاتر است. به عنوان نخستین خاستگاه ایرانی ایفای نقش مبتنی بر نمایشنامه نویسی با محوریت یک اثر داستانی در فضای مجازی، پرورش و به ارمغان آوردن آمیزه ای از هنر و ادبیات برجسته ترین دستاورد ما می باشد.