هری پاتر نخستین مرجع فارسی زبان هواداران هری پاتر

هری پاتر نسخه موبایل




Re: کی, کِی, کجا؟؟؟
پیام زده شده در: ۱۰:۴۰ پنجشنبه ۱۶ تیر ۱۳۹۰
#41
[spoiler=کی؟؟]ولدومورت با کلاه گیس بلوندش[/spoiler]



Re: کی, کِی, کجا؟؟؟
پیام زده شده در: ۲۱:۲۰ چهارشنبه ۱۵ تیر ۱۳۹۰
#42
[spoiler=با کی؟]با ولدومورت که داشت گیتار باس میزد[/spoiler]



Re: دفتر فرماندهی کاراگاهان!
پیام زده شده در: ۱۸:۲۹ چهارشنبه ۱۵ تیر ۱۳۹۰
#43
فرم درخواست عضویت در هیئت کارآگاهان وزارت سحر و جادو

1-نام ،نام خانوادگی و سن خود را بیان کنید.

آرکوس الیواندر...اونقدر پیر هستم که نوجوونیهای دامبلدورو دیده باشم.با هم تو یه گروه بودیم

2-انگیزه ی شما برای ورود به این شغل.

این روزا قتل و جنایت زیاد شده.من قبلا اصلا اهمیت نمیدادم تا این که یه عده افراد لات اومدن تو مغازم و داشتن کفرمو در میآووردن(هرچند آخر سر با هرچی چوبدستی ساخته بودم طلسمشون کردم)

3-فعالیت های عمومی یک کاراگاه و منزلت او در جامعه ی جادوگری را بنگارید.

یک کاراگاه باید دقیق و نکته بین باشه و به کوچک ترین نکته هم اهمیت بده.من یه مشنگی رو میشناختم به نام شرلوک هلمز.آدم نجیبی بود.وقتی به دستام نگاه کرد فهمید که با چوب سرو کار دارم.خلاصه یه دوره آموزشی پیش اون دیدم.بعدش فرستاد منو پیش پوآرو.دیگه نرفتم کلاسای اون...آخه میدونین لهجه ی فرانسویش خیلی زیاده!

4-ورود هرگونه مرگخوار به اداره ی کارآگاهان ممنوع است و متقلب تحت پیگرد قرار خواهد گرفت پس اگر در گروهک های دیگر سایت هم عضو بوده یا هستید کاملا مرقوم بفرمایید.

والا ما به زور تو محفلیم

5-در شرح مأموریت های کارآگاهان آمده است:
منحرف سازی نامحسوس سوژه های مرگخواران به منظور ضربه زدن به اعتبار آنها و یافتن سرنخ برای دستگیریشان.
این مأموریت را گسترده تعریف کنید و در صورت امکان یک مورد انجام دهید.


تو این زمینه استعداد دارم...کلا از منحرف کردن سوژه ها خوشم میاد


6-جرم های زیر را بر اساس اولویت پیگیری مرتب کنید(از کم به زیاد):

الف-قتل و کشتار زنجیره ای(اول)
ب-دزدی و غارت(پنجم)
ج-شورش بر علیه وزیر(سوم)
د-ارعاب و تهدید جامعه در ملاء عام(یعنی فعالیت های اوباش و اراذل در خیابان و کوچه ها)(چهارم)
ه- شوراندن موجودات اهریمنی نظیر دیوانه سازان و غول ها علیه جامعه ی جادوگری(دوم)


7-از چه چیزی در زندگیتان می ترسید؟از چه چیزی وحشت دارید؟

از نابودی جادوگران...از مد افتادن چوبدستی...کلاه گیس کچل بی دماغ

8-اداره ی کارآگاهان در کدام طبقه از ساختمان وزارت واقع شده است؟

به نظر من مهم ترین بخش وزارته...اگه نبود وزارتخونه هم نبود...مهم ترین شغل جادوییه.به نظر من در درجه ی اول قرار داره

9- شب‎ ‎تاريكيست و ترس و توهم در وجود شما رخنه كرده ! هوا مه گرفته است و شما را‎ ‎به دنبال يك ‏ماموريت پيچيده فرستادند ، دقت كنيد كه ارزش معنوي اين‎ ‎ماموريت بسيار بالاست ، پس شما فرار نمي كنيد ‏‏! بلكه به راه خود ادامه مي‎ ‎دهيد و به برج صد طبقه اي كه مقصد شماست مي رسيد ، پيرزن همسايه دم در‏‎ ‎منتظر شماست و هدف هم در باند هلي كوپتر ايستاده است !چگونگي نجات گربه‎ ‎پيرزن همسايه از دست ‏عروس وي را روي باند هلي كوپتر شرح دهيد !(هدف، سطح‎ ‎رول و كيفيت طنزنويسي در عين حال جدي ‏نويسي است.با دقت تمام بنویسید.

همینطوری به طرف ساختمون پیش میرفتم. سردی هوا تو وجودم رخنه کرده بودو صدای میو میو ی گربه ی پیرزن فضا رو پر کرده بود.
ناگهان صدای عروس بلند شد:

- مادر شوهر بیچاره من...به من میگی جیگول؟؟بعد از این که گربتو از این ساختمون انداختم پایین میام سراغ خودت.ها ها ها...

پیرزن فریاد زد: جیگول جون...دست از این کارا بردار.نصفه شبی آقای کاراگاهم کشوندی اینجا.اگه راس میگی با خوذم بجنگ.خوب میدونی کمربند مشکی دارم!!

من به آرامی به پیرزن اشاره کردم که آرام باشد و چوبدستی را به طرف گلویم بردم و گفتم: بطنین!

- من آرکوس الیواندر...کاراگاه وزارت خونه ام.اگه همین الان از اون هلی کوبتر مشنگی نیایی پایین...من...من .....من دوباره ازتون خواهش میکنم بیاین پایین...تو رو خدا...این مهم ترین ماموریته منه...نیایی پایین رئیسم سیریوس بیچارم میکنه ها...!

صدای عروس نرم تر شد و. گفت:

واقعا...یعنی اگه من نیام پایین تو بیکار میشی؟

-آره به خدا...بعد میگن چرا رفتی معتاد شدی...پیا پایین دخترم...اگه بیایی پایین یه چوبدستی پیش من جایره داری.

ناگهان هلی کوبتر پایین اومد و عروس گربه را به آقای الیواندر تقدیم کرد و گفت:

حالا بهم چوبدستی بده!!

الیواندر پوزخندی زد و گفت:

باشه تو زندان برات میفرستم.
**و این چنین آرکوس الیواندر شجاع با فن بیان ماموریت خویش را پایان داد



10-هرگونه انتقاد یا پیشنهاد را در همین جا اعلام نمایید.

دستت درس...ولی به پرسیوال بگو دیگه سوال طرح نکنه لطفا.



Re: كلبه سپيد (ماجراهاي دامبلدور و خانواده)
پیام زده شده در: ۱۸:۵۴ سه شنبه ۱۴ تیر ۱۳۹۰
#44
سوژه جدید

خانه شماره 12 گریمولد از این رو به اون رو شده بود...اعضای محفل همه در تکاپو برای مهمونی فردا بودن.
سیریوس بلک که تازه از سفر دور دنیا برگشته بودمتعجب به تکتک اعضای محفل که از این ور به اون ور میرفتن نگاه میکرد.
سیریوس جلوی خانم ویزلی رو گرفت و گفت:
- سلام مالی خوبی ؟...اینجا چه خبر شده؟

خانم ویزلی که یه دست مال گرد گیری تو دستش بود با خوشحالی گفت:

- سیریوس چه خوب شد برگشتی...دامبلدور باهات کار فوری داره....راستی تو دفترش نیست..داره ریشش رو اصلاح میکنه...

سیریوس:

سیریوس با عجله سمت دست شویی رفت و درو واز کرد:

-سلام دامبی جون...اینجا...:no:

ناگهان دامبلدور چهره بی ریشش را به رخ سیریوس کشید.

سیریوس: دامبی جون...چه بلایی به سرت اومده؟؟؟کچلی گرفتی؟

دامبلدور:مهمونیه جانم...باید خوش تیپ کنم!

سیریوس: مهمونیه؟؟تو برای عروسیه هری ریشت رو کوتاه نکردی....حالا ببین چی هست که داری ریشت رو کوتاه میکنی!

دامبلدور: آخه بهترین دشمنم داره میاد اینجا...تامی کچله داره میاد اینجا ! میدونی سیریش جون...ما دوتا تصمیم گرفتیم یه چند ماهی آتش بس بدیم و خوش باشیم!

سیریوس:

دامبلدور: حالا چرا مثه مونگولا منو نگا میکنی؟؟ برو تابلوییه مامانت رو تمیز کن که جیغاش داره همرو میکشه.

تابلو: کثافتا...خون لجنی های .....

سیریوس با عجله خودشو به تابلوی مامانش رسوند و فریاد زد:

- مامان گلم...قربونت برم...میشه خفه شی...؟؟

تابلو: شیرمو حلالت نمیکنم...اون دنیا بیخ خرت رو میگیرم ...گوساله ی...

سیریوس: میخوام یه خبر خوب بهت بدم اگه اجازه بدی...

تابلو: چی؟؟؟؟؟؟هری مرده؟سرطان گرفتی؟قراره محفل درب و داغون بشه؟

سیریوس: نوچ.قراره ولدومورت بیاد اینجا...فعلا آتش بس اعلام شده

تابلو: لرد تاریکی میخواد بیاد خونه منو ببینه؟ زود باش پسره احمق...چرا مثه مونگولا منو نگا میکنی...یه دستی به تابلوی مادر پیرت بکش.خیر سرت قراره مهمون بیاد
_______________________
فردا...روز برگزاری مهمونی

ولدومورت با یه لشکر مرگ خار کرواتی بیرون در خونه ی شماره 12 گریمولد ایستاده بودند.

ولدومورت نگاهی به بلا انداخت و گفت:

-بلا...به نظرت این کلاه گیسه بهم میاد؟؟زیادی بلوند نیس؟؟

بلاتریکس: ارباب...شما ار همیشه تو دل برو تر شدین.

ولدومورت نگاهی به لوسیوس کرد و گفت:

- بوی عطرم خوبه لوسی؟

لوسیوس مالفوی نفس عمیقی کشید و گفت:

- بوی موش مرده به خوبی احساس میشه سرورم!

لرد: پس بهتره زیاد منتظرشون نزاریم.

ولدومورت زنگ خونه رو زد:

- کیه؟؟

- مهمون نمیخوایین؟

بعد از یه سلام واحال پرسی مفصل دامبلدور ولدومورت رو به داخل پذیرایی هدایت کرد

دامبلدور:چقدر کلاه گیست قشنگه تامی...از کجا گرفتی؟

ولدومورت: اوا...خوشت اومد...کاشکی دو تا میگیرفتم برات میووردما!

محفلیا و مرگ خوار ها:

ناگهان تو راه چشمان قرمز ولدومورت به تابلوی مادر سیریوس افتاد.

ولدومورت: این خانم متشخص کی باشن؟

تابلو: س...سلام....بر..بر...لرد تاریکی...والا من مادر این پسره ی بی غیرت سیریوسم!

لرد:

تابلو:

ولدمورت همونطور که به چشمان زیبای خانم بلک خیره شده بود در این فکر بود که کاش سنگ زندگی مجدد رو داشت تا بتونه این خانم زیبا رو را به زندگی برگردونه...اما سنگ پیشه دامبلدور بود!!!

ادامه دارد...


ویرایش شده توسط آقای الیواندر در تاریخ ۱۳۹۰/۴/۱۴ ۱۹:۴۱:۳۲
ویرایش شده توسط آقای الیواندر در تاریخ ۱۳۹۰/۴/۱۴ ۱۹:۴۷:۴۱
ویرایش شده توسط آقای الیواندر در تاریخ ۱۳۹۰/۴/۱۴ ۱۹:۵۱:۳۱


Re: چوبدستی سازا از این طرف !(عکس چوبدستیتون رو قرار بدین !)
پیام زده شده در: ۱۲:۳۲ سه شنبه ۱۴ تیر ۱۳۹۰
#45
چوبدستی سوروس اسنیپ...خدا رحمتش کنه
تصویر کوچک شده



Re: بعد از تمام شدن سری کتابهای هری پاتر چه قدر به اونها سر میزنید؟
پیام زده شده در: ۸:۲۷ دوشنبه ۱۳ تیر ۱۳۹۰
#46
من تا حالا چند بار مجموعه رو خوندم ولی ازش سیر نشدم.سیر نمیشم و سیر نخواهم شد.
اینو قول دادم.
(یادتون باشه قول الیواندر توش شکه)

با تشکر
آرکوس الیواندر



Re: پيام امروز
پیام زده شده در: ۸:۱۶ دوشنبه ۱۳ تیر ۱۳۹۰
#47
توبه ی گرگ مرگ است

باسلام و درود فروان به هم میهنان عزیز.
طبق گزارشات رسیده به دست خبرنگاران ما...گروهی از مرگ خواران مخفیانه به سوی محفلی ها شتافتند.
این مرگ خواران فراری بنا به گفته ی خویش از دست کچل بی دماغ خسته شده و میخواهند سفید شوند

اما آیا کسانی که هزاران نفر را به قتل رساندند باز هم میتوانند سفید شوند؟

سران محفل گه واکنشی به این امر نشان میدهند؟؟

همچنین گفته شده است که لرد تاریکی قصد دارم مرگ خواران فراری را دوباره جمع کرده و به سزای اعمالشان برساند.

همکار گرارش گر من اینگونه از لرد میپرسد:

- سلام جناب لرد. ببخشید مزاحم شدم.میخواستم بدونم شما از این حوادث اخیر چه برداشتی داشتید؟

- کروشیو...کروشیو...کروشیو

-بله..بله..کاملا حق دارید.شما برای حفظ نیرو های فعلی چه میکنید؟؟

-اول از همه میرم یه کلا گیس میگیرم تا بهم نگن کچل.کروووووشیو!


ویرایش شده توسط آقای الیواندر در تاریخ ۱۳۹۰/۴/۱۳ ۸:۱۸:۴۴
ویرایش شده توسط آقای الیواندر در تاریخ ۱۳۹۰/۴/۱۳ ۸:۲۳:۰۴


Re: کی, کِی, کجا؟؟؟
پیام زده شده در: ۱۹:۳۰ شنبه ۱۱ تیر ۱۳۹۰
#48
[spoiler=کی؟]یه آدم گوگولی و فوفولی[/spoiler]



Re: کی, کِی, کجا؟؟؟
پیام زده شده در: ۷:۵۳ شنبه ۱۱ تیر ۱۳۹۰
#49
[spoiler=کجا؟]روی کله ی کچل ولدک[/spoiler]



Re: کی, کِی, کجا؟؟؟
پیام زده شده در: ۸:۳۹ جمعه ۱۰ تیر ۱۳۹۰
#50
دوباره از اول:

[spoiler=کی؟]خاله شوهر خاله ی نوه ی هری پاتر[/spoiler]







هرگونه نسخه برداری از محتوای این سایت تنها با ذکر نام «جادوگران» مجاز است. ۱۴۰۳-۱۳۸۲
جادوگران اولین وبسایت فارسی زبان هواداران داستان های شگفت انگیز هری پاتر است. به عنوان نخستین خاستگاه ایرانی ایفای نقش مبتنی بر نمایشنامه نویسی با محوریت یک اثر داستانی در فضای مجازی، پرورش و به ارمغان آوردن آمیزه ای از هنر و ادبیات برجسته ترین دستاورد ما می باشد.