هری پاتر نخستین مرجع فارسی زبان هواداران هری پاتر

هری پاتر نسخه موبایل




پاسخ به: ققنوس میوزیک
پیام زده شده در: ۱۴:۳۴ پنجشنبه ۲۱ خرداد ۱۳۹۴
#41
صداى پاقى شنیده شد و قبل از اينکه اعضاى محفل بفهمند چى به چي است و چى شده .. ديش ديش

نویسنده در اينجا رودولف لسترنج را که در اعتراض به استفاده از ديالوگش وارد صحنه شده بود با لگد به بيرون پرت کرد.

قبل از اينکه اعضا بفهمند چه خبر است، ويولت پوستر به دست و عصبانی شروع به داد زدن کرد.
- يه جو شرف ندارن. همى که ديدن ما آلبوم داديم زرتى سليسيوم شون رو انداختن وسط. اى تف به اين شانس!
اعضا:

دامبلدور در حالي كه عينك هلالي خودش را تميز مي كرد و از شدت بيخيالي و فراغ بالى خلال دندون مى کشيد و به همين علت دهانش به اين حالت بود گفت:
- فرزندم چيزى شده؟

و نقل از اصحاب نزديک است که به خاطر اين جمله ى سنگین و پر معناى دامبلدور، جمعى از ممدويزلى هاى محفل جامه ها دریدند و سر به کوه و بيابان زدند.

- پروف نمى بينى؟ به اين پوسترى که حاجيتون آورده يه نيگا بندا! اين مرگخوارا کنسرت راه انداختن.
- فرزندم ناراحتى نداره ما هم کنسرت ميذاريم. مگه ما چيمون کمه. کنسرت تو بقالى پره ديگه.
اعضا:
بقالي محل: :vay:
ويولت:
كنسرت:

- پرفسور اون کنسروه! اينا کنسرت دارن يعنى يه خواننده مياد زنده مى خونه. اگه ما بخوايم کنسرت بذاريم بايد از اعضا تست صدا بگيريم و هر کى صداش بهتر بود کنسرت رو اجرا کنه. اوکى؟
- اوكي فرزندم پس حالا همه نوبتى بخونن ما هم هيئت داوران مى شيم.

در عرض چند دقیقه اعضا به صف جلوى دامبلدور ايستادند و چون ايده از فلورانسو بود اول او ميکروفن رو به دست گرفت. موهایش را تاب داد، ميکروفن رو مقابل دهانش گرفت و شروع به خواندن.. نه فرررررررياااااد زدن کرد.
- اي يار اي يار، يااااااار، يار بالا قدوم. دلمو به هيچکس به هيچکس… جز تو ندوم.

- بعععععدي!


تصویر کوچک شده


I'm James.


پاسخ به: کی, کِی, کجا، با کی، چیکار؟؟؟
پیام زده شده در: ۱۲:۵۱ چهارشنبه ۱۶ اردیبهشت ۱۳۹۴
#42
دوستان عزيز!

لطفا وقتي مي خوايد سوژه رو ادامه بديد، به پست هاى قبل توجه کنید. بخونيد. اگه يادتون ميره که الان مثلا نوبت پرسیدن" کجا" هستش يا پرسیدن" چى کار" اگه توجه کنید مى تونيد از اسم تايپک ترتيبش رو بفهميد! لطفا ارزش قائل بشيد براي تايپک و کارى که انجام مى ديد. اينکه اين تايپک جزء ايفاى نقش نيست دلیل نمى شه اهميتى نداشته باشه.

کى, کى, کجا, با کى, چى کار.

نکته ى دوم که مى خوام بگم اينه که دوستان من نمى خوام محدود کنم که درباره ى چه موضوعى بنويسيد. اما لطفا طورى کلمه ها رو انتخاب کنيد که مثل سوژه ى پايين بى معنی نشه.

باتشکر
ناظرتايپک

-------
كي: هكتور دگورث گرنجر

کى: وقتی داشت معجون درست مى کرد

با کى: با اربابش

کجا: پيش اربابش

چى کار: داشت معجون درست مى کرد ديگه.

هکتور دگورث گرنجر، وقتی داشت پيش اربابش معجون درست مى کرد.. معجون درست مى کرد ديگه.
-----

سوژه ى بعدى

کى: مورفين گانت

سوال بعدى پرسش زمان هستش.


ویرایش شده توسط فلورانسو در تاریخ ۱۳۹۴/۲/۱۶ ۱۲:۵۶:۳۰

تصویر کوچک شده


I'm James.


پاسخ به: دخمه های قلعه
پیام زده شده در: ۰:۲۶ دوشنبه ۱۴ اردیبهشت ۱۳۹۴
#43
دختره ي مو وزوزي خرخون، چهلمين در رو باز کرد. دود سفيدى پخش شد تو فضا و صداى خنده هاى شيطانى اى" هوهوهوهو.. يوهوهوها.. دوهاهوهوهو.. هى هى هى" به گوش رسید. هرميون ترسيد. موهاى وزوزى شو يه ذره کشيد، يه ذره چنگ زد به صورتش، يه ذره داد و بى داد کرد.
- آى هوار.. آى هوار..

اما فايد ه اى نداشت. موجود با آن خنده هاى شيطانى اش" هوهوهوهو.. يوهوهو..دوهوهوهو..هى هى هى" نزديک مى شد. موجود اومد و اومد و اومد تا رسید به هرميون.
هرميون با چشم بسته:
موجود با چشم بسته:
هرميون با چشم بسته:
موجود با چشم بسته:
هرميون با چشم بسته:
موجود با چشم بسته:
هرميون با چشم باز: باسيهاگر!
باسيهاگر با چشم باز: هرميون!

باسيهاگر و هرميون مطمئن شدن که دست تقدیر مى خواسته اونا به هم برسن و براى بى عروسى نماندن رول و شاد شدن فضا بيست و يکم خرداد رو تعيين کردند. از خوانندگان رول دعوت مى کنيم به عروسى اين دو نوگل تازه شکفته تشريف بياريد. از پذیرفتن بيش از يه بچه معذوريم.

اما نه ماجرا كه نبايد هندي تموم بشه چون در چهلم، در مرگ و بدبختى و فلاکت و بيچارگى بود. از داخل اتاق چهلم صداى پاهايى اومد و بعد يه مشت سرباز ريختن اطراف هرميون و باسيهاگر. سربازا شمشيرشون رو گذاشتن رو گردن هرميون و خواستن بکشنش. هرميون گفت:
- منو نکشيد! شما کى هستید؟
- ما سربازان زره پوش از کشور" هان" هستيم. شما از گروه دامول به فرماندهى جومونگ هستید؟
- نه من هرميون از گروه دامبل به فرماندهى هرى هستم.

سربازا صيحه كشيدند و حرف اونا رو باور نكردند. باسيهاگر که ديد هوا پسه، سریع هرميون رو خورد! و شدند باهرمهاگر. شدن يه تيم که جلو سربازان زره پوش وايستن. ناگهان از اون سمت جومونگ با اون لباس قرمزش و دوستانش، اويى، مارى و هى يوبو" به سمت در چهلم اومدند. جومونگ فریاد زد.
- حمله کنيييييد!

اما ديد که جا نيست بيخيال شد و رفت که با سربازان زره پوش حرف بزنه. اين وسط هى يوبوى موفرفرى چشمش مى افته به قسمت هرميون از باهرمهاگر و يه دل نه صد دل عاشقش مى شه. اما چون قسمت هاگريد از باهرمهاگر غيرتى مى شه به هى يوبو اخم مى کنه. از اون طرف سربازان گولاخ زره پوش مى خواستند باهرمهاگر رو بکشن اما هى يوبو صيحه مى کشه و به قسمت هرميون باهرمهاگر که شامل يه پا و يه چشم و موهاى وزوزى مى شد اشاره کرد و گفت که اونو نکشيد بقیه رو بکشيد. جومونگ هم که موهاى باباش هموسو مرلين بيامرز فر بود با ديدن باهرمهاگر يه دل نه صد دل عاشقش مى شه.


در اين اوضاع عشق و عاشقى در اون سمت ماجرا هرى هنوز داشت مى رفت سمت قلعه.


ویرایش شده توسط فلورانسو در تاریخ ۱۳۹۴/۲/۱۴ ۱:۱۱:۵۹

تصویر کوچک شده


I'm James.


پاسخ به: کی, کِی, کجا، با کی، چیکار؟؟؟
پیام زده شده در: ۵:۵۳ جمعه ۱۱ اردیبهشت ۱۳۹۴
#44
كي: ريتا سوسك سياهه.

كي: وقت حموم رفتن فلورانسو.

كجا: روبه روي كلكسيون لاك هاش

باكي: با يه كرم كتاب

چى کار: ديد زدن حموم

ريتا سوسک سياهه وقت حموم رفتن فلورانسو، رو به روى کلکسیون لاک هاش با يه کرم کتاب حموم رو ديد مى زدن.

سوژه ي بعدي:

كي: گلرت پردفوووت.


تصویر کوچک شده


I'm James.


پاسخ به: استادیوم آزادی
پیام زده شده در: ۱۵:۰۱ دوشنبه ۷ اردیبهشت ۱۳۹۴
#45
تراختور سازى_ پست اول

صداي ظريف زن گوینده در رول مى پيچد" دين.. دين..دين..آقای دکتر کاشف به اورژانس.. دين.. دين..دين" و شما متوجه مى شوید که مکان مورد نظر يک بيمارستان است. مى شويد چشمان يک بيمارى که روى تخت دراز کشيده و با او مي رويد روى خاک، رو درخت رو پر پرنده رو ابرا. بيمار زل زده است به سقف سفید و پرستار تختش را هل مى دهد. مانند فيلم ها، چراغ هاى بالاى سرش را يکى پس از ديگرى پشت سر مى گذارد اما کسى نيست که بالا سرش زار بزند که" اصغر..عررر.پاشواصغر. عرررر..من بى تو چى کار کنم؟..عرررعررر..".

پرستار جلوى در اتاق صبر کرده، تخت را صاف مى کند و وارد مى شود. صداهايى به گوش اصغر مى رسد اما نمى تواند چيزى ببيند. پرستار تختش را مى گذارد گوشه ى اتاق و بالشش را بالا مى دهد و اصغر روبه رویش را مى بيند.

مرد درشت اندامى روى تخت دراز کشيده و يکى از پاهايش به اجبار روى هوا بود. دخترى که روسری فيروزه اى رنگی به سر داشت مدام به سر و صورتش مى کوبيد.
- واى ليلون وميره.. چه وکردى با خودت شير فرهاد؟ حالا بچه هامون چه وشه؟ دانشگاه من چه وشه؟
- هااا ليلون ما كه بچه نوداريم! تو هم که سواد نودارى! کدوم دانشگاه؟
- خيلى بى احساس بيدى شيرفرهاد.. مو طلاق وخوام.

اصغر سرش را چرخاند. در سمت ديگر اتاق، چند نفر خوراکى هاى مریض را جلويشان گذاشته و مشغول پذيرايى از خودشان بودند. البته پيرمردى دامبلدور نام هم در آن بين بود که سعى مى کرد با پنهان کردن خوراکى ها در ريشش! از خورده شدنشان جلوگيرى کند.

- پرفسور نخود سياه رو نيگا!

و با بازگشتن پيرمرد به مسیر انگشت، پسرک کله زخمى دستش را فرو کرد درون ريش هاى دامبلدور. پيرمرد نخود سياه را پيدا کرد اما کله زخمی هنوز..
- پيدا کردم!

ولى با ديدن مارمولک سبز رنگی، جيغ کشيد و آن را به سمتى پرتاب کرد.

- هرى پسرم! ترس نداره كه.. اون مارمولك خيلى وقته اونجا لونه کرده.. خونه نداشت آخه.

اصغر، خسته سرش را روى بالش گذاشت که بخوابد اما جيغ بنفشى او را از جا کند. دخترى وسط اتاق ايستاده بود و با مبايل صحبت مى کرد.
- اصلا بازی نکن! درسته شيرفرهاد مصدومه و ما بازيکن نداريم ولى..من فلورانسو هستم مى فهمى؟ شده کنار خيابون بازيکن گدايى کنم ديگه به تو يکى رو نميندازم.

صداى زن گوینده در اتاق پيچيد.
- همراهان بيماران گرامى! يک عدد جن به اسم دابى، پدر مارو درآورد.. بيايد بچه تون رو جمع کنید!
فلورانسو: اى مرلین. :vay:

و بعد تنها فرد آرام جمع که اصغر بعدا فهمید نارسيسا است، از اتاق بيرون رفت تا دابى را بياورد.

دم در محفل ققنوس

هوا بس ناجوانمردانه گرم بود. فلورانسو، آنتونين، هرى و نارسيسا پشت ميز چوبی اى نشسته بودند و انوار طلايى و زيباى خورشید بخارپزشان مى کرد. پشت سر آن ها بنرى به چشم مى خورد که بعد از عکس اعضاى تيم، متنى رویش نوشته شده بود.

نقل قول:
با عرض سلام و آرزوى قبولى طاعات و عبادات به اطلاع مى رسانيم که تيم تراختورسازى بازيکن کوييديچ قبول مى کند. در صورت تمایل، به جلوى همین بنر کنار ميز مراجعه کرده و ثبت نام کنید. بيايد به آغوش ما.

با تشكر، دامبلدور


ساعت ها بود كه آنجا نشسته بودند اما خبري نبود.

- هري!
- بله فلو؟
- برو يه سيني شربت بيار شايد يكي اومد.

بلافاصله بعد از آوردن شربت، پيرزنى نزديک شد و يکى برداشت.
- آخى طفلی.خدا بيامرزه.فاتحه ش رو مى فرستم.
اعضا:
- يه شيش تا هم برميدارم واسه پسرم.
اعضا:

يك ساعت بعد

مردي كه كت و شلوار مشكي رنگ و عينک دودى اى به چشم داشت، به سمت آن ها آمد. فلورانسو سریع بلند شد و درحالى که به خاطر احترام مدام خم و راست مى شد گفت:
- خيلى خوش اومديد..چشمامون رو روشن کرديد.. محفلمون رو گرم کرديد.. دلهامون رو شاد کرديد.. جاى خالى رو با گزينه ى مناسب پر کرديد.. منت رو سرمون.. هووم.. کرديد..
- دخترم من كورم.. بچه محلا خبر دادن اينجا شربت ميدن منم اومدم.

و بعد يک سطل از زير کتش در آورد.
- اينو پر کنید من برم.
اعضا:

سه ساعت بعد

- داوش بازيكن مى گيريد؟
- بله!
- شرت رو بيار جلو!
- خجالت بکش! بى حيا!
- بابا منظورم شرته(head ).. شرتو بيار جلو.
- آهان.

فلورانسو با اكراه سرش را جلو برد. مرد زمزمه کرد.
- چيژ هم ميدين؟
- چه چيزى؟
- هيش داد نژن آبژى.. چيژ ديگه..

و بعد انگشت اشاره ى دو دستش را روى هم گذاشت و نيشخند زنان گفت:
- چيژ..
اعضا:

يك عمر بعد

- اي مرلين.. يعني تو سايت به اين گندگى يه بازيکن پيدا نمى شه؟ اي مرلين چرا اين بلاها بايد سر من بياد؟ من چه کار خطايى کردم؟ اي مرلين!

ضمن پریدن اعضا از خواب، کلاغ هاى همسایه هم از روى درخت پریدند. فلورانسو با عصبانیت از جا بلند شد. با وزش نسیم موهایش به اين سو و آن سو مى رفت، صداى موسيقى فيلم يانگوم به گوش مى رسید" اووو داااا لااااا.. او..دااااا لااااا .." که صداى بلند ترى آن را قطع کرد.
- خودت يه روز مى فهمى من واسه تو چى هستم..عاشقم و.. اوه.. چه بانوي با کمالاتى.. چه سرى.. چه دمى.. عجب مويى.

فلورانسو ترسيد.
- دور شو! نزديك نيا.. برو!
- باشه ميرم.

اما هري كه فكري به ذهنش رسيده بود سريع دست رودولف را گرفت. رودولف دستش را بيرون کشيد.
- ول کن داداچ.. ما تمایلات دامبلى نداريم.
- نه رودولف مي خواستم بگم که ما يه بازيکن کم داريم..
- خب؟
- تو مى تونى بازی کنى.. مگه نه؟
- آره ولى به شرط اينکه اون جيغ جيغو..

و جيغ فلورانسو بلند مى شود شما ادامه ى حرف هاى رودولف را نمى شنويد.

- نه.. امکان نداره. من قبول نمى کنم. هرگز! هرگز! هرگز!

زمين مسابقه

هنوز داور سوت شروع را نزده بود و همه منتظر بودند. در ميان بازيکنان سرخ پوش تراختور، رودولف هم ديده مى شد. نارسيسا به سمت رودولف رفت و آرام گفت:
- دراکو زنده س؟ زنده س؟ تو، توى هاگوارتز بودى.. زنده بود؟
-
-. منظورم اينه كه تو خجالت نمي كشي؟ تموم كن اين قضيه ي فلورانسو رو! ناسلامتي بلاتريكس هنوز تو سايته ها!
- ببين خواهرزن جان! بلا خيلي وقته به سايت سر نزده.. نگران نباش.

و قبل از اينکه اجازه ى حرف زدن به نارسيسا را بدهد به سمت فلورانسو كه داشت با فرد حرف مى زد رفت.

- فرد، درسته ما الان رقيبيم اما خب هر دو محفلى هستيم و دوست هم.
- خانم لسترنج!

فلورانسو با حرص به سمت رودولف بازگشت.
- من لسترنج نيستم.:vay:

رودولف اما انگار اصلا نشنيد.
- هوى فرد، با خانم لسترنج چى کار دارى؟ اصلا با منزل من، حرف مى زنى به اين طرف نگاه کن!

فرد نگاهى از تأسف به فلورانسو انداخت و از آنجا دور شد.

فلورانسو:

و با شنيدن سوت داور، همه به وسط زمين رفتند.


تصویر کوچک شده


I'm James.


پاسخ به: کی, کِی, کجا، با کی، چیکار؟؟؟
پیام زده شده در: ۰:۵۴ یکشنبه ۶ اردیبهشت ۱۳۹۴
#46
كي: سالازار اسليترين

كي: بعد از طلوع خورشيد

كجا: پيش ننه هلگا

با کى: با عمه ى مهربونش

چى کار: شکافت ذرات عنصر کريپتون

سالازار اسليترين بعد طلوع خورشید، پيش ننه هلگا با عمه ى مهربونش ذرات عنصر کريپتون رو مى شکافتن.

سوژه ي بعدي:
كي: ريتا سوسك سياهه.


تصویر کوچک شده


I'm James.


پاسخ به: کی, کِی, کجا، با کی، چیکار؟؟؟
پیام زده شده در: ۳:۴۹ چهارشنبه ۲ اردیبهشت ۱۳۹۴
#47
كي:
جن هاي خونگى

کِی:
2500 سال پیش!

کجا؟
خونه ى خاله

چی کار؟
گردگیری کردن

با کی؟
ا..ا..ا.. امیدِ جهان!

دو هزار و پونصد سال پيش، جن هاى خونگى تو خونه ى خاله با ا..ا..ا..اميدجهان گردگيرى مى کردند.

+ اشاره کنم که امید جهان همون موقع ها که هم تمیز مى کرد هم آهنگ مى خوند کشف صدا شد. بهله.

+ ريتا سوژه جمع كردن نمي خواد كه فقط بايد يه نفر کلمه ها رو پشت هم بنويسه.
----

سوژه ى بعدى: کى: سالازار اسليترين.


تصویر کوچک شده


I'm James.


پاسخ به: کی, کِی, کجا، با کی، چیکار؟؟؟
پیام زده شده در: ۱:۵۵ دوشنبه ۳۱ فروردین ۱۳۹۴
#48
عمه ي ايوان روزيه، پريروز با معاون دفتر وزارت خاکسترى تو دانشگاه صنعتى شريف آب دماغ مى گرفتن.

منم با خودتون ببرید دانشگاه شریف قول ميدم خوب آب دماغ بگیرم.. دستمال مرطوب هم دارم..


کی؟
عمه ی ایوان روزیه!

کِی؟
پریروز

کجا؟
دانشگاه صنعتی شریف!


با کی؟
معاون دفتر وزارت خاکستری


چی کار؟
گرفتن آب دماغ
-----------

سوژه ي بعدي

كي: جن هاي خونگى



تصویر کوچک شده


I'm James.


پاسخ به: سازمان عقد و ثبت قرارداد بازیکنان
پیام زده شده در: ۲۳:۱۳ شنبه ۲۲ فروردین ۱۳۹۴
#49
تراختورسازي

جستجوگر: دابى( مجازى)
مدافعين: آنتونين دالاهوف، شيرفرهاد( مجازى)
مهاجمين: فلورانسو( C )، هري پاتر، نارسيسا مالفوى
دروازه بان: آلبوس دامبلدور( مجازى)

نارسيساى عزيز به جاى زاموژسلى عزیز جايگزين شد.


تصویر کوچک شده


I'm James.


پاسخ به: کی, کِی, کجا، با کی، چیکار؟؟؟
پیام زده شده در: ۱۸:۳۴ شنبه ۲۲ فروردین ۱۳۹۴
#50
کی؟
هگرید

کی؟
وقت مرگ لرد ولدمورت( همون وقت گل نی)!

کجا؟
تو خونه ى پسر شجاع!


با کی؟
با پدر پسر شجاع!

چى کار؟
تماشاى برنامه ى پدر پسر شجاع

هگريد، وقت مرگ ولدمورت تو خونه ى پسرشجاع با پدر پسرشجاع برنامه ى پدر پسر شجاع رو نگاه مى کردند.




تصویر کوچک شده


I'm James.






هرگونه نسخه برداری از محتوای این سایت تنها با ذکر نام «جادوگران» مجاز است. ۱۴۰۳-۱۳۸۲
جادوگران اولین وبسایت فارسی زبان هواداران داستان های شگفت انگیز هری پاتر است. به عنوان نخستین خاستگاه ایرانی ایفای نقش مبتنی بر نمایشنامه نویسی با محوریت یک اثر داستانی در فضای مجازی، پرورش و به ارمغان آوردن آمیزه ای از هنر و ادبیات برجسته ترین دستاورد ما می باشد.