هری پاتر نخستین مرجع فارسی زبان هواداران هری پاتر

هری پاتر نسخه موبایل




پاسخ به: كلاس پيشگويي
پیام زده شده در: ۱۸:۱۴ یکشنبه ۳۱ تیر ۱۳۹۷
#51
پروفسور تورپین بابت غیبت در جلسه اول متاسفم...
*******************************************************************************************************
هنگامی که دستم و روی گوی گذاشتم خودم رو در یک روز بسیار زیبا در کنار دوستان هافلی ام دیدم.
همینطور که باهم راه میرفتیم و حرف میزدیم و میخوندیم و میخندیدیم و...
ناگهان یه موجودی شبیه گورکن که خب در ظاهر گورکن بود ولی در رفتار فوووووووووووق ترسناک بود(منم که عشق گورکن)جولو رومون قرار گرفت همه باهم یه جیغ بنفش زدیم و در این حین گورکن که چه عرض کنم هیولاهه یه نگاه یه تک تکمون میکرد تا ببینه کدوممون رو بخوره از شانس گند منم تصمیم گرفت منو بخوره(معلوم بود اصن چن ماه غذا نخورده!)منم از ترس شروع به دویدن کردم اونم به دنبالم و بعد تصویر عوض شد. دیگه خبری از دوستان ترسیده ام نبود همه جا خالی بود. دوستانم به جای کمک داشتن با انگشت منو نشون میدادن و میخندیدن(اخه من آرزومه یه گورکن خونگی داشته باشم ولی به دلایل شخصی نمیتونم و دوستام همیشه بابت این موضوع مسخره ام میکردن)
سرم داشت گیج میرفت و همه صدا ها تو گوشم پژواک میشد و بعد دیگه هیچی ندیدم و همه جا سیاه شد..............

با جستوجو فراوان فهمیدم این ماجرا چند تعبیر داره:

1. هیچ وقت و ابدا به آرزوم که داشتن یه گورکن خونگی هست نمیرسم.

2.اگه موفق به داشتن گورکن خونگی بشم اون گورکنه منو در زمان نامعلومی میخوره.

3. در انتخاب دوست اشتباه کردم.

4. دوستانم به من دربه واقعیت رسیدن این آرزو و یا شاید آرزو های دیگر اصلا و ابدا کمک نمیکنن.

این بود از تعبیر من...
*******************************************************************************************************
وقتی به خودم اومدم داشتم شر شر اشک میریختم.صورتم و با دستم پوشوندم و با صدای بلند گفتم:

من هیچ وقت به آرزوم نمیرسم...نههههههههه!!!

و خیلی سریع در مقابل چشمان متعجب همه از کلاس به بیرون دویدم(آخه این موضوع برام خعلییی مهمه!)

...


ویرایش شده توسط آرتمیسیا لافکین در تاریخ ۱۳۹۷/۵/۱ ۱۳:۲۱:۳۹

در کشاکش شجاعت و اصالت، در هیاهوی هوش و ذکاوت، اتحاد و پشتکار سوسو می‌زنند... فرزندان هلگا می‌درخشند!
***

شادی رو می‌شه در تاریک‌ترین لحظات هم پیدا کرد، فقط اگه یه نفر یادش باشه که چراغ رو روشن کنه!


پاسخ به: كلاس معجون سازي
پیام زده شده در: ۱۷:۴۲ یکشنبه ۳۱ تیر ۱۳۹۷
#52
پروفسور زلر برای غیبت در جلسه اول متاسفم...
**********************************************************************************************************
1. خب من عاشق بچه گورکن های جادویی هستم تا روشون آزمایش انجام بدم(البته شاید بشه گفت این تنها آرزومه)!اما با وجود مادرش اینکار غیر ممکنه...!هرچند که خودش و مادرش تنها فقط اندازه یه پیکسی ان!(برای اطلاعات:این نوع موجودات از لحاظ ظاهری رشد نمیکنن اما در باطنی از هرلحاظ با مرور زمان رشد میکنن...!)خلاصه مادر این موجود بدن سفت و سختی چون فولاد داره و اگه از حرکات مخصوص خودش روت انجام بده پدرت از هفت جد و آبادت در میاد!من این بچه موجوداتو برای اثبات حرفم که اینا با جادوگری از لحاظ ظاهری رشد میکنن و یا شاید اینا بتونن از قد و قواره ی پیکسی در بیان و تبدیل به یه گورکن جادویی غولپیکر بشن میخوام(این موضوع شاید برا شما هیچ باشه ولی همونطور که گفتم برا من تنها آرزومه و برا رسیدن بش هر کاری میکنم!)واس همین تصمیم گرفتم با داروی خواب آور این مادر و بخوابونم و بچه شو بدزدم...!اما ترسم از اینه که دارو درست نباشه یا رو مادره اثر نکنه یا اصلا مادره دارو رو نخوره برا همین به این معجون شانسیه نیاز دارم...خواهش...!روزی که این آرزو به ثمر برسه من مطمئنا بال در خواهم آورد و پرواز خواهم کرد!

2.کلاس خفن معجون سازی
پروفسور زلر دیگه ببخشید اگه بد شد...

3. خب پروفسور زلر شاید مشغول جمع کردن بهترین سنگ برا کلکسیون آوارش بوده و یا شاید از شدت هیجان خدایی ناکرده تو راه براش مشکلی بوجود اومده...چیز دیگه ای به ذهنم نمیرسه فعلا...


ویرایش شده توسط آرتمیسیا لافکین در تاریخ ۱۳۹۷/۵/۱ ۱۲:۰۰:۵۸

در کشاکش شجاعت و اصالت، در هیاهوی هوش و ذکاوت، اتحاد و پشتکار سوسو می‌زنند... فرزندان هلگا می‌درخشند!
***

شادی رو می‌شه در تاریک‌ترین لحظات هم پیدا کرد، فقط اگه یه نفر یادش باشه که چراغ رو روشن کنه!


پاسخ به: كلاس مراقبت از موجودات جادويي
پیام زده شده در: ۱۹:۱۹ شنبه ۲۳ تیر ۱۳۹۷
#53
ویرایش شده

1. خب همونطور که میتونین تو نقاشیم ببینین این یه تخم بچه مار هس...
تخم سفت و سختی داره اما با این حال به مراقبت زیادی نیاز داره!
احتمالا شما فک میکنین بچه ماری که متولد میشه لوسه!؟اما شما اشتباه میکنین!...
این مار یک مار معمولی نیس!...
اگه به اندازه کافی از این تخم مراقبت نشه هنگامی که بچه مار متولد شد مثله نژادش رشد سریعی میکنه و تبدیل به یه مار غولپیکر میشه و هممون رو میبلعه!
و اگر در شرایطی که ما بی دقتی کنیم اونو بندازیم و یا از عصبانیت بر ملاج کس دیگر بزنیم (و از شانس ما زمان متولد شدنش باشه)دیگه نگم بهتره!.
ما باید این تخم را در یک سبد حصیری پر از پرقو درتوی یک اتاق گرم در کنار یک شومینه(که همیشه اتیشش باید روشن باشه)نگهداری و مراقبت کنیم.
و نباید روی تخم لکه ای باشه و اگر لکه ای بود بای هرچه سریعتر با اب گرم و حوله نرم به ارومی اونو پاک کنیم و هر شب براش قصه و لالایی بگیم(تا بچه مار متولد شه!)
و هر وقت هم متولد شد خودش برا خودش داستان دیگه ای داره...
درسته که نگهداری و مراقبت از این تخم و بچه متولد شده کار سخت و دردسر سازیه...ولی وقتی بچه مار مانند نژادش تبدیل به یه مار غولپیکر شد از ما محافظت میکنه!(بعله اینجوریاس!)
**************************************************************************************************************************
2. هنگامی که بچه مار متولد شد ما باید به ان شیر گرم و تازه بدهیم(این کار را تا یکی دو ماهگی ادامه میدهیم)
بعد از یکی دو ماه ما بچه مار را با گوشت تازه و چرب و کباب شده(نازک و کم حجم)و به عنوان دسر مرغ بریان با لیمو ترش سیر میکنیم.
و برای صبحانه و شام شیر گرم با مخلوط پودر استخوان ببر(تازه)بهش میدهیم.
و هینطور برای عصرانه دلمه با برگ مو و بجای مخلفات درونش آن را پر از انواع و اقسام حشرات جادویی میکنیم و به ان میدهیم.
و اما جواب به *چرا؟*
*ما برای این به ان تا یکی دو ماهگی شیر تازه و گرم میدهیم تا استخوان ها و دندانهایش سریع رشد کند.
*ما برای این به ان بعد از یکی دو ماهگی گوشت تازه و چرب و کبابی میدهیم تا در دوران بلوغش تبدیل به یک مار غولپیکر سنگین بشود نه یک مار غولپیکر استخوانی!و برای این نازک و کم حجم تا بچه مار با خیال آسوده و راحت گوشت را میل کند و دل درد نگیرد!(مرغ بریان با لیمو ترش تنها برای سیر کردنش است چون گوشت به تنهایی سیرش نمیکند!)
*ما برای این به ان شیر گرم با مخلوط پودر استخوان ببر(تازه)میدهیم تا رشد دندانها و استخوانهایش سریعتر شود و همینطور قطور تر!...
*ما برای این به ان دلمه با برگ مو و پر انواع و اقسام حشرات جادویی میدهیم تا خواص حشرات جادویی به درونش نفوذ کند و او را شکست ناپذیر کند!(این حشرات جادویی جادویی تر از انچه شما فک می کنین هستن و گرفتنشونم خعلی سخته!)

این روند غذایی تا دوران بلوغ بچه مار ادامه دارد!...
*************************************************************************************************************************
3.

قبل از متولد شدن:
بچه مار متولد نشده
*****************************************************************************
بعد از متولد شدن:
بچه مار متولد شده
*****************************************************************************
**************************************************************************************************************************
حتما شما فک میکنین چجوری این بچه مار با این ظاهر مظلوم و جثه کوچیک میتونه تبدیل به یه مار غولپیکر بشه؟!
شاید شما در ظاهر این جوری ببینین ولی این بچه مار در درون رشد ژنتیکی(از هر لحاظ)سریع و بالایی داره!.
(این بچه مار Magical Giant Magpie یا همون مار غولپیکر جادویی نام داره)
**************************************************************************************************************************
پروفسور وارنر اگه باز هم مشکلی تو کارم وجود داره بگید ویرایشش کنم.
و با تشکر از راهنمایی های خوبتون!


ویرایش شده توسط آرتمیسیا لافکین در تاریخ ۱۳۹۷/۴/۲۴ ۱۲:۴۳:۵۷

در کشاکش شجاعت و اصالت، در هیاهوی هوش و ذکاوت، اتحاد و پشتکار سوسو می‌زنند... فرزندان هلگا می‌درخشند!
***

شادی رو می‌شه در تاریک‌ترین لحظات هم پیدا کرد، فقط اگه یه نفر یادش باشه که چراغ رو روشن کنه!


پاسخ به: كلاس مراقبت از موجودات جادويي
پیام زده شده در: ۱۷:۵۸ جمعه ۲۲ تیر ۱۳۹۷
#54
1. در شرایطی که جانور درونش کامل شده باشه.
در شرایطی که تخم دیگر جایی برای نگهداری جانور نداشته باشد (ینی جانور به اندازه کافی رشد کرده باشد).
در شرایطی مثل تغییرات آب و هوایی (گرما-سرما-رطوبت...) تخم ترک برداره و بشکنه و جانورش متولد شه!!
البته بستگی به جانور درونش هم داره ...
مثلا اگه جانوری سر سخت باشه تخم ان سفت و سخته و زمان زیادی برای شکسته شدن و متولد شدن جانور درونش میخواد
و بر عکس.. اگر جانوری ناز و گوگولی باشه تخم ان نازک تره و به مراقبت زیادی نیاز داره تا نشکنه و جانورش ناقص به دنیا نیاد (و به نظرم با مراقبت زیاد ما تا نشکنه جانورش زودتر به دنیا بیاد)
در شرایطی که ما بی دقتی کنیم اونو بندازیم و یا از عصبانیت بر ملاج کس دیگر بزنیم (و از شانس ما زمان متولد شدنش باشه)

2. بستگی به جانورش داره (ممکنه گوشتخوار باشه یا گیاهخوار).
اگه گوشتخوار باشه گوشت های مغزی که طبیعی باشه و صد البته نازک (چرا که در دوران طفولیته!!!)
و همینطور اگه گیاهخوار باشه گیاه های خیلی مفیییید و مغزی (نازک و کم حجم) که کاملا طبیعیه طبیعی باشه و همینطور شیر تازه که کلسیم داره و خیلی خوبه و اگه با مخلوط سبزیجات و یا میوه جات با شه که عااالی میشه
و سبزیجات و میوه جاتی که حس های پنجگانه رو تقویت کنن هم توصیه میشه مثل هویج و ...
و اما جواب به *چرا؟*
چرا که هر بچه جانوری باید از بچگی چیزای خوب و مقوی بخوره و برای این گفتم نازک که بچه اون جانور دل درد نگیره و با خیال اسوده و راحت غذاشو میل کنه!!
و برای این گفتم طبیعی.. که محصولات طبیعی سالمن وهمه دکترا هم توصیه میکنن (کیه که توصیه نکنه؟؟!!)

3.

قبل از متولد شدن:
بچه مار متولد نشده
*****************************************

بعد از متولد شدن:
بچه مار متولد شده
***************************************

پروفسور وارنر اگه مشکلی تو کارم وجود داره بگید ویرایشش کنم
ببخشید من اونجا منظورتون رو از پیکسی نفهمیدم خواهشا با نگاه کردن نقاشیام اگه مشکلی داشت بگید یه نقاشی دیگه با پیکسی بکشم.


ویرایش شده توسط آرتمیسیا لافکین در تاریخ ۱۳۹۷/۴/۲۳ ۹:۲۷:۵۴

در کشاکش شجاعت و اصالت، در هیاهوی هوش و ذکاوت، اتحاد و پشتکار سوسو می‌زنند... فرزندان هلگا می‌درخشند!
***

شادی رو می‌شه در تاریک‌ترین لحظات هم پیدا کرد، فقط اگه یه نفر یادش باشه که چراغ رو روشن کنه!


پاسخ به: كلاس مراقبت از موجودات جادويي
پیام زده شده در: ۱۱:۳۲ پنجشنبه ۱۴ تیر ۱۳۹۷
#55
1. تبدیل به یه خرگوش می شدم چرا که ...
بسی فرز و زرنگم و بعضی اوقات با زرنگ بازیام حرص همه رو در میارم
و صد البته خوشمل و ناز و گوگولیم (در قدیم ...)
باهوشم و مغزم خوب کار میکنه!
اهل خطرم و در دقیقه نود فلنگ رو میبندم
یه خرگوش به رنگ صورتی و با سایزی کوچیک و بانمک

2. اینم از نقاشی من:
تصویر کوچک شده



در کشاکش شجاعت و اصالت، در هیاهوی هوش و ذکاوت، اتحاد و پشتکار سوسو می‌زنند... فرزندان هلگا می‌درخشند!
***

شادی رو می‌شه در تاریک‌ترین لحظات هم پیدا کرد، فقط اگه یه نفر یادش باشه که چراغ رو روشن کنه!


پاسخ به: كلاس مراقبت از موجودات جادويي
پیام زده شده در: ۱۵:۰۷ سه شنبه ۱۲ تیر ۱۳۹۷
#56
ببخشید پروفسور وارنر
نمیدونم چرا عکس نقاشی ام را نشان نمیده و مینویسه تصویر کوچک شده
مطمئنم ادرس عکس را درست وارد کرده ام
اما با این حال ...
اگر در کار من مشکلی وجود داره بهم بگین
اخه من تازه واردم!

...
...


ویرایش شده توسط آرتمیسیا لافکین در تاریخ ۱۳۹۷/۴/۱۲ ۱۵:۴۶:۵۰

در کشاکش شجاعت و اصالت، در هیاهوی هوش و ذکاوت، اتحاد و پشتکار سوسو می‌زنند... فرزندان هلگا می‌درخشند!
***

شادی رو می‌شه در تاریک‌ترین لحظات هم پیدا کرد، فقط اگه یه نفر یادش باشه که چراغ رو روشن کنه!


پاسخ به: كلاس مراقبت از موجودات جادويي
پیام زده شده در: ۱۵:۰۲ سه شنبه ۱۲ تیر ۱۳۹۷
#57
1. تبدیل به یه خرگوش می شدم چرا که ...
بسی فرز و زرنگم و بعضی اوقات با زرنگ بازیام حرص همه رو در میارم
و صد البته خوشمل و ناز و گوگولیم (در قدیم ...)
باهوشم و مغزم خوب کار میکنه!
اهل خطرم و در دقیقه نود فلنگ رو میبندم
یه خرگوش به رنگ صورتی و با سایزی کوچیک و بانمک

2. اینم از نقاشی من:تصویر کوچک شده

...




ویرایش شده توسط آرتمیسیا لافکین در تاریخ ۱۳۹۷/۴/۱۲ ۱۵:۰۸:۰۸
ویرایش شده توسط آرتمیسیا لافکین در تاریخ ۱۳۹۷/۴/۱۲ ۱۵:۰۹:۳۱
ویرایش شده توسط آرتمیسیا لافکین در تاریخ ۱۳۹۷/۴/۱۲ ۱۵:۴۲:۱۸

در کشاکش شجاعت و اصالت، در هیاهوی هوش و ذکاوت، اتحاد و پشتکار سوسو می‌زنند... فرزندان هلگا می‌درخشند!
***

شادی رو می‌شه در تاریک‌ترین لحظات هم پیدا کرد، فقط اگه یه نفر یادش باشه که چراغ رو روشن کنه!


پاسخ به: شخصیت خودتون رو معرفی کنید
پیام زده شده در: ۱۰:۴۵ دوشنبه ۱۱ تیر ۱۳۹۷
#58
نام:آرتمیسیا
نام خانوادگی:لافکین
تولد:1754
جنس:زن
خون:خالص
خانواده:لافکین
گروه:هافلپاف
اصالت:بریتانیایی یا ایرلندی
گونه:انسان
ظاهر:موهای خاکستری با پوستی رنگ پریده
شخصیت:شخصی مرموذ
....................................................................................................................
از دفترچه خاطرات آرتمیسیا لافکین
هنگامی که من در جزیره کوچکی در بریتانیا متولد شدم در نزد پدر و مادرم پرورش یافتم.
پدر و مادرم هردو جادوگر بودند.
وقتی به سن 11 سالگی رسیدم به مدرسه هاگوارتز رفتم و در گروه هافلپاف طبقه بندی شدم.
سعی میکردم درس هایم را خوب بخوانم و شخصی مرموذ به نظر برسم.
وتا سن 18 سالگی در انجا بودم.
در سن 44 سالگی وزارت سحر و جادو را برعهده گرفتم و همینطور اولین زنی بودم که دفترOsbert Oscillatory را تاسیس کرد.
من واقعا به خودم افتخار میکنم .......
....................................................................................................................
مدت ها بعد
امروز همه به شور و تاب افتاده اند .... قراره یه افتتاحیه داشته باشیم .الان گروه همکاری جادویی بین المللی (توسط من)تاسیس شده و امروز میخواهیم زمین بازی کوییدیچ را افتتاح کنیم.(این واقعا عالی نیست؟؟) البته هم بگم که این زمین با سختی های زیادی به موفقیت رسید و اگر با مشارکت جناب Grogan Stump نبود ما به موفقیت نمیرسیدیم.
....................................................................................................................
13 سال بعد
خب دیگه همه چیز رو که جمع کردم دیگه چیزی نمونده. به سمت صندلی رفتم و رویش نشستم چه زود گذشت هعیییی................. ولی خب هرکسی جای من بود الان دیگه باید بازنشته میشد(سال 1811)
....................................................................................................................
سال 1825
نگاهی به وصیت نامه کردم کامله کامل بود چیزی رو از قلم ننداخته بودم.
فکر کنم دیگه دارم نفس های اخرم رو میکشم(چه پرو ام من 71 سال عمر گرفتم هنوزم شاکی ام!!)یه حسی امروز دارم.... حس میکنم امشب دیگه بیدار نمیشم.(چه بهتر!!)
....................................................................................................................
ای بابا امروزم هیچ اتفاقی نیفتاد.
اخه من تا کی تو اسمون ولو باشم ؟؟؟
چرا کسی یه فکری به حال روح سرگردانم نمیکنه؟؟(بعله من مردم!!)
165 ساله که گیر افتادم.....
همینطور که مثل همیشه ولو بودم و غر غر می کردم ناگهان........
نوری ظاهر شد و من رو بلعید......
وقتی چشم باز کردم جلوی یک اینه روی میز بودم.
عجبا من کی اومدم روی میز؟؟؟
به زور کمی چرخیدم و به اینه خیره شدم از چیزی که میدیدم نزدیک بود از خوشحالی جیغ بکشم

من من من تبدیل به......

یک کارت قورباغه شکلات برجسته شده بودم!!!!!!

هوراااااااا(هر چی که باشه از یه روح سرگردان بودن که بهتره!!)

بالا خره از شر اون موهای خاکستری و پوست رنگپریده رها شدم


ایول!!!!.....

تایید شد.
مجددا خوش اومدین.


ویرایش شده توسط ZahraSadat1384 در تاریخ ۱۳۹۷/۴/۱۱ ۱۴:۰۷:۳۱
ویرایش شده توسط ZahraSadat1384 در تاریخ ۱۳۹۷/۴/۱۱ ۱۴:۱۰:۲۳
ویرایش شده توسط ZahraSadat1384 در تاریخ ۱۳۹۷/۴/۱۱ ۱۴:۱۷:۲۵
ویرایش شده توسط ZahraSadat1384 در تاریخ ۱۳۹۷/۴/۱۱ ۱۴:۲۳:۲۴
ویرایش شده توسط ZahraSadat1384 در تاریخ ۱۳۹۷/۴/۱۱ ۱۴:۲۵:۴۶
ویرایش شده توسط لایتینا فاست در تاریخ ۱۳۹۷/۴/۱۲ ۱:۱۴:۴۱

در کشاکش شجاعت و اصالت، در هیاهوی هوش و ذکاوت، اتحاد و پشتکار سوسو می‌زنند... فرزندان هلگا می‌درخشند!
***

شادی رو می‌شه در تاریک‌ترین لحظات هم پیدا کرد، فقط اگه یه نفر یادش باشه که چراغ رو روشن کنه!


پاسخ به: شخصیت خودتون رو معرفی کنید
پیام زده شده در: ۱۵:۲۱ یکشنبه ۱۰ تیر ۱۳۹۷
#59
نام:آرتمیسیا
نام خانوادگی:لافکین
تولد:1754
جنس:زن
خون:خالص
خانواده:لافکین
گروه:هافلپاف
اصالت:بریتانیایی یا ایرلندی
گونه:انسان
ظاهر:موهای خاکستری و پوستی رنگ پریده
شخصیت:شخصیتی سری و مرموذ در هری پاتر.

درباره:آرتمیسیا لافکین یک جادوگر بود. لافکین بعد از سال ها در هاگوارتز موفق به کسب وزارت سحر و جادو از سال 1798 تا 1811 شد. او اولین زنی بود که برای برگزاری این دفتر انتخاب شد و حداقل دو بار انتخاب شد.

زندگی نامه:ارتمیسیا در سال 1754، در جزیره بریتانیا ،توسط یک پدر و مادر جادویی متولد شد. در دوران نوجوانی او در مدرسه جادوگری هاگوارتز در سال های 1765 تا 1772 حضور داشت، جایی که او در هافلپاف طبقه بندی شده بود.
در سال 1798، خانم لافکین به عنوان وزیر سحر و جادو بریتانیا و ایرلند، به دنبال Osbert Oscillatoryرفت، و اولین زنی بود که این دفتر را برگزار کرد.
او گروه همکاری جادویی بین المللی را تاسیس کرد و در طول دوره ی خود به سختی و با موفقیت اولین مسابقات جام جهانی کوییدیچ برگزار شد.
او 13 سال به عنوان وزیر خدمت کرد، که در سال 1811 توسط Grogan Stump موفق شد.
مرگ و بعد از مرگ
خانم لاکفین در سال 1825 در سن 71 سالگی فوت کرد. او در دهه 1990 در یک کارت قورباغه شکلات برجسته شد.



...


سلام و خوش اومدين.

معرفيتون خيلى كوتاهه. لطفا كاملش كنين و مجددا بفرستين.

فعلا تاييد نشد.


ویرایش شده توسط ZahraSadat1384 در تاریخ ۱۳۹۷/۴/۱۰ ۱۵:۳۱:۵۶
ویرایش شده توسط ZahraSadat1384 در تاریخ ۱۳۹۷/۴/۱۰ ۱۵:۳۲:۲۸
ویرایش شده توسط ZahraSadat1384 در تاریخ ۱۳۹۷/۴/۱۰ ۱۸:۴۲:۳۸
ویرایش شده توسط ZahraSadat1384 در تاریخ ۱۳۹۷/۴/۱۰ ۱۹:۲۵:۳۴
ویرایش شده توسط ZahraSadat1384 در تاریخ ۱۳۹۷/۴/۱۰ ۱۹:۲۶:۵۷
ویرایش شده توسط ZahraSadat1384 در تاریخ ۱۳۹۷/۴/۱۰ ۱۹:۳۰:۵۰
ویرایش شده توسط بلاتریکس لسترنج در تاریخ ۱۳۹۷/۴/۱۰ ۲۲:۱۱:۳۵
ویرایش شده توسط ZahraSadat1384 در تاریخ ۱۳۹۷/۴/۱۱ ۱۴:۲۱:۵۸

در کشاکش شجاعت و اصالت، در هیاهوی هوش و ذکاوت، اتحاد و پشتکار سوسو می‌زنند... فرزندان هلگا می‌درخشند!
***

شادی رو می‌شه در تاریک‌ترین لحظات هم پیدا کرد، فقط اگه یه نفر یادش باشه که چراغ رو روشن کنه!


پاسخ به: سال اولی ها از این طرف: کلاه گروهبندی
پیام زده شده در: ۹:۳۶ شنبه ۹ تیر ۱۳۹۷
#60

سلام کلاه گروه بندی

من شخصیتی وفادار ....صادق و ارام و ساکت دارم
در عین حال پرخاشگر و عصبی
خیلی دوست دارم تو گروه گریفندور بیفتم

اگرم جا نبود هر گروهی که باشه اشکالی نداره
چون من خودم رو خیلی زود با محیط های جدید سازگار میکنم

البته این رو هم باید بگم من کلا یا مثبت کامل ام یا منفی کامل

حالا هرچی که شد ..شد
فعلا.................................



در کشاکش شجاعت و اصالت، در هیاهوی هوش و ذکاوت، اتحاد و پشتکار سوسو می‌زنند... فرزندان هلگا می‌درخشند!
***

شادی رو می‌شه در تاریک‌ترین لحظات هم پیدا کرد، فقط اگه یه نفر یادش باشه که چراغ رو روشن کنه!






هرگونه نسخه برداری از محتوای این سایت تنها با ذکر نام «جادوگران» مجاز است. ۱۴۰۳-۱۳۸۲
جادوگران اولین وبسایت فارسی زبان هواداران داستان های شگفت انگیز هری پاتر است. به عنوان نخستین خاستگاه ایرانی ایفای نقش مبتنی بر نمایشنامه نویسی با محوریت یک اثر داستانی در فضای مجازی، پرورش و به ارمغان آوردن آمیزه ای از هنر و ادبیات برجسته ترین دستاورد ما می باشد.