هری پاتر نخستین مرجع فارسی زبان هواداران هری پاتر

هری پاتر نسخه موبایل




پاسخ به: ناظر ماه
پیام زده شده در: ۲۱:۲۹ شنبه ۲۰ دی ۱۳۹۳
فقط و فقط ارباب ... لرد ولدمورت! به خاطر حضور همیشگی و پر رنگشون در انجمن های تحت نظرشون.


ارباب یه دونه باشن... واسه ی نمونه باشن!




پاسخ به: بهترین نویسنده در ایفای نقش
پیام زده شده در: ۲۱:۲۶ شنبه ۲۰ دی ۱۳۹۳
بدون شک ارباب....


ارباب یه دونه باشن... واسه ی نمونه باشن!




پاسخ به: شهرداری شهر لندن
پیام زده شده در: ۱۶:۴۹ جمعه ۱۲ دی ۱۳۹۳
جیمز!

هوم! طبق صحبتی که در اونطرف با هم کردیم به این نتیجه رسیدیم که میشه این تاپیک به کارش ادامه بده. ولی یادتون نره حق معجون سازی ما و مالیات شهرداری رو به موقع بریزید به حساب من. چون اگر اینطور نشه مجبور میشم دست به معجون ببرم.


ارباب یه دونه باشن... واسه ی نمونه باشن!




پاسخ به: سازمان فرهنگ و هنر جادوگری
پیام زده شده در: ۱۶:۵۳ سه شنبه ۲ دی ۱۳۹۳
هکتور معجون در بازکنش را روی در سازمان فرهنگ و هنر ریخت و لحظاتی بعد...
بـــــــــــــــــوم
-من اومدم! من اومدم ثبت نام کنم. کو؟! فرم کجاست؟ بده بیاد!
بعد به سرعت فرمی را از روی میز و در میان بهت و حیرت روونا برداشت و مشغول پرکردن شد.

نقل قول:
1)اسم،پیشه

هکتور دگورث گرنجر... مسئول خورندگان راستی هستم. معجون ساز بزرگ هم که هستم.

2)قصد از اقدام برای استخدام(چه شعری شد!)

قصد دارم با معجون های فرهنگیم در این محیط فرهنگی ظاهر بشم و معجون های فرهنگ و هنری بیشتری درست کنم.

3)توانایی شما بیشتر در حوزه طنز نویسی ست یا جدی نویسی؟

طنز مینویسیم.

4)اسم اداری خود را انتخاب کنید.

دگورث!

5)آیا برای استخدام شدن به عنوان خبرنگار اختصاصی تمایل دارید؟

خیر ما اختصاصی به چیزی علاقه نداریم.

6)آخرین فعالیت شما در ایفای نقش به چند روز پیش بر میگردد؟

2روز پیش!

7)قوانین سازمان توسط وزیر تنظیم شد.به آن ها پایبند خواهید بود؟

با مارمولک موافقیم. نمیتونیم قولی بدیم.

تذکر 1:فرم استخدام را آبی کنید.

نمیکنیم معجون آبی کنی نداریم.

تذکر 2:بند زیر را در انتهای فرم به رنگ آبی پر رنگ تر قرار دهید:

سوگند به مورگانا و مرلین کبیر!سوگند به قژقژ کفپوش های شیون آوارگان!سوگند به نوشیدنی های کره ای مادام رزمرتا!سوگند به ریش تا کمر دامبلدور!سوگند به بینی عمل کرده ولدمورت!من، هکتور معجون ساز، تمام توان خود را در راه کمک به بانوی بزرگ و باهوش(!)بانو راونکلا به کار می گیرم تا اهداف بزرگ ایشان را،جامه عمل بپوشانم.


ارباب یه دونه باشن... واسه ی نمونه باشن!




پاسخ به: خورندگان معجون راستی
پیام زده شده در: ۱۹:۱۲ شنبه ۲۹ آذر ۱۳۹۳
نزدیک غروب بود. هکتور منتظر بود. نفر بعدی که قرار بود توسط او به معجونی خوشمزه و مفید تبدیل شود در راه بود. اشتیاق هکتور درست به اندازه قبل بود. با هیجان زیادی در دفترش قدم میزد. بلاخره بعد از گذشت چند دقیقه انتظار طولانی صدای پاهایش را شنید که نزدیک می شدند. نزدیک و نزدیک تر... هکتور در ذهنش میشمرد. 4...3...2...
تق تق تق...

هکتور مشتاقانه و ویبره زنان به سمت در رفت و آن را باز کرد:
-بیا تو! منتظرت بودم!
مهمان هکتور آرام داخل شد. مشخص بود از شدت هیجان هنوز نمیتواند حرفی بزند.
-برو سمت اون پاتیل و بشین توش!

لحظاتی بعد هکتور در حال روشن کردن زیر پاتیل بود تا معجون دومین مهمانش را هم به خوبی آماده کند. معجونی متفاوت از قبلی. معجون جن خونگی.... وینکی!
--------------------
همونطوری که متوجه شدید دومین مهمون معجون راستی وینکیه. قوانین هنوز هم مثل قبل هستن. این شما و این هم معجون وینکی. سوالاتتون رو بپرسید و حسابی زیر پاتیلش هیزم بریزید.


ارباب یه دونه باشن... واسه ی نمونه باشن!




پاسخ به: خورندگان معجون راستی
پیام زده شده در: ۲۳:۳۸ جمعه ۲۸ آذر ۱۳۹۳
از این به بعد لیست تمامی مهمانان معجون راستی در این پست قرار داده میشه تا شما به راحتی بتونید مصاحبه هر فردی رو پیدا کنید. لینک این پست هم پس از بلند شدن هر مهمون در پست معرفی مهمان جدید قرار میگیره. این پست پس از هر مصاحبه به روزرسانی میشه. در صورت مشاهده هر ایرادی اون رو با من در میون بگذارید.

لیست مهمانان خورندگان معجون راستی به ترتیب مصاحبه:

مصاحبه سیوروس اسنیپ

مصاحبه وینکی

مصاحبه روبیوس هاگرید

مصاحبه ویولت بودلر

مصاحبه سیریوس بلک

مصاحبه آرسینوس جیگر


ویرایش شده توسط سیوروس اسنیپ در تاریخ ۱۳۹۳/۱۰/۲۵ ۱۶:۲۶:۴۱
ویرایش شده توسط سيريوس بلك در تاریخ ۱۳۹۳/۱۱/۳ ۱۵:۴۶:۱۳
ویرایش شده توسط سیوروس اسنیپ در تاریخ ۱۳۹۳/۱۱/۲۲ ۱۱:۴۹:۰۸
ویرایش شده توسط لینی وارنر در تاریخ ۱۳۹۵/۵/۱۶ ۱۳:۵۰:۳۰

ارباب یه دونه باشن... واسه ی نمونه باشن!




پاسخ به: خورندگان معجون راستی
پیام زده شده در: ۲۳:۲۹ جمعه ۲۸ آذر ۱۳۹۳
قل قل قل...
-سوروس به نظرم معجونت خیلی خوب شده. من که راضیم. فقط هی گفتم زیر پاتیلتو کم کن گوش نکردی یه کم معجونت به تلخی میزنه. شایدم... صبر کن ببینم. نکنه کله اتم کردی تو معجون؟
-من؟! نه من هرگز چنین کاری نکردم.

هکتور با علاقه، ملاقه ای معجون در کاسه ای ریخت و جلوی کلاغه(زاغی) گذاشت:
-نمیخوای یه کم از معجون سیو بچشی؟
-قار قاااااار....
-سیو چی میگه این؟ نمیخوره؟! میخواد بگه به معجون های من اعتماد نداره؟
-مطمئنا اینطور نیست هکتور! یه شیشه از این معجون ما بده ما بریم. تو وزارتخونه کلی کار ریخته سرم.
-انقد عجله نکن همکار عزیز. هنوز باید یه کمی ادویه بهش اضافه کنم.

چند دقیقه بعد-دفتر خورندگان معجون راستی

هکتور یک شیشه از معجون عسلی رنگی را جلو سیو گذاشت:
-اینم معجون تو. بقیه اش که سهم خودمه. میخوام ببرم پشت وزارتخونه بفروشم.
سیو در حالی که با رضایت شیشه معجون را که در دست داشت نگا میکرد از در دفتر بیرون رفت.
-------------------------
خب خب... با تشکر از سیوروس اسنیپ عزیز که وقتش رو در اختیار من گذاشت تا این معجون رو درست کنم و با تشکر از همه اونایی که همکاری کردن و هیزم زیر پاتیل ریختند، به اطلاعتون میرسونم که سوروس همینجا از روی پاتیل بلند شد. شما ملت جادوگر و ساحره محترم هم تا فردا میتونید صحبت های نهایی و نظرتون رو درباره این مصاحبه توی همین تاپیک قرار بدید. فردا مهمون بعدی رو میندازم توی پاتیل و زیرش رو روشن میکنم.

بعد از این پست، من یک پست دیگه هم میزنم و توی اون از این به بعد لیست تمامی مهمانان معجون راستی قرار داده میشه تا شما به راحتی بتونید مصاحبه هر فردی رو پیدا کنید. لینک اون پست هم پس از بلند شدن هر مهمون در پست معرفی مهمان جدید قرار میگیره. منتظر ارائه تعاریف و تشکراتتون هستم. از اونجایی هم که خیلی انتقاد پذیرم، همه اونایی که ازم انتقاد کنن رو به ضیافت معجون هام دعوت میکنم.

با تشکر
هکتور معجون ساز


ارباب یه دونه باشن... واسه ی نمونه باشن!




پاسخ به: بیمارستان سوانح جادویی سنت مانگو
پیام زده شده در: ۱۴:۰۶ چهارشنبه ۲۶ آذر ۱۳۹۳
پیش از آنکه دوباره بحثی در مورد اینکه کدامیک از مرگخواران در را باز کند میان جماعت مرگخوار در بگیرد، در با یک ویبره بی مقدمه و ناگهانی هکتور که در اثر یادآوری ناگهانی نام لرد در ذهنش بود، از جا در آمد.

جماعت مرگخوار نمیدانستند از باز شدن ناگهانی در تعجب کنند یا از دیدن صحنه ای که پیش رویشان بود، شوکه شوند. پیش روی مرگخواران یک نفر همچون اورانگوتانی از سقف اتاق آویزان شده بود. دیگری جورابی را به سرش کرده بود و در حالی که به سرش روغن میزد، میگفت:
-من وزیر جادو هستم. دویست امتیاز از اون اورانگوتان چسبیده به سقف کم میکنم.
سوروس در حالی که میکوشید متانت همیشگی اش را حفظ کند، گفت:
-به نظرم بهتره هر چه زودتر یه فکری به حال اینا بکنیم. ظاهرا وضعشون خیلی خرابه!

همان لحظه یک نفر دیگر که چهار دست و پا به دیوار چسبیده بود، در حالی که لب هایش را به فرمت سوسک غنچه کرده بود، با صدای بلندی فریاد زد:
-من مارمولکم. من آفتاب پرستم.
آشا با دیدن این صحنه فورا حرف سوروس را مورد تایید قرار داد:
-باهات موافقم داداش! به نظر من که باید همه اشونو بکشیم.
وینکی گفت:
-به وینکی اجازه داد از مسلسل استفاده کرد؟ وینکی تونست همه رو با یک رگباری به دیار مرلین فرستاد.

پیش از آنکه کسی فرصت جواب دادن به وینکی یا تصمیم گیری درباره نحوه قتل عام دیوانگان حاضر را پیدا کند، این صدای هکتور بود که بلند شد:
-ای افراد ساکن در این مکان! به من گوش کنید.
به شکلی غیر قابل باور و ناگهانی همه دیوانگان ساکت شده و توجهشان به سمت هکتور جلب شده بود. هکتور هم که خوشش آمده بود، ادامه داد:
-همه شما رویای پرواز در سر دارید، درسته؟
ملت دیوانه:
-درسته، درسته!
-پس همگی پس از نوشیدن این معجون میتونید پرواز کنید. یک پرواز دسته جمعی. به سمت هر کجا که اراده کنید.
و بعد پاتیل بزرگی را که معلوم نبود از کدام نا کجا آبادی ظاهر کرده وسط سالن گذاشت.

دو دقیقه بعد-اتاق دیوانگان

-همه آماده پرواز هستین؟
-بله.
-پس با شماره سه... یک... دو...
هکتور هنوز به شماره سه نرسیده بود که ملت دیوانه ویبره زنان یکی پس از دیگری از پنجره به بیرون پریدند.
هکتور به سمت مرگخواران چرخید:
-یادم رفت بهشون بگم تو معجون آب ریختم خاصیتش فقط برای سه ثانیه است!
ملت مرگخوار:
هکتور با همان چهره اشک آلود و در حالی که درون پاتیل مینشست و زیرش را روشن میکرد گفت:
-دستور ارباب... کشتن دامبلدور!


ارباب یه دونه باشن... واسه ی نمونه باشن!




پاسخ به: مغازه ی بورگین و بارکز
پیام زده شده در: ۲۲:۳۳ سه شنبه ۲۵ آذر ۱۳۹۳
هکتور با چهره بغض به گلو گفت:
-ارباب!
کراب رو به هکتور کرد:
-من کی گفتم ارباب؟! من گفتم لودو، گفتم عاقبت ازدواجون...
-ارباب!
رودولف نگاهش کرد:
-ببین پیچ پای من هنوز باز نشده. اون درسم رو هم حذف شدم. به بیماری تراورز هم که جدیدا مبتلا شدم. یه کاری نکن تو رو هم یه گره ای بزنم که باز نشی پیچ بخوریا!
-ارباب!
-ولم کنید بذارید من اینو بکشم. بذارید من اینو ریز ریزش کنم از دستش راحت بشیم. الان که ارباب هم نیست جلومونو بگیره. ولم کنید.

اشا نگاهی به رودولف انداخت:
-کسی تو رو نگرفته رودولف. اگه بخوای میتونی بری.
-ارباب
بلا با خشمی بی پایان غرید:
-کروشیو رودولف. این هکتور چرا انقدر ارباب، ارباب میکنه؟ فقط منم که اجازه دارم اینقدر ارباب رو صدا کنم. مگه این نمیدونه؟!

رودولف که پای نپیچیده اش هم در اثر کروشیوی بلا پیچیده شده بود، گفت:
-من نمیدونم عزیزم. من هنوز ربط تغییر چهره ارباب به چهره بچه هامون رو هم نمیدونم.
-کروشیو رودولف
-ارباب


ارباب یه دونه باشن... واسه ی نمونه باشن!




پاسخ به: سازمان بین المللی حمایت از ساحره ها
پیام زده شده در: ۱۷:۱۰ یکشنبه ۲۳ آذر ۱۳۹۳
هکتور در حالی که سه پاتیل را زیر بغلش زده بود و یکی را روی کله اش گذاشته بود در ستاد را با لگدی به هم کوبید و باز کرد:
-من اومدم. هکتور با یک بغل از انواع معجون های اومده تا از ساحره ها حمایت کنه. اومدیم با معجون در و دیوار ستاد رو بشوریم گرد و خاکش بره.

بعد هم با یک پاتیل پرنده فرمش را به سمت اشا فرستاد.
اشا:
هکتور:


نقل قول:
1. نام و شهرت و اینا

هکتور دگورث گرنجر مشهور به هکتور معجون ساز!

2. هدفتون از ثبت نام تو سازمان؟

گرد و خاک زدایی از در و دیوار ستاد و حمایت از ساحره ها.

3. اگه ببینین جادوگری داره حقوق ساحره هارو ضایع میکنه ( حالا چه جوریش بستگی به ذهن خلاق خودتون داره) چه جوری دفاع میکنین؟
الف) بازبون خوش و مذاکره
ب) بی اعتنا رد میشین
ج) اصلا به شما چه
د) عصبی میشین و طرفو همونجا به بوق میگشین
ه) برخورد فیزیکی ( کمربند و از اینجور چیزا)
ی) اصلا هیچی نمیگین و میرین دست آقا رو میبوسین چون آقاست و احترامش واجب و نباید از گل کمتر بهش بگین
ک) ابتکار خودتون

بهش معجون تبدیل شدگی میدم. البته هنوز بررسی اش نکردم که به چی تبدیل میشه.

4. این فرد کیست؟ چیست؟ ( ساحرست یا جادوگر) با توجه به ساحره یا جادوگر بودنش اگه دیدین یه آقایی داره مثل چی میزنه ایشونو چه عکس العملی نشون میدین؟
الف) تشویق میکنین و هورا میکشین
ب) یه لقدم شما میزنین
ج) بالاخره ایشونم ساحرست و باید از حقوقش دفاع کنین
د) ابتکار خودتون

اول یه معجون تشخیص هویت خدمتش میدم تا بعدا حکمش صادر بشه.


ارباب یه دونه باشن... واسه ی نمونه باشن!








هرگونه نسخه برداری از محتوای این سایت تنها با ذکر نام «جادوگران» مجاز است. ۱۴۰۳-۱۳۸۲
جادوگران اولین وبسایت فارسی زبان هواداران داستان های شگفت انگیز هری پاتر است. به عنوان نخستین خاستگاه ایرانی ایفای نقش مبتنی بر نمایشنامه نویسی با محوریت یک اثر داستانی در فضای مجازی، پرورش و به ارمغان آوردن آمیزه ای از هنر و ادبیات برجسته ترین دستاورد ما می باشد.