هری پاتر نخستین مرجع فارسی زبان هواداران هری پاتر

هری پاتر نسخه موبایل




پاسخ به: دفتر مدیریت مدرسه
پیام زده شده در: ۱۵:۰۱ جمعه ۶ دی ۱۳۹۲
#71
سلام استر جان

پیرو سخنان گوهر بار لینی وارنر من هم درخواست دارم تاپیک ثبت نام را دوباره باز کنی. باو ملت می خوان ثبت نام کنند منتظرن.

موفق باشی




پاسخ به: كلاس پيشگويي
پیام زده شده در: ۱۲:۵۳ جمعه ۶ دی ۱۳۹۲
#72
سوال 1: دامبلدور چیکار کرده که اینقدر خوابش میاد؟ (3نمره)

این که دیگه سوال نداره.
وقتی این معتاد ملعون توی هر سوراخی پیداش می شه و با بچه های معصوم ما سر و کار داره اصلاً بعید نیست که اونا رو معتاد به مواد افیونی بکنه.
به قیافه ی معصوم این آلبوس نگاه کنید! این تا قبل از آشنایی با مورفین گانت فراری تنها چیزی که کشیده بود خجالت بود. اما حالا چی؟ قلیون وسط کلاس؟!

سوال 2: از میان مخلوقات چه کسی اولین پیشگو بوده؟ (3 نمره)

حالا ما که نمیخوایم ریا بشه، بعد ملت بیان بگن پروفسور هافلپاف از خودش تعریف می کنه. ولی خب دیگه کاریش نمیشه کرد. این آلبوس هی گیر میده دیگه.
آقا جان خود اینجانب اولین پیشگو بودم و دعوای سالازار و گودریک رو پیشگویی کرده بودم قبلاً.

مشخ: طی یک رول وضعیت ده سال بعدتون رو پیشگویی کنید! (بقیه ی نمره دیگه!)

ملت از جاهاشون بلند شدن و به سمت نردبون نقره ای حرکت کردند تا به بدبختی هاشون برسند.
اما هلگا هافلپاف در گوشه ای از کلاس نشسته بود و یک گوی شیشه ای جلوی خودش گذاشته بود تا مشخ های پروفسور دامبلدور را بنویسد!

یه خورده گوی رو دستمالی کرد، بالا پایینش انداخت، از این ور به اون ور، از اون ور به این ور. با اتک، پاک کننده ی تک یه کم تمیزش کرد و چند تا ورد بهش خوند تا بالاخره توانست تصویری توی اون ببینه!

هلگا که هر روز جوان تر و جذاب تر و خوشگل تر از دیروز می شد ( ) با قیافه ای فوق العاده زیبا و جذاب یک نی نی زیبا و خوشگل را توی بغلش گرفته بود و با صدای دلنشینش براش لالایی می خوند.

اون طرف روی مبل یک مرد بسیار خوشگل و خوش تیپ و جذاب لم داده بود و با نگاهی سرشار از عخش به هلگا نگاه می کرد و زیر لب قربون صدقه ش می رفت.

مرد خوشتیچ و جذاب گفت:
- عسلم اینقدر خودتو خسته نکن. تو که نباید بچه داری کنی. بذار من این کارو بکنم. توی وظیفه های مهم تری داری.

هلگا جواب داد:
- نه عزیزم. درسته که من وزیر سحر و جادو و مدیر هاگوارتزم. اما اینا منو از وظیفه ی مادری خودم دور نمی کنه. حتی منوی مدیریت هم نتونست منو از محبت به فرزند و همسرم بازداره.

- الهی من فدای تو بشم. خدا به آمبریج خدا بیامرز عمر بده که تو رو به من معرفی کرد. :kiss:

در همین لحظه...
ملت همیشه در صحنه:
آلبوس دامبلدور: جون مادرت بسه دیگه!
استرجس پادمور:
توحید ظفرپور: امـــــا!
چارلی ویزلی: دامبلدور منو قبول کن

و بدین سان بود که هلگا دیگر مجالی برای ادامه ی پیشگویی نیافت.




پاسخ به: كلاس دفاع در برابر جادوي سياه
پیام زده شده در: ۱۱:۴۱ جمعه ۶ دی ۱۳۹۲
#73
یک مقاله تحقیقی در مورد مارها در دنیای جادوگری و جادوی سیاه بنویسید حداکثر 15 امتیاز

این مقاله حاصل یک عمر مشاهده و ارزیابی و ثبت وقایع و همینطور زحمات شبانه روزی اینجانب است.
اولین شخصی که مار ها را وارد دنیای جادوگری کرد کسی جز سالازار اسلایترین مار زبان نبود.
در تحقیقاتی که از مادر شوهر خدا بیامرزم کردم به این نکته دست پیدا کردم که سالازار از دوران کودکی علاقه ی زیادی به مار ها داشته است و تمامی هم بازیان دوران کودکی اش را مار ها تشکیل می دادند.

او با چند تن از آن ها بسیار اُخت بوده که نام هایشان افعی، زنگی و جعفری بوده است. مار جعفری یار غار سالازار بوده و حتی سالازار شعر گودبای پارتی جعفر را برای وی سرود.()
سالازار به مرور زمان سعی کرد که به مار ها جادوگری بیاموزد اما به این نتیجه رسید چون آن ها دست ندارند نمی توانند چوب جادو به دست بگیرند. به همین دلیل تلاش کرد تا از مار استفاده ی ابزاری بکند.

او اولین کسی بود که فهمید اگر مار را به دور گردن خویش بیاندازد قدرت جادویی عجیبی می گیرد. اما بعد از آن به دلیل این که مورد تمسخر اطرافیان خویش قرار گرفت ترجیح داد روش بهتری پیدا کند.
به همین دلیل او یکی دیگر از دوستان خویش به نام افعی را قربانی کرد تا مهره های او را خارج کند. از آن به بعد سالازار اسلایترین در کیفی که به گردنش می بست این مهره های مار را نگهداری می کرد.

5 جادوگر مار زبان تاریخ جادوگری را نام ببرید حداکثر 5 امتیاز

1. سالازار اسلایترین
2. مارلوو گانت
3. مورفین گانت
4. مروپی گانت
5. هری پاتر

خواص خون مار و کاربرد هایش را بنویسید حداکثر 5 امتیاز

همانطور که بر کسی پوشیده نیست مار مظهر پلیدی و جادوی سیاه است. به همین دلیل خون او سرشار از این دو عنصر است.
اگر خون مار را به نوزادان به مقدار کمی بخورانید آن ها بی شک به سوی پلیدی و جادوی سیاه گراییده می شوند.
اگر بر روی زخمی خون مار بمالید آن زخم روند بهبودش سریع تر می شود اما خون مار وارد خون انسانی می شود و قدرت جادوی سیاه فوق العاده زیادی به آن شخص می دهد.

یک بحث برای تدریس در جلسه بعد که دوست دارید بیاموزید برای جلسه بعد مطرح کنید حداکثر 5 امتیاز

طلسم های ممنوعه!





پاسخ به: دفتر مدیریت مدرسه
پیام زده شده در: ۱۴:۲۸ چهارشنبه ۴ دی ۱۳۹۲
#74
درود

آقای مدیر
ما یه کم با شما چونه زدیم و گفتید می تونید پایه ی امتیاز ها که الان روی 4 هست رو روی 3 بیارید.
حالا خواهشاً بیارید پس.

موفق و پیروز باشید




پاسخ به: جادوگر تی وی
پیام زده شده در: ۱۹:۱۶ سه شنبه ۳ دی ۱۳۹۲
#75
هو هو هو هو، هو هو هو هو، هو هو هو هو هــــــو هو هو هو هــــــو!

هماهنگ با آهنگ حماسی، تصاویری از ارتش وزارت سحر و جادو که به دستور دلوروس جین آمبریج، نماینده ی بر حق زوپس آسمانی، به وزارت سحر و جادو حمله و آن را از دست مورفین گانت ستمگر نجات دادند پخش می شود.

تیتراژ تموم میشه و تصویر هلگا هافلپاف که بر روی یک صندلی اشرافی و زیبا نشسته است به چشم می خورد.

دوربین نمایی کلوز آپ از هلگا می گیره:
- درود ای جادوگران، درود ای ساحرگان، درود ای زوپس دوستان و ای بیزاران از چیز! می خواهم امروز با شما درباره ی شرایط حساس کنونی و اتهاماتی که وزیر چیزکش و اطرافیانش به اینجانب وارد می کنند صحبت کنم.

هلگا بالاخره متوجه اشارات کارگردان که 2 ساعته دهن خودش رو صاف کرده بود شد و با دوربین شماره 4 ادامه ی صحبتش را انجام داد:
- ای کاراگاهان. به شما گفته شده که بنده به خاطر این که ارنی مک میلان به من جواب رد داده او را کشته ام. اما بگذارید من اصل داستان را برای شما بگویم.

هلگا دستمال زرد رنگش را در آورد و اشک هایش را پاک کرد و ادامه داد:
- مورفین گانت به من ابراز علاقه کرد و به من قول ازدواج داده بود. من 1000 خواستگار بهتر از او را رد کردم. تا وقتی که ارنی مک میلان می خواست به خواستگاری من بیاید. مورفین از موقعیت سو استفاده کرد و به من گفت اگر می خواهی با تو ازدواج کنم باید روز خواستگاری ارنی را به هلاکت برسانی و گرنه تو را به چیز آلوده می کنم! من هم مجبور شدم به خاطر حفظ جانم این عمل را انجام دهم.

دوربین کلوز شاتی از چشمان زیبای هلگا می گیرد که اشک از آن ها جاری شده است:
- اما در آخرین لحظات زندگی، ارنی به من گفت تو به جای من رئیس کاراگاهانی و نگذار مورفین آن ها را از بین ببرد. حال من از شما می خواهم تا در نبود ارنی راه او را ادامه دهید و به ارتش وزارت سحر و جادو بپیوندید.

در این لحظه هلگا جیغی بنفش زد و از شدت گریه از هوش رفت تا این برنامه ی تلویزیونی در اوج به پایان رسد.




پاسخ به: خداحافظ وزير!!!
پیام زده شده در: ۲۲:۳۰ دوشنبه ۲ دی ۱۳۹۲
#76
خداحافظ وزیر چیزی!

تو به من قول داده بودی وزیر چیزی!
گفته بودی اگر به تو کمک کنم که وزیر بشی و کنارت باشم با من ازدواج می کنی.
به من گفتی ارنی مک میلان رو بکشم تا شوهرم بشی.
اما افسوس که همه ی این ها دروغی بیش نبود.

من مأموریت های خطیری رو فقط به خاطر عشق تو انجام دادم.
قبل انتخابات وقتی گفتی اما دابز باید بلاک شود این من بودم که به خاطر تو منوی مدیریت ایوان را دزدیدم و اما رو بلاک کردم. باز هم فق به خاطر تو!
( هر جند خداییش این یکی زیاد کار سختی نبود. ایوان در کل مدت مثل هویج زل زده بود به من. )

ارنی بدبخت تازه می خواست تشکیل خانواده بودهد. اما من مجبور بودم به خاطر تو و فقط برای این که او با پخش چیز در هاگوارتز مخالف بود سلاخی اش کنم.

اما حالا دیگر تمام شد.
دلوروس با من صحبت کرد و به من گفت امکان ندارد تو مرا بگیری.
من به زوپس آسمانی پناه آوردم و می دانم دلو تو را به سزای اعمالت می رساند.
زوپس الهی مرا بخشید و حالا من تا آخرین قطره ی خونم بر علیه تو می جنگم.
درود بر زوپس و نماینده ی آن، دلوروس کبیر!

دلو بیا تموم شد. همچین متن احساسی نوشتم که با روح و روان همه بازی کنه.
ولی یادت باشه قول دادی مخشو بزنی بیاد برام خواستگاریـــا!
عه! کور ممد احمق اینا رو دیگه نباید بنویسی. زود باش خطشون بزن.




پاسخ به: دفتر فرماندهی کاراگاهان!
پیام زده شده در: ۲۲:۱۰ دوشنبه ۲ دی ۱۳۹۲
#77
به نام زوپس!

آقایان و خانم های کاراگاه!
همانطور که میدانید ما ها مدتی را به زیر سایه ی ظلم و سیاهی وزیری ستمگر و چیزکش بودیم.
شاید باوزش برای شما سخت باشد اما وزیر گانت با وعده ی دروغین ازدواج به من، قصد داشت تا از من به عنون ابزاری استفاده کند و من هم به این خفت تن در دادم.

اما دیگر دوران سیاهی و چیز به پایان رسید و شعار دروغین تابستان جای خود را به شورای آسمانی زوپس و نماینده ی بر حق این شورا، دلوروس آمبریج داده است.

زوپس آسمانی بخشنده است و کار های هولناکی که ما از سر اجبار انجام داده ایم را می بخشد.
از چیز رویگردان شوید و به آغوش زوپس بیایید.

کاراگاهان!
منتظر شما در ارتش وزارت سحر و جادو هستم.
ما می توانیم.




پاسخ به: بررسی پست های خانه ی ریدل ها
پیام زده شده در: ۲۱:۱۱ دوشنبه ۲ دی ۱۳۹۲
#78
یاالله، یالله، لخت و نا محرم نباشــ...!

دوفشس، گومب پوتشسسسسسس

عه بچه جون برو کنار. چرا همچین می کنی؟ من مامانت نیستم کچل! اه ماچ نکن!!! بشین بینم!
خیر سرمون یه جمله کپ زدیما!


آقا لرده سلام حالت چطوره سلام.
با عرض خسته نباشید تقاضای نقد این پست را از جنابعالی دارا می باشم.

البته می دونم اصولاً فقط توی این تاپیک رول های همین انجمن نقد میشه ولی از اونجایی که این پستو داوری کردین تقاضامندم رفاقتی یه نقدی هم برش بنوازید.

با بدرود.




پاسخ به: بهترین عضو تازه وارد
پیام زده شده در: ۱۱:۲۲ دوشنبه ۲ دی ۱۳۹۲
#79
بیدل آوازه خوان.




پاسخ به: بهترین نویسنده در ایفای نقش
پیام زده شده در: ۱۱:۲۲ دوشنبه ۲ دی ۱۳۹۲
#80
خداوکیلی جیمز سیریوس پاتر.








هرگونه نسخه برداری از محتوای این سایت تنها با ذکر نام «جادوگران» مجاز است. ۱۴۰۳-۱۳۸۲
جادوگران اولین وبسایت فارسی زبان هواداران داستان های شگفت انگیز هری پاتر است. به عنوان نخستین خاستگاه ایرانی ایفای نقش مبتنی بر نمایشنامه نویسی با محوریت یک اثر داستانی در فضای مجازی، پرورش و به ارمغان آوردن آمیزه ای از هنر و ادبیات برجسته ترین دستاورد ما می باشد.