هری پاتر نخستین مرجع فارسی زبان هواداران هری پاتر

هری پاتر نسخه موبایل

صفحه‌ی اصلی انجمن‌ها


صفحه اصلی انجمن ها » همه پیام ها (ویکتورکرام)



Re: شخصیت خودتون رو معرفی کنید
پیام زده شده در: ۱۷:۳۱ یکشنبه ۱۹ تیر ۱۳۹۰
#81
لطفا معرفی شخصیت جدید منو جایگزین معرفی شخصیت قبلیم بکنید.

نام: ویکتور

نام خانوادگی: کرام

مشخصات ظاهري: فردی خوشگل و بلند قامت،دارای هیکلی بسیار زیبا و چهارشانه.

گروه: هافلپاف

سن: 23

علاقمندي ها: جستجوگر کوییدیچ،محفل ققنوس،مدیران سایت!

چوبدستي: چوبدستي 23 سانتي از چوب درخت آواتار !

دسته جارو: گلوله آتش

نوضيجات در مورد شخصیت :

ويكتور در مدرسه دورمشترانگ تحصيل ميكرد و در سال چهارم هري به مدرسه هاگوارتز آمد و در مسابقه ی جام آتش شركت كرد.در مسابقه ی جام سه جادوگر ( جام آتش ) ویکتور کرام نماینده ی مدرسه ی جادوگری دورمشترانگ بود.همانطور که در تاریخ ثبت شده ویکتور کرام جزو یکی از بهترین جستجوگران کوییدیچ است.اطلاعات چندان زیادی از این شخصیت در کتاب و فیلم نیامده است اما در آخرین مرحله مسابقه ی جام آتش،بارتی کراوچ او را تحته فرمان خود قرار داد و باعث شد ویکتور دست به کار های سیاهی بزند اما در کل ویکتور کرام شخصیتی سفید دارد و از سفیدان است .


انجام شد!


ویرایش شده توسط ویـکتـور کــرام در تاریخ ۱۳۹۰/۴/۱۹ ۱۷:۳۶:۳۵
ویرایش شده توسط لینی وارنر در تاریخ ۱۳۹۰/۴/۱۹ ۱۷:۳۶:۵۲

»»» ارزشـی گولاخ «««


Re: بحث های سر میز غذا
پیام زده شده در: ۱۷:۱۴ یکشنبه ۱۹ تیر ۱۳۹۰
#82
سوژه جدید :

شب بسیار عجیبی بود! قرص ماه تکمیل شده بود و به وضوح دیده میشد.محفلیون سر میز غذا نشسته بودند و منتظر ویکتور بودند که بیاید و بعد شروع به خوردن شام کنند.

هری نگاهی به جمع حاضر کرد و گفت :


- مثله اینکه قرار نیست این ویکتور بوقی بیاد،شما شروع کنید.

محفلیون قاشق ها و چنگال ها را به دست گرفتند،اما هنوز شروع به خوردن نکرده بودند که ویکتور درب را باز کرد و نفس زنان گفت :

- قربان،چیز مهمی پیدا کردم که اگه بفهمید چیه خیلی خوشحال میشید.

تـــــــقق هری با عصبانیت قاشقش را محکم به میز کوباند و گفت :

- این چه وقته اومدنه ؟ بعدشم تو هنوز نفهمیدی که نباید موقع شام خبر های خوب یا بد بهم بدی،اشتهام کور میشه!

ویکتور کمی آروم گرفت و سرش را به نشانه ی تایید تکان داد و به آرامی رفت و سر میز شام نشست.منتظر ماند که هری و همه ی محفلیون شامشان را تموم کنند و بعد موضوع را مطرح کند.تا هری قاشق و چنگالش را بر روی میز گذاشت بلافاصله شروع به حرف زدن کرد :

- خوب دوستان،لطفا با دقت به حرف های من گوش کنید.من سنگی پیدا کردم که زمان رو میتونه به گذشته برگردونه،حتی گذشته های خیلی دوور اما از این سنگ دو تا وجود داره که یکی دیگش دسته مرگخوارانه.

این داستان برای هری خیلی جالب بود و داشت با تمام وجود گوش میداد.هری همانطور که به چشمان ویکتور زل زده بود و با دقت گوش میداد گفت :

- خوب ، ادامه بده !

ویکتور سری تکان داد و ادامه داد :

- ما میتونیم به زمان های خیلی گذشته بریم،زمان قبل از به دنیا آمدن ولدمورت و کاری کنیم که هیچ وقت به دنیا نیاد.هری فکر کن...اگه ولدمورت هیچ وقت به دنیا نیاد پدر مادرت و حتی خیلی های دیگه زنده میمونن...

اما ناگهان کینگزلی وسط حرف های ویکتور پرید و گفت :

- اما اگه ولدمورتی به دنیا نیاد هری پاتر مشهور هم دیگه وجود نداره.بعدشم به این فکر کردید که چطوری میخواین دوباره به زمان خودمون برگردیم ؟

ویکتور : کینگز،من فکر همه جاشو کردم.اول اینکه هری مشهور بشه بهتره یا اینکه خیلی های دیگه زنده بمونن؟ بعدشم برای برگشتن کافیه به تونل هارنولید در شرق لندن بریم.اونجایی که این سنگ ایجاد شده ! البته اینم بگم که وقتی برگردیم خیلی چیزا تغییر میکنه.

کینگزلی : این امکان نداره،سر نوشت همه ی ماها نوشته شده.امکان نداره بتونیم گذشته رو تغییر بدیم...

ویکتور که کم کم داشت از کوره در میرفت گفت :

- اینقدر ساز مخالف نزن کینگز،امتحانش مجانیه اما باید بگم فقط سه نفر میتونن به این سنگ به گذشته برن.موضوع مهم دیگه اینکه مرگخواران میخوان با این سنگ چیکار کنن...


»»» ارزشـی گولاخ «««


Re: كلاس ماگل شناسي
پیام زده شده در: ۱۵:۵۶ یکشنبه ۱۹ تیر ۱۳۹۰
#83

3 نفر از مشنگ های سیاه را نام ببرید و توضیحی در باره زندگی و جنایت های هرکدام بدهید (15 نمره)


آتیلا :

رهبر قوم هون که در زمان حیاتش بزرگ‌ترین امپراتوری را در اروپا، از رود اورال تا دانوب داشت. در زمان فرمانروایی اش وی یکی از مخوف‌ترین دشمنان امپراتوری‌های روم غربی و شرقی بود. رومیان به او لقب تازیانه خداوند داده بودند و به او باج می‌دادند تا کاری به کار رم نداشته باشد.

آتیلا در آغاز به ایران حمله کرد و با شکست مواجه شد. حمله‌ای که او در سال ۴۴۱ میلادی به امپراتوری روم شرقی کرد باعث شد تا تصمیم به حملات بیشتری به سوی غرب بگیرد. وی در اروپا شهرهای بسیاری را نابود و غارت کرد.در بیشتر کشورهای اروپای غربی وی نمادی از بیرحمی و تجاوزگری است.

ژولیوس سزار :

گایوس ژولیوس سزار (به لاتین: Gaius Iulius Caesar) (تلفظ: گایوس یولیوس کایسار) یا ژول سزار یا قیصر (زاده ۱۲ یا ۱۳ ژوئیه ۱۰۰ (پیش از میلاد) - درگذشته ۱۵ مارس ۴۴ (پیش از میلاد) دیکتاتور و رهبر نامدار سیاسی و نظامی جمهوری روم بود.

او در کنار کراسوس و پومپی یکی از فرماندهان سه‌گانه روم بود. اکثر مورخان گشایش سرزمین گل به دست او را یکی از مهمترین وقایع دوران باستان و آغازگر شکل گیری تمدن کنونی فرانسه می‌دانند. او همچنین رهبری نخستین لشکرکشی روم به بریتانیا را در دست داشت اگرچه گرفتاری‌هایش با سنا و پومپی آن را بی‌سرانجام گذارد. او همچنین لژیون‌هایش را به آن‌سوی رود روبیکون رهبری‌نمود.

وی در پی جنگی داخلی که در ۴۹ (پیش از میلاد) به راه‌انداخت فرمانروای بی‌چون و چرای روم گشت. پس از آن به اصلاحاتی کلان در جمهوری روم دست‌زد و راه به سوی خودکامگی پیمود. این کارها دوست پیشین سزار مارکوس یونیوس بروتوس و دسته‌ای دیگر از سناتورها را به کشتن سزار برانگیخت. کشتن سزار چندی بیشتر جمهوری روم را پایدار نگهداشت. دو سال پس از مرگ او سنای روم وی را یکی از خدایان روم شناخت.

هانیبال :

هانیبال (۲۴۷ - ۱۸۳ پ.م.) سیاست‌مدار، فرماندهٔ نظامی و ژنرال کارتاژی بود که حرکت بزرگ ارتشش از اسپانیا به رم، پس از رد شدن از کوه‌های آلپ، بعد از گذشت بیش از دو هزار سال هنوز از بزرگ‌ترین دستاوردهای نظامی تاریخ شمرده می‌شود.

طبق افسانه‌ها وقتی هامیلکار، پدر هانیبال می خواست برای فتح اسپانیا و جنگ با روم حرکت کند، هانیبال که آن زمان یازده ساله (به روایتی نه ساله) بود از او خواست تا او را نیز با خود ببرد، هامیلکار موافقت کرد ولی با این شرط که هانیبال سوگند یاد کند که تا زمانی که زنده است با روم دشمن باشد (به روایتی انتقام کارتاژ را از روم بگیرد). هانیبال این سوگند را در مذبح (بَعل همان) یاد کرد و با پدرش به اسپانیا رفت و در سراسر عمرش به این سوگند وفادار ماند.

پس از مرگ هامیلکار در اسپانیا، پسرخوانده و دامادش هاسدروبال و پس از او هانیبال فرمانده نظامی کارتاژ شد. آن زمان او بیست و شش ساله بود و نیز در زمان او بود که دومین جنگ پونیک (جنگ‌های میان کارتاژ و روم) در سال ۲۱۸ پیش از میلاد آغاز گشت و هفده سال به طول انجامید.او پس از اجرای نقشه متهورانه گذشتن از آلپ و وارد شدن به خاک ایتالیا، با استفاده از نبوغ خود ضربات مهلک و شکست‌های قطعی بر پیکره ارتش روم وارد کرد. معروفترین جنگ او نبرد کان در سال ۲۱۶ پیش از میلاد بود که ارتش دشمن را محاصره و نابود کرد.

اما کارتاژ به خوبی از فرمانده جنگی خود حمایت نکرد و سرانجام با اینکه هانیبال هرگز شکست نخورده بود، در جنوب ایتالیا تنها ماند. رومی‌ها توانستند دوباره متصرفات هانیبال را آزاد کنند و پس از شکست‌های پی در پی کارتاژ در اسپانیا، روم اسپانیا را باز پس گرفت و پا در خاک آفریقا گذاشت. کارتاژ، هانیبال را به سرعت به کشور فرا خواند. سرانجام نبرد قطعی در زاما در گرفت و هانیبال برای اولین و آخرین بار شکست خورد و کارتاژ مجبور شد تحت پیمان صلح، امتیازات فراوانی را به روم بدهد، طوری که روم قدرت اول منطقه مدیترانه شد.

اینا همش توضیح مختصر بود


5 وسیله سیاه مشنگی نام ببرید و هر کدوم رو خیلی مختصر توضیح بدید (15 نمره)


اسلحه : انواع بسیار گوناگونی دارد.در اسلحه ها تیر قرار میدهد و اسلحه میتواند آن تیر را با سرعت بسیار بالا به صورت مستقیم پرتاب (شلیک) کند.تیر اسلحه ها از باروت میباشد.باروت نیز موادی آتش زا هستند و منفجر میشوند.

F44 : یک نوع هواپیما جنگی بسیار پیشرفته است.F-44 ها قابلیت پرواز در آسمان را دارند.یک F-44 قابلیت پرتاپ موشک را دارد.موشک نیز انواع مختلفی دارد.موشک ها منفجر می شوند و اطرافش را نابود میکند.

بطری های شیشه ای : با کوباندن آنها به سر دیگران میتوانید فرد مقابل را زخمی یا حتی به قتل برسانید.جسمی بسیار ساده اما خطرناک !

منجنیق : منجنیق ها قابلیت پرتاپ انواع سنگ ها را دارند.در زمان های بسیار دور از منجنیق برای نابود کردن دیوار ها و دیوارهای قلعه ها استفاده میکردند.

مین ها : مین ها در خاک و بر روی زمین قرار میگیرد و هر چیزی که بر روی مین ها برود،ابتدا مین منفجر میشود و بعد آن چیز هم نابود میشود.افراد و تانک های بسیار در جنگ های ماگلی در اثر مین ها نابود شدند.


ویرایش شده توسط ویـکتـور کــرام در تاریخ ۱۳۹۰/۴/۱۹ ۱۵:۵۸:۲۴
ویرایش شده توسط ویـکتـور کــرام در تاریخ ۱۳۹۰/۴/۱۹ ۱۵:۵۹:۵۶
ویرایش شده توسط ویـکتـور کــرام در تاریخ ۱۳۹۰/۴/۱۹ ۱۶:۱۴:۲۱

»»» ارزشـی گولاخ «««


Re: کی, کِی, کجا؟؟؟
پیام زده شده در: ۱۵:۰۶ یکشنبه ۱۹ تیر ۱۳۹۰
#84
[spoiler=کجا ؟؟؟]توی شناسه گروه خبر[/spoiler]


»»» ارزشـی گولاخ «««


Re: کی, کِی, کجا؟؟؟
پیام زده شده در: ۱۹:۵۸ شنبه ۱۸ تیر ۱۳۹۰
#85
باجناق لاکهارت وقتی که چوبدستیشو مخفیانه تو شورتش جا سازی کزد درب ِ همون دروازه ای که عدس پلو میدادن با عمه مارچ یا هم در مورد آینده حرف میزدن !



»»» ارزشـی گولاخ «««


Re: کی, کِی, کجا؟؟؟
پیام زده شده در: ۱۶:۲۸ شنبه ۱۸ تیر ۱۳۹۰
#86
[spoiler=با کی ؟؟؟]با عمه مارچ[/spoiler]



»»» ارزشـی گولاخ «««


Re: قلم پر تندنویس
پیام زده شده در: ۲۲:۴۳ جمعه ۱۷ تیر ۱۳۹۰
#87
من فکر نکنم عوض کردن آواتارم به کسی ربطی داشته باشه.کلا برای تنوع! در ضمن اینجا جای این حرفا نیست آقای الیوندر عزیز.میتونستی به صورت پیام شخصی باهام در میون بزاری.از عضوی مثله شما کمی بعیده این حرکات.



»»» ارزشـی گولاخ «««


Re: قلم پر تندنویس
پیام زده شده در: ۲۰:۳۸ جمعه ۱۷ تیر ۱۳۹۰
#88
مدیران عزیز،من یک کودک چند ساله هستم که با چشمان گریان آمده ام کنار منوی مدیریت شما نشسته ام و گدایی میکنم.خانواده ام فقیر اند.پدرم سرطان دارد.برادرم از بیماری ایدز رنج میبرد و مادرمم هم کلفتی مردم را میکنم.خواهش میکنم در منوی مدیریت را بر رویم باز کنید و یک تکه نانی به من بدهید.پدرم به خاطر بیماری که دارد در هیچ تاپیکی و انجمنی راه نمیدهند.مادرم در انجمن کوچه دیاگون و تاپیک کتابسرای جادویی دیاگون کلفتی میکند و شب و روز برای بدست آوردن گالیونی تلاش میکند.برادرمم همانند پدرم به خاطر بیماریش در هیچ تاپیکی و انجمنی راهش نمیدهند.بنده هم که با لباس های پاره و کثیف و یک جفت دم پایی کهنه به سوی منوی مدیریت شما آمده ام که کمکی به ما بکنید.

حالا از این حرف ها بگذریم،بابا به این تاپیک رسیدگی کنید و یک کسی رو انتخاب کنید که به این تاپیک رسیدگی کنه.



»»» ارزشـی گولاخ «««


Re: **ثبت نام الف.دال**
پیام زده شده در: ۲۰:۲۵ جمعه ۱۷ تیر ۱۳۹۰
#89
دوستان من منتظرم که مدیران دسترسی الف دال و نظارت این گروه رو به من بدند.اگه دادند که من به همتون جواب میدم و الف دال (ارتش دامبلدور) رو میترکونم.اگه هم ندادند دیگه چه میشه کرد

ولی اگه خدا بخواد دسترسیمو میدم و من میام تاییدتون میکنم.فقط خواهشا دیگه اینجا پستی نزنید و فعلا فرم ثبت نام رو پر نکنید تا ببینیم تکلیف چیست.



»»» ارزشـی گولاخ «««


Re: کی, کِی, کجا؟؟؟
پیام زده شده در: ۱۹:۰۰ پنجشنبه ۱۶ تیر ۱۳۹۰
#90
جناب جرج ویزلی مثله اینکه شما حالت خوب نیستا ! الان این با چه کسی چی شد؟ خواهشا حواستون باشه که چیزی رو جا نندازین.

جمع بندی :

ولدومورت با کلاه گیس بلوندش روز مراسم چهلم آلبوس دامبلدور تو بغل آنتونین کارت بازی می کرد!

الان این ولدی با کی کارت بازی میکرد ؟

دور جدید :

[spoiler=کی ؟؟؟]باراک اوباما[/spoiler]


»»» ارزشـی گولاخ «««






هرگونه نسخه برداری از محتوای این سایت تنها با ذکر نام «جادوگران» مجاز است. ۱۴۰۳-۱۳۸۲
جادوگران اولین وبسایت فارسی زبان هواداران داستان های شگفت انگیز هری پاتر است. به عنوان نخستین خاستگاه ایرانی ایفای نقش مبتنی بر نمایشنامه نویسی با محوریت یک اثر داستانی در فضای مجازی، پرورش و به ارمغان آوردن آمیزه ای از هنر و ادبیات برجسته ترین دستاورد ما می باشد.