هری پاتر نخستین مرجع فارسی زبان هواداران هری پاتر

هری پاتر نسخه موبایل

حق موروثی یا حق الهی؟ مسئله این است!



بعد از این که لرد ولدمورت تصمیم به ترک سرزمین جادوگران به مدتی نامعلوم گرفت، ارتش تاریکی بر سر رهبری که هدایت مرگخواران را برعهده بگیرد، به تکاپو افتاده است!




سرخط خبرها




پاسخ به: ماجراهای مرموز مدرسه هاگوارتز
پیام زده شده در: ۱۵:۲۷ شنبه ۲۵ آذر ۱۳۹۶
#91
ارسینوس در حال حرف زدن بود که در ناگهان باز شد و فردی دوان دوان وارد شد. توجه همه به اون جلب شد هیچ کس اونرو نمیشناخت چون سر وزش بدجور بهم ریخته بود ولی پرسیوال نزدیک اون رفت و گفت:
_ اوه فرزندم، کالین، چرا به این روزگار سیاه افتادی؟
_ پروفسور اونا منو برده خودشون کرده بودند و منو شکنجه میکردند.

استریکس سریع پرید وسط و گفت:
_ تو پیش اونا بودی بگو ببینم اونا نقشه ای چیزی دارن؟
_ اره، اره کنت دراکولا داشت میگفت همه جادوگرا رو میکشه حتی اونا که نیمه جادوگر و نیمه خون اشام هستن.

پچ پچ های بلندی بین ملت بلند شد و همگی به این تصمیم رسیدن که باید با ارسینوس متحد بشن و حساب خون اشام هارو برسن. ناگهان سلوینا که داشت از پنجره بیرون رو نگاه میکرد با صدای بلند کفت:
_ کلاغ ها! کلاغ ها کالین رو تعقیب کردن. حتما تا الان کنت دراکولا و بقیه ادماش فهمیدن میخوایم چیکار کنیم.

همه ملت مات موندن و نمیدونستن الان باید چیکار کرد ولی طولی نکشید که بیشتر اعضا کنار ارسینوس رفتن.

_ فرزندانم دگر روز موعود فرا رسیده حالا باید محفلی ها و مرگخوار ها متحد شویم و بر علیه دشمن مشترکمون کنار یکدیگر بایستیم.

ارسینوس با شنیدن این جمله پروفسور پرسیوال یک لحضه تصور کرد لرد ولدمورت و دامبلدور دست همو بگیرن و باهم دیگه با خون اشاما بجنگن. در ادامه پروفسور پرسیوال با صدای بلند تر گفت:
_هکتور، سریع معجون های ضد خون اشامیتو درست کن. ارسینوس، سریع مرگخوارا و ولدی رو خبر کن. و بقیه دانش اموزا برن مدرسه و به پروفسور های دیگه و بقیه دانش اموزا خبر بدن و اماده باشن.

بعد پیش دارو دسته خون اشاما رفت و گفت:
_ شما هم برید و مواظب افراد کنت دراکولا باشید، بقیه برده هاشونو ازاد کنید و نزارید به دانش اموزا حمله کنند.

الکس و استریکس که انگار از خیلی وقت پیش منتظر این فرصت بودند تا با دراکولا روبرو بشن، لبخندی شیطانی زدند و به همراه دای لووین و سلوینا بطری خون تازه رو تا اخر سر کشیدند و از جلو چشم ها ناپدید شدند.

ارسینوس بین شلوغی دانش اموزا خودشو به زور پیش پروفسور پرسیوال رسوند و گفت:
_ پروفسور شما چیکار می کنید؟
_ امممم ، منم میرم به دروازه قلعه اگه یوقت لازم شد سرباز های سنگی رو بیدار میکنم.


ان طرف تر پیش کنت دراکولا

_ سرورم کلاغ ها گزارش دادن همه دانش دانش اموزا به مدرسه اومدن و دارن خودشونو اماده میکنن...
_ هاهاها! خیلی وقت بود منتظر این لحضه بودم.
_ سرورم یکی از کلاغا گفته محفلی ها و مرگخوارا با یکدیگه متحد شدند و یکی از مرگخوارا که یه تاج زشت هم رو سر داره رفته لرد ولدمورت و بقیه مرگخوارارو خبر کنه.
_ اوه! به به ، بدم نمیاد با لرد معروف اشنا بشم.


ویرایش شده توسط آستریکس در تاریخ ۱۳۹۶/۹/۲۵ ۱۵:۳۱:۱۰

Love Me Or Hate Me. You're Gonna
Watch Me•♤


پاسخ به: بررسی پست های خانه ی ریدل ها
پیام زده شده در: ۱۴:۰۹ شنبه ۲۷ آبان ۱۳۹۶
#92
سلام درخواست نقد این رول رو دارم. بو

و خلاصه مختصر اون در اینجا میتونید ببینید. { ماجراهای مرموز هاگوارتز}


بو؟
چرا به زبان محلی نقد می خوایین؟
ممنون بابت خلاصه.


نقد ارسال شد.


ویرایش شده توسط لرد ولدمورت در تاریخ ۱۳۹۶/۸/۲۷ ۲۲:۵۳:۵۸

Love Me Or Hate Me. You're Gonna
Watch Me•♤


پاسخ به: ماجراهای مرموز مدرسه هاگوارتز
پیام زده شده در: ۱۳:۵۹ شنبه ۲۷ آبان ۱۳۹۶
#93
تق تق تق

ملت درحال نظار گر در بودند و کسي جرات باز کردن درو نداشت ولي کمي بعد رون که از مرلينگاه بيرون ميومد و از جريان هاي حاضر اطلاعي نداشت درو باز کرد.

پسري مو سياه وارد شد و به همه اشخاص حاظر نگاه کرد.

_ اوه سلام استريکس , درود بر تو اي روشن ترين بچه تاريکي.

_ سلام پروفسور پرسيوال ببخشيد مزاحم شدم.

ملت حاضر هنوز در شوک بودن. استريکس روبروي الکس وايساد و گفت.
_ سلام داداش.
_ اميد وارم که مثلا براي نجات من نيومده باشي که اگه برا اين اومدي شرمندت ميشم.
_ معلومه که نيومدم , خودت ميتوني خودتو نجات بدي , من فقط اومدم چون پرسيوال ازم خواسته بود که بيام.

کمي انطرف تر دارودسته مرگ خوارا دور هم جمع شده بودند و چوبدستيشون به طرف الکسو استريکس گرفتند و گفتند:
_ اهاي خون خوارا وقتشه طلافي کنيم.

_ دای لوولین، سلوینا

_ هان ؟

_ اهم اهم

ملت مرگخواربه دونبال صدا برگشتند و پشت سرشون دو خون اشام دیگر هاگواتز دای لوولین و سلوینا رو دیدن و به دونبال برگشتن اونا استریکس طناب های الکس رو باز کرد و روبرو مرگخوارا وایساد.

الکس پا پیش گذاشت و گفت:
_ ببینم کسی با ما کاری داشت؟!

مرگخوارا سریع ارسینوس رو به جلو هل دادند و همگی دستشونو به سمتش گرفتند.
_ ایشون بودن .
ارسینوس:
_
ملت خون اشام:

در این میان که موقعیت بسی خطرناک شده بود دامبلدور با قدم های اسلوموشن میان مرگخوارا و خون اشاما پرید و گفت:
_ فرزندانم همگی ما اینجا برای کمک به یکدیگه جمع شدیم و اگر بخواهیم از همین اول راه با یکدیگه بجنگیم , باختیم.
سپس رو به دانش اموزا کرد و گفت:
_ همه این خون اشاما طرف ما هستند و حتما به ما کمک میکنند.

صدای شخص نامعلومی از وسط جمعیت بلند شد.
_ چرا اونا میخوان به هم نوعان خودشون خیانت کنند؟

دامبلدور در جواب گفت:
_ چون اینها دورگه هستند یعنی پدر جادوگر و مادر خون اشام یا برعکس و دخالت خون اشام هایی که خون جادوگری ندارند از نظرشون اشتباهه.

ملت به نطر میومد که قانع شدن ولی همچنان پچ پچ هایی بین دانش اموزا به گوش میرسید.

_ خیلی خوب دیگه از بچه های خون اشاممون درخواست میکنم بیان جلو و هرچی درمورد خون اشاما میدونن رو بهمون بگن.

دای لوولین به جلو اومد و شروع به توضیح دادن کرد...

هاگوارتز , تالار ویژه خوناشام ها

_ سرورم امروز قلعه مشکوک میزنه , خیلی خلوت شده , مثل اینکه دارن یه کارایی می کنن.

_ برو دونبالشون بگرد نباید هیچ یک از کارهای اونا ازمون مخفی بمونه. درزم مراقب دانش اموز های خون اشام باش , بعضیاشون باید تقاص پس بدن.



ویرایش شده توسط آستریکس در تاریخ ۱۳۹۶/۸/۲۷ ۱۴:۰۲:۱۷
ویرایش شده توسط آستریکس در تاریخ ۱۳۹۶/۸/۲۷ ۱۴:۰۴:۵۵

Love Me Or Hate Me. You're Gonna
Watch Me•♤


پاسخ به: بررسی پست های خانه ی ریدل ها
پیام زده شده در: ۱۵:۲۴ جمعه ۲۶ آبان ۱۳۹۶
#94
سلام . درخواست نقد این رول رو داشتم. مرسینگ.


نقد ارسال شد.


ویرایش شده توسط لرد ولدمورت در تاریخ ۱۳۹۶/۸/۲۶ ۱۹:۱۱:۳۸

Love Me Or Hate Me. You're Gonna
Watch Me•♤


پاسخ به: موسسه ارواح
پیام زده شده در: ۱۱:۴۵ جمعه ۲۶ آبان ۱۳۹۶
#95
_ نفر بعدی...

در باز شد و استریکس با قدم های شمرده وارد اتاق شد و روی صندلی نشست.

_ تو کی هستی؟

_ من منم!

_ اون وقت من کیم؟

_ تو تویی!

_ یعنی اون وقت تو منی من توام؟

_ اره.

الکتو که ادامه این بحثو به ضرر خودش میدید پس بحث عوض کرد و رفت سراغ اصل ماجرا.

_ بگو بینم موقع مهمونی چیکار میکردی؟

_ کیک می خوردم.

_ ... منظورم اینه وقتی پالی از مهمونی خارج شد و به تالار خصوصیش رفت چیکار میکردی؟

_ منم دونبالشون رفتم تالار.

الکتو چشماشو تنگ تر کرد و گفت:
_ چرا رفتی ؟

_ رفتم بطری خونمو بردارم.

_ خودشه! تو رفتی تالار تا بطری خونتو برداری و از اونجایی که تشنه بودی و همچنین پالی هم یک گرگ نما و دشمن مادر زدی شما بود , تو بطری خونتو ولکردی و بجاش گردن پالی رو گاز گرفتی و کشتیش.

_ نچ!

_ هن؟!

_ من وقتی بطریمو برمیداشتم شنیدم که پالی زیادی نوشیدنی زنجبیلی خورده و گفت که میخواد بره به مرلینگاه سلام کنه , و از تالار خارج شد.

_ یعنی بعدش تو اصلا دونبالش نرفتی ... یعنی تو اصلا نخواستی خون گرمو تازشو امتحان کنی ... یعنی تو اصلا نخواستی دونبالش به مرلینگاه بری یعنی تو اصلا نخواستی تو مرلینگاه...

الکتو هنوز داشت ادامه میداد و موضوع به تسترال اباد می کشید که استریکس از صندلیش بلند شد , {بدجور عصبی شده بود.} سفیدی چشماش قرمز شد , گوشاش تیز تر شدن , صورتش به شکل وحشت ناکی تغییر کرد{ قیافه لرد هم پیشش کم میاورد} , دندون های نیش دارش بیرون زدند و ناخوناش دراز تر و تیز شد.{ به قدری تیز و دراز شده بود که میشد سر الکتو رو جدا کرد} بعد از همه اینا با صدای رسا گفت:
_ نه نخواستم.

چماق الکتو با دریافت ارژی منفی استریکس مثل برگ درخت خم شد.

الکتو:

_ معلومه که نخواستی , داشتم شوخی میکردم , کیه که تورو به همچین کار زشتی متهم کنه , قربون اون دندونای خوشگلت بشم , عزیزم میتونی بری کارم تموم شد باهات.

قیافه استریکس مثل قبل{ } شد و از اتاق بیرون رفت.



ویرایش شده توسط آستریکس در تاریخ ۱۳۹۶/۸/۲۶ ۱۱:۴۹:۵۹

Love Me Or Hate Me. You're Gonna
Watch Me•♤


پاسخ به: بررسی پست های خانه ی ریدل ها
پیام زده شده در: ۲۱:۵۵ دوشنبه ۲۲ آبان ۱۳۹۶
#96
سلام درخواست نقد این رول رو دارم. مرسی اه.


Love Me Or Hate Me. You're Gonna
Watch Me•♤


پاسخ به: گورستان ریدل ها
پیام زده شده در: ۲۱:۵۰ دوشنبه ۲۲ آبان ۱۳۹۶
#97
رسينوس که متوجه ميشه لرد زندس از خوش حالي نقابش شاخ در مياره و جلوي لرد بندري ميرقصه

_ اهاي ديونه از جلو تلوزيون بزن به چاک.
_ بله؟ چشم ارباب.
_ ديدي چيکار کردي! قسمت مهم سريال از دست دادم , همون قسمتي که چند روزه منتظرشم , همون قسمتي که پسره به عشقش ميرسه و روبوسي مي کنن بعدشم پسره خودش و دختر رو ميکشه.
ملت مرگخوار:

مرگخوارا بازم نگاه معني داري به ارسينوس مي کنن و بهش ميفهمونن که يالا باس بکشيش , ارسينوس يه لحضه مات شد. تو دلش ميگفت بکشه , نکشه , بکشه و لرد خوب شه , نکشه بشينه با لرد سريالو تماشا کنه. بلاخره ارسينوس تصميمش رو گرفت. ارام ارام به پشت سر لرد ميره , روي سر کچل لرد خيره ميشه , اشک توي چشم هاي پشت نقابش جمع ميشن , چوبدستيش رو بيرون مياره , اروم اروم بالا ميبره , نفس ها در سينه هپس , چوب دستي پشت سر لرد قرار ميگيره و لحضه موعود...

ززييييييينگ

ارسينوس: هن؟!
ملت مرگخوار:

زيييييينگ

لرد: ده يکي بره اون درو باز کنه ديگه مرسي اه.

ارسينوس با همون ژست فيلم هندي مانندش پشت سر لرد مي ايسته و ليني ويز ويز کنان به سمت در ميره.
_ کيه؟...کيه؟...مگه با تو نيستم؟

ليني جوابي نميشنوه. از پايين در بيرون ميره ولي کسيو نمي بينه البته بجز يک پاکت نامه سياه و عجيب و غريب! ليني روي زمين ميشينه و نامرو از داخل پاکت بيرون مياره , نوشته هايي به رنگ قرمز و به همراه يه شکلک مي بينه.
_ به نام مرلين. به لرد ولدمورت بگوييد کسي که زنگ درتون رو زده و اين نامه رو جلوي در گذاشت , کسي نيست جز يه مردم ازار.
ليني که بدجور تحقير شده بود در عرض هزارم ثانيه همه سيم هاي مغزيش اتصال پيدا کرد و با عصبانيت نامه رو تيکه پاره کرد. از در رد شد و وارد اتاق لرد و مرگخوارا شد.


Love Me Or Hate Me. You're Gonna
Watch Me•♤


پاسخ به: شخصیت خودتون رو معرفی کنید
پیام زده شده در: ۱۶:۰۶ شنبه ۱۳ آبان ۱۳۹۶
#98
نام: آستریکس. {مزکر}

سن: نا معلوم.

گروه: گریفیندور.

نژاد: معلوم نیست , خون اشام.

سپر مدافع: خفاش تک بال.

چوب دستی: 22 سانت , وفادار, ترکیب شده با ریسه قلب اژدها و پر ققنوس , انعطاف پذیری مناسب. کنده کاری شده یک خفاش با بال های باز یک بال زمردی و یک بال یاقوت.

ویژگی های ظاهری:قد تقریبا 180, موهای سیاه نا مرتب و نسبتا بلند , چشم های قهوه ای تیره. معمولا لباس های تیره می پوشه شلور, همیشه کیف رو بطور کج و یوری رو کولش میندازه , یک انگشتر سیاه با رگه های نازک بنفش رنگ داره که همیشه دستشه.

ویژگی های اخلاقی: درسته خودش خون اشام ولی زیاد از خون اشاما خوشش نمیاد مخصوصا اونایی که شاخ میشن. معمولا اهنگ های بی کلام گوش میده. خوشش نمیاد کسی تو کاراش سرک بشه . از بی عدالتی خوشش نمیاد . کمک کردن رو دوست داره ولی بی احساس.موقع درس تمرکز می کنه. لج و یکدندگی شدید اما موقع عصیانیت حتی دیوانه ساز ها هم جرات نگاه کردن به چشماشو ندارن.{ دیگه خودتون فرض کنید}.


معرفی:
استریکس برادر ناتنی الکس سایکس است ولی هریک از دیگری متنفر هستند. استریکس و الکس توانایی های همه نژاد های مختلف خون اشام هارا دارا هستند ولی این توانایی ها برای هردو انها تبدیل به کابوس شده و استریکس به خاطر کاری که لرد دراکولا با اون کرد و نامردی الکس از هردو انها متنفر است و همچنین زیاد از خون اشام ها خوشش نمیاد ولی بخاطر شباهت قدرتی و ظاهری استریکس با الکس ان دورا از کودکی برادر ناتنی همدیگه معرفی کردند. استریکس حال بخاطر دعوت پروفسور دامبلدور به هاگوارتز امده و دامبلور تنها فرد مورد اعتماد او در مدرسه است. قابل توجه که او از لرد سیاه هراسی ندارد و حتی او را به عنوان یک برد زیر سوال می برد.

توانایی های استریکس:
سرعت و قدرت زیاد, دور بینی دقیق, شنیدن دقیق صدای های اطراف و دور, خاندن زهن افراد و وادار کردن به انجام دادن کار های مختلف. استریکس توانایی شیطانی خاصی دارد که تا بحال کسی ان هارا ندیده.

علاقه مندی ها : تولید صدای تق تق تق تق تق , جاهای تاریک و خطرناک. کتاب های تاریخی , جادوی سیاه.

 تایید شد.


ویرایش شده توسط ریتا اسکیتر در تاریخ ۱۳۹۶/۸/۱۳ ۱۶:۴۵:۱۴

Love Me Or Hate Me. You're Gonna
Watch Me•♤


پاسخ به: سال اولی ها از این طرف: کلاه گروهبندی
پیام زده شده در: ۲۲:۲۸ جمعه ۱۲ آبان ۱۳۹۶
#99
سلام.کلاه جون ببین معمولا من ادم صبوریم دلم مهربون کمک کردن دوست دارم ولی هرکسی لیاقت این کمکمو نداره یکم خود پسندم ولی سعی می کنم کنترلش کنم.از خوبیم گفتم از بدیام هم بگم لجم بگیره کسی جلو دارم نیست ولی وای به حال روزی که امپرم بزنه بالا می تونی فرض کنی اونقدر عصبی میشم که حتی دیوانه ساز ها هم جرات نگاه کردن توی چشمامو ندارن. خلاصه کلام خون اشام هم هستم . یجورایی از نا عدالتی هم خوشم نمیاد. زیاد سرتو درد نیارم گروهی که مورد علاقه منه گریفیندوره . ممنون.


Love Me Or Hate Me. You're Gonna
Watch Me•♤


پاسخ به: کارگاه نمایشنامه نویسی
پیام زده شده در: ۲۰:۲۶ جمعه ۱۲ آبان ۱۳۹۶
تصویر مورد نظر



تق تق تق


ناتاشا: سلام پروفسور چیزی که خواسته بودید رو براتون اوردم.

پروفسور دامبلدور: اه خیلی ممنون پسرم .

دامبلدور پاکتی میگیرد سریع دونبال چیزی برای باز کردنش می گردد که شمشیر گریفیندور را می بیند.

خرچ کرچ خررررچ کرررررچ

همین!

_

_ چرا انقد کمههه؟؟؟

_ خوب دا قربان معمولا کمک به مدرسه همینقدر میشه دا

_ فرزندم اینجا مدرسه معمولی نیست که یه سکه پونصد تایی بندازی توش بیاری اینجا مدرسه جادوگری.

_خوب شما که اینجا پول اب و برق و گازو این چیزا نمیدین که پول میخواید چیکار؟!

پروفسور دامبلدور به دانش اموز پشت کرده و دور تر میشود. نزدیک خودش چیزی زمزمه می کند...

_ اخه تو که نمیدونی ولنتاین نزدیکه ولی من هنوز برای خرید اون انشگتر پول کم دارم. حیف که کسی نیست حال منو بفهمه هی دنیا دنیا اسیرت شدم زیر این لب کارون , حالا لب کارون چه گلبارون ...

_ جان؟

_ اوه !داش باشیما, هیچی فرزندم هیچی. . چرا نمیری یکم با گوشی ماگلیت تو ولگرامت بگردی منم کم کم باس برم منتظرمه... امممم ده برو دیگه یالا یالا.

درود فرزندم.

جالب بود. دید جدیدی رو نسبت به عکس داشتی. رولت جای توصیف بیشتری داشت گرچه دیالوگ ها خوب بودن اما میتونستی فضاسازی بیشتر و بهتری رو انجام بدی.

تو گذاشتن علامت های نگارشی دقت کن، شکلک ها جای نقطه رو نمیگیرن.

کرچ کرچ هم نیست... خرچ خرچ درسته.

تایید شد!

مرحله بعدی: گروهبندی


ویرایش شده توسط Bir_nafar در تاریخ ۱۳۹۶/۸/۱۲ ۲۰:۳۰:۱۷
ویرایش شده توسط کلاه گروهبندی در تاریخ ۱۳۹۶/۸/۱۲ ۲۱:۰۰:۲۷

Love Me Or Hate Me. You're Gonna
Watch Me•♤






هرگونه نسخه برداری از محتوای این سایت تنها با ذکر نام «جادوگران» مجاز است. ۱۴۰۳-۱۳۸۲
جادوگران اولین وبسایت فارسی زبان هواداران داستان های شگفت انگیز هری پاتر است. به عنوان نخستین خاستگاه ایرانی ایفای نقش مبتنی بر نمایشنامه نویسی با محوریت یک اثر داستانی در فضای مجازی، پرورش و به ارمغان آوردن آمیزه ای از هنر و ادبیات برجسته ترین دستاورد ما می باشد.