هری پاتر نخستین مرجع فارسی زبان هواداران هری پاتر

هری پاتر نسخه موبایل

صفحه‌ی اصلی انجمن‌ها


صفحه اصلی انجمن ها » همه پیام ها (یوآن.آبرکرومبی)



پاسخ به: ایده‌پردازی قالب سایت
پیام زده شده در: ۲۲:۴۶:۱۷ چهارشنبه ۱۱ مرداد ۱۴۰۲
#1
فک کنم باحال‌تر بشه اگه هر انجمنی هدر و رنگ‌بندی خاص خودشو داشته باشه، مثلاً انجمن گریف همچین هدری داشته باشه:

تصویر کوچک شده


بعد مثلاً به جای اون لوگوی جادوگران بالایی، لوگوی گریف نشون داده بشه و همینطور به جای پس‌زمینه و کادرهای بنفش و قهوه‌ای، از رنگ‌های گریفیندوری استفاده بشه. گروهای دیگه هم همین طراحی رو داشته باشن، ولی با والپیپرها و رنگ‌بندی‌های خاص خودشون.

واسه انجمنای غیر از هاگوارتز هم میشه از همین پترن استفاده کرد. مثلاً واسه انجمن محفل، میشه والپیپر خونه‌ی دوازدهم گریمولد رو گذاشت واسه هدر. کادرهاش هم سفید و نارنجی باشن. کلاً رنگایی که مچ باشن با اتمسفر محفل.

منظورمو گرفتین دیگه؟


If you smell what THE RASOO is cooking!


پاسخ به: ایده‌پردازی قالب سایت
پیام زده شده در: ۲۰:۳۸:۲۲ پنجشنبه ۱ تیر ۱۴۰۲
#2
سلام به همگی.

کاملاً موافقم با پیشنهادات گودریک، مخصوصاً اون Dark Mode که البته فونت پست‌ها توی این تم بهتره خاکستری باشه. فونت سفید اذیت می‌کنه و خیلی جالب نیس واسه خوندن متن‌های طولانی‌ای مث رول و اخبار و اینا.

یه مقدار هم تمرکز کنین روی اضافه کردن انیمیشن‌ها و افکت‌ها و جلوه‌های ویژه. یه مثال خفن بزنم در این مورد. یه مدت پیش که توی سایت github لاگین می‌کردم، بعد از تایپ کردن یوزرنیم و پسورد و کلیک کردن روی دکمه‌ی لاگین، محتویات صفحه واسه چند ثانیه کلاً کنار می‌رفت و کل صفحه اینجوری میشد که انگار داری با سرعت نور توی کهکشان میری جلو و وارد یه جایی میشی و بعد از چند ثانیه صفحه یواش یواش سفید میشد و دوباره محتویات صفحه نشون داده میشد. الآن فک کنم حذف شده ولی انیمیشنش انقد خفن بود که من چند بار همینجوری پشت سر هم لاگین و لاگ‌اوت می‌کردم و خلاصه خیلی کیف می‌داد.
از اینجور چیزا نمیشه گذاشت توی سایت؟ فک کنم بشه با تصاویر GIF یه کارایی کرد؟ فکرشو بکنین تازه‌واردا بعد از عضویت و لاگین یه انیمیشن چند ثانیه‌ای با زاویه‌ی اول شخص ببینن که انگار توی قطارن و دارن میرن هاگوارتز.

یه پیشنهادی هم که در مورد طراحی و رنگ‌بندی کلّی سایت دارم اینه که گوگل توی ورژن‌های جدید اندروید و اپلیکیشن‌هاش و صفحات وبش از یه طراحی خاصی استفاده می‌کنه که اسمشو گذاشته Material You. یه سرچ بکنین کاملاً متوجه میشین که ساختارش چجوریاس. سایت خیلی مدرن‌تر و شکیل‌تر میشه اگه همچین شکل و شمایلی داشته باشه.

لینک تصاویرش واسه اونایی که حال ندارن تب جدید باز کنن و سرچ کنن: LINK


ویرایش شده توسط یوآن آبرکرومبی در تاریخ ۱۴۰۲/۴/۲ ۱۷:۱۶:۰۱
ویرایش شده توسط یوآن آبرکرومبی در تاریخ ۱۴۰۲/۴/۲ ۱۷:۱۸:۳۱

If you smell what THE RASOO is cooking!


پاسخ به: خانه اصیل و باستانی گانت ها
پیام زده شده در: ۳:۱۶:۰۰ چهارشنبه ۱۶ فروردین ۱۴۰۲
#3
هکتور همونطور که از دهنش حباب در میومد و بصورت شناور بال‌بال میزد، برگشت سمت مرگخوارا.
- ای بابا. همه‌جاشو گشتم، نیستن که! میگم، شما هم اطراف آسانسورو بگردین، شاید دکمه‌هاشو پیدا کردیم.

و با یه شیرجه‌ی دلفینی، دوباره پرید توی سطح آب(!) و سرگرم گشت و گذار شد.

معمولاً کمتر کسی به پیشنهادها و درخواست‌های هکتور اهمیت می‌داد، ولی مرگخوارا در حال حاضر انقد توی همدیگه ساندویچ دو نونه شده بودن که با هکتور موافقت کردن و اونا هم شبیه موجودات دوزیست، مشغول جستجوی آسانسور شدن.

فضای داخلی آسانسور، در عرض چند ثانیه، بیشتر شبیه آکواریوم شده بود.
بعضی از مرگخوارا انقد جوگیر شده بودن که عینک غواصی و کپسول اکسیژن پوشیده بودن. بعضیاشون هم که بی‌جنبه بودن، صدای قورباغه و فُک می‌دادن. بعضیاشون هم که دیگه خیلی اعجوبه بودن، جدی جدی خیس شده بودن و هی با صدای "وااااااااااااه! " از سطح آب میومدن بیرون و صورتاشونو خشک، موهاشونو آب‌چکونی، نفسی تازه می‌کردن، بعدش دوباره شیرجه می‌زدن داخل.

واقعاً کار لرد واسه دادن مالکیت خانه‌ی گانت‌ها خیلی سخت بود. مرگخوارا یکی از یکی بااستعدادتر...


If you smell what THE RASOO is cooking!


پاسخ به: جانورنماها
پیام زده شده در: ۱۵:۱۴ دوشنبه ۹ آبان ۱۴۰۱
#4
مرگخوارا به چوبدستیاشون زل زدن، بعدش به دستای اسکورپیوس خیره شدن که به طرز فجیعی آغشته به موهای میمون بودن، بعدش با قیافه‌های چندش و اینجوری به همدیگه نگاه کردن و بعدش برگشتن سمت اسکورپیوس و در اقدامی کاملاً هماهنگ، چوبدستیاشونو گذاشتن توی جیباشون.

مرگخوارا:
اسکورپیوس:


مرگخوارا از موقع شیوع ویروس جرونا، بهداشت شخصی‌شون رو کاملاً جدی گرفته بودن و به هر حال چوبدستی هم مثل گوش پاک‌کن و مسواک از لوازم شخصی و تک‌نفره به حساب میومد.

- چقد خسیسین شماها. اصلاً حالا که اینجوریه، هیچ احتیاجی به کمکتون ندارم و خودم آتیش درست می‌کنم!

اسکورپیوس که فعلاً چوبدستی نداشت، شروع کرد به گشتن شعاع چند متریش تا ببینه اینورا چی میشه پیدا کرد که بشه باهاش آتیش درست کرد.

چند دقیقه همینجوری گذشت و میمون هم که مثل مرگخوارا دیگه حوصله‌ش سر رفته بود، برگشت سمت اسکورپیوس.
- داداش بیخیال. اصلاً نمی‌خواد خودتو خسته کنی. بذار خودم آتیش درست می‌کنم، درجه یک!

و قبل از اینکه اسکورپیوس واکنشی نشون بده، میمون چندتا سنگ رو برداشت و چند بار به همدیگه کوبید. بلافاصله آتیش خیلی بزرگی درست شد و دودش توی فضای جنگل پیچید.

- ایول! پس اینجوریم میشه! عجب اختراع مدرنی!

اسکورپیوس اصلاً نمی‌دونست که آتیش درست کردن با سنگ، واسه شونصد هزار سال پیشه.
این رو هم نمی‌دونست که دود آتیشی که داشت به هوا می‌رفت، در اصل پیامی بود واسه میمون‌ها، شامپانزه‌ها و گوریل‌های دیگه.

مرگخوارا اگه به اطراف‌شون نگاه می‌کردن، متوجه چشم‌های کمین کرده‌ی زیادی می‌شدن.


If you smell what THE RASOO is cooking!


پاسخ به: در بحبوحه سیاهی
پیام زده شده در: ۱۵:۱۰ دوشنبه ۹ آبان ۱۴۰۱
#5
خلاصه:

لینی مرگخوار مورد علاقه‌ی لرده و مرگخوارای دیگه از این موضوع راضی نیستن و تصمیم می‌گیرن زیرآب لینی رو بزنن. اونا لینی رو می‌کنن توی کیسه و میندازنش توی چاه. کتی هم میره به لرد بگه که لینی خیانت و فرار کرده. ولی حرف زدنش انقدر سریعه که لرد متوجه حرفاش نمیشه و اونو خیلی جدی نمی‌گیره و از پنجره‌ی اتاق میندازه بیرون.
حالا از یه طرف، کتی سعی می‌کنه از پشت پنجره توجه لرد رو جلب کنه و از طرف دیگه، مرگخوارا که همه‌شون می‌خوان مرگخوار مورد علاقه‌ی لرد باشن، در اتاقش رو می‌زنن.

★★★


تق تق تق!

چند ثانیه سکوت...
هیچ جوابی نیومد.

تق تق تق!

بازم هیچ جوابی به گوششون نرسید.

جاگسن خیلی بی‌شرمانه گوشش رو گذاشت روی در.
- یه صداهای خیلی ریزی دارم می‌شنوم.

مرگخوارا به همدیگه زل زدن...

داخل اتاق لرد

لرد هدفون گابریل رو که به جادوی Noise Cancelling مجهز بود، گذاشته بود روی گوشاش و کاملاً خارج از آلودگی صوتی، داشت کیفیت مأموریت‌ها و فعالیت‌های مرگخوارا رو بررسی می‌کرد.

نه اهمیتی به کتی می‌داد که ظاهراً داشت از پشت پنجره واسش شکلک در میاورد و به در اشاره می‌کرد.
و نه در زدن‌های مرگخوارا به گوشش می‌رسید.


If you smell what THE RASOO is cooking!


پاسخ به: خورندگان مرگ
پیام زده شده در: ۱۲:۱۲ چهارشنبه ۴ آبان ۱۴۰۱
#6
- هیییییییییع! هوووووووع! هااااااااااع!

تقریباً پونزده دقیقه‌ای میشد که هکتور با نهایت زورش، داشت ماشین رو از پشت هل می‌داد و اتفاقاً تونسته بود با موفقیت رو به جلو حرکتش بده.

چند سانتی‌متر البته.

کراب که داخل ماشین نشسته بود، به آینه زل زده و سرگرم پنکک زدن به صورتش بود.
- چی شد هکتور؟! یه ساعته علافمون کردیا!
- هوف... وایسا یه دقیقه بذار معجون بخورم.

هکتور دست توی جیبش کرد و شیشه‌ی معجونی رو در آورد که روش عکس خودش با لباس سوپر هیرویی چسبیده بود که روی سینه‌ش هم لوگوی H داشت. همین‌که معجون رو زد تو رگ، به طرز فجیعی شروع کرد به ویبره رفتن.

هکتور فول شارژ شده بود!
- برو که داشته باش سوپر هکتور رو!

کراب هم شونه‌هاشو بالا انداخت و به هر حال رفت که داشته باشه سوپر هکتور رو.
یه دقیقه.
دو دقیقه.
سه دقیقه.
چهار دقیقه.
پنج دقیقه.
دیگه حوصله‌ش سر رفت، لوازم آرایشی رو گذاشت توی کیفش، از ماشین پیاده شد، رو به روی هکتور وایساد و با انگشت شستش که ضخامتش از بازوی هکتور بیشتر بود، به ماشین اشاره کرد.
- برو تو.

هکتور هم بدون هیچ حرفی سرش رو تکون داد و بیخیال هل دادن شد و همونطور که خیلی جوگیر سینه‌ش رو جلو داده بود تا لوگوی H قشنگ بهش آفتاب بخوره و بدرخشه، رفت توی ماشین.

کراب هم بعد از چندتا حرکت نرمشی و گرمشی، با اعتماد به نفسی مثال‌زدنی، بخش پایینی ماشین رو گرفت و...
- اوه اوه اوه بیخیال.

ماشین خیلی سنگین‌تر از اون چیزی بود که فکرش رو می‌کرد و اتفاقاً خوب شد که فوراً ولش کرد و بیشتر از این فشار نیاورد، چون احتمال داشت از ناحیه‌ی همسترینگ شدیداً مصدوم بشه و فرصت بازی توی ترکیب تیم ملی انگلیس توی جام جهانی کوییدیچ 2022 رو از دست بده.

همونطور که نفس نفس میزد، ترجیح داد برگرده تو ماشین.

- چی شد؟ مصدوم شدی؟
- من؟ ... هممم... نه باو، زورمو تو خونه جا گذاشتم. اگه می‌دونستم توی همچین موقعیتی گیر می‌کنیم که میاوردمش.
- مگه این چیه توی بازوت؟
- این؟ خب... آها این... چیزه... این...

کراب سعی کرد بحث رو عوض کنه.
- لعنت به این شانس! حالا این ماشینو چجوری برونیم؟!

و با لگدی که به بخش پایینی داخل ماشین زد، کیسه‌ی سفید رنگ خیلی گنده‌ای به بیرون جهید و صاف رفت تو صورت هکتور.

- چی شد؟!

کراب چند لحظه به هکتوری که داشت خودشو از زیر کیسه در میاورد، زل زد و بعدش به جایی که لگد زده بود خیره شد.

تازه متوجه شده بود که اون پایین هم یه چیز میزایی هستن که میشه فشارشون داد...


If you smell what THE RASOO is cooking!


پاسخ به: هتل ملوان زبل
پیام زده شده در: ۱۶:۲۵ جمعه ۷ مرداد ۱۴۰۱
#7
تصویر کوچک شده


مرگخوارا این شکلی دور و بر ولدمورت گارد گرفته و هر کدومشون به چوبدستی و دمپایی و چیز میزای دیگه مسلح شده بودن و دوربین هم بصورت 360 درجه دور و برشون می‌چرخید تا صحنه خفن‌تر و اکشن‌تر به نظر بیاد. اسکورپیوس که جلوتر از بقیه گارد گرفته بود، سوسیس‌ها و کالباس‌هایی رو که از آشپزخونه‌ی خونه‌ی ریدل کش رفته بود، از جیب پالتوش در آورد و توی هوا چرخوند.
- اگه جرأت داری بیا جلو.

مامور پلیس که متوجه شده بود که اینجوری اصلاً نمیشه، رفت سراغ پلن B و بی‌سیمش رو در آورد.
- هرچی نیرو دارین فوراً بفرستین! زود! تند! سریع!

بلافاصله چندین مامور از درهای پشت و جلو وارد شدن، چندتاشون هم از پنجره‌ها پریدن داخل، چندتاشون هم از توی ریش دامبلدور پریدن بیرون و قبل از اینکه مرگخوارا بفهمن که اصلاً چه اتفاقی داره میفته، خودشون رو به ولدمورت و نجینی رسوندن و اینجوری محاصره‌شون کردن:

تصویر کوچک شده


ویرایش شده توسط یوآن آبرکرومبی در تاریخ ۱۴۰۱/۵/۷ ۱۶:۵۵:۳۵

If you smell what THE RASOO is cooking!


پاسخ به: خانه اصیل و باستانی گانت ها
پیام زده شده در: ۱۶:۱۱ چهارشنبه ۵ مرداد ۱۴۰۱
#8
خلاصه:

ﻟﺮﺩ ﻭﻟﺪﻣﻮﺭﺕ می‌خواد ﻣﺎﻟﮑﯿﺖ خانه‌ی گانت‌ها ﺭﻭ ﺑﻪ ﯾﮑﯽ ﺍﺯ ﻣﺮﮔﺨﻮﺍﺭﺍ ﻭﺍﮔﺬﺍﺭ ﮐﻨﻪ ﻭ ﺑﺮﺍﯼ ﺍﯾﻦ ﮐﺎﺭ، ﺑﺎﯾﺪ ﺑﺎ ﺍﺳﺘﻌﺪﺍﺩﺗﺮﯾﻦ ﻣﺮﮔﺨﻮﺍﺭ ﺭﻭ ﭘﯿﺪﺍ کنه.
ﻣﺮﮔﺨﻮﺍﺭﺍ ﻫﻢ ﺑﻪ ﯾﻪ ﻫﻨﺮﺳﺘﺎﻥ میرن تا توی کلاساشون شرکت کنن. کتی و اسکورپیوس وارد کلاس هنرهای رزمی میشن و وقتی متوجه میشن که هنرهای رزمی مشنگی خیلی سخته، موضوع رو کلاً عوض می‌کنن و تصمیم می‌گیرن به مشنگ‌ها نشون بدن که هنرهای رزمی جادویی چجوریه و مشغول به دوئل جادویی میشن.

★★★


همزمان با پخش شدن آهنگ‌های Fighting از اسپیکرهای کلاس و چوبدستی کشیدن کتی و اسکورپیوس، دوربین با سرعت شونصد کیلومتر بر ثانیه از کلاس خارج میشه، از طبقه‌ها پایین میاد و مرگخوارا رو نشون میده که همچنان به تابلوهای راهنما زل زدن و مشغول سنجش این موضوع هستن که بهتره از کدوم کلاس‌ها شروع کنن.

- خب من به این نتیجه رسیدم که بهتره برم کلاس آشپزی. توی درجه یک بودن معجونام هیچ شکی نیس، ولی می‌دونین که، طرفدارام توقعاتشون بالاس و یه هکتور بهتر می‌خوان!
- من که میرم کلاس بدنسازی. استخونام اصلاً فیت نیستن و کلّی اضافه پوکی استخونی دارم که باید بسوزونم.
- منم بهتره برم کلاس کلاس‌گذاری. با کلاهم یه ژستایی می‌گیرم و یه کلاسایی می‌ذارم، محشر!

بلاتریکس که می‌بینه هکتور، ایوان، سو و مرگخوارای دیگه دارن پخش میشن، دکمه‌ی Pause رو می‌زنه تا پخش نشن.
- اوضاعو پیچیده نکنین. همگی باهم کلاسا رو یکی یکی میریم. رأی‌گیری هم می‌کنیم. هر کلاسی بیشترین رأی رو بیاره همونو میریم!


ویرایش شده توسط یوآن آبرکرومبی در تاریخ ۱۴۰۱/۵/۵ ۱۶:۳۷:۴۹

If you smell what THE RASOO is cooking!


پاسخ به: در جستجوی راز ققنوس(عضویت)
پیام زده شده در: ۱:۲۸ دوشنبه ۳ مرداد ۱۴۰۱
#9







ویرایش شده توسط آلبوس دامبلدور در تاریخ ۱۴۰۱/۵/۳ ۲:۲۹:۱۵

If you smell what THE RASOO is cooking!


پاسخ به: ستاد انتخاباتی لادیسلاو زاموژسلی
پیام زده شده در: ۱۶:۱۶ پنجشنبه ۲۳ تیر ۱۴۰۱
#10
لپخکجپعز!

چه برنامه‌های تفریحی و سرگرم‌کننده‌ای مد نظر داری که Exclusive باشن و قبلاً اجرا نشده باشن؟ آیا تاپیکایی مث "یه چیزی بنداز توی یقه‌ی لباس نفر قبلیت" مث میکروب تکثیر پیدا می‌کنن؟

به نظرت با سانسورهای خیلی شدیدی که بهشون اشاره کردی، آیا رده‌بندی کلّی سایت تغییر حالت نمیده به PEGI +3؟ به نظرت همین PG TV خوب نیس؟

آیا فیرپلی کاربری Apply میشه روی گروهای مختلف واسه بالانس کردن تعداد اعضاشون؟ یا اصلاً راهکارهای دیگه‌ای داری واسه رقابتی‌تر کردن جو سایت؟


If you smell what THE RASOO is cooking!






هرگونه نسخه برداری از محتوای این سایت تنها با ذکر نام «جادوگران» مجاز است. ۱۴۰۰-۱۳۸۲
جادوگران اولین وبسایت فارسی زبان هواداران داستان های شگفت انگیز هری پاتر است. به عنوان نخستین خاستگاه ایرانی ایفای نقش مبتنی بر نمایشنامه نویسی با محوریت یک اثر داستانی در فضای مجازی، پرورش و به ارمغان آوردن آمیزه ای از هنر و ادبیات برجسته ترین دستاورد ما می باشد.