http://www.jadoogaran.org/uploads/images/img5367c58367363.jpgبه همراه هاگرید داشتیم از کوچه دیاگون میگزشتیم . همیشه اینجا دچار استرس میشدم همه به من نگاه میکنن،پسری که زنده موند .
البطه غیر از اون جای شلوغ و پر سرو صدایه ولی تحمل نگاه مردم از همش سخت تره .
همه به این فکر میکنن که چرا من،ولی وقتی به هاگرید نگاه میکنم یه کم تحملش راحت تر میشه با اون نگاه محربون و لبخندش بهم آرامش میده و باعث میشه که فکر کنم یه جادوگر عادی هستم .
هاگرید بهم گفت:( اینجا یه کاری دارم ، مشکلی نداره همینجا وایسی ؟ )
منم بهش گفتم « با لبخند » :( به شرطی که زود برگردی ) و اونم خندید و وارد شد .
تو این مدت به اطراف نگاه کردم که بعد یه تصویر آشنا به چشمم خورد .
همون پسری که تو ایستگاه کینگزگراد توی سکوی نه و سه چهارم دیدم . ظاهرا اومده بود چوب دست بگیره از پشت شیشه بازی کردن با چوب دستشو نگاه میکردم و بعضی وقتا بهم ریختن وسایلو چهره اش بعد خراب کاری خیلی بامزه میشد ، طوری وانمود میکرد که انگار از اول همه جا همین شکلی بوده .
بعد هاگرید بیرون اومد و گفت :( خسته شدی ) یه کم خودمو گرفتم و گفتم :( قول دادی زود بیای!! )
+خب الان یه کاری میکنم خستگیت برطرف شه
بعد راهشو به سمت مغایر فروش چوب دست شروع کرد. منم پشت سرش رفتم و یکم سرش غر زدم اما اون اصلا توجهی نکرد و وارد مغازه شد ، من در اون لحظه بیشتر از اینکه هیجان زده باشم به این فکر کردم شیرین کاریای خودم چجور میشه و با ترس و هیجان وارد شدم .
http://www.jadoogaran.org/uploads/images/img5367c58367363.jpg
درود فرزندم.
درواقع علاوه بر این که سیر داستان خیلی سریع پیش رفت، عملا میشه گفت پایانی هم نداشت. خود من وقتی رول رو تموم کردم با خودم گفتم پس بقیهش کوش؟
شاید حتی این طور بشه گفت که رولت فقط توصیف از یه قسمت از داستان بود. درواقع یه داستان جذاب نیاز به نقطه اوج و اتفاق های غیر منتظره باشه، اما رول تو اینا رو نداشت.
حواست به غلطای املایی و تایپی باشه. میگذشتیم، البته و... . درواقع حتما یه دور از روی رولت بخون تا غلط تایپیای باقی نمونده باشه و تمرکز خواننده رو بهم نزنه.
دیالوگ ها رو هم این طوری بنویس و با دوتا اینتر از توصیفاتت جداشون کن. علامت های نگاری هم فراموش کردی بعضی جاها، یادت باشه که این علامت های نگارشی هستن که به خواننده میگن کجا مکث کنه و کجا به خوندن ادامه بده.
نقل قول:بعد هاگرید بیرون اومد و گفت :( خسته شدی ) یه کم خودمو گرفتم و گفتم :( قول دادی زود بیای!! )
بعد هاگرید بیرون اومد و گفت :
- خسته شدی؟
یه کم خودمو گرفتم و گفتم :
- قول دادی زود بیای!
برای توصیف حالت گوینده و حتی خود راوی که اینجا هریه، نیاز نیست توی گیومه اون حالت رو بنویسی، مثلا «با لبخند». کافیه همین "با لبخند" رو از توی گیومه در بیاری و توی جمله بیاریش.
به نظرم میتونی خیلی بهتر از این ها بنویسی. به نکاتی که گفتم دقت کن و میتونی به رول های قبلی هم نگاه کنی تا بهتر نکاتم رو متوجه شی.
تایید نشد!