بعد از این که لرد ولدمورت تصمیم به ترک سرزمین جادوگران به مدتی نامعلوم گرفت، ارتش تاریکی بر سر رهبری که هدایت مرگخواران را برعهده بگیرد، به تکاپو افتاده است!
فصل 31: قد گراوپ چهار متر و هشتاد سانتی متره و از ريشه کن کردن درختان شش متری لذّت می بره و در ضمن منو می شناسه...(هرميون گرنجر) کی شده ما با رفقای هيولای هاگريد سر و کا ر پيدا کنيم و توی دردسر نيفتيم ؟ (رون ويزلی) امتحان دادن خودش به قدر کافی بد هست ديگه لازم نيست بعد از امتحان دوباره سوال ها رو مرور کنيم . (رون ويزلی) عجب دختر دوست داشتنی و خوش اخلاقيه. (رون ويزلی) از اين به بعد اگه با تفاله های چايم نوشته شده باشه بمير، رون، بمير تنها کاری که می کنم اينه که تفاله ها رو خالی کنم توی سطل آشغال،سر جای اصليشون. (رون ويزلی) رون گفت که او (آمبريج) را جلوی يک جعبه پر از موجودات دم انفجاری گرسنه بيندازند. فصل 32: واقعاً که خيلی بی تربيت شدی.(لونا لاوگود) اگه يه احمق ديگه ای پيدا شد که حرفمونو باور نمی کرد جنازه شمارو نشون می ديم که باورش بشه...(جينی ويزلی) وقتی تمام وزارتخونه دنبال دامبلدور می گردن اون هيچ وقت نمی ره تو يه کافه بشينه!(دلورس آمبريج) فصل 33: حتماً راهش اينه که سوار اسنور چل شاخ پلاسيده بشيم ، آره ؟ (رون ويزلی)
سلام،می خواستم مجوز برای تایپیکی بکنم که توی اون در مورد داستان های مختلف بحث بشه .(اولیش هری پاتره) کتابی معرفی بشه و در مورد اون نظر داده بشه و با کتاب های دیگه مقایسه شه . عنوانش هم می تونه این باشه:چه کتابی را می پسندید؟اگر مجوز بدهید ممنون می شوم.
ویرایش شده توسط کارآگاه محفل در تاریخ ۱۳۸۵/۳/۱۸ ۴:۴۳:۳۳
فصل 27: سانتور ها نه در خدمت انسان ها هستند نه بازيچشون.( فايرنز) آسيب های جزئی، حوادث انسانی نا چيز... اين مسايل در اين جهان پهانور،مهم تر از دويدن مورچه ها نيستند و نخت تأثير حرکت سيّارات قرار ندارند.( فايرنز) چيزهايی هست که از نگه داشتن داشتن شغل مهم تره.(روبيوس هاگريد) اقرار ميکنم که دانبلدور سبک خاصّ خودشو داره...(فينياس نايجلوس) فصل 28: سر فاج به شکل يک کدو حلوايی درآمده و اکنون در بيمارستان سنت مانگوست.( دختر سال دومی) فکر می کنم نوشتم.يک:روی صندليم نشسته،دو:لباس های منو پوشيده،سه:اسمش ريموس لوپينه...(ريموس لوپين) عجب خنگی هستی ، دم باريک.خوبه حالا ماهی يک بار با يه گرگينه پرسه می زنی...(جيمز پاتر) من داشتم نگاش می کردم.دماغش چسبيده بود به کاغذ پوستی.باور کن کاغذش پر از لکّه های چربی شده و حتی يک کلمه شم نمی تونن بخونن.(سيريوس بلک) برای چی صبر کنيم؟مثلاً می خوای چی کار کنی،زرزروس،نکنه می خوای دماغتو با ردای ما پاک کنی؟(سيريوس بلک) اگه قرار بشه از بين تو و ماهی غول پيکر مرکب يکی رو برای گردش رفتن انتخاب کنم اون يکی تو نيستی.(لی لی اونز) فصل29: وقتی آدم با فرد و جرج بزرگ شده باشه ياد می گيره که هر غير ممکنی ممکنه به شرطی که يه ذرّه جرأت و جسارت داشته باشی.(جينی ويزلی) برای همکاری با شوهر خاله ی من برخورداری از حسّ شوخ طبعی کافی نيست.چيزی که بيش از همه چيز لازمه اينه که آدم بدونه کی بايد سرشو بدزده... (هری پاتر) هيچ وقت فکرشم نمی کردم که برای اسنيپ ناراحت بشم. (هری پاتر) به اون دسته از دانش آموزان هاگوارتز که قسم بخورن از محصولات ما برای خلاص شدن از شرّ اين خفّاش پير استفاده کنن ، تخفيف ويژه می ديم.(جرج ويزلی)
من فکر می کنم هر کس بتونه یه داستان بنویسه ولی بستگی داره که تخیلش تا کجا پرواز کنه وماورای دنیاش رو کجا ببینه .هر کدوم از ما می تونیم هری پاتر را اون جوری که دوست داریم تموم کنیم . این به خودمون بسنگی داره . (تازگی ها به این نتیجه رسیدم که خیلی احساساتی شدم و خیلی هم فلسفی صحبت می کنم ، دوستان عزیز ، شما به دل نگیرید .)
من فکر نمی کنم هیچ بازیگر دیگه ای بتونه به پای روپرت برسه یا با بازیگرهای دیگه فیلم مقایسه بشه . البته سلایق دیگران هم قابل احترامه (من چقدر مهربون شدم) ولی اورلاندو بلوم بیشتر به ویکتور کرام عزیز می خورد .کی موافقه؟
هرگونه نسخه برداری از محتوای این سایت تنها با ذکر نام «جادوگران» مجاز است. ۱۴۰۳-۱۳۸۲
جادوگران اولین وبسایت فارسی زبان هواداران داستان های شگفت انگیز هری پاتر است. به عنوان نخستین خاستگاه ایرانی ایفای نقش مبتنی بر نمایشنامه نویسی با محوریت یک اثر داستانی در فضای مجازی، پرورش و به ارمغان آوردن آمیزه ای از هنر و ادبیات برجسته ترین دستاورد ما می باشد.