هری پاتر نخستین مرجع فارسی زبان هواداران هری پاتر

هری پاتر نسخه موبایل

حق موروثی یا حق الهی؟ مسئله این است!



بعد از این که لرد ولدمورت تصمیم به ترک سرزمین جادوگران به مدتی نامعلوم گرفت، ارتش تاریکی بر سر رهبری که هدایت مرگخواران را برعهده بگیرد، به تکاپو افتاده است!




سرخط خبرها


در حال دیدن این عنوان:   1 کاربر مهمان





Re: جادوگر تی وی
پیام زده شده در: ۲۰:۳۲ یکشنبه ۱۱ شهریور ۱۳۸۶

مرگخواران

بلیز زابینی


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۲۱:۳۸ جمعه ۲۵ شهریور ۱۳۸۴
آخرین ورود:
۱۲:۵۷:۴۲ سه شنبه ۲۱ فروردین ۱۴۰۳
از یخچال خانه ریدل
گروه:
ایفای نقش
مرگخوار
کاربران عضو
پیام: 1708
آفلاین
برنامه کودک
خاله سارا: سلام بچه ها من خاله سارام موضوع برنامه امروز بحث بر سر اینه که یه بچه خوب چه ویژگی هایی باید داشته باشه! .. اما قبلش میخوایم مهمونای برنامه امروزمونو معرفی کنیم!
خاله سارا میکروفون رو برمیداره و به سمت مهمانان کوچولو موچولوی برنامه میره!

سارا: پسرم خودتو معرفی میکنی؟
- ادوارد هستم پنج ساله از توابع هاگوارتز!
سارا: شما خانم کوچولو خودتو معرفی میکنی؟
- سینسیترا هستم شش ساله از کنار میدان گریمولد
سارا: آفرین چه آقا و خانم بزرگی گوگولی موگولی ها! .. شما پسرم خودتونو معرفی میکنید ...
- .............

دینگ دینگ دینگ!!!!
خبری فوری!

بلافاصله برنامه قطع میشه!
گوینده : هم اینک خبری فوری به دست ما رسیده .. با هم ببینیم!

- کی جواب گوی این وضعه؟
- مردم چطور باید احساس امنیت کنن؟
- نظرتون در مورد حوادث اخیر چیه؟
- این وضع تا کی ادامه داره؟

شخصیتی مخوف با کراوات و عینک آفتابی جلوی دوربین ایستاده و در آن واحد میکروفون های متعددی از شبکه های خبری مختلف وی را احاطه کرده اند!

شخصیت مخوف: از تمام جامعه جادوگری خواهشمندم که خونسردی خودشونو حفظ کنند. همه چیز تحت کنترله ... تمام نیرو های ما در حال فعالیتن! ما سعی داریم تا هرچه سریع تر این عضو ارزشی را شناسایی کنیم ...

همون لحظه صدای گوینده اخبار به گوش میرسه!
- هم اکنون عکسی از مظنون اصلی که عامل بسیاری از این حوادث بوده به دست ما رسیده ... از جامع جادوگری میخواهیم هر کس که در بیست و چهار ساعت گذشته این فرد رو دیده خونسردی خود را حفظ کرده و سریعا مسئولین بخش نظارت بر امور ارزشی بازی و مشتقات آن را در جریان بزاره!

عکس فراری:
تصویر کوچک شده


10000$wanted


مشخصات:
نام: ویولت
سن: نامعلوم!
شکل ظاهری: به شرح بالا
انگیزه: نا مشخص!


دوباره تصویر گوینده روی صحنه میاد:
گوینده: در شب گذشته در اقدامی کاملا انتحاری این شخص هم زمان به سه تاپیک به صورت وحشیانه حمله ور شده ... با هم میبینیم:
گوینده عین بز به سمت راست خیره میشه!

تصویر عوض میشه ... در آزکابان زلزله هشت ریشتری اومده! همه مردن .. زندانیان بازمانده در حال فرار کردنن ... در همه جا شفادهندگانی هستند که دارند به وضع بیماران رسیدگی میکنند. گروه نجات به شدت در زمین در حال جستجوئه!

گزارشگر: آقا خسته نباشید! چی شده؟
یکی از بازماندگان: بابا ما سوار گراوپی به ساحل اومدیم! همه چیز به خوبی پیش میرفت . اینجا با تارزان آشنا شدیم! داشتیم میرفتیم ماموریتمونو تموم کنیم! یهو تاپیک شروع کرد به لرزیدن بعدش همه مردن!

گزارشگر: خب .. میبینم که دوستتونم جان سالم به در برده! آقا نظر شما چیه؟
بازمانده دوم: گراوپ تعجب کرد! گراوپ بارها و بارها به ناظرین گفت محفلی ها بود ارزشی! ناظرین رسیدگی نکرد! دفعه اولشون نبود! گراوپ بود عصبانی! هرمیون بود نگران گراوپ! گراوپ داشت زن و بچه! این حرکت بود شرم آورد!....

صدای گوینده شنیده میشه:
- همچنین این عضو ارزشی در تاپیک های دیگم خرابی هایی رو به وجود آورده:

- شهربازی ویزاردلند به شدت در آتش میسوزد .. ترن ها از ریل خارج شده اند .. چرخ و فلک ها از کار افتاده اند ... جییییغ داد ! تصویر عوض میشود. مکانی ویرانه و مخروبه که با خاک یکسان و تبدیل به خاکستر شده .. درست در وسط آن مکان تابلویی کج و کوله قرار دارد:
به کافه سه دسته جارو خوش آمدید!

گوینده: همچنین در بیست و چهار ساعت اخیر ... شاهد تظاهرات گسترده و جهانی ملل مرگخوار در سرتاسر دنیا بودیم!
گوینده یه تریپ از یه دوربین به اون دوربین نگاه میکنه:
گوینده: در شب گذشته هزاران مرگخوار به خیابان ها ریختند و با کشتن ماگل ها ، بستن راههای تردد عبور و مرور شهری ، به آتش کشیدن مغازه ها اعتراض خود را اعلام کردند.

تصویر عوض میشه و منطقه ای جادوگر نشین رو نشون میده که مرگخواران به شدت با نیروی ضد شورش وزارت درگیر شدن و دارند کتک کاری میکنند! همون لحظه دوربین روی پلاکارد یکی از معترضین زوم میکنه!
((نه محفل نه مرگخوار .. فقط پست مورد دار!))

در همین لحظه که همه بینندگان در کف عمق معنای این شعار زیبا و پر محتوا بودن و از ته دل داشتند به طبع شاعرانه سراینده این شعار بخاطر هوش و ذکاوت تبریک میگفتند تصویر گوینده پدیدار میشه:

گوینده: خب ... از هم وطنان خوبمون خواهش میکنم که در صورت مشاهده این شخص حتما مسئولین رو در جریان بذارند. با عرض پوزش! حالا شما را به دیدن ادامه برنامه خاله سارا دعوت میکنیم!


ویرایش شده توسط بلیز زابینی در تاریخ ۱۳۸۶/۶/۱۱ ۲۰:۴۳:۳۰



Re: جادوگر تی وی
پیام زده شده در: ۱۲:۰۲ یکشنبه ۱۱ شهریور ۱۳۸۶

گراوپold


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۹:۲۶ پنجشنبه ۱۴ تیر ۱۳۸۶
آخرین ورود:
۱۳:۳۳ جمعه ۲ فروردین ۱۳۹۲
از جنگل ممنوعه
گروه:
کاربران عضو
پیام: 112
آفلاین
جادوگران برای همه به یه اندازه|||||این شعار مدیر و کاربر نمیشناسه

دور همیمو و میخوایم گپ بزنیم|||||تفریح کنیم و کل کل بزنیم

.....

در حالی که اهنگ بالا با صدای یک خواننده بسیار زاقارت در حال پخشه اسامی بازیگران نوشته میشه.

بعد برای مدتی تصویر سیاه باقی میموننه اسم کارگردان ظاهر میشه و همزمان با ناپدید شدنش موسیقی هم قطع میشه.

صدای هیاهوی افرادی با شوق و ذوق پس زمینه تصویر سیاهه.

در همین هنگام متن زیر روی صفحه ظاهر میشه

مستند اش ویندر

تصویر سیاه کم کم از بین میره و روی کلاه گروه بندی زوم میکنه که روی سر یه بنده خدایی قرار گرفته.

_راوانکلاو

صدای تشویق میز راوانکلاو بلند میشه و یه بچه کوچولو موچولو میره سمت میز ریون و کنار یه جن کریچر نامی میشینه.

در ذهن کریچر:هووم .... مشکوکیوس .... چرا امسال همه دارن میان راوان!!! نکنه تو تالار گنج پیدا شده من خبر ندارم!!!

در حالی که کریچر در افکارش قوطه وره به طرز مبهمی احساس میکنه که یه نفر اسم اش ویندر رو صدا زد.

یه مار خوش خطو و خال سبز رنگ میره چمبره میزنه روی صندلی کلاه گروهبندی و وقتی کلاه روش قرار میگیره کل هیکلشو پوشش میده.

در ذهن مار:راوانکلاو...راوانکلاو

کلاه گروهبندی :برو بوقی چرا همه میرن راوانکلاو....مگه گنج پیدا کردن....اصلا میدونی چیه از اسمت خوشم نمیاد نمیخوام بفرستمت ریون

_نه هر کسی حق انتخاب داره بذار من برم ریون

_برو بوقی اصلا تو استعداد نداری تو هیچ گروهی باشی.

_مگه دست خودته من اصلا به مدیر مدرسه شکایت میکنم.

_


تصویر سیاه میشه

1 سال بعد

نوشته از بین میره اما سیاهی باقی میمونه صدای خرررت .... خرررت اعصاب خورد کنی پس زمینه تصویره.

سیاهی کم کم از بین میره و روی مجسمه راوانا ریونکلاو زوم میکنه صدای خررت..خررت هنوز شنیده میشه.

دوربین پایینو و پایین تر میاد تا جایی کادر دوربین رو یه تپه خاکی پر میکنه دوربین از وسط تپه عبور میکنه و یه گودالو نشون میده که هراز گاهی یه بیل به صورت کاملا ناجوانمردانه بر دهانش فرود میاد لازم به ذکره که پاهای ضمخت یه جن پیرم پیداست.

در همین هنگام دوربین عوض میشه و مسئولیت فیلمبرداری رو دوربین شماره دو به عهده میگره.

دوربین به سقف تالار نصب شده و حالا میشه دو نفرو که در تالار وایسدن و یه گودال عمیقو به خوبی تشخیص داد.

مار سبز رنگ که لنگ اطراف بدنش پاره پوره شده به سختی مشغول بیل زدنه و جن با حرص و طمع به داخل گودال نگاه میکنه.

_زود باش .. زود باش

مار در حالی که عرق روی صورتشو پاک میکنه:فکر نکنم چیزی این اطراف باشه کارمون بیهودست.

_چی؟!یعنی تو منو سر کار گذاشتی...(در این هنگام بیلو از دست اش ویندر بیرون میکشه)..تو منو سر کار گذاشتی..بگیر که امد.

ضربه فرود میاد و خونی بیرون میپاشه که کادر دوربینو میپوشنه.

خون به صورت ابشاری از لنز دورین کنار میره و با این حرکت سمبلیک مکان از تالار ریون به دفتر دامبل عوض میشه.

یه مار لهیده و یه جن در دفتر حضور دارن.

مار لهیده:اقای دامبلدور این جن با بیل زد تو سره من.

داملبدور یه کم به مار لهیده نگاه میکنه:بوقی جنبه شوخی نداری بگو باهات شوخی نکنن...بی جنبه بوقی.

کریچر:

صفحه سیاه میشه اما به سرعت تصویر سر در هاگوارتزو نشون میده که یه مار لهیده داره ازش خارج میشه.

از اون طرف هم یه مرد گنده سیبیلو همزمان با خارج شدن مار وارد میشه و یه نگاه ناراحت کننده به مار میندازه به سیبیلش تابی میده و میره داخل هاگوارتز.

صفحه سیاه میشه و نوشته زیر روش نقش میبنده.

این داستان واقعی نیست

پایان


ویرایش شده توسط گراپ در تاریخ ۱۳۸۶/۶/۱۱ ۱۳:۲۰:۵۳

آستكبار + رفيق بازي + قوانين مغيير ِ من درآوردي = كادر مديريت جادوگرن


Re: جادوگر تی وی
پیام زده شده در: ۲۰:۳۷ جمعه ۹ شهریور ۱۳۸۶

هوریس اسلاگهورنold


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۲۲:۰۲ سه شنبه ۱۵ خرداد ۱۳۸۶
آخرین ورود:
۱۷:۴۴ شنبه ۷ مهر ۱۳۸۶
از گاراژ اجاس
گروه:
شناسه های بسته شده
پیام: 130
آفلاین
breaking news

زیر نویس:به هاگوارتز حمله شد.
زیر نویس:هنوز از تعداد کشته شدگان خبری به دست نیامده.اما شاهدان عینی از نفوذ مرگ خواران به درون مدرسه خبر میدهند.


تصویر دریاچه ی هاگوارتز بر تلویزیون ها دیده میشه.از کیفیت تصویر میتوان فهمید که با گوشی موبایل گرفته شده و این نشان از شکسته شدن طلسم های امنیتی هاگوارتز دارد ؛زیرا تا زمانیکه طلسم ها برقرار باشد؛هیچ وسیله ی ماگلی در آنجا کار نمیکند(حال میکنید با افکت های هری پاتری؟)
در کنار دریاچه پسری نشسته و به دورن آب سنگ پرتاب میکند.سنگ ها پس از خوردن بر سطح آب پرش کرده و جلو میروند.
در پشت سر پسر،درب ورودی قلعه تا حدودی مشخص است و در جلوی درب،عده ای سیاهپوش که نقاب بر صورت دارند؛نشسته و در حال گفتگو هستند.

دوربین موبایل بر پیشانی پسر زوم میکند.زخم صاعقه مانند تضمین میکند که او هری پاتر است.پسری که زنده ماند تا دیگران را زنده نگه دارد.

-جناب هری پاتر! مگه نمیبینی به مدرسه حمله شده؟خوب برو دفاع کن.
هری پاتر:برو حرف نزن.برو تا بلاکت نکردم.من عضو ایفای نقش نیستم.تازه الان قراره یه تلفن مهم داشته باشم.

-دیری دیرینگ....دیری دیرینگ(صدای زنگ تلفن)
-hi Googooli!.I Am verry khoob .my name is alleh and I like copy right.asl pLz?
منم فاطی پاترم از کابل.وای چه تشابهی.منم کپی رایت دوست دارم.

...شتلق...
(صدای برخورد گوشی با دیوار.)
-جناب هری پاتر.حالا که تلفنت تموم شد،برو از مدرسه دفاع کن.
هری پاتر:عجب بوقی هستیا؟عضو ایفای نقش نیستم.تازه،این یارو مزاحم بود.من قرار بود با وب مستر گوگل صحبت کنم.
-پس نمیرید دفاع کنید از مدرسه؟
هری پاتر:متاسفانه باید از خودم عذر خواهی کنم که نمیتونم دفاع کنم و همچنین فرصت رو غنیمت میشمارم تا به هم اعلام کنم که جادوگران اخرت حرفه ای هستش و کلا خفنه.منم خفنم.من خیلی کارم درسته.من عله ام.من منم.من خیلی از این ضمیر اول شخص مفرد خوشم میاد.من کارم درسته.منو این شکلی نگاه نکن.

در همان حالی که هری داره به من من کردنش ادامه میده،دوربین برای بار دوم درب اصلی قلعه را مینگرد.
اثری از مرگ خواران نیست و درب نیز شکسته.دوربین جلو میره.انوار آفتاب پس از برخورد با شیشه های قلعه ی هاگوارتز،به لنز دوربین برگشته و کیفیت تصویر را خراب تر میکنند.دوربین به درب هاگوارتز میرسد.

چند دقیقه همین شکلی میگذره که ناگهان افراد سیاهپوش از درب قلعه قدم به بیرون میگذارند.ارباب تاریکی جلوتر از همه ی آن ها گام بر میدارد و در صبح روشن،هاله ای از سیاهی اطرافش را فرا گرفته.در دستانش یک بز طلایی دیده میشه.
هیچ صدای مبارزه طلبانه ای از داخل مدرسه شنیده نمیشه.مرگ خواران به سمت درب خروجی حرکت میکنند.آناکین مونتاگ چند ظرف غذا را با چوبدستی بر روی هوا هدایت میکند.بلیز زابینی گونی بزرگی را کشان کشان به جلو میبرد.هرازگاهی صدای جیغ هایی از درون گونی به گوش میرسد و این لبخند مرگ خواران را شیطانی تر میکند

زیر نویس:به هاگوارتز حمله شده.این حمله هیچ تلفاتی نداشته.اعضای الف دال و همچنین محفلی ها پیش از آنکه مرگ خواران برسند،فرار کرده بودند.


[url=http://www.jadoogaran.org/modules/article/view.article.php/2115/c29]هری پاتر و شاهنامه(به دست آمده ا�


Re: جادوگر تی وی
پیام زده شده در: ۲۲:۰۴ پنجشنبه ۸ شهریور ۱۳۸۶

ایگور کارکاروفold


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۲۲:۲۳ شنبه ۱ بهمن ۱۳۸۴
آخرین ورود:
۱۸:۰۶ دوشنبه ۲۵ آذر ۱۳۹۲
از اتاق خون محفل
گروه:
شناسه های بسته شده
پیام: 3113
آفلاین
معجون ساز قرن كيست؟يك نابغه!؟

-خب بينندگان عزيز..امروز يكي از بهترين معجون سازان قرن كه هفته ي پيش در رقابت معجون سازان توانست با ارائه معجوني براي شاد كردن افراد،مرلين طلايي را بگيرد و البته مبالغ زيادي گاليون دريافت نمايد.ايشان كسي نيستند جز....ريموس لوپين!

گوينده كلمه آخر را با صداي بلند تكرار كرد و به جلو رفت تا با ريموس دست دهد.بعد هر دو به طرف صندلي رفتند كه به كمك جادو،بر روي هوا پرواز در آمده بود.

-خب جناب لوپين.ميشه اقدامات شما براي ساخت معجون را براي من و عزيزان بيننده بازگو كنيد؟
-خب با سلام خدمت بينندگان عزيز.خب والا ساخت معجون،در دو مرحله انجام شد.دو مرحله بسيار سخت كه هر كدوم 2 ماه طول كشيد.اگر اجازه بدهيد من به ترتيب توضيح دهم!

ريموس سرفه اي كرد و با آرامش ادامه داد:
-ابتدا من بايد مواد سازنده معجون شاد كننده را پيدا ميكردم.پس به جنگل هاي آمازون رفتم و در آنجا به كمك يكي از دوستان جادوگرم،چند پر ققنوس و يك شاخ اسب آبي آمازوني جمع آوري كردم و به لندن بازگشتم.چون از مادربزرگم شنيده بودم كه طبق افسانه ها،تركيب اين دو به همراه برگ درخت بيد و چنار بسيار مفيد است به ايران رفتم.اونجا خوشبختانه در جنگل هايش توانستم به اين دو مورد به راحتي دست پيدا كنم.حالا كه موادم آماده شده بود به آلباني رفتم چون طبق گفته هاي مردم،بهترين پاتيل ها در آنجا توسط يك پيرمرد ساخته ميشود.

ريموس ليوان آبي كه در مقابلش بود را سر كشيد و به قاب عكس دامبلدور در كنار هري پاتر خيره شد.امروزه تمام اين عكس ها در مغازه ها و اتاق ها پخش است.بعد از مكثي طولاني ادامه داد:
-خب در اينجا مرحله اول تمام شد.براي انجام مرحله دوم نياز به مكاني مرطوب داشتم.پس به ايتاليا رفتم.عموي پيرم در آنجا زندگي ميكرد،پس به خانه او رفتم.قابل به ذكر است هنگام ساخت معجون،ماه يكبار كامل شد و من گرگينه شدم كه خوشبختانه به معحونم صدمه اي نرسيد.براي ساخت معجون ابتدا،شاخ اسب آبي و برگ درخت بيد را با هم جوشاندم.بعد با مخلوط برگ درخت چنار و پر ققنوس قاطي كردم و با درجه بالا در پاتيل جوشاندم.

-خب،خيلي ممنون از ريموس عزيز براي شرح كامل ساخت معجون شادي.اميدوارم از اين به بعد همه از اين معجون استفاده كنند.

ايگور تلوزيون ماگلي را بست و به فكر فرو رفت.چشمانش را بست تا راحتتر فكر كند.ريموس لوپين،همان دوستش!بهترين معجون ساز قرن شده بود!دوستي كه براي جنگ هاي مرگخواري و محفلي از او جدا شده بود!و حالا ديگر دوست نبودند، دو دشمن براي شكست يكديگر!آنها فقط دو دشمن بودند!


بعضی اوقات نیاز به تغییر هست . برای همین شناسه بعدی منتقل شدم !

شناسه هایی که باهاشون در جادوگران فعالیت داشتم :

1-آلبوس دامبلدور
2-مرلین



Re: جادوگر تی وی
پیام زده شده در: ۷:۱۰ چهارشنبه ۷ شهریور ۱۳۸۶

تام ریدلold


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱:۳۲ پنجشنبه ۶ بهمن ۱۳۸۴
آخرین ورود:
۱۳:۵۳ پنجشنبه ۶ دی ۱۳۸۶
از آنگباند
گروه:
کاربران عضو
پیام: 150
آفلاین
نام برنامه :

عید اسمشو نبرها مبارک !!


دوربین محله ای ماگول نشین رو نشون میده که به طرز زیبایی با انواع چلچراغها و لامپها و نورهای رنگارنگ تزئین شده و مردم با خوشحالی تمام در حال خوردن شربت و شیرینی هستند .
گزارشگر جلوی تصويـر ظاهر میشه و با شور و شوق خاصی شروع به صحبت میکنه .
- بله بینندگان عزیز همون طور که میبینید امروز جشن بزرگی به مناسبت روز میلاد اسمشو نبر این کشور بیگانه در حال برگزاری هست و حضور پر شور مردم رو میبینید که اینجا دور هم جمع شدن تا این روز رو جشن بگیرند .

دوربین مجددا میچرخه و محوطه اطراف رو نشون میده ... دو پسر و دختر در روبروی تصویر از دور به هم لبخند میزنند و با دست اعدادی رو به هم اشاره میکنند ... فردی با قیافه بسیار مشکوکیوسی در حال صحبت با پسر نوجوانی هست که چیزی شبیه CD رو به اون میفروشه و در گوشه دیگه تصویر یه عده ای وسط خیابون در حال بندری زدن هستند .

ناگهان تصوير قطع میشه و پیامهای بازرگانی پخش میشه !

*...روغن موی...سیوروس اسنیپ...با قابلیت چرب کننده فوق العاده...رنگ سفید برای مو های چرب, رنگ قرمز برای موهای معمولی, آبی برای موهای خشک ....و صورتی برای کچل ها!!!...روغن موی اسنیپ!

دیری دینگ دینگ دینگ (اتمام پیامهای بازرگانی )

مجری بسیار با کلاسی در اتاقی بسیار شیک و مجلل که با گل و بوته تزئین شده ظاهر میشه .
- خوب متاسفانه گزارش همکارم رو به دلیل مسائل بی ناموسی بی شمار مجبور شدیم قطع کنیم و ...

از پشت دوربین صدای کسی شنیده میشه .
- مهمون ویژه !! مهمون ویژه !!!
مجری زیر لب : آخه قرار نبود ...
- لرد ولدمورت !! لرد ولدمورت !!


شــــتلق !! دوف دینگ ( صدای شکستن )
ريموس لوپین که در خونه خودش لنگش رو روی لنگش انداخته و در حال بستنی خوردنه با شنیدن اسم لرد از تلوزيون مثل بووووق از جاش میپره و در حالی که مخش هنگ کرده گوشی تلفن رو برمیداره .

پیامگیر : الو... شما با البوس خفن تماس گرفته اید! اگر ريموسی یه بار فوت کن و اگر نیستی دو بار فوت کن ، در ضمن غلط کردی این موقع زنگ زدی مرتیکه بووووقی !
ريموس یه بار فوت میکنه!
پیامگیر : فوت شما دریافت نشد! لطفا دوباره تلاش کنید!
ریموس دوباره فوت میکنه
پیامگیر : دوبار فوت کردید یا دوباره فوت کردید؟ لطفا دوباره تلاش کنید!
ریموس دوباره فوت میکنه
پیامگیر : فوت شما دریافت شد! لطفا منتظر عکس العمل بمانید!
یه دقیقه بعد...
پیامگیر : آلبوس در دستشویی به سر میبرد لطفا پیغام خود را بعد از شنیدن صدای کشیده سیفون بگذارید .
ريموس : دومبول بزن جادوگر تی وی !!!! بدبخت شدیم !!
ريموس از اعماق تهش به تلوزيون زل میزنه تا ببینه چه اتفاقی میوفته.


در کنار مجری یک صندلی اضافی شده و لحظاتی بعد لرد ولدمورت همراه دو بادیگارد روی صندلی ظاهر میشن !
مجری : ل ... لر... لرد ...
لرد که جای سوراخای دماغش کم کم داره اثاری از جسمی به نام دماغ ظاهر میشه و سری اسموت شده داره شروع به صحبت میکنه .
- اوهوووووم ... ملچ ملوچ ! سلام عرض میکنم خدمت تمام نجیب زادگان عزیز و عذر میخوام که بدون هماهنگی خدمتتون رسیدم. از کنفرانس اسمشو نبرهای جهان تازه رسیدم یه کم خستم زیاد مزاحمتون ...
مجری : ش ... شما برگشتید ؟؟
لرد به لوسیوس و هوریس که به عنوان بادیگارد دست به سینه پشت صندلیش ایستادن نگاه " این دیگه کیه بابایی " (کپی رایت بای میلاد) میکنه و جواب میده .

- خوب بوقی تو منو نمیبینی ؟! من برگشتم که اینجام دیگه !
لوسیوس : ارباب خون خودتو کثیف نکن باید بریم به جشن برسیما !
لرد متنی رو از جیبش در میاره .
- خوب دوربین من کدومه ؟؟
کارگردان : دوربین شماره چهار !
لرد به دوربین زل میزنه .
- ببینید ملت من چند روز قبل به دومبول SMS زدم گفتم بیا آدم شو با من عهد ببند ملت رو نزنیم شپلخ کنیم ولی متاسفانه مرتیکه بوقی قبول نکرد و متاسفانه باید بگم ما از امروز جنگای خودمون رو شروع میکنیم و دارم همین جا به همتون میگم ...
لرد از جای خودش بلند میشه ولی لوسیوس اونو کنترل میکنه و روی صندلی مینشونه .
- دارم همین جا میگم من از امروز اومدم و با دو تا شرکت آسفالت سازی و شلوار سازی برای یه سری کارا روی محفلیا هم قرار داد بستم و همین جا دارم میگم ...

این بار هوریس و لوسیوس هر دو با هم ارباب رو کنترل میکنن .
- واااای به حالتون ... من امروز مدرسه هاگوارتز رو برای اولین جنگم به آتیش میکشم ... وااای به حالتون اگه شما رو جایی ببینم !! وااای به حالتون اگه ببینم جایی دارید بدون اجازه من کاری میکنید ... از این لحظه حکومت نظامی اعلام میکنم .... وااای به حال محفلی ها اگه بشنوم از خونه هاشون بیرون اومدن ... من بووووووووووق به بوووووووق که بخواد بدون اجازه من کاری بکنه .... من بووووووووووق !! آلبوس من همین جا دارم بهت اخطار میکنم جور و پلاستو جمع کن از این مملکت برو تا دستم بهت نرسه .... توی بوووووووووووق میخوای جلو ارباب وایستی ؟؟؟
دو سه مرگخوار دیگه روی تصویر ظاهر میشن تا بتونن لرد رو کنترل کنن!
- ارباب بس کن ... ارباب !!!
لرد چوبدستش رو به سمت دوربین میگیره و فریاد میزنه :
- من بووووووووووق !!

قیژژ ... ( صدای برفک )


ویرایش شده توسط لرد ولدمورت در تاریخ ۱۳۸۶/۶/۷ ۱۳:۳۷:۵۱


Re: جادوگر تی وی
پیام زده شده در: ۲۱:۳۷ دوشنبه ۵ شهریور ۱۳۸۶

فنریر گری  بک


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۲۰:۲۲ یکشنبه ۲۱ مرداد ۱۳۸۶
آخرین ورود:
۱۵:۳۲ جمعه ۱۶ اسفند ۱۳۸۷
از قزوین،همون کوچه خلوت که اونسری با هم بودیم!
گروه:
شناسه های بسته شده
پیام: 32
آفلاین
فنریر دکمه تلویژن را فشار داد!و با کنترل زد شبکه جادوگر تی وی!
---------------------
بر روی سکوی دایره واری پسر جوانی با موهای قهوه ای ایستاده بود!در پایین صفحه نواری شروع به چرخ زدن کرد و نوشته ای را درست کرد!
بلیتی برای وبمستر!
با صدای:تئودور نات!

-----------------------
و بعد از آن صدای مردی به گوش رسید!
-بعد از آمدن کتاب هفتم ما تمام تمرکز خودمون رو روی رول سایت قرار میدیم!
و بعد از این جمله اهنگی رپی شروع شد!

میخوام روشنی عقده ام رو خاموش کنم!
ولی نمیتونم رول قدیم رو فراموش کنم!
وقتی موس و کیبردم توی دست من بود!
پس مینویسم بلیتی به وبمستر پر زور!
با عرض سلام خدمت وبمستر محترم!
واسه گفتن حرف واستون مفتخرم!
گوش میکنی به حرف هر سلیقه ای!
میشه وقتت رو به من بدی چند دقیقه ای!
من نگرانم واسه رول تحریف شده!
واسه نوشته جوونهایی که تحریک شده!
درد ما دوا نشد خدای روول!
که نوشته هاتون بدتر ما رو زد گوول!
مخم بیداره ولی ترجیح میدم باشه تو خواب!
تا ای که سینم بشه سنگ قبر آرزوهام!
رول من رفت به دردک!واسه نسل بعد!
مینویسم مثل این که فعلا بما وصله ضعف!
وصله کرد!تیکه خز رو بس که من!
یبینم نابغه هامونم شدن نسل غرق!
هیچ وقت تصور نمیکردم بشیم اینطوری!
که داشته باشیم میلیونها رول مونگولی!
ملت تو خبر پست میزنن تا تعداد پستشون بالا بره!
خیلی ها که رول میزنن با یه کنتر همه چی میپره!
میدونم حرفهای من تهش میخوره به بن بست!
ملت میان تو جادوگران هنوز تا مقاله بدزدن!
به ریش مرلین این همه ادعا نیشخند داره!
جادوگر صادر میکنه مقاله ساخته شده با حوصله!
رو صندلی مدیریت نشستی فکر کردی که اوجش هست!
امید من به نجات در حد معجزست!
تو خودت خوب میدونی چقدر نحوه شده زیاد!
به پوشک مرلین سوژه های قدیمی گردگیری میخواد!
فقط شعار؛دنبالش هستی تا ما!
بشینیم رول جدی به دست!بگیم اینم رول ما!
این سند حرف منه!چهره صطح رول!
یه چرخ بزن تو انجمن های رولپلینگ!
نفس بکش این مطالب اشتراکیه که طعم هجو میده!
دقت کن یه سوژه اون گوشه داره جوون میده!
تو گفتی سایت من سایت آرامشه!
که ذهن مردم واسه عضویت آماده شه!
وسعت فکر منه!از مقاله تا خبر!
نمیخوام از من بگیرنش بشه مجله زرد!
برای بد شدن اوضاع و برای نحوه!
حرفش مال توئه عواقبش برای من!
هنوزم بهت زدم و شده واسه من یه سوال!
که چرا جای طنز ،هجو ئه تو رول سایت!
کاشکی منم محافظ داشتم !
که دورم وای میستادن و دم میزدم از رولپلینگ!
ولی خیلی ها دنبالم هستن حاظر!
که منو بگیرن یا در رم از دست ناظر!
که اینم شده زنده بودن!
حرفام رو تموم میکنم!میتونی قبولش کنی!
یا با بلاک کردنم ظاهرا تمومش کنی!
ولی بدون اگه بشم بلاک!
رولم با قدرت میچرخه تو جزایر بالاک!

و اهنگ کم کم صدایش کم شد تا اینکه دیگر صدایی شنیده نمیشد و صفحه رو به سیاهی رفت!فنریر با حیرت به صفحه تلویژن خیره شده بود و در افکار پریشان خود غرق بود!او خیلی از این مشکلات را در سایت دیده بود!و این باعث تعجبش شده بود!آیا تئودور نات بلاک میشود؟این سوال در ذهنش به اوج خود رسیده بود و جلوی دیگر افکار را گرفته بود!


همانا شما به علت پست بي ناموØ


Re: جادوگر تی وی
پیام زده شده در: ۱۴:۰۹ دوشنبه ۵ شهریور ۱۳۸۶

هوریس اسلاگهورنold


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۲۲:۰۲ سه شنبه ۱۵ خرداد ۱۳۸۶
آخرین ورود:
۱۷:۴۴ شنبه ۷ مهر ۱۳۸۶
از گاراژ اجاس
گروه:
شناسه های بسته شده
پیام: 130
آفلاین
تصویر بر صورت جولیا ترور زوم و ثابت شده.
جولی:سلام بینندگان عزیز،خوشحالم که پس از مدت ها چهره ی منو میبینید و عذر خواهی میکنم از این بابت که برای حدود یک ساعت،مجبور به تحمل بنده هستید.به همراه دستیارم که از خودم تعطیل تره یعنی سامانتا ولدمورت برایتان مسابقه ی این هفته را اجرا میکنیم.
دوربین از زوم بیرون آمده و تصویر سامانتا و جولیا ترور بر تلوزیون ها دیده میشه.سامانتا که نیشش بدین شکل بازه ،شروع به صحبت میکنه اما قبل از اینکه صداش به میکروفون برسه،چهره اش ناپدید شده و میان برنامه ی مسابقه پخش میشه.

شروع میان برنامه
در این میان برنامه تصاویر مسابقات قبلی به همراه پشت صحنه ها، نشان داده میشود.ترتیب تصاویر بدین شکل است.
آناکین با چتر در وسط استودیو فرود میاد
رودولف در حال تهیه ی خوراک جغد برای مانتیست.
ارباب که خودش رو زیدان فرض کرده،با کله میره وسط سینه ی آلبوس دامبلدور
پرفسور کوییرل در بالای منبر
جمعی جوات در حال بندری زدن هستند.
بینز بابا کرم میرقصه
کریچر سینی چای را در دست گرفته و از این سو بدان سو میرود(تیکه ی هری پاتری مسابقه)
پایان میان برنامه

جولی:از قضا دل سامانتا شکسته،در نتیجه اجازه میدم که خودش شرکت کنندگان این هفته رو اعلام کنه.
سامنتا:لول لول لول لول
یه صدایی از پشت صحنه:مرگ مرگ مرگ مرگ (این تیکه ،مخاطب خاص داشت)

سامنتا:بله....شرکت کنندگان این هفته عبارتند از:
گروه اول.ماندی دست کج و لودو بگمن
گروه دوم:آلبوس دامبلدور و سارا اوانز
گروه سوم:بلیز زابینی و گراپ
گروه چهارم:اسکی و پرفسور بینز

جولی:خوب کلا در این مسابقه دو سوال پرسیده خواهد شد و بقیه ی مسابقه رو در برنامه ی بعدی خواهید دید.دستتون روی زنگ باشه،تا سوال تمام نشده،کسی زنگ نمیزنه.
سامانتا:کدام یک دیکتاتور تر است؟
گزینه ی یک:عله
ززززززززززییینگ......زززززززززززیینگ......زززززززییینگ

جولی:گروه سوم!....قرار بود که زنگ نزنید.
گراپ:گراپ زنگ دوست داشت.
ززززززیییییینگگگگگ......زززززززززیییینگ......ززززززینگگگگگ

جولی:با این حساب،شرکت کننده گراپ از مسابقه حذف شده و یار جایگزین میاد جاش.ایگور کارکاروف! بفرما جای گراپ بشین.ادامه میدیم

سامانتا:کدام یک دیکتاتور تر است؟
گزینه ی یک:عله
گزینه ی دو:هری
گزینه ی سه:هدویگ
گزینه چهار:بسته به شرایط،متفاوت است.

ززززززیییییییینگ......ززززززززییینگ
جولیا ترور:گروه چهار بگه
بینز:ببخشید،هری و عله که یک نفر هستند.اینا چه فرقی با هم میکنند؟
ندایی از پشت صحنه:اصولا در کار حرفه ای،این ها متفاوت اند.مشکل شما اینه که نمیتونید بین عله و هری فرق بذارید
زززززییییییییینگ......زززززززیییینگ

جولیا:گروه اول بگه
لودو:وای...چه خانم با شخصیتی.شما هافل نمیای؟
ماندی:کلا دیکتاتور بزرگ رو ولش کن.خودتو عشقه
....شپلق.....
بدین ترتیب یک گروه از دور مسابقات حذف شد.

سامانتا:هیچ کس نتونست جواب بده.گزینه ی چهارم درست بود.دیکتاتور بودن گزینه ی یک و دو که همچون روز روشنه.هدویگ هم دیکتاتوری خاص خودش رو داره.از جمله کش رفتن شناسه ی افراد قدیمی.

جولی:به من از اون پشت اشاره میکنند که وقت برنامه در همینجا به پایان رسید.در نتیجه نمیتونیم سوال بعدی رو بپرسیم.
سامانتا:سوال اس ام اسی این برنامه:
به کدامیک بیشتر گیر بدهیم؟
1-استرجس پادمور
2-کریچر
3-عله پاتر
4-بینز
پاسخ خودتون رو به همراه ای اس ال و عکسی که اخیرا انداخته اید،به هورریس اسلاگهورن پیام شخصی کنید.بهتر است شماره ی تلفن خود را نیز با همان پیام شخصی بفرستید.به زودی با شما تماس گرفته خواهد شد


[url=http://www.jadoogaran.org/modules/article/view.article.php/2115/c29]هری پاتر و شاهنامه(به دست آمده ا�


Re: جادوگر تی وی
پیام زده شده در: ۲۲:۱۹ یکشنبه ۴ شهریور ۱۳۸۶

فنریر گری  بک


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۲۰:۲۲ یکشنبه ۲۱ مرداد ۱۳۸۶
آخرین ورود:
۱۵:۳۲ جمعه ۱۶ اسفند ۱۳۸۷
از قزوین،همون کوچه خلوت که اونسری با هم بودیم!
گروه:
شناسه های بسته شده
پیام: 32
آفلاین
فنریر در جلوی یک فروشگاه صوت و تصویرایستاده است و با دقت به روبروی خود مینگریست!در روبروی او یک تلویژن اچ دی گذاشته بودند و در تلویژن برنامه جادوگر تی وی در حال پخش بود!و در پشت او افراد زیاد بودند که با فاصله از وی در حال تماشا بودند!اما فنریر آنقدر جذب تماشای برنامه بود که اصلا برایش مهم نبود کسی در اطرافش خم شود!|



همایش بزرگ جادوگران!


-امروز خبرنگار ما یک گزارش زنده از همایش بزرگ جادوگران تهیه خواهد کرد و بعد از پیامهای بازرگانی میتوانید این همایش را به تماشا بنشینید!
گزارشگر این را گفت و تصویر دوربین بسوی تلویژن دیگری که در کنار وی بود حرکت کرد تا تمام صفحه شد!

ads by Google


بهترین دستمال های سال!برای هر آن که میخواهید!
از شیک پوشان برای نهار گرفته تا جواتان برای دعوا و آیت المرلین ها برای دبیلیو سی!
هر آن چه شما بخواهید!فقط با یک تماس کوچولوووووووووو!
شرکت بزرگ دستمال سازی اسکاور!
------------------------------------
دیگر نگران گرمی و سردی آب نباشید!دیگر از این که دست راستتان به
آفتابه بخورد و خود را نجس بفرمایید نترسید!دیگر شما سوراخی در آفتابه خود نخواهید دید!آۀبته به غیر از اون دو تا!
آفتابه مرلین نشان همه این قابلیتها را دارا میباشد!در رنگ ها و طرح های مختلف!
با مدیریت شیخ و الشیوخ کالین کریوی!





ads by Google


سالن بزرگ همایش ساعت 12:45ب.ظ

دوربین خود را از میان مردم که با همهمه به جلو در حال حرکتند عبور میدهد و راه خود را باز میکند!
-با عرض سلام خدمت شما بینندگان برنامه جادوگر تی وی!همونطور که همکارانم در بخش اجرا به اطلاع شما عزیزان رساندند امروز روز همایش بزرگ جادوگران هست و قرار شده است مدیر اعظم جادوگری جناب آقای هری پاتر یگانه منجی عالم جادوگریت و خالق رول پلینگ به این مراسم بیایند و سخنرانی کنند!
و وی در کناری می ایستد و دوباره شروع به صحبت میکند!
-طی آمار های مشخص شده امروز ساعت 1 جناب هری پاتر خواهد رسید و سخنرانی خود را اغاز خواهد کرد،در این مکان چیزی حدود 20 هزار نفر مشتاق دیدن جناب هری پاتر امده اند تا وی را تماشا کنند و به سخنان گرانبهای وی گوش فرا دهند!خب تا چند دقیقه دیگر خواهد رسید!خب ما هم بریم تا مدت هست چند گزارش بگیریم!
گزارش گر جلو میرود و به مرد ژنده پوشی میرسد!
-سلام قربان میشه شناستون رو بگین و بعد بگین هدفتون از اومدن به اینجا چی بود؟
-سلام من ممد گرنجر هستم و اومدم هری پاتر رو زیارت کنم !ای مرلین همانا امروز بهترین روز زندگانی من خواهد بود!
و اشک شوق از دیدگان ممد سرازیر میشود!
متشکرم!
گزارشگر این را گفت و بسوی مردی دیگر رفت!
-سلام میشه خودتون رو معرفی کنید!و بفرمایید چرا به این مکان اومدین؟
-سلام من رحیم ویزلی هستم!و اومدم تا به سخنان شیرین جناب هری پاتر گوش کنم!
و گزارشگر از این فرد هم دور میوشد و به زنی میرسد!

-سلام خدمت شما ساحره گرامی و گرانقدر میشه شناسه خودتون رو بفرمایید و عرض کنید به چه دلیل اینجا اومدین و هدف اصلی شما چیه؟در ضمن شماره خودتون و نشانی منزل و در کل ای اس ال پلیز!(وای این گزارشگره چقدر خاله باز بوده حتما مال هافل بوده!!!)

-سلام.من فاطی پاتر هستم و برای دیدن عشق خودم هری پاتر اومدم!من عاشق هری هستم!هری زندگی منه!شماره خودم!0935******* و منزلم تهران جردن!اسمم که فاطیه سنم 16 سالمه!!!من خیلی هری رو میخوام خاطر خواهشم ........

گزارشگر به زور از کنار این فرد میگذرد و اجازه نمیدهد ادامه دهد!
-چه کنه ای بود.وای سلام اقا کوچولو میشه بگید شناستون چیه و چرا به اینجا اومدین؟
و در مقابلش پسری 7 یا 8 ساله قرار داشت که در دستش یک عدد ابنبات چوبی بود!
-سلام من هاشم آواداکداورا هستم و خب اومدم تا هری پاتر قهرمان رو ببینم!میخوام ببینمش و این آبنبات رو بهش بدم!
و همینطور گزارشگر داشت با مردم حرف میزد!
-سلام،شناسه و هدف؟
-کامران ویزلی-دیدن آقا هری پاتر!
-شهرام دامبلدور!کلاس گذاشتن واسه دوستام که من هری پاتر رو دیدم!
و............

سالن بزرگ همایش ساعت 3:45ب.ظ

گزارشگر دیگر ایستاده بود!انقدر خسته بود که دیگر میل گزارش نداشت!هنوز هری پاتر نیامده بود و این ملت عظیم بیشتر شده بود اما کمتر نشده بود!اما هنوز خبری از قدیسه بزرگ این مردم که حتی برای وی اشک میریزند وجود ندارد!

-سلام خدمت شما مردم گرامی که تشریف فرما شده اید و برای این همایش حضور پیدا کردید!متاسفانه جناب هری پاتر براشون کار مهمی پیش اومده و نمیتونن بیان و بجای ایشون معاون جناب هری پاتر جناب آقای سر بارون خون آلود میان و براتون سخنرانی میکنند!

و روحی خون آلود از پله ها بالا رفت و پشت میکرفون جادویی ایستاد!

-سلام خدمت همه عزیزان گرامی که قدم رنجه فرمودید و اومدید!از همه شما فاطی پاتر ها و علی گرنجر ها و سارا ویزلی ها و ....برای پی مودن این مصافت طولانی تشکر میکنم!شما همه ذخیره این سایت هستید !اری شما کسانی که به هری پاتر وفادارید و در شناسه های شما اسم پاتر ،گرنجر،ویزلی،دامبلدور و انواع طلسم ها به چشم میخورد!شمایید که سکان جادوگران را هدایت میکنید!شمایید که در این سایت شبانه روز زحمت میکشید!جز شما چه کسی در سایت است چه کسی به سایت کمک میکند!
صدای تکبیر از سوی ملت بلند میشود!
-بوی نورممد امد!روح هری پاتر امد!

بارون دستانش را به حالت سکوت پایین میاورد و ملت با این حرکت خاموش میشود!
-متشکرم!خب ما میخوایم طرحی را اماده کنیم تا هر کی در سایت عضو میشه باید در انتهای اسمش پاتر ،گرنجر،ویزلی،دامبلدور ویا یک طلسم باشه در غیر در رول اصلی سایت اجازه ورود پیدا نمیکنه!باید سایت هری پاتر بشه !باید سایت به هری پاتر شبیه بشه!اومدن گیر میدن که چرا اسم های اصلی سایت مثل هری پاتر در خود رول فعال نیست!در جواب این سوال ابلهانه میتونم بگم که خود جناب هری پاتر کارهای مهم تری دارند که باید به آن برسند!و شما اگر برید و این گفته من رو انجام بدید سایت خود به خود هری پاتری میشه دیگه غیر اینه؟

صدای تکبیر
-صدای ممد کماندو امد!یار وبمستر امد!

و دوباره حرکت قبل!
-خب در پروژه جدید دیگری داریم که میخوایم سایت رو یه سری تغییرات اصاصی توش اجرا کنیم و برای این که شما قبل از اجرا این طرح از اون مطلع نیشین و مزه اون نپره و سورپرایز بمونه قانون جدیدی رو اجرا خوهیم کرد که طی آن هر کی در مورد مدیران چیزی بگه سریعا بلاک خواهد شد و ای پی وی برای ابد بسته خواهد ماند............برای دیدن بیشتر جزئیات بر روی نوار بالا گوشه سایت مراجعه کنید!و از این به بعد هممگی میگوییم .......من مدیران را افشا نخواهم کرد!

صدای ملت!
-ما مدیران را افشا نخواهیم کرد!

-خب دیگه بحث تموم شد و من باید به جلسه مدیران برسم!در پناه مرلین باشید!
و در یک آن غیب میشود!و ملت را که همگی ایستاده بودند تا یکی یکی با معاون سایت حرف بزنند و درد و دل خویش را بگویند تنها میگذارد!
----------------------------
فنریر از حالت گیجی و م نگی در امد و اطراف خویش را نگاه کرد!مردم انقدر محو تماشا شده بودند که بسیار به او نزدیک شده بودند!اما فنریر دیگر هیچ گونه اجساس قزوینی در این لحظه نداشت!و دوباره به تلویژن خیره شد که اینک بر روی ان نوشته بزرگی دیده میشد!

من مدیران را افشا نخواهم کرد!


همانا شما به علت پست بي ناموØ


Re: جادوگر تی وی
پیام زده شده در: ۱۱:۵۴ پنجشنبه ۲۵ مرداد ۱۳۸۶

آماندا لانگ باتمold


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۹:۴۱ چهارشنبه ۹ اسفند ۱۳۸۵
آخرین ورود:
۲۰:۵۷ پنجشنبه ۵ شهریور ۱۳۸۸
گروه:
شناسه های بسته شده
پیام: 240
آفلاین
پیام بازرگانی ( پیرزن ساکت کنی !!!!)

اگر مادر پیری دارید که در کارهایتان مداخله میکند

اگر نمیگذارد شما با نامزدتان راحت باشید

اگر مو از سر همسرتان میکند

اگر مثل کنه به زندگی خصوصی شما چسبیده و نمیگذارد رفتار درستی با فرزند دلبندتان داشته باشید

اگر مادر پیری دارید که تمام موجودیتان را به باد فنا میدهد

دیگر نگران نباشید ! تا وقتی ما را در کنار خود دارید !

فقط کافیست با این ایمیل در ارتباط باشید :
mathar_ghorghoru@gmail.com

با این ایمیل تماس بگیرید و با پرداخت ماهانه 2259 گالیون مادر خود را از محل زندگیتان دور گهدارید ! مطمئن باشید از مادرتان به خوبی نگهداری میشود ! مطمئن باشید که طی 100 سال بالاخره مستقل خواهند شد و دیگر کاری به کار زندگی خصوصی شما ندارند .
با دو روز ضمانت !

پیام بازرگانی ( آب حوض خالی کنی !!!!)

افکت آب حوض خالی کن :

آب حوض خالی میکنیییییییییییییییییییییم !

یخ حوض میشکنیییییییییییییییییییییییییم !

آب حوض تعویض میکنیییییییییییییییییییییم !

حوض پر میکنییییییییییییییییییییییییییییییم !

شلپ شلوپ پیشلیپ شرررررررررررررررررپ !!!! (افکت خالی کردن حوض !)

دیگر ناراحت نباشید ! باخیال آسوده بگید « وااااااااااااااااااااااااااااااای !»
تا ما در اسرع وقت در کنار شما باشیم ! در اسرع وقت !!! بگید وااااااااااای و حدودا تا 24 ساعت آتی یا شاید کمی بیشتر ما حاضر باشیم و با انواع طلسم های جدید و بخشودنی و نابخشودنی حوض شما را ایده آل کنیم .

شرکت y . x در خدمت شما عزیزان است .
فقط کافیست بگید «واااااااااااااااااااااااااااااااااااای» !!!

شما كار زندگي نداريد مي يايد تبليغ مي كنيد اينجا؟
اينجا براي تبليغ نيست كه..بايد مثل بقيه پست مي زديد
دفعه ي ديگه بهتر بزن


ویرایش شده توسط ادوارد بونز در تاریخ ۱۳۸۶/۶/۵ ۱۴:۳۵:۲۳

تصویر کوچک شده


Re: جادوگر تی وی
پیام زده شده در: ۱۲:۴۰ سه شنبه ۲۳ مرداد ۱۳۸۶

پیوز قدیمی


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۹:۲۱ جمعه ۲۵ اسفند ۱۳۸۵
آخرین ورود:
۳:۳۸ پنجشنبه ۲۰ آذر ۱۳۹۹
از توی دیوارای تالار هافلپاف
گروه:
کاربران عضو
پیام: 1511
آفلاین
دوربین با سرعت شروع به حرکت در آسمان می کنه و بعد ساختمان مدور و بزرگی پیدا میشه که نور پردازی زیبایی روی اون شده و وقتی دوربین وارد ساختمون میشه زمین کوییدیچ بزرگی با تماشاگران فراوان نمایان میشه !
یه نوشته شپلق می خوره وسط تصویر : کمپانی اوباش تقدیم می کند !
همون لحظه دوربین از روی چشم های خمار دانگ ، بعد چشم های خشن لودو ، بعد چشم های پر خون بورگین و دست آخر از روی چشم های شفاف پیوز رد میشه
تصویر عوض میشه : ماندانگاس در حالی که صدایش کمی بالاتر رفته بود و مشتش را در هوا تکان میداد گفت: اگه ریاست این گروه به دست منه بهتر از اینه که ریاست گروهمون به دست یک روح مزاحم باشه که معلوم نیست چرا چوبدستی دستش میگیره.
دوباره یه نوشته می خوره وسط تصویر : نبرد نابرابر
آهنگی حماسی شروع به پخش میکنه . دوربین از صورت بورگین جدا می شود و اوج می گیرد . فقط پل سیلور به همراه دو گروه در دو طرف آن دیده می شوند ( تعداد هافلپافی ها و وزارت خونه ای ها بیشتر از اوباش است ) چند لحظه سکوت برقرار می شود ! (آهنگ حماسی بعد از چند ثانیه اوج می گیرد !)
تصویر عوض میشه ، آهنگ ادامه داره الیور غرق در خون روی زمین افتاده است ... جرج ، چارلی را کشان کشان عقب می کشد زاخاریاس از روی بدن بی جان لودو رد می شود …ریموس فریاد بلندی می زند
...
صحنه تاریک می شود ! نوشته ای کم کم پدیدار میشه : در نمایش در هالی ویزارد
بورگین با یک زن خوشگل دست در دست هم در مرلینگاه نشتند و چهل و شش ملیون بچه قد و نیم قد دارن دور و برشون بازی می کنند
بار دیگر نوشته ای میخوره وسط صفه : نبرنابرابر


هلگا معتقد بود ...
« هوش و علم ، شجاعت و غلبه بر ترس و حتی نجابت و وقار به وسیله سختکوشی قابل دسترسیه ! »


تصویر کوچک شده






A Never Ending Story ...







شما می ‌توانید مطالب را بخوانید
شما نمی توانید عنوان جدید باز کنید
شما نمی توانید به عنوان‌ها پاسخ دهید
شما نمی توانید پیام‌های خودتان را ویرایش کنید
شما نمی توانید پیام‌های خودتان را حذف کنید
شما نمی توانید نظر سنجی اضافه کنید
شما نمی توانید در نظر سنجی ها شرکت کنید
شما نمی توانید فایل‌ها را به پیام خود پیوست کنید
شما نمی توانید پیام بدون نیاز به تایید بزنید
شما نمی توانید از نوع تاپیک استفاده کنید.
شما نمی توانید از HTML در نوشته های خود استفاده کنید
شما نمی توانید امضای خود را فعال/غیر فعال کنید
شما نمی توانید صفحه pdf بسازید.
شما نمی توانید پرینت بگیرید.

[جستجوی پیشرفته]


هرگونه نسخه برداری از محتوای این سایت تنها با ذکر نام «جادوگران» مجاز است. ۱۴۰۳-۱۳۸۲
جادوگران اولین وبسایت فارسی زبان هواداران داستان های شگفت انگیز هری پاتر است. به عنوان نخستین خاستگاه ایرانی ایفای نقش مبتنی بر نمایشنامه نویسی با محوریت یک اثر داستانی در فضای مجازی، پرورش و به ارمغان آوردن آمیزه ای از هنر و ادبیات برجسته ترین دستاورد ما می باشد.