هری پاتر نخستین مرجع فارسی زبان هواداران هری پاتر

هری پاتر نسخه موبایل


در حال دیدن این عنوان:   1 کاربر مهمان





پاسخ به: بررسی پست های خانه ی ریدل ها
پیام زده شده در: ۱۵:۳۸ شنبه ۱۶ آذر ۱۳۹۸

مرگخواران

تام جاگسن


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۹:۴۱ سه شنبه ۶ فروردین ۱۳۹۸
آخرین ورود:
۱۲:۳۸:۱۷ دوشنبه ۱۱ دی ۱۴۰۲
از تسترال جماعت فقط تفش به ما رسید.
گروه:
مرگخوار
ایفای نقش
کاربران عضو
پیام: 643
آفلاین
اربابا!
ارباب کلا پست غمگین و جدی خیلی نمی‌زنم. این احتملا دومی یا سومی باشه.
خوب در اومده ارباب؟ دستمال لازم شده؟


آروم آقا! دست و پام ریخت!


پاسخ به: بررسی پست های خانه ی ریدل ها
پیام زده شده در: ۱۵:۱۵ شنبه ۱۶ آذر ۱۳۹۸

ربکا لاک‌وود


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۴:۲۷ چهارشنبه ۲۴ مهر ۱۳۹۸
آخرین ورود:
۱۳:۳۱ شنبه ۴ شهریور ۱۴۰۲
از از تاریک‌ترین نقطه‌ی زیر سایه‌ی ارباب!
گروه:
کاربران عضو
پیام: 326
آفلاین
سلـــــــــــــام ژیپراده!
خوبین؟
پست قبلیم خوب نبود...
خیلی بد بود! اصلا ازش راضی نیستم!
ولی با یه پست بهتر اومدم! (حالا شاید بهتر باشه!)

خـــــانــــه ریـــــــدل !

جیـــــــــــــــــغ!


Mon Grand Seigneur
fille française
♡ Only Raven ♡


پاسخ به: بررسی پست های خانه ی ریدل ها
پیام زده شده در: ۲۳:۲۰ شنبه ۹ آذر ۱۳۹۸

اسلیترین، مرگخواران

لرد ولدمورت


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۴:۳۹ سه شنبه ۸ آبان ۱۳۸۶
آخرین ورود:
دیروز ۱۸:۱۸:۳۱
از ما گفتن...
گروه:
کاربران عضو
اسلیترین
ناظر انجمن
مرگخوار
ایفای نقش
پیام: 6946
آفلاین
ربکا


نقل قول:
حتما میدونستین دیگه؟ فقط میخواستین امتحانم کنین حتما. آخه شما خیلی خوب فرانسوی حرف میزنین!
البته که ما می دونستیم...ولی نمی خواستیم شما رو امتحان کنیم. می خواستیم بقیه هم بدونن و توجه کنن که چقدر ما والا مقامیم!


نقل قول:
درباره شخصیت پردازیم هم نقدم کنین. احساس میکنم یکم توش ضعیفم. میشه؟

شخصیت خودت یا دیگران؟
می گم...ولی تو پست های قبلیت که در مورد هیچکدوم مشکلی نداشتی.


بررسی پست شماره 18 بارگاه ملکوتی مرلین، ربکا:


نقل قول:
مروپ بعد از جواب مرلین، به زور لبخندی زد و از بارگاه مرلین بیرون آمد. در راه، مروپ به لرد و آرزویی که درباره او کرده بود، فکر میکرد؛ ملاقه را در دستانش میچرخاند و به میوه هایی که قرار بود به فرزندش بدهد فکرمیکرد
.جمله اول کامله؟...بله!
جمله دوم به جمله اول مربوط و وابسته اس؟...نه!
اینا دو تا جمله جدا هستن. باید بینشون نقطه گذاشته بشه:
در راه، مروپ به لرد و آرزویی که درباره او کرده بود، فکر میکرد. ملاقه را در دستانش میچرخاند و به میوه هایی که قرار بود به فرزندش بدهد فکرمیکرد.

اگه بخوای نقطه ویرگول بذاری باید یه همچین چیزی باشه:
نقل قول:
در راه، مروپ به لرد و آرزویی که درباره او کرده بود، فکر می کرد و نگران بود؛ با این وجود ملاقه را در دستانش می چرخاند و به میوه هایی که قرار بود به فرزندش بدهد فکرمی کرد.



ولی گذشته از این موضوع، یکی دو تا ایراد دیگه هم داره که ربطی به مفهوم و سوژه نداره...فقط ظاهر پاراگراف رو زشت کرده. خوندنش رو سخت کرده.
اولیش فاعله.
تا وقتی که فاعل عوض نشده، لازم نیست دوباره اسمشو ببریم. مثلا:
نقل قول:
مروپ بعد از جواب مرلین، به زور لبخندی زد و از بارگاه مرلین بیرون آمد. در راه به لرد و آرزویی که درباره او کرده بود، فکر میکرد؛ ملاقه را در دستانش میچرخاند و به میوه هایی که قرار بود به فرزندش بدهد فکرمیکرد.
مروپ دوم رو حذف کردم. الان موقع خوندن، مشخصه که منظور نویسنده مروپه؟
بله.
برای این که فاعل ما عوض نشده.

ولی اگه اینجوری می نوشتی:

مروپ بعد از جواب مرلین، به زور لبخندی زد و از بارگاه مرلین بیرون آمد. هکتور که در حال دویدن به سمت آزمایشگاهش بود تنه ای به او زد و رد شد. در راه به لرد و آرزویی که درباره او کرده بود، فکر میکرد؛ ملاقه را در دستانش میچرخاند و به میوه هایی که قرار بود به فرزندش بدهد فکرمیکرد.

الان چی شد؟

از جایی که هکتور فاعل شد، همه فعل ها مال هکتور می شه. برای همین، اینطور به نظر می رسه که کسی که در راه به لرد و آرزو فکر می کرده هکتوره! اگه اینجوری می نوشتی تو اون قسمت هم باید دوباره اسم مروپ رو می بردی.

دومین موردی که ظاهر نوشته رو خراب کرده تکرار یه فعل به فاصله کمه.
دو بار نوشتی "فکر می کرد". لازم نبود. اینا رو می شه در هم ادغام کرد. اینجوری:
نقل قول:
مروپ در راه، در حالی که ملاقه را در دستانش می چرخاند به لرد و آرزویی که درباره او کرده بود، فکر میکرد...و به میوه هایی که قرار بود به فرزندش بدهد!
قشنگ تر نشد؟


نقل قول:
-اگه عزیز مامان عاشق خرمالوها بشه، به رودولف میگم چهارتا درخت خرمالو بکاره! اونم توی گلدون، کنج اتاق عزیز مامان!
این فکر خوبیه...روی اینجور ایده ها باید کمی بیشتر وقت بذاریم و فکر کنیم، چون چیزای خوبی ازشون در میاد.چهار تا درخت خرمالو( ) فکر خوبیه...ولی چرا توی گلدون؟ توی تختخواب...روی میز کار...روی صندلی لرد یا حتی سبد نجینی بهتر نیست؟ چون تمرکز مروپ فقط روی درخت و میوه هاشه!


نقل قول:
-اگه دلبند مامان از میوه ها خوشش نیاد چی؟ اگه از همون دوتا میوه ای هم که با محبت سخت بهش میدم، بدش بیاد چی؟
جمله ها یه ذره(خیلی کم) ایراد دارن. مثلا اینجا منظورت اینه که با محبت و به سختی بهش میوه میده. ولی "بامحبت سخت" این معنی رو نمی رسونه.
نگران این موضوع نباش. یکی از چیزایی که تو ایفای نقش این سایت یاد می گیری دقیقا همینه که چطوری و با کدوم کلمه ها و جمله ها منظورتو درست و روون برسونی و این چیزیه که تا آخرعمر و خارج از سایت هم به دردت می خوره.


بحث مروپ با خودش خوب بود. جالب و بامزه بود.
در مورد شخصیت پردازی پرسیده بودی. خودت که نیستی. پس منظورت مروپ بوده. نه...اصلا ضعیف نیستی. خیلی هم خوبه.


نقل قول:
مروپ از بحث با خودش دست کشید و بالاخره دم در اتاق لرد رسید. میخواست در را باز کند، ولی یادش آمد که میوه ای ندارد تا نتیجه کار مرلین را امتحان کند. پس با سرعت به آشپزخانه رفت و سبدی را با پرتغال، خرمالو، نارنج (!) و سیب پر کرد. دوباره از پله ها بالا رفت و در زد.
اتفاقا، کارا، تصمیما و رفتار ها رو می شه ساده و معمولی نوشت. ولی جایی که موقعیتش هست، سعی کن کمی خاص تر و متفاوت تر بنویسی. الان میوه همراهش نیست. این که خیلی ساده بره آشپزخونه و میوه بیاره کمی بی نکته اس. همین رفتن و برگشتن، کمی ریتم پستت رو کند می کنه.
یا باید میوه رو از جای خاصی یا به شکل خاصی بدست بیاره و یا به جای این همه توضیح، همون جا ظاهرشون کنه.
پرتقال!


نقل قول:
مروپ وارد شد و پرتغالی را برداشت . به سمت میز لرد رفت تا پرتغال را به او بدهد.
مروپ میخواست نتیجه کار مرلین را آزمایش کند.
این جا هم اسم مروپ نباید تکرار می شد...ولی گذشته از این، پایان پست خیلی خوب بود. سوژه رو خیلی روشن و واضح جلو بردی و مسیر رو برای نفر بعد مشخص کردی. جمله آخر خیلی واضح به خواننده می گه که اگه بخواد ادامه بده، باید چیکار کنه. حق انتخابی که داره هم برای نوشتن ترغیبش می کنه. این که لرد میوه رو بخوره یا نه...و بعدش چه اتفاقی بیفته.


پستت خوب بود. تکلیفش با خودش روشن بود و می دونست چه مسئولیتی داره. مسئولیتش رو هم به خوبی انجام داده.

...............................

بینز


نقل قول:
من تازه واردم. نمیدونم چطور باید پست رول بنویسم.
تازه وارده...
همچین می زنیم که چشمات از پس کلت بزنه بیرون ها!


نقل قول:
ولی میدونم هنوز خیلی راه دارم که بتونم نویسنده خوبی بشم
آره دیگه...بچه ای هنوز.


نقل قول:
باید بارها و بارها بیام اینجا و درخواست نقد بدم.
نه...نه...راه نویسنده خوب شدن این نیست. درخواست نده بچه...


نقل قول:
ولی آیا امکانش هست این پست رو برای اینجانب نقد کنین؟
نمی خوام...ولی مجبورم دیگه.


نقل قول:
ممنونم از محبت های بی پایان و کمک های انسان دوستانه شما.
چقدرم که جنابعالی انسان محسوب می شی!
رفته سفید پوشیده سر من...


بررسی پست شماره 19 بارگاه ملکوتی مرلین، بچه:


نقل قول:
لرد سیاه نگاهی به شیء نارنجی رنگی که در دست مادرش بود انداخت. قبلا همچین شیئی ندیده بود. نمی دانست به چه دردی می خورد. به همین دلیل فقط به نگاه کردنی به آن بسنده کرد.
این جا اغراق هست...ولی به نظرم جای اشتباهی هست. این که میوه ندیده باشه زیادی عجیبه. گذشته از این که چطوری از چیزی که ندیده متنفره؟
اینو می شد توضیح داد...که مثلا اونقدر اجازه نداده بود میوه بیارن جلوی چشمش، که شکل میوه ها رو فراموش کرده بود.


نقل قول:
با شنیدن کلمه میوه، رعشه ای به لرد سیاه دست داد. او هیچگاه از میوه ها خوشش نیامده بود. در حقیقت او از میوه ها متنفر بود. نگاه متنفرانه ای به میوه انداخت و غرولند کنان گفت:

اینجاش خوب بود. بجز یه "او" ی اضافه. اوی دوم اضافه اس. ولی به هر حال خوب بود. تکرار و توضیح این که لرد میوه دوست نداره، بجا بود. ممکنه خواننده ای ندونه یا یادش رفته باشه یا توجه نکرده باشه.


نقل قول:
لرد سیاه این جمله را گفت و سرش را برگرداند. از کودکی هیچ علاقه ای به میوه جات نداشت. نه که نخواهد، نمی توانست! به نظرش خوردن میوه امری بیهوده و بی دلیل بود. خوردن چیزی آبکی... .
توضیح "لرد از میوه متنفر بود" بجا و مفید بود...ولی کمی زیادی روش تاکید کردی. زیادی تکرارش کردی. همون یه بار کافی بود. مگه این که قرار باشه به شکل جدید و متفاوتی بنویسیش.


نقل قول:
با تصور آب و هر چیز آبکی دیگری، حالت تهوع به او دست داده بود. او حتی آب هم نمی خورد! فقط چایی!
عجب تازه وارد مطلعی! دقت کردی این روزا تازه واردا همه چی رو درباره آدم می دونن؟


نقل قول:
- اون! اون چیز سبزِ گردالی!
لعنت بهت...از جلوی چشم ما دور شو. نقد مقد هم نمی کنیم. نقد تموم شد. برو نبینیمت!


نقل قول:
مروپ نگاهی به سبد میوه انداخت. منظور پسرش، آلوچه بود! اصلا نمی دانست کِی آن را داخل سبد گذاشته بود.

- اونو میخوایم!
- آلوچه؟
- آره!
"لعنت بهت" و "نقد تموم شد" هنوز سر جاشه. ولی آخر پست خوب بود. فقط اون شکلک آخر به نظر من کمی گیج کننده شده. مثلا من کمی شک کردم که لرد واقعا اون سبزه رو می خواد یا نه. احتمالا می خواد. برای همین شاید بهتر بود از یه شکلک مشتاق تر استفاده می شد.


بعضی از جمله هات هم شکلک کم داشت. در مورد شکلک ها خساست به خرج دادی!


به سوژه مسلطی...همین باعث می شه در این مورد مشکلی نداشته باشی.
در مورد شخصیت ها هم تسلط کافی داری. مروپ و لردت خوب بودن.
یکی دو جمله تکراری و غیر ضروری توی پست بود که شاید می شد کمی خاص ترشون کرد.
در مورد بقیه خوب می نویسی. شخصیت خودت هم به اندازه کافی جالبه. مطمئنم درباره خودت هم راحت می نویسی.
بد نبود. برو پی کارت دیگه این طرفا نبینمت.


ما بریم تمدد اعصاب کنیم!




پاسخ به: بررسی پست های خانه ی ریدل ها
پیام زده شده در: ۲۰:۱۴ شنبه ۹ آذر ۱۳۹۸

مرگخواران

پروفسور بینز


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۹:۲۳ چهارشنبه ۶ تیر ۱۳۹۷
آخرین ورود:
۱:۰۲:۰۱ چهارشنبه ۱۱ بهمن ۱۴۰۲
از توی دیوار
گروه:
کاربران عضو
ایفای نقش
مرگخوار
پیام: 71
آفلاین
سلام. خوب هستید؟

مثل اینکه دوستان می گفتن برای نقد باید بیاییم اینجا. من تازه واردم. نمیدونم چطور باید پست رول بنویسم. خیلی دوست دارم که بتونم نویسنده خوبی بشم، مثل شما. سعی دارم یاد بگیرم، ولی میدونم هنوز خیلی راه دارم که بتونم نویسنده خوبی بشم و باید بارها و بارها بیام اینجا و درخواست نقد بدم. ببخشید که مزاحمتون میشم لردِ قدر قدرت. ولی آیا امکانش هست این پست رو برای اینجانب نقد کنین؟

ممنونم از محبت های بی پایان و کمک های انسان دوستانه شما.





پاسخ به: بررسی پست های خانه ی ریدل ها
پیام زده شده در: ۱۷:۱۰ جمعه ۸ آذر ۱۳۹۸

ربکا لاک‌وود


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۴:۲۷ چهارشنبه ۲۴ مهر ۱۳۹۸
آخرین ورود:
۱۳:۳۱ شنبه ۴ شهریور ۱۴۰۲
از از تاریک‌ترین نقطه‌ی زیر سایه‌ی ارباب!
گروه:
کاربران عضو
پیام: 326
آفلاین
سلام ژیپراده!
خوبین ژیپراده؟
ژیپراده تو فرانسوی یعنی سروری والا مقام و یا سرپرست یک گروهِ خیلی خیلی مهم. که همه اینا رو شمام دارین! منم نمیتونم درست بگم اقباب، میگم ژپیراده.
حتما میدونستین دیگه؟ فقط میخواستین امتحانم کنین حتما. آخه شما خیلی خوب فرانسوی حرف میزنین!


نقد میخوام ژیپراده.
بارگاه ملکوتی، شعبه خانه ریدل!

الان نقطه ویرگول رو تو جای درستی استفاده کردم؟ درباره شخصیت پردازیم هم نقدم کنین. احساس میکنم یکم توش ضعیفم. میشه؟


Mon Grand Seigneur
fille française
♡ Only Raven ♡


پاسخ به: بررسی پست های خانه ی ریدل ها
پیام زده شده در: ۲۳:۱۳ یکشنبه ۳ آذر ۱۳۹۸

اسلیترین، مرگخواران

لرد ولدمورت


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۴:۳۹ سه شنبه ۸ آبان ۱۳۸۶
آخرین ورود:
دیروز ۱۸:۱۸:۳۱
از ما گفتن...
گروه:
کاربران عضو
اسلیترین
ناظر انجمن
مرگخوار
ایفای نقش
پیام: 6946
آفلاین
ربکا!


نقل قول:
سلام ژیپراده!
خوبین ژیپراده؟
نـ...قـ...د!
ژیپراده چیه؟ فحش دادی به ما؟ حرف بد؟ قُد؟


نقل قول:
من این پست رو زدم تا نشون بدم ربکا مرگخواره و در جمع مرگخواراست(و همچنین مطمئن بودنمو از مرگخوار شدنش!).
ای عجول! کمی صبر کن خب. هنوز که مرگخوار نیست.
طبق سایت پیش برو. وقتی می خواد مرگخوار بشه، تو سوژه ها هم تا وقتی که مرگخوار نشده می تونی علاقمند نشونش بدی. همش تو جمع مرگخوارا باشه. باهاشون بره و بیاد...آویزونشون باشه! این خودش یه سوژه اس که می تونی موقتا تا وقتی که مرگخوار بشی ازش استفاده کنی.


نقل قول:
بعد اینکه میخواستم بدونم "؛" به چه دردی میخوره؟ جایی که استفادش کردم جای درستی بود یا نه؟
سه بار اشتباه فهمیدم منظورتو.
اول فکر کردم می پرسی " به چه دردی می خوره" جای درستی استفاده شده یا نه.
توی پستت دنبال این جمله می گشتم!
بعد فکر کردم پرسیدی علامت " " به چه دردی می خوره.
بار سوم تازه متوجه شدم که منظورت نقطه ویرگوله!
البته شما درست نوشتی...ما حواس نداریم!


نقطه ویرگول چند تا کاربرد داره. مثلا مثال زدن...شمردن چیزی...جدا کردن چند بخش...جمله های شرطی پشت سر هم...ولی چیزی که تو ایفای نقش به درد ما می خوره اینه که جایی استفاده می شه که یه جمله تموم شده...خودش کامله...ولی جمله بعدی بهش ربط داره.
حالا خیلی هم مهم نیست. در مورد علامتا در این حد حساس نباشین. کافیه مفهوم رو عوض نکنن.
مثلا (" " ) این علامت نقل قوله؛ ولی مال زبان فارسی نیست و ما بیشتر برای تاکید روی کلمه یا جمله یا اصطلاح ازش استفاده می کنیم. ولی تو ایفای نقش گاهی هم برای نقل قول بکار برده می شه. خودم همین بالا برای نقل قول ازش استفاده کردم. اشکالی نداره.

در مورد نقطه ویرگول...مثلا:
ربکا دلش نمی خواست وارد آن اتاق بشود؛ با این وجود بر ترسش غلبه کرد و وارد شد.
"ربکا دلش نمی خواست وارد اتاق بشود" یه جمله کامله...ولی جمله دوم هم به این جمله ربط داره. این جا می شه ؛ گذاشت. همونطور که گفتم خیلی حساس نباشین. این جا اگه ویرگول خالی هم بذارین مهم نیست. مفهومو می رسونه.
یا جایی که چند تا ویرگول پشت سر هم نوشته شدن و باید برای رسوندن مفهوم از نقطه ویرگول استفاده کنیم. مثلا:
سوروس، ربکا، رابستن، لینی، هکتور، فنریر و سو لی را به هاگوارتز بردند.
الان فهمیدی کیا کیا رو بردن؟
نه...قاطی شدن. ولی به این شکل بخونش:
سوروس، ربکا، رابستن، لینی؛ هکتور، فنریر و سو لی را به هاگوارتز بردند.
الان به خاطر اون نقطه ویرگول بعد از لینی، مشخص شده چی به چیه.

حالا اینجا رو ببین. شما نوشتی:
نقل قول:
وقتی بالای سر ربکا آمد تا ببیند چه میکند؛ دید ربکایی نیست تا او را ببیند.
جمله اول(وقتی بالای سر ربکا آمد تا ببیند چه می کند) یه جمله کامله؟
نه! ادامه داره. برای همین، این جا باید ویرگول خالی گذاشته بشه.


بررسی پست شماره 564 زندگی به سبک سیاه، ربکا لاک وود:


نقل قول:
سقوط معجون ها تنها چیزی بود که برای بلاتریکس مهم نبود! او بالای سر هر مرگخواری رفت تا ببیند چه کار میکنند. وقتی بالای سر ربکا آمد تا ببیند چه میکند؛ دید ربکایی نیست تا او را ببیند.
آخر پست قبل یه اتفاقی افتاده. گاهی حتما باید در مورد همون اتفاق بنویسیم. ادامه بدیمش. ولی گاهی هم حق انتخاب داریم. این جا حق انتخاب داشتی و ادامه ندادی. به نظر من اشتباه نیست. مخصوصا چون در شروع، به اون سوژه هم اشاره کردی. روش وارد شدن ربکا خیلی خوب بود(اگه مرگخوار بود...ولی خب...حالا اشکالی نداره).


نقل قول:
-ربکا!
-جیــــــــــــغ! بله؟
-چقدر سریع خودتو لو میدی؟ تو معموریاتا اینجوری نباشی! حالا بیا تمرینایی که بهت دادمو تمرین کن. همین حالا! میخوام ببینم.
ماموریت.
ایده این قسمت خیلی خوب بود. صحنه ای که نوشتی جالب بود.


نقل قول:
ربکا ترسید و به همین دلیل دستش را در گوش خفاش گونه اش فرو کرد. کاغذی را بیرون آورد که دست خط بلاتریکس روی آن بود.
این جاش خیلی خوب بود. این کارت خیلی بهتر از این بود که بری و چند خط در وصف گوش های ربکا بنویسی. الان به شکلی نوشتی که انگار این شکل گوشاش خیلی عادیه...و همین بامزه اش کرده.


نقل قول:
بلاتریکس وقتی لیست تمرینات را دید، اخم هایش در هم رفت. سرش را بلند کرد و به ربکا نگاه کرد.
-اشتباه خوندیشون. 200تا شنا سوئدی با 300 تا درازو نشست. 120 دور هم باید دور خونه ریدلا بدویی. اصلا صفرا رو ندیدی!
نخوندن صفرا فکر خوبی بود. ایده های خوبی برای سوژه ها، صحنه ها و نوشتن طنز داری. این خیلی مهمه. چون شکل نوشتن و سبک های مختلف رو بعدا می شه یاد گرفت، ولی ایده های اولیه احتیاج به کمی استعداد و مهارت خود آدم داره.


نقل قول:
و به شکم لاغر مردنی ربکا اشاره کرد. بلاتریکس میخواست حتی تخت ترین شکم را هم تخت تر کند! این موجب شد ربکا برنامه غذایی اش را ببیند تا شاید وضعش بهتر آن برنامه باشد. اما با دیدن برنامه غذایی وضعیت تغییری نکرد که هیچ، بدتر هم شد.
-هویچ پخته با آب کرفس برای صبحانه؟ نخود و اسفناج برای نهار؟ کاهو برای شام؟! سخت گیری در این حد!؟
-بله. باید لاغر بشی.

ربکا دوباره به شکم لاغر و تختش نگاه کرد. بلاتریکس تاکید کرد دوباره به او سر میزند ولی آن موقع باید در حال انجام برنامه تمریناتش باشد.
همیشه تاکید می کنم که توصیف مستقیم ظاهر خوب و اخلاق شایسته شخصیت ها، روی خواننده تاثیر عکس می ذاره. شخصیت رو زننده می کنه. جلوی دوست داشتنی بودنش رو می گیره. شما الان به یه ویژگی خوب ظاهری ربکا اشاره کردی...ولی این کار رو طنز آمیز و خنده دار انجام دادی. از کلماتی استفاده کردی که خواننده اصلا احساس نمی کنه قصد و هدفت تعریف از ظاهر ربکا باشه. همین کار باعث می شه این قسمت تاثیر خیلی خوبی بذاره. اگه میومدی می گفتی "ربکا دختری باریک اندام و جذاب، با شکمی تخت بود"، شخصیت ربکا چندین قدم به عقب می رفت. دافعه ایجاد می کرد. الان روشت خیلی خوب و درسته. چه در مورد جایی که درباره گوشاش نوشتی و چه این قسمت.
به نظر می رسه با شخصیت جدیدت راحتی. این راحتی به نوشته هات هم منتقل شدن. تمرکزت روی شخصیت خودت نیست. از شخصیتت استفاده کردی...ولی به سوژه و موقعیت هم به اندازه کافی توجه کردی.


نقل قول:
اما آن طرف پاتیل معجون ها تنها چند میلی متر با سر رکسان فاصله داشتند. رکسان وضع بد پاتیل ها را درک نمیکرد و همین برایش دردسر ساز شد...
کار خیلی خوبی کردی که دوباره به این موضوع اشاره کردی. به نفر بعدی هم اون حق انتخاب رو دادی که در این مورد بنویسه یا مثل خودت ازش صرف نظر کنه.


سوژه رو خوب پیش بردی. ربکا رو خوب وارد سوژه کردی.

شخصیت ربکا خیلی خوب شروع کرده. با وجود تازه کار بودنش، خیلی راحت و قوی به نظر می رسه. گیج نیست. سردرگم و کمرنگ نیست. این خیلی خوبه.

طنزت بعد ها خیلی بهتر می شه. الان در همین حدش کاملا کافیه. مسیرت درسته. می تونی گاهی، اغراقشو بیشتر کنی. مثلا جایی که داره لیست شامشو می خونه می تونست کمی مسخره تر باشه. مثلا بلاتریکس اصرار می کرد که نخوده هم باید نصف بشه. نمی تونه نخود کامل بخوره.


خوب بودی.




پاسخ به: بررسی پست های خانه ی ریدل ها
پیام زده شده در: ۱۸:۲۵ شنبه ۲ آذر ۱۳۹۸

ربکا لاک‌وود


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۴:۲۷ چهارشنبه ۲۴ مهر ۱۳۹۸
آخرین ورود:
۱۳:۳۱ شنبه ۴ شهریور ۱۴۰۲
از از تاریک‌ترین نقطه‌ی زیر سایه‌ی ارباب!
گروه:
کاربران عضو
پیام: 326
آفلاین
سلام ژیپراده!
خوبین ژیپراده؟
نـ...قـ...د!

زندگی به سبک سیاه

ژیپراده؟ من این پست رو زدم تا نشون بدم ربکا مرگخواره و در جمع مرگخواراست(و همچنین مطمئن بودنمو از مرگخوار شدنش!). بعد اینکه میخواستم بدونم "؛" به چه دردی میخوره؟ جایی که استفادش کردم جای درستی بود یا نه؟

ممنون میشم ژیپراده اگه منو درباره این موضوع مطمئن کنین!


Mon Grand Seigneur
fille française
♡ Only Raven ♡


پاسخ به: بررسی پست های خانه ی ریدل ها
پیام زده شده در: ۱۴:۵۰ جمعه ۲۴ آبان ۱۳۹۸

وین هاپکینز


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۴:۱۶ چهارشنبه ۱۹ تیر ۱۳۹۸
آخرین ورود:
۲۱:۴۵ سه شنبه ۶ اردیبهشت ۱۴۰۱
از تون خوشم نمیاد!
گروه:
کاربران عضو
پیام: 236
آفلاین
خلام، خوبین؟

خخلی وقته که درخواست خقد برای پستام خگرفتم، اومدم پست خغازه ی خورگین و خارگز رو نقد کنین.
خمنون.


سلام. خوبیم.
لطفا وقتی درخواستتون مال پستیه که جایی غیر از انجمن خانه ریدل ها زده شده یه خلاصه کلی از داستان رو هم بگین که مجبور نشیم بریم پست های قبلی رو بخونیم. لازم نیست خیلی دقیق و کامل باشه. یه خلاصه خیلی کوتاه و کلی کافیه.

نقد پست شما ارسال شد.


ویرایش شده توسط لرد ولدمورت در تاریخ ۱۳۹۸/۸/۲۴ ۲۳:۰۸:۰۴

See the dark it moves
With every breath of the breeze


پاسخ به: بررسی پست های خانه ی ریدل ها
پیام زده شده در: ۱۴:۳۸ جمعه ۲۴ آبان ۱۳۹۸

اسلیترین، مرگخواران

لرد ولدمورت


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۴:۳۹ سه شنبه ۸ آبان ۱۳۸۶
آخرین ورود:
دیروز ۱۸:۱۸:۳۱
از ما گفتن...
گروه:
کاربران عضو
اسلیترین
ناظر انجمن
مرگخوار
ایفای نقش
پیام: 6946
آفلاین
ربکا


نقل قول:
گفتین جیغ نزن... منم جیغ نزدم.
آفرین!


نقل قول:
ارباب؟ درخواست نقد دارم. نقد میکنین؟ تا 24 آذر اینجاما!
نقد می کنیم. بخواه!


نقل قول:
راستی ارباب... با این پست فقط میخواستم جودی رو پاک کنم. یه وقت نگین چرا پستش خالیه درخواست داده! میخواستم ببینم خوب جودی رو از خونه ریدلا بردم یا نه!؟ حالا خوب بردمش؟
شما قبلا هم برای پست خالی درخواست نداده بودی. پست خالی رو نقد نمی کنم که. رک و راست می گم این پست چیزی برای نقد کردن نداره.


بررسی پست شماره 447 انجمن تفرقه، ربکا لاک وود:


نقل قول:
دامبلدور-لرد به جودی نگاه کرد. دلش برای جودی سوخت. آن قدر سوخت که دیگر قلبی نماند تا بسوزد!
تو این جور پستا که جای شخصیت ها عوض می شه، به نظر من نوشتنشون به این شکل" دامبلدور-لرد" گیج کننده تره. بهتره شخصیتی که بهش تبدیل شده رو بنویسین. کسی که سوژه رو می خونه باید بفهمه که این لرد نیست و دامبلدوره.


می دونی دلیل ادامه داده نشدن پست قبلی چیه؟
مبهم بودن آخرش.
خواننده متوجه منظور نویسنده نمی شه که منظور اون مرگخوار از این که فردا صبح باید این کار رو انجام بده چیه و چطوری باید ادامه داده بشه.
حداقل به همین دلیل، کار خوبی کردی که ادامه دادی.


نقل قول:
دامبلدور-لرد به جودی نگاه کرد. دلش برای جودی سوخت. آن قدر سوخت که دیگر قلبی نماند تا بسوزد!
این یکی از قسمت هاییه که با اغراق زیاد و توضیح بیشتر خنده دار می شه.
دلش می سوزه...این سوختنو جدی تر بگیریم. دلش واقعا آتیش بگیره...بوی سوختگیش تو خونه بپیچه...مرگخوارا سعی کنن با جارو خاموشش کنن مثلا...


نقل قول:
-ارباب؟ چرا اینقدر مهربون شدین؟ من اینو بهتون یه بار گفتم، تا دو روز به خاطر کروشیویی که زدین، شاخام درد میکردن. اونم از ریشه! الان چیشـ...
قراره جودی رو حذف کنیم...ولی این باعث نشده نسبت به شخصیت، بی توجه باشی. این خیلی خوب بود. درد کردن شاخاش، اونم با تاکید که از ریشه درد کرده، خیلی خوب بود.


نقل قول:
جودی رفت و خوابید. وقتی سرش را روی بالش گذاشت، مردی با لباسی سیاه و چشمانی که آتش در آن شعله ور میشد، روبه رویش ظاهر شد. کسی آن مرد را ندید، ولی او میدیدش.
این قسمت قابل قبوله.
ولی به دو صورت می شه نوشتش. یکی اینه که روی هدف تمرکز کنیم و سریع تر به سمتش بریم که شما این کارو کردی.
یکی هم اینه که هدف رو در نظر داشته باشیم، ولی مسیر رو هم به آرومی طی کنیم. اینم یعنی همچین صحنه ای رو کمی کند تر و با جزئیات بیشتر توضیح بدیم. این صحنه ها وقتی خلاصه وار توضیح داده می شن، تاثیرشون کمتر می شه.


نقل قول:
جودی رفت و خوابید. وقتی سرش را روی بالش گذاشت، مردی با لباسی سیاه و چشمانی که آتش در آن شعله ور میشد، روبه رویش ظاهر شد. کسی آن مرد را ندید، ولی او میدیدش.
-شما جن رانده شده هستی؟
-بله جودی. من الان برای بخشش از ابلیس بزرگ، اومدم تا شما رو به جهنم برگردونم. با من به جهنم میاین؟
-بابام... باشه، باهات میام.

جن رانده شده، دستان جودی را گرفت و هر دو آتش گرفتند. چیزی از جودی جز خاکستری نماند.
اگه من قرار بود جودی رو از جایی حذف کنم، خیلی سریع تر و بی مقدمه تر این کارو می کردم.
این جا منظورم ایده حذف کردنه...نه صحنه ای که بالا گفتم بهتر بود بیشتر توضیح داده بشه.
ولی شما ترجیح دادی قضیه رو کمی منطقی تر کنی و توضیح بدی...که هیچ اشکالی هم نداره.
خواننده ممکنه این جا کمی خسته بشه. چون نمی دونه قضیه چیه و چرا داریم روی جودی تاکید می کنیم...ولی دیالوگ بعدش ضربه خوبی می زنه:
نقل قول:
-عه! مرد راحت شدیم از دستش!
هم دیالوگ ساده و بامزه ایه و هم شکلکش خوبه. توضیحات بعدش به نظر من اصلا لازم نبود. همین دیالوگ به اندازه کافی قوی بود که خواننده رو قانع کنه که جودی رفت.


نقل قول:
ربکا هم رفت. دامبلدور-لرد ماند و یک دسته از مرگخوارانی که هم میخواهند بخوابند و هم میخواهند به حرف های او گوش بدهند.
پایان خیلی خوبی بود. قسمت های اضافی سوژه رو حذف کردی و بطور خلاصه یادآوری کردی که داستان به کجا رسیده.
الان اگه بخواییم این پست رو خلاصه کنیم دیگه کلا نباید اشاره ای به قضیه جودی داشته باشیم. چون داستانیه که تموم شده و تاثیری روی سوژه نداره.


نقل قول:
میخواستم ببینم خوب جودی رو از خونه ریدلا بردم یا نه!؟ حالا خوب بردمش؟
خوب بردیش...وقت رفتنش هم بود. خیلی وقتا لازم می شه سوژه رو اصلاح کنیم. گاهی این اصلاح مربوط به شخصیت ها می شه. مثلا خیلی از سوژه هایی که ادامه داده نمی شن، دلیلش حضور شخصیت های خیلی قدیمیه. کسایی که دیگه نیستن و اعضای جدید ایده ای براشون ندارن. نظری در مورد خودشون و شخصیتشون ندارن. اینجور سوژه ها رو در صورت امکان باید به روز رسانی کرد. شخصیت های جدید رو واردش کرد که زنده بشن.


طنز پستت کافی بود. وقتی می گم لازم نیست کل جمله هاتون خنده دار باشه، منظورم همینه. یه دیالوگ ساده و حتی ظاهرا بدون نکته، وقتی در جای مناسبی گفته بشه، برای کل پست کافیه. کیفیت کل پست رو بالا می بره. برای همین اصلا لازم نیست سعی کنی خنده دار بنویسی...وقتی سوژه ای جذبت کرد، کافیه کمی به سوژه دقت کنی. به موقعیتی که توش جریان داره. به شخصیت هایی که حضور دارن. طنز خودش از یه گوشه ای میاد سراغت. می تونی به اینم فکر کنی که ربکا رو می شه وارد این سوژه کرد؟ به درد می خوره؟ جالب می شه؟ که اگه بشه کارت راحت تر می شه. چون کسی بهتر از خودت ربکا رو نمی شناسه. باید دربارش بنویسی که بقیه هم کم کم بشناسنش.


پست مفیدی بود!




پاسخ به: بررسی پست های خانه ی ریدل ها
پیام زده شده در: ۱۸:۴۳ پنجشنبه ۲۳ آبان ۱۳۹۸

ربکا لاک‌وود


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۴:۲۷ چهارشنبه ۲۴ مهر ۱۳۹۸
آخرین ورود:
۱۳:۳۱ شنبه ۴ شهریور ۱۴۰۲
از از تاریک‌ترین نقطه‌ی زیر سایه‌ی ارباب!
گروه:
کاربران عضو
پیام: 326
آفلاین
سلام ارباب!
گفتین جیغ نزن... منم جیغ نزدم.
ارباب؟ درخواست نقد دارم. نقد میکنین؟ تا 24 آذر اینجاما!

راستی ارباب... با این پست فقط میخواستم جودی رو پاک کنم. یه وقت نگین چرا پستش خالیه درخواست داده! میخواستم ببینم خوب جودی رو از خونه ریدلا بردم یا نه!؟ حالا خوب بردمش؟

انجمن تفرقه بین دو جبهه سیاه و سفید

جیـــــــــــــغ!

پ.ن: مرگخوار از این حرف گوش کن تر؟!


ویرایش شده توسط ربکا لاک‌وود در تاریخ ۱۳۹۸/۸/۲۳ ۱۸:۴۶:۵۱

Mon Grand Seigneur
fille française
♡ Only Raven ♡







شما می ‌توانید مطالب را بخوانید
شما نمی توانید عنوان جدید باز کنید
شما نمی توانید به عنوان‌ها پاسخ دهید
شما نمی توانید پیام‌های خودتان را ویرایش کنید
شما نمی توانید پیام‌های خودتان را حذف کنید
شما نمی توانید نظر سنجی اضافه کنید
شما نمی توانید در نظر سنجی ها شرکت کنید
شما نمی توانید فایل‌ها را به پیام خود پیوست کنید
شما نمی توانید پیام بدون نیاز به تایید بزنید
شما نمی توانید از نوع تاپیک استفاده کنید.
شما نمی توانید از HTML در نوشته های خود استفاده کنید
شما نمی توانید امضای خود را فعال/غیر فعال کنید
شما نمی توانید صفحه pdf بسازید.
شما نمی توانید پرینت بگیرید.

[جستجوی پیشرفته]


هرگونه نسخه برداری از محتوای این سایت تنها با ذکر نام «جادوگران» مجاز است. ۱۴۰۰-۱۳۸۲
جادوگران اولین وبسایت فارسی زبان هواداران داستان های شگفت انگیز هری پاتر است. به عنوان نخستین خاستگاه ایرانی ایفای نقش مبتنی بر نمایشنامه نویسی با محوریت یک اثر داستانی در فضای مجازی، پرورش و به ارمغان آوردن آمیزه ای از هنر و ادبیات برجسته ترین دستاورد ما می باشد.