هری پاتر نخستین مرجع فارسی زبان هواداران هری پاتر

هری پاتر نسخه موبایل


در حال دیدن این عنوان:   1 کاربر مهمان





Re: دفتر حمایت از حیوانات جادویی!
پیام زده شده در: ۲۳:۴۵ چهارشنبه ۱۸ بهمن ۱۳۸۵
#88

آنیتا دامبلدور


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۰:۰۷ جمعه ۲۷ آبان ۱۳۸۴
آخرین ورود:
۱۹:۲۹ شنبه ۲۰ اردیبهشت ۱۳۹۳
از قدح اندیشه
گروه:
کاربران عضو
پیام: 1323
آفلاین
_ هوی جغد کثیف، تمام برگه های من رو پاره کردی... برو اونور... پیشته!

اسکی با دستش میزنه توی کله ی جغد مذبور و باعث میشه تا جغد که همون هدی ورپریده باشه(:hammer) از اون بالا بیفته پایین!
بعد بیهوش میشه و یه پاش میره بالا، اسکی نامه ی وصلیده به پاش رو میبینه! بدو بدو میره برش میداره و شروع میکنه به خوندن:

_ سلام اراباب اسکی! خواستم بگم چون من خیلی خفنم، میدونم مسابقه دارین با بلاروس! اما باید بگم که لژیونرهای این رشته، جز چند نفرشون نمیتونن بیان مسابقه! خودتو خفه نکن!
قربونت، هری پاتر، رئیس دفتر حمایت از حشرات خوش تیپ!!!

اسکی با بیچارگی تمام سرشو میکوبونه به صندلی و وقتی مغزش جا به جا میشه، یه فکرایی بهش خطور میکنه!!

سریع میره پشت میزش میشینه و با نگاهی به هدویگ، این افکار رو روی کاغذ پیاده میکنه:
کریچر و بادراد از دفتر رسیدگی به امور اجنه
هدویگ و ققی از دفتر رسیدگی به امور پرندگان
باک بیک از دفتر رسیدگی به امور چهارپایان!
گرا از دفتر رسیدگی به امور غولها
هیچکس از دفتر رسیدگی به امور حشرات
اش ویندر از دفتر رسیدگی به امور مارها!
شیر، ماست، نون و پنیر از دفتر رسیدگی به خرید منزل!

اسکی:

بعد اسکی نگاهی به هدویگ که شپلخ شده میندازه و به ذهنش میرسه که باید با دفتر" آرایش و پیرایش سرژ خان" یه تماس مختصری بگیره!


منوي مديريت، حافظ شما خواهد بود!
بازنشستگی!


Re: دفتر حمایت از حیوانات جادویی!
پیام زده شده در: ۲۳:۲۷ چهارشنبه ۱۸ بهمن ۱۳۸۵
#87

هدویک


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۲۳:۵۷ شنبه ۱۵ مرداد ۱۳۸۴
آخرین ورود:
۲۱:۲۱ چهارشنبه ۲۱ تیر ۱۳۹۶
از هر جا که کفتر میایَ!
گروه:
کاربران عضو
پیام: 791
آفلاین
اسکاور : ااااااااااااااااه !
هدی : سلام
اسکاور : جغد خر(!) بهت یاد ندادن از در بیای تو ؟
هدی : میونبر زدم خب
اسکاور : چی می خوای ؟ ... زود بگو خسته ام می خوام جدول جادویی! حل کنم.
هدی : شنیدم می خواین مسابقات زیباترین موجودات جادویی برگذار کنین.
اسکاور : ماااا ... تو از کجا به این سرعت خبرداری شدی؟
هدی :
اسکاور :
هدی : گوش واستاده بودم

اسکاور دهنشو باز می کنه که فریاد بزنه و بگه "نگهبان !" ... ولی با گالیونی که هدویگ جلو چشمش می گیره ، فورا فریادشو تو گلو خفه می کنه و چشماش شکل گالیون می شه !

هدی : خوشم میاد آدم عاقلی هستی!

هدویگ دسته چکی رو از لای پراش! در میاره و روش چیزی می نویسه و امضا می کنه می ده دست اسکاور .
اسکاور با دیدن چک چشماش از حدقه می زنه بیرون :
- ********* گالیون ؟!(به دلیل محرمانه بودن این قرارداد از فاش کردن مقدار عددی آن معذوریم!)
هدی : یادت نره که من باید اول شم ! ... تا بعد .

و از همون جایی که اومده بود می ره بیرون .

ناگهان در باز می شه و هرمیون میاد تو .

هرمیون : رئیس باید نصف این مبلغو به عنوان کمک هزینه شهربازی جن ها خرج کنی وگرنه ...
اسکاور :
...................


ویرایش شده توسط هدویگ در تاریخ ۱۳۸۵/۱۱/۱۸ ۲۳:۳۸:۲۳



دفتر حمایت از حیوانات جادویی!
پیام زده شده در: ۲۲:۱۸ چهارشنبه ۱۸ بهمن ۱۳۸۵
#86

اسکاور


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۴:۱۶ پنجشنبه ۱۴ دی ۱۳۸۵
آخرین ورود:
۱۸:۱۷ یکشنبه ۱۹ اردیبهشت ۱۳۸۹
از کارخانه ی دستمال سازی!
گروه:
کاربران عضو
پیام: 387
آفلاین
-صبح بخیر جادوگر!...امروز هشتم فوریه مصادف با هجدهم محرم است! و با یه برنامه ی پرنشاط دیگه با شما همراه هستیم...امروز با چند حرکت نرمشی جدید ورزش صبحگاهی رو شروع...
-ترن آفیوس!!

رادیوی جادویی توسط فردی میانسال خاموش میشه...
اسکاور پشت میز کاری جدیدش نشسته و در حالی که پاهاش رو بر روز میز انداختی، روزنامه پیام امروز رو مطالعه میکنه...

تق تق تق!

اسکاور: بفرمایید...اوه هرمیون تویی؟...امروز یه کم زود اومدی مگه قرار نبود بری چاپخونه؟!
هرمیون: چرا قربان رفتم چاپخونه ولی ساعت کاریشون دوباره افتاده چند ساعت دیرتر...
اسکاور: کار همیشگیشونه...یعنی کار همیشگی ما وزارتخونه ایاست! ...جن خونگیات چطورن؟!
هرمیون: خوبن جناب رئیس...یعنی از وقتی که شنیدن قراره براشون شهربازی بسازیم خیلی خوشحال شدن!
اسکاور: شهربازی؟!...کی گفت میخوایم براشون شهربازی بسازیم!؟...من فقط قول یه پارک کوچیک با تاب و سرسره رو دادم بهت!
هرمیون: ولی قربان اونا احتیاج به تفریح دارن...گناه دارن!...تازه اونا خیلی علاقمند به برگزاری بازی های لیگ کوییدیچ جن های خونگی هستن!
اسکاور: صد سال سیاه میخوام علاقمند نباشن!...من خودم تو عمرم کوییدیچ بازی نکردم بعد واسه یه سری جن خونگی بازی کوییدیچ بزارم؟...حتما پس فردا باید اردوی خارج از کشور هم براشون بزاریم!!
هرمیون: آره خیلی پیشنهاد خوبیه جناب رئیس!


در همین لحظه سینیسترا وارد اتاق میشه...

سینی!: سلام قربان...همین الان از بلاروس یه ای میل جادویی(!) فرستادن!
اسکاور: بگو بیاد تو!
سینی: چی بیاد تو؟!...این متنشه قربان!

سینی شونصد صفحه ی A4 رو جلوی اسکاور قرار میده...
اسکاور نگاهی به ای میل جادویی میکنه!

اسکاور: اوه!...پس چرا نگفتی از بلاروس برامون ای میل جادویی فرستادن سینیسترا!
سینی: ولی من همین الان گفتم!
هرمیون: خودتو ناراحت نکن سینی...آلزایمر داره!
اسکاور: خب توضیح بده سینی ببینم چی گفتن!

سینی سینشو صاف میکنه(واج آرایی داشت!)

سینی: خب اونا گفتن که تا سه روز دیگه به اینجا میان تا اگر ما موافق هستیم با همکاری همدیگه یه سری مسابقات زیباترین موجودات جادویی راه بندازیم!
اسکاور: زیباترین موجودات جادویی؟!


در همین لحظه چارلی وارد دفتر میشه...

چارلی: سلام رئیس...سلام بچه ها...برنامه کاری امروز چیه؟
اسکی: این همه کار بهت دادم دیروز همشو انجام دادی؟
چارلی: بله رئیس...یه سری اژدها بودن که با حرم گرم نفسهاشون(!) جنگل رو به آتیش کشیده بودن که با کمک بروبچز آتیش نشانی!(نکته: چی داداش؟!!!) رفتیم جنگلو نجات دادیم!
اسکی: اژدها؟!...تو کجا دقیقا؟
چارلی: همین نزدیکای جنگل آمازون!
اسکی: آها!...خب بسه بسه...ما باید تمام تمرکزمون رو بزاریم برای پذیرایی از مهمونامون که از بلاروس میان و در ضمن باید مقدمات برگزاری مسابقات زیباترین موجودات جادویی رو هم فراهم کنیم.
هرمیون: قربان درآمد حاصل از این مسابقات چی میشه؟!
اسکی: چیه لابد میخوای بدم واسه جنهای خونگی؟!...من به همشون یه وام شونصد گالیونی بدم ولم میکنی؟!
هرمیون: عالــــــــــیه!....مرسی رئیس!
اسکی: بیـــــــــرون!

هر سه نفر به سمت در خروجی دفتر میرن...

چارلی: ببخشید قربان یه سوال داشتم!
اسکی: بپرس!
چارلی: قربان به اژدهاها چی میدین!؟!
اسکی: بیــــــــــرون!:x


هر سه از دفتر خارج میشن...

اسکاور: آخیش راحت شدم!

ناگهان جغدی پرپرزنان از کانال کولر وارد دفتر میشه و بر روی میز اسکاور میشنه!


[url=http://godfathers2.persiangig.com/hammers/Pro


Re: دفتر حمایت از حیوانات جادویی!
پیام زده شده در: ۲۱:۱۴ چهارشنبه ۲۲ آذر ۱۳۸۵
#85

پرسی ویزلی


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۷:۱۸ سه شنبه ۱۸ مرداد ۱۳۸۴
آخرین ورود:
۸:۴۶:۴۳ یکشنبه ۳ دی ۱۴۰۲
از تو میپرسند !!
گروه:
ایفای نقش
کاربران عضو
پیام: 3737
آفلاین
سلام

دوستان عزیز با برنامه های جدیدی که ریخته شده این تاپیک میخواد با قدرت بیشتری کارش رو از سر بگیره !
درسته که فعلا وزیر نداریم ، ولی وزارت که داریم !

باشد تا همگی افتخار حضور در دفتر حمایت از حیوانات جادویی را یابند !

فعلا این دفتر عضو گیری میکنه ، بعد از عضو گیری همه اعضا با سوالات استاندارد سنجیده میشن و در نهایت به هر یک یا هر گروه ماموریت های خطرناک یا کسل کننده یا هیجان آوری داده میشود .

فرم معرفی :

نام و نام خانوادگی ( شناسه نمایشی ) :
سن ( شخصیت ) :
تحصیلات ( شخصیت ) :
فعالیت های پیشین ( در سایت ) :
نوع رول نویسی ( طنز ، جدی ) :
سطح رول نویسی ( از نظر خودتون ) :

فعلا تا زمانی که خوب عضو گیری نشده ، کاری انجام نمیشه !
هر چه اعضا بیشتر باشن و سریعتر عضو شن فعالیت های دفتر سریعتر انجام میشه .

با تشکر
معاونت دفتر - پرسی ویزلی


چای هست اگر مینوشی ... من هستم اگر دوست داری


Re: دفتر حمایت از حیوانات جادویی!
پیام زده شده در: ۲۰:۲۴ سه شنبه ۲۳ آبان ۱۳۸۵
#84

پرسی ویزلی


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۷:۱۸ سه شنبه ۱۸ مرداد ۱۳۸۴
آخرین ورود:
۸:۴۶:۴۳ یکشنبه ۳ دی ۱۴۰۲
از تو میپرسند !!
گروه:
ایفای نقش
کاربران عضو
پیام: 3737
آفلاین
سلام

من از امروز به عنوان یکی از معاونان دفتر حمایت از حیوانات جادویی فعالیت میکنم .
از اونجایی که در زمان وزارت ققنوس من با شناسه قبلیم ( مایلز بلچلی ) درخواستی مبنی بر گرفتن کاری برای وزارت داده بودم و انتخاب هم شدم از امروز فعالیت میکنم قبلا هم با وزیر و معاونان قبلی هماهنگ شده و با این شناسه کارم رو شروع میکنم .

و از اونجایی که اینجا میشه موضوعات مختلفی رو ارائه داد و اینجا رو فعال کرد از شما دوستان عزیز دعوت میکنیم که سوژه جدید ارائه بدید اگر هم نشد ما خودمون دست به کار میشیم چون ایننجا نباید غیر فعال بشه .

با تشکر


چای هست اگر مینوشی ... من هستم اگر دوست داری


Re: دفتر حمایت از حیوانات جادویی!
پیام زده شده در: ۲۰:۱۵ دوشنبه ۱۵ آبان ۱۳۸۵
#83

جاگسن اون


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۷:۳۹ چهارشنبه ۱۳ اردیبهشت ۱۳۸۵
آخرین ورود:
۱۲:۳۸ پنجشنبه ۲۸ شهریور ۱۳۹۸
از سوسک می ترسم
گروه:
کاربران عضو
پیام: 303
آفلاین
جاگسن و کورن با هم وارد اتاق ریاست میشن.
جاگسن : کورن هدویگ نیست الان وقتشه.
در همین لحظه جاگسن و کورن معاونان هدویگ وارد اتاق میشن و زیر صندلی هدویگ یه چیزی می گذارند.
جاگسن:
کورن:
جاگسن :زودباش کورن بیا هدویگ داره میاد.
جاگسن و کورن از اتاق خارج میشن و 1 دقیقه بعد هدویگ میاد تو اتاق .
هدویگ : آقا حمایت حمایت می کنیم... نه این خوب نیست.
هدویگ : آهان این خوبه:آقا حمایت منحصر به فرد حمایت...
در همین لحظه هدویگ روی ورقه ای که به نظر می رسید برای سخنرانی آماده کرده باشد همه این جملات را نوشت .
می خواست بشینه که یک دفعه رادیو صداش بلند شد.
رادیو:به خبری که هم اکنون به دست ما رسید توجه کنید .
رادیو:همین الان متوجه شدیم که زیر صندلی ریاست حمایت از موجودات جادویی بمب گذاشته شده.
هدویگ : تو آخه از کجا می دونی .
در همین لحظه هدویگ روی صندلیریاست می شینه و بممممممممممممب.
جاگسن و کورن که پشت در بودن:
در همین لحظه وارد اتاق میشن و میگن : حالا ما رئیس اینجاییم.
کورن و جاگسن می خوان برن که رویصندلی ریاست بشینن که با هم می بینن جا نمی شن.
جاگسن:آقا کات بده.
در هیمن لحظه به سمت کارگردان میره و...
کارگردان کورن رو از صحنه کنار می کشه و میگه:جاگسن رئیس اینجاست.
در همین لحظه هم جاگسن می پره روی صندلی ریاست و عینک مهتابیش(آخه شبح واره ها تو روز فعالیت نمی کنن که عینک آفتابی بزنن و در ضمن جاگسن یه شبح وارست) می زنه.


من یه شبح و�


Re: دفتر حمایت از حیوانات جادویی!
پیام زده شده در: ۱۳:۳۵ دوشنبه ۱۵ آبان ۱۳۸۵
#82

هدویک


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۲۳:۵۷ شنبه ۱۵ مرداد ۱۳۸۴
آخرین ورود:
۲۱:۲۱ چهارشنبه ۲۱ تیر ۱۳۹۶
از هر جا که کفتر میایَ!
گروه:
کاربران عضو
پیام: 791
آفلاین
بیانیه دوم سازمان حمایت از موجودات جادویی :

در بیانیه اول ، گفتیم که حمایت می کنیم ! ... حمایت !
حال به این می رسیم که چگونه حمایت می کنیم !
حمایت نمودن ، یا به زبان ساده تر ، حمایت را نمودن ، مبحثی است که بسی جای کار دارد ... من باب مثال ، چندین مثال بیان می کنم تا گیرایی متن بیشتر شود و شما نیز بشوید !
جانم ؟ ... شما چی بشوید ؟! ... خب معلوم است ! ... شما متوجه بشوید ! ... افتاد ؟ ... آها !

خب ... درباره حمایت صحبت می نمودیم ... حمایت چند نوع دارد به نامهای زیر :
حمایت از نوع اول
حمایت از نوع دوم
حمایت از نوع سوم
حمایت منحصر به فرد

برای مورد اول ، مثالی می آوریم ... حمایت مدیران از وزیر ، حمایت مدیران از حذب ، حمایت خاله خرسه از دوستش ، و دیگر حمایت های این شکلی ، حمایت از نوع اول هستند ! ... زاقارت است آقا ... زاقارت !

برای حمایت از نوع دوم ، می توان حمایت دراکو از آنیتا ، مک بون از چو ، هدویگ از لونا ، و دیگران از بقیه را نام برد ... این نوع حمایت ها بگیر نگیر دارد ! ... مثلا حمایت هدویگ از لونا ، با دو تا شکلک :بیگانه: ، به حمایت هدویگ از چو تبدیل شد ! ... (بوق بوق بوق ... صدای آژیر خطر) ... بله گویا بحث به بیراهه می رود ... می رسیم به بعدی

برای شماره سوم ، می توان مثال های زیادی نام برد ... اما بارز ترین آنها ، همین حمایت ریون از نمی دونم چی چی است ! ... اصلا هیچ کس نفهمید چه خبر بود ! ... ولی ریون حمایت می کرد ... معلوم نبود از چی حمایت می کرد ... ولی با مدیران مخالف بود ! ... برای توضیح بیشتر باید بگویم در این نوع حمایت ، تقلید کلاغ از کبک ، با کمی تغییر ، مثال خوبی است ! ... برای مثال تقلید ریون از کفی ، تقلید کفی از ریون ، تاثیر پذیری خرکی ، و غیره و غیره ، و غیره ...

و آما حمایت منحصر به فرد ... این نوع حمایت ، مخصوص موجودات جادویی است ... این نوع حمایت ، خاص هدویگ است ... این نوع حمایت را هدویگ می نماید و بس ! ... حمایت را می نماید اساسی ! ... در بیانیه بعدی بیشتر به بحث در مورد این نوع حمایت خواهیم پرداخت .

در پناه مرلین موفق و موید باشید

===اینم برا اینکه نگن پست رول پلیینگ نیست===

هدویگ وارد سازمان شد .
دید هیچ خبری نیست و خالیه .
از در خارج شد .




Re: دفتر حمایت از حیوانات جادویی!
پیام زده شده در: ۳:۴۰ پنجشنبه ۴ آبان ۱۳۸۵
#81

فلور دلاکورold


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۲:۱۴ یکشنبه ۷ تیر ۱۳۸۳
آخرین ورود:
۴:۰۹ یکشنبه ۱۸ اسفند ۱۳۹۸
از پاریس
گروه:
کاربران عضو
پیام: 929
آفلاین
ققی که غم تمامه وجودشو گرفته!(آخه این بشر نه ببخشید حیوون خیلی تشنه ی قدرته!) راهشو می کشه می ره بیرون از اتاق ریاست!

مک تا می بینه یک عدد هدویگ که ماده هست شده رئیس این تشکیلات حس مرد سالاریش گل می کنه و می ره که حال این هدی رو بگیره!

دام دام دام
تق!
مک: هدی بهت اخطار می کنم اگر نزاری یک ریونی مسئل اینجا بشه هان؟ صبر!
آها ... تو ریون به سیخ می کشیمت!

بوم بوم بوم!
مک: مععععععععععععععععع معععععععععععععععععع!(در حال خفه شدن!)

یک عدد دست بسیار قوی و بسیار زبر یقه ی مک رو گرفته!
یکدفعه چو همونجا پدیدار می شه و شروع می کنه به ناله کردن

چو: شوووومو ازم نگیر!بی شوووو می شم!
بیگانه یک نگاه متعجبی به چو می ندازه و تعجب می کنه این با این زیباییش چطور زن این جونوره پشمی شده!

همونجا فینیاس* پدیدار می شه و دوربینش دستشه!و در حال گزارش خبریه

فینیاس: بله ما در حال دیدن کشتی کج یک ریونی هستیم!با ما باشید!

فنگ و ققی و باردراد و چو:

فینیاس: در حد گزارشه قول می دم دیگه نپرم وسط

#########################
فینیاس یک دختریه توی تالار ریون که علاقه یخاصی به ریون تی وی داره!و یک استادیو هم داره!همه جاهم حضور داره!یعنی هرکجا ریون باشد فینیاس نیز می باشد!


دلبستگي من به جادوگران و اعضاش بيشتر از اون چیزی که فکرشو میکنید


Re: دفتر حمایت از حیوانات جادویی!
پیام زده شده در: ۲۰:۱۹ چهارشنبه ۳ آبان ۱۳۸۵
#80

هدویک


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۲۳:۵۷ شنبه ۱۵ مرداد ۱۳۸۴
آخرین ورود:
۲۱:۲۱ چهارشنبه ۲۱ تیر ۱۳۹۶
از هر جا که کفتر میایَ!
گروه:
کاربران عضو
پیام: 791
آفلاین
ققی سریع رفت پرید روی صندلی ریاست سازمان و عینکشو از جیبش در آورد و زد به چشمش ... یه سیگار برگ هم درآورد گذاشت گوشه لبش !
ققی :
---تق تق تق---تق تق تق---تق تق تق---تق تق تق !
ققی : کیه ؟!
---تق تق تق---تق تق تق---تق تق تق---
مک بون : بیگانه
هدویگ : بیگانه
فنگ : بیگانه
---تق تق تق---تق تق تق---
مک بون رفت درو باز کنه ... ولی تا خواست پاشو به دستگیره نزدیک کنه ...
بوووووووووووم ! ... در منفجر شد و یه کپه ریش از پشتش پدیدار شد !
ملت : بادراد ؟
هدی و مکی :
بادراد : رفیق نابابه دیگه
ققی : سلام معاون
ققی با گفتن معاون ناگهان به فکر فرو رفت و فکر را نمود !

--- در لایه ای از مغز گردویی ققی ! ---

ققی خودشو دید که داره با طمع به کلاه وزارت نگاه می کنه !

--- خارج از مغز گردویی ققی ---

ققی نگاهی به صندلی ریاست انداخت ... بعد آهی کشید و با ناراحتی گفت :
- من وزارتو دارم از سرم هم زیاده ! ... این شغل رو به هدی جون واگذار می کنم ! ... باشد که شوورش بیگانه به یه نون و نوایی برسه !
هدویگ با شنیدن این حرف جفت پا پرید روی صندلی ریاست و عینک مهتابیشو در آورد زد به چشمش !(باهوشا جغدا فقط شبا بیرون می رن ! ... واسه همون عینک مهتابی می زنن !)
.........................




Re: دفتر حمایت از حیوانات جادویی!
پیام زده شده در: ۱۷:۵۱ چهارشنبه ۳ آبان ۱۳۸۵
#79

مرگخواران

بلیز زابینی


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۲۱:۳۸ جمعه ۲۵ شهریور ۱۳۸۴
آخرین ورود:
۱۲:۵۷:۴۲ سه شنبه ۲۱ فروردین ۱۴۰۳
از یخچال خانه ریدل
گروه:
ایفای نقش
مرگخوار
کاربران عضو
پیام: 1708
آفلاین
رادیو ریون : هم اکنون خبری بس خطیر از یگانه خبرنگار ارزشی ما از ناکجا آباد مبنی بر گزارشات چند لحظه پیش به دست رسیده که عمدتا حاکی از این قضیه هست که اجمعین جونورا جلسه ای فوق سری رو برای انتخاب رئیس گروه تشکیل دادند. توجه داشته باشید که این خبر در حد یک شایعه است!

هدی : هوووم چه جالب معروف شدیم تو رادیو دارن در موردمون صحبت میکنن.
فنگ : اگر دستم به این خبرنگاره نرسه حالا دوباره سیاه ها میفهمن جبهه گیری میکنن.
مک میاد حرف بزنه این پاش میگیره به اون پاش در نتیجه میخوره روی میز شی نیمه بی ناموسی به هوا میره و از پنجره می افته بیرون.
- آخخخخخخ
شخصی ارزشی از پشت پنجره در حالی که صداش لحظه به لحظه دورتر میشه سقوط میکنه.
رادیو : شنوندگان عزیز با عرض پوزش خبر نگار نفوذی ما همین الان جان به جان افرین تسلیم کرد ... شما رو به ادامه برنامه دعوت میکنم!

مک : خوب حالا دیگه کسی به حرفامون گوش نمیده میتونیم کار خودمونو ادامه بدیم.
هدی : من میگم برای رای گیری همه ما باید به پای صندق های رای بریم.
ققی : موافقم به این میگن انتخاباته عادلانه.

چند لحظه بعد !

صندق در یک چشم به هم زدن پر از رای شده و مکی و فنگ و هدی و ققی هم با دقت تمام مشغول شمردن رای ها هستند.
ققی : رای اول هدی ... رای دوم هدی ... رای سوم هدی چه مشکوک پس رای من کجاست؟ ... رای چهارم هدی ....

یک ساعت بعد !
- رای 435495 هدی !
ملت
هدی
ققی : به سلامتی هدی به علت داشتن بیشترین رای از دور مسابقه حذف میشه حالا ما سه تا موندیم.
هدی
همون لحظه در اسمون یه رعد و برق پدیدار میشه به دونبالش یکی از پاهای مکی خشک میشه و موبایل فنگ زنگ میزنه و هدی یاد حمید می افته.
ققی : خوب پس تصویب شد که من رئیسم!
ملت که خر شده بودن:
بله کاملا موافقیم.


ویرایش شده توسط بلیز زابینی در تاریخ ۱۳۸۵/۸/۳ ۱۷:۵۶:۳۱








شما می ‌توانید مطالب را بخوانید
شما نمی توانید عنوان جدید باز کنید
شما نمی توانید به عنوان‌ها پاسخ دهید
شما نمی توانید پیام‌های خودتان را ویرایش کنید
شما نمی توانید پیام‌های خودتان را حذف کنید
شما نمی توانید نظر سنجی اضافه کنید
شما نمی توانید در نظر سنجی ها شرکت کنید
شما نمی توانید فایل‌ها را به پیام خود پیوست کنید
شما نمی توانید پیام بدون نیاز به تایید بزنید
شما نمی توانید از نوع تاپیک استفاده کنید.
شما نمی توانید از HTML در نوشته های خود استفاده کنید
شما نمی توانید امضای خود را فعال/غیر فعال کنید
شما نمی توانید صفحه pdf بسازید.
شما نمی توانید پرینت بگیرید.

[جستجوی پیشرفته]


هرگونه نسخه برداری از محتوای این سایت تنها با ذکر نام «جادوگران» مجاز است. ۱۴۰۳-۱۳۸۲
جادوگران اولین وبسایت فارسی زبان هواداران داستان های شگفت انگیز هری پاتر است. به عنوان نخستین خاستگاه ایرانی ایفای نقش مبتنی بر نمایشنامه نویسی با محوریت یک اثر داستانی در فضای مجازی، پرورش و به ارمغان آوردن آمیزه ای از هنر و ادبیات برجسته ترین دستاورد ما می باشد.