هری پاتر نخستین مرجع فارسی زبان هواداران هری پاتر

هری پاتر نسخه موبایل


در حال دیدن این عنوان:   2 کاربر مهمان





پیام زده شده در: ۱۹:۰۶ جمعه ۸ اسفند ۱۳۸۲
#15

Witch Queen


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۶:۱۲ چهارشنبه ۱۷ دی ۱۳۸۲
آخرین ورود:
۱۰:۵۸ سه شنبه ۴ مرداد ۱۳۸۴
از آنگمار
گروه:
کاربران عضو
پیام: 166
آفلاین
خون اشام سرگرم بازي با موبايل دارك هست كه دارك مي گه : بابا خون اشام بيا كمك ديگه
خون اشام كه انگار تازه اونها راديده مي گه : ا....شما چرا اينطوري شديد؟
مودي : بابا خوني جون بيا كمك
خوناشام به صفحه بازي نگاه مي كنه مي گه : اه حواسمو پرت كرديد يه طلسم خورد به جاروم

سارون: بيا كمك خوناشام و گرنه ...
خون اشام يه نگاه به سارون مي كنه ....سارون ادامه مي ده: وگرنه تا صب اينجوري مي مونيم ها
خون اشام : نمي شه گيم اور مي شم
سارون : مامهم تريم يا اون بازي
خون اشام: خوب معلومه بازي
مودي : خوني تو را خدا .. ببين اين وسط اگه من له شم كسي ديگه نيست باهات بياد كافه مادام چي چي ها
خون اشام : فرمانده 13 خون اشام هست ناراحت نباش

لرد كه ديگه جوش آورده بود مي گه : اگه منم بهت بگم بياي كمك نمي ياي
خون اشام سرشو مي خارونه مي گه :ا........شمام چسبيدين ؟ من خيال مي كردم شما با طلسم اينها را به هم چسبونديد

( سه چهار دقيقه بعد )
همه با هم داد مي زنن : خون اشام بيا كمك ديگه
خون اشام مي گه : به شرطي كه دارك بازم بده من با موبايلش بازي كنم
دارك : بابا موبايلم مال تو بيا كمك
خوناشام ميرهپيش اونها و از تو رداش يه بطري مايع پاك كننده در مياره و مي ريزه روي اونها
و همه آزاد مي شن


و يك حلقه براي ملكه خون آشام ها ...
كه آغازي شد براي يÙ


پیام زده شده در: ۴:۳۵ جمعه ۸ اسفند ۱۳۸۲
#14

دارک لرد


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۲۲:۵۱ سه شنبه ۱۶ دی ۱۳۸۲
آخرین ورود:
۱:۳۷ دوشنبه ۱۱ اردیبهشت ۱۳۹۱
از پیش دافای ارزشی
گروه:
کاربران عضو
پیام: 821
آفلاین
ولدمورت یادش می یوفته که اصلا نامه رو نخونده از جیبش در میاره تا بخونه ولی چون کلبه تاریکه نمی بینه!
ولدمورت: لومو....
خون آشام می پره وسط: چل چل چل چلللللللللللللل با لامپ کم مصرف چل آسوده خاطر - کم مصرف - با دوام - مقاوم در برابر جادوی سیاه... و لامپو وصل می کنه!
کلبه روشن میشه و ولدمورت نامه رو می خونه : ا وند من کی شکست؟
در باز می شه و فیلم حرکت آهستس:( سائورون داره حرکت آهسته وارد میشه) علیحضرت رت رت ( صداش اکو میشه از پشتش باد می زنه موهاش رو تو هوا می پیچونه) یه تیوب بزرگ چسب دستشه اندازه بیل...
: ولدی جون نجاتت می دم ییییییییههههههههااااااا ( می پره حرکت آهسته ولی پرشش خطا میره می یوفته تو شومینه!
ولدمورت: بابا بیا بیرون نخواستم نجاتم بدی
سائورون: ا آهان یادم اومد ( دستش رو میذاره زیر چونش) من یک جادوگر سیاه هستم بعد از سال ها کار و تلاش در صنعت قتل و کشتار به این نتیجه رسیدم که شما هم از چسب استحکام استفاده کنید!
و بعد وند ولدمورت رو رو چسب میریزه
ولدمورت: مرسی بابا عجب چسبیه ای بابا دستم هم چسبید که
سائورون: بذا جدات کنم ای بابا منم چسبیدم مودی دارک بیایین کمک
مودی: بذا ببینم بابا هول می کنین آهان جدا شدیم خب من برم دیگه ا ولدمورت چرا با من میایی
ولدمورت: نکش بابا ردام پاره میشه دارک نیا جلو بابا
من: اه بابا منم چسبیدم به سائورون مرلین کو راستی؟
مرلین: من اینجام؟ سرم چسبیده به کلاه ردای تو!
من: ای بابا یکی به داد ما برسه
همه: کمک... ای دارک نامرد... د بازم به من میگی به من چه؟ .... سائورون چسبت می کنم! .... بسه دیگه بابا مودی شستت رو از تو چشم دربیار.... ای وای کمک



پیام زده شده در: ۲:۳۱ جمعه ۸ اسفند ۱۳۸۲
#13

Witch Queen


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۶:۱۲ چهارشنبه ۱۷ دی ۱۳۸۲
آخرین ورود:
۱۰:۵۸ سه شنبه ۴ مرداد ۱۳۸۴
از آنگمار
گروه:
کاربران عضو
پیام: 166
آفلاین
رئيس من اگه اراده كنه همه را باهم با خاك يكسان مي كنه
ولي خوب بايد اين دوستي من با بقيه به يه درد بخوره نه؟ :-D :-D


و يك حلقه براي ملكه خون آشام ها ...
كه آغازي شد براي يÙ


پیام زده شده در: ۲:۲۵ جمعه ۸ اسفند ۱۳۸۲
#12

مرلین (پیر دانا)old


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۲۲:۲۸ یکشنبه ۲۱ دی ۱۳۸۲
آخرین ورود:
۲۲:۲۰:۵۴ یکشنبه ۲ اردیبهشت ۱۴۰۳
از شیون آوارگان
گروه:
کاربران عضو
پیام: 1286 | خلاصه ها: 1
آفلاین
اي خوناشام كلك ،فقط ميخواستي حواس مودي رو پرت كني كه رئيستو نزنه.


هرگز نمی‌توانی از کسی که تو را رقیب خود نمی‌داند ببری


پیام زده شده در: ۲:۱۵ جمعه ۸ اسفند ۱۳۸۲
#11

Witch Queen


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۶:۱۲ چهارشنبه ۱۷ دی ۱۳۸۲
آخرین ورود:
۱۰:۵۸ سه شنبه ۴ مرداد ۱۳۸۴
از آنگمار
گروه:
کاربران عضو
پیام: 166
آفلاین
خون آشام داد مي زنه : مودي جون ؟
مودي مي گه : جان مودي؟
خون آشام زير چشمي ديد كه لرد نامه را خوند و انداختش كنار و باز آماده جنگ شد
خون آشام خنديد و گفت : هيچي كارتو بكن


و يك حلقه براي ملكه خون آشام ها ...
كه آغازي شد براي يÙ


پیام زده شده در: ۱:۳۰ جمعه ۸ اسفند ۱۳۸۲
#10

مرلین (پیر دانا)old


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۲۲:۲۸ یکشنبه ۲۱ دی ۱۳۸۲
آخرین ورود:
۲۲:۲۰:۵۴ یکشنبه ۲ اردیبهشت ۱۴۰۳
از شیون آوارگان
گروه:
کاربران عضو
پیام: 1286 | خلاصه ها: 1
آفلاین
من:الان وقت اتاري بازي نيست . همه اضافيا بيان رو تخت تا من كاميونو ببرم بيرون.(رفتم سوار كاميون شدم ولي ازونجا كه رانندگيم بد بود زدم نصف كلبه فرو ريخت) لعنتي. ريپارو!(خب درست شد ،كاميونو دم در پارك كردم و برگشتم تو كلبه تا راند دوم دوئل شروع بشه.ظاهرا هر دو رقيب حسابي پاكسمن پيچي شدن و امادگي كامل براي كشتن همديگه دارن. ولدمورت چوبشو ميكشه بيرون و ميگه: آواد.. همين لحظه يه جغد عقابي بزرگ ميخوره تو كلش و يه نامه ميندازه روش.نامه‌اي از لوسيوس مالفوي،
مودي حالا وقتشه بزنش.


هرگز نمی‌توانی از کسی که تو را رقیب خود نمی‌داند ببری


پیام زده شده در: ۲۳:۳۲ پنجشنبه ۷ اسفند ۱۳۸۲
#9

مرلین (پیر دانا)old


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۲۲:۲۸ یکشنبه ۲۱ دی ۱۳۸۲
آخرین ورود:
۲۲:۲۰:۵۴ یکشنبه ۲ اردیبهشت ۱۴۰۳
از شیون آوارگان
گروه:
کاربران عضو
پیام: 1286 | خلاصه ها: 1
آفلاین
اصلا تقصير منه كه اين همه زحمت كشيدم براتون چيپس و پفك خريدم، حالا سقف رو هم خودتون تعميركنيد.
ولدمورت كه تا الان مشغول باندپيچي گوشش بود كمربند پاكسمن رو ورميداره ميبنده پشتش.مودي هم برميگرده ميپره رو سقف كاميون و ...


هرگز نمی‌توانی از کسی که تو را رقیب خود نمی‌داند ببری


پیام زده شده در: ۲۲:۳۳ پنجشنبه ۷ اسفند ۱۳۸۲
#8

Witch Queen


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۶:۱۲ چهارشنبه ۱۷ دی ۱۳۸۲
آخرین ورود:
۱۰:۵۸ سه شنبه ۴ مرداد ۱۳۸۴
از آنگمار
گروه:
کاربران عضو
پیام: 166
آفلاین
خون آشام يواشكي به مودي چشمك مي زنه مودي مي دوئه مي ره طرف مرلين مي گه : به به مرلين عزيز حالت خوبه احوالت خوبه جيبي خوبه ....
بعد در حالكه يواشكي پشت سر مرلين را مي پاد يكدفعه مي زنه پشت مرلين و مي گه : كار نداري من رفتم
مرلين بر مي گرده طرف كاميونش ولي كاميون كاملا خالي شده بود
صداي قرچ قرچ مودي و خون اسام و دارك و.... تمام كلبه را بر داشته
مودي و دارك و خون آشام با هم طرف مرلين مي رن و چي پلت هاشونو با هم گاز مي زنن ..........................
مرلين از سقف به بيرون پرت شد !!!


و يك حلقه براي ملكه خون آشام ها ...
كه آغازي شد براي يÙ


پیام زده شده در: ۲۱:۴۴ پنجشنبه ۷ اسفند ۱۳۸۲
#7

مرلین (پیر دانا)old


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۲۲:۲۸ یکشنبه ۲۱ دی ۱۳۸۲
آخرین ورود:
۲۲:۲۰:۵۴ یکشنبه ۲ اردیبهشت ۱۴۰۳
از شیون آوارگان
گروه:
کاربران عضو
پیام: 1286 | خلاصه ها: 1
آفلاین
من الان ميام. بع غيب ميشم و بعد از چند ثانيه. هوششششششت بنگ بنگ ،!!! هوشت، بنگ. با يه كاميون چيپسو پفك چيتوز وارد كلبه ميشم.اوه ببخشيد مثل اينكه يه كم جاتونو تنگ كردم.


هرگز نمی‌توانی از کسی که تو را رقیب خود نمی‌داند ببری


پیام زده شده در: ۱۴:۵۸ پنجشنبه ۷ اسفند ۱۳۸۲
#6

Witch Queen


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۶:۱۲ چهارشنبه ۱۷ دی ۱۳۸۲
آخرین ورود:
۱۰:۵۸ سه شنبه ۴ مرداد ۱۳۸۴
از آنگمار
گروه:
کاربران عضو
پیام: 166
آفلاین
يه چند دقيقه يي اين مبارزه ها ادامه داره كه يكدفعه صداي
آهنگ خوب بد زشت مياد
دي دي دين دين دين دين .........
خون آشام موبايلشو در مياره و مي گه : بانوي خوناشم ها حرف ميزنه شما ...؟ الو ... الو ... آنتن نمي ده
دارك موبايلشو در مياره مي گه بيا با موبايل من حرف بزن هميشه آنتن مي ده ؛ بعد رو به دوربين مي گه : به بقل دستي هاتون موبايل با آنتن هديه بديد ... تلفن هاي ما قابليت نصب بر روي آتش اجاق را هم دارن
همين كه دوربين از روي دارك مي گذره و دوباره مبارزه مرگبار ولدرمورت و مودي را نشان مي ده ( در اين موقع مودي گوش لرد را گاز گرفته بود !)
دارك موبايلشو از دست خون آشام مي گيره مي گه : هوي چقدر باهاش صحبت مي كني پول تلفنم زياد مي شه
همان موقع پرقسور فليت ويك با يه بسته زرد در دستش مياد تو ....
دارك كي گه اين چيه تو دستته ؟ از كحا آوردي ؟
پرفسور فليت ويك : دويدم و دويدم ... از هيپو گريف هاي جنگل نشوني شو پرسيدم .... چيتور چيتوز طلايي تو دوست جادوگرايي (همينو يه بار ديگه با تو دوست ساحره هايي هم تكرار كرد )


و يك حلقه براي ملكه خون آشام ها ...
كه آغازي شد براي يÙ







شما می ‌توانید مطالب را بخوانید
شما نمی توانید عنوان جدید باز کنید
شما نمی توانید به عنوان‌ها پاسخ دهید
شما نمی توانید پیام‌های خودتان را ویرایش کنید
شما نمی توانید پیام‌های خودتان را حذف کنید
شما نمی توانید نظر سنجی اضافه کنید
شما نمی توانید در نظر سنجی ها شرکت کنید
شما نمی توانید فایل‌ها را به پیام خود پیوست کنید
شما نمی توانید پیام بدون نیاز به تایید بزنید
شما نمی توانید از نوع تاپیک استفاده کنید.
شما نمی توانید از HTML در نوشته های خود استفاده کنید
شما نمی توانید امضای خود را فعال/غیر فعال کنید
شما نمی توانید صفحه pdf بسازید.
شما نمی توانید پرینت بگیرید.

[جستجوی پیشرفته]


هرگونه نسخه برداری از محتوای این سایت تنها با ذکر نام «جادوگران» مجاز است. ۱۴۰۳-۱۳۸۲
جادوگران اولین وبسایت فارسی زبان هواداران داستان های شگفت انگیز هری پاتر است. به عنوان نخستین خاستگاه ایرانی ایفای نقش مبتنی بر نمایشنامه نویسی با محوریت یک اثر داستانی در فضای مجازی، پرورش و به ارمغان آوردن آمیزه ای از هنر و ادبیات برجسته ترین دستاورد ما می باشد.