ساعت 9 صبح--رنگین کمانرنگین کمونه،رنگین کمونه،دوستش داریم،دوسش داریم برناممونه،برناممونه!
-سلام بچه ها،من به همران عمو هدی در خدمت شما هستیم امروز(نمره ادبیات مجری:12)
-بعله،همونطور که خاله سارا بهتونه گفت امروز در خدمت شما هستیم با قسمت 555/1434!امیدوارم از برناممون لذت ببرید.
-ما امروز خدمت شما هستیم با برنامه 555/1434
-آره،درخدمت شما هستیم با برنامه رنگین کمان.
-اومدیم در خدمت شما تو این برنامه.
دیش فنگ تونگ!(کارتون تام و جری روع میشه)
پشت صحنه:بابا،برنامه رو اداره کنید چرا دارید هی یک حرف رو میزنید؟
-بابا اون دومبول پشمک بهمون گفت برنامه رو کش بدیم تا لرد برسه.
آلبوس:
کارگردان:
بعد از 30 ثانیه که کارتون تام جری تمام شد(کارتون سانسور شده بود)
-خب بچه ها،امروز یک دوست عزیز و کچل داریم که لطف کرده و در خدمت ما هست.
-بله،این مهمون عزیز لطف کرده و تا اینجا اومده.
-عمو هدی راست میگه تا اینجا اومده.
-همانطور که سارا...ببخشید عمه سارا...ببخشید عمو سارا...ببخشید خاله سارا گفتن امروز مهمون خیلی عزیزی داریم.
کارگردان:
،
سارا:
-آواداکوراشیو فرمان(مخلوط طلسم مرگ و فرمان و شکنجه)
این ورد توسط لرد به خاله سارا خورد و افتاد زمین و دور خودش چرخید.
10 دقیقه بعد(کارتون دوم هم پخش شد)
-آقای ولدی هدف شما از حمله به لندن چی بود؟
-شما؟
کارگردان:
-آهان،یعنی هدف خاصی نداشتم.صبح که از خواب بیدار شدم هوش حمله به لندن کردم.
-چه دلیل منطقی واقعا!خوشم میاد شما خیلی باهوش هستید.
-آقا به تو چه من باهوشم یا نه!میام پرای اون هدی رو میکنما.
-بکن
-نکن
-بهت میگم بکن
-به حرفش گوش نده نکن
-یک بار امتحان کافیه
-اصلا چرا امتحان کنیم؟
و به این صورت بود که برنامه وقتش تمام شد.
سرگذشت آدم ها شرکت کننده:
کارگردان دیوانه شد و تبدیل به دیوانه ساز شد
هدویگ پرهایش کنده شد.
سارا توسط لرد شکنجه شد.
لرد پولش را گرفت و به خانه ریدل برگشت.
ایگور هم عبرت گرفت تا دیگر از اینجور طنز ها ننویسد.