هری پاتر نخستین مرجع فارسی زبان هواداران هری پاتر

هری پاتر نسخه موبایل


در حال دیدن این عنوان:   1 کاربر مهمان





پاسخ به: كلوپ جادوگران
پیام زده شده در: ۱۸:۱۸ شنبه ۱۹ مهر ۱۳۹۹

سوروس اسنیپ old


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۲۰:۱۵ دوشنبه ۹ مهر ۱۳۹۷
آخرین ورود:
۴:۵۹ شنبه ۱۷ تیر ۱۴۰۲
از هاگوارتز-تالار اسلیترین
گروه:
کاربران عضو
پیام: 218
آفلاین
سوژه:یک روز در تیمارستان سنت مانگو.
قالب:طنز

-بازم ورودی جدید؟

پزشک با استیسالی وصف ناشدنی این جمله را گفت.

-بله دکتر. ما خودمونم دیگه خسته شدیم...همش تقصیرِ...
-هیس دیوونه شدی؟ اسمشو نبر!
-مگه چی میشه اسمشو ببـــ
-نـــــــــیـــــــوــــــــت!

با شنیدن این صدا اخم های پرستاران و پزشک در هم کشیده شد، آنها به خوبی میدانستند هیچ پیامد خوبی برایشان نخواهد داشت.
-این صدای عربده جدید!

-اوه دکتر بالاخره اومدید. این کله زخمیه که قل و زنجیرش کردن توی قفس! میگن اونم مثل حسن، شیلا، پلاکس و ماروولو و بقیه، سر صحنه دوئل نیوـــ
-هیـــــــــس! اسمشو نبر.

پرستارس که شیفت جدید بود با ابرو هایی بالا پریده سوال تکراریه هم شیفتی هایش را تکرار کرد.
-چرا؟!
-یه نگاه کن! تیمارستان دو برابر حجمش مریض داره فک میکنی برا چی؟ ایناهمشون وقتی اومدن اسمِ اسمشو نبر رو عربده میزدن.
-اسمشو نبر مگه لرد نبود؟
-اون برای خارج از دیوارای این تیمارستانه.
-نیــــــــــــوت!

و با عربده دوم هری که همراه با چنگ زدن به میله های قفسش بود، همه بیمار ها دوباره افسار گسیخته وار شروع به عربده زدن و انجام اعمال وحشیانه کردند، هر پرستار به سویی میدوید برای تزریق آرامبخش به مریض های افسار گسیخته.

دیگر خبری از آن آدم هایی که به خیال خودشان نیوت را تحقیر میکردند نبود، حتی دیگر اثری از تیکه ها و یاد آوریِ جزایر بالاک هم نبود.
نیوت حسابشان را تسویه کرده بود.
دوئل فوق حرفه ای او که به ظاهر فقط با پلاکس بود، حساب کار را به دست همه شان داده بود. در حقیقت پوز تک تکشان را به خاک مالیده بود، آنچنان که هری یک هفته پوز درد داشت.
اسنیپ جیغ کشان دور تالار اسلیترین می دوید و گهگاهی آوازِ "من یه شکلات قورباغه ایم" را سر میداد.
پلاکس که حال و روز اسنیپ را میدید، بخاطر اینکه با شکست فجاعت(فجیع در ابعاد بسیار بسیار زیاد) بارش او را ناامید کرده بود، تصمیم داشت رگش را با پاستل گچی که وسیله نقاشی ماگل ها بود، بزند.
موجودی، در قفسی که نیوت برایش ساخته بود گوشه ای کز کرده و حال و روز آشفته تالار گروهش را گزارش میداد.
از برده شدن هری توست پرستاران سنت مانگو تا جارو برقی بی سرنشین ماروولو که سر از تالار گریفیندور در آورده بود.

-همه اینا رو خودت نوشتی دادا اسکندر؟
-آره اینا خاطراتمه! مطمئنم که خاطراتمه. الانم اومدم اینجا یه سری بزنم بهشون و با غرور از کنارقفساشون رد بشم.
-ولی دادا اینجا که قفس نداره!
-چــــــی؟ قفسارو چیکار کردن.
-مریض شماره چهارصدو چهار دوباره معرکه گرفتی؟ پرستارا! پرســــــتـــــارا!
-بله دکتر؟!

دو پرستاری که سراسیمه، خود را با فریاد های پزشک معالج تیمارستان، به اتاق رسانده بودند به دستور او تمام کاغذ و قلم پر ها را جمع کردند و دوباره نیوت را به اتاق انفرادی تبعید کردند.


ویرایش شده توسط سوروس اسنیپ در تاریخ ۱۳۹۹/۷/۱۹ ۱۸:۳۲:۰۰
ویرایش شده توسط سوروس اسنیپ در تاریخ ۱۳۹۹/۷/۱۹ ۱۸:۳۳:۳۷
ویرایش شده توسط سوروس اسنیپ در تاریخ ۱۳۹۹/۷/۱۹ ۱۸:۴۱:۳۱
ویرایش شده توسط سوروس اسنیپ در تاریخ ۱۳۹۹/۷/۱۹ ۱۹:۴۳:۱۲

نه چون مومم نه چون سنگم،نه از رومم نه از زنگم،همان بی رنگ بی رنگم.....
به طلا همچو سنگ بنگر...
se.sn_sli








شما می ‌توانید مطالب را بخوانید
شما نمی توانید عنوان جدید باز کنید
شما نمی توانید به عنوان‌ها پاسخ دهید
شما نمی توانید پیام‌های خودتان را ویرایش کنید
شما نمی توانید پیام‌های خودتان را حذف کنید
شما نمی توانید نظر سنجی اضافه کنید
شما نمی توانید در نظر سنجی ها شرکت کنید
شما نمی توانید فایل‌ها را به پیام خود پیوست کنید
شما نمی توانید پیام بدون نیاز به تایید بزنید
شما نمی توانید از نوع تاپیک استفاده کنید.
شما نمی توانید از HTML در نوشته های خود استفاده کنید
شما نمی توانید امضای خود را فعال/غیر فعال کنید
شما نمی توانید صفحه pdf بسازید.
شما نمی توانید پرینت بگیرید.

[جستجوی پیشرفته]


هرگونه نسخه برداری از محتوای این سایت تنها با ذکر نام «جادوگران» مجاز است. ۱۴۰۳-۱۳۸۲
جادوگران اولین وبسایت فارسی زبان هواداران داستان های شگفت انگیز هری پاتر است. به عنوان نخستین خاستگاه ایرانی ایفای نقش مبتنی بر نمایشنامه نویسی با محوریت یک اثر داستانی در فضای مجازی، پرورش و به ارمغان آوردن آمیزه ای از هنر و ادبیات برجسته ترین دستاورد ما می باشد.