آبرفورث در حالی که با دستمالش گوشه چشمش رو پاک می کرد اعلام کرد:
بیانیه بااحساسی بود، نمیدونستم امپراطور انقدر میتونه رو احساسات من تاثیر بذاره!
خبرنگاران که در جلوی مرکز حزب استکبار تجمع کرده بودند با اشتیاق فراوان عکس و تصویر تهیه می کردند، آبرفورث کنترل خودش رو به دست آورد و با قدرت تمام به سخنرانی خودش ادامه داد:
- بله.... امپراطوری تا آخرین ساعات انتخابات به افشاگری های خودش ادامه خواهد داد... بله تصویری که می بینید (اشاره به ویدئوپروژکتور) متعلق به نیروهای جان بر کف نظامی امپراطور هست... در حال گشت زدن در فضای بی پایان جهان...
بله واقعا جالبه! من از همین تریبون اعلام می کنم، امپراطور نخواهد گذاشت هیچ تخلفی اتفاق بیفتد...
صدای بوق و دنگ از جیب آبرفورث بلند شد... بله یک فکس رسیده که یکی از سربازان غیور ما تونسته یک متخلف رو دستگیر کنه... تصویر رو بر روی پروژکتور میندازم...
بله همونطور که میبینید، اون کاغذهایی که تو جیبش هست، همین الان در حال بررسی هست...
آبرفورث به یه گوشه ای میره اما یادش میره میکروفونش رو خاموش کنه...
- الو... مامور شماره چهل و سه... فورا تو جیب طرف مواد بریزین، تصاویر دکتر کرام رو هم بذارین تو جیب بقلش... یالله... آره... آره آره... جدا؟ طرفدار امپراطوری بوده؟ نه مهم نیست بکشینش... فقط قبل از اینکه بمیره تو جیبش عکسای کرام رو بذارین...
بر میگرده پشت تریبون...
- بله می گفتم، این فرد طی همین تماسی که داشتم از افراد ستاد انتخاباتی دکتر خلبان کرام بوده... که دستگیر شده و به مقامات تحویل داده خواهد شد... امپراطوری از همه پشتیبانی خواهد کرد... برای نمونه به این تصویر که از یک خواهر ارزشی در حال آموزش فنون پیچیده نظامی هست توجه کنید":
- بله بله... همین الان یک عکس برام ارسال شده... نیروهای مردمی از حضور سربازان امپراطوری در عرصه تشکر کرده اند:
... تا آخرین لحظات تبلیغاتی در چهارچوب قانون در خدمت شما خواهیم بود..
لرد دارث ویدر
خبرگزاری EDNS