بارتي با سرعت مي پره تو آبدارخونه و با سه نفر كه تازه به اونجا رسيدن و همه جا رو مرتب كردن بر مي خوره .
به سمت اونا مي ره و به هر كدوم برگه اي رو مي ده :
كالين كريويآنتونين دالاهوفلي جردن... پس از اينكه آن سه نفر به برگه هاي خود نگاه مي كنند و با * حالت به هم و سپس به بارتي نگاه مي كنند بارتي به حرف آمد و گفت :
- خب شما از امروز از كاركنان آبدارخونه اين . بدليل اينكه پس از مدتها شما عضو شدين بهتون مقام ابدارچي خبره رو مي دم
- ممنون آقا ! از كي كارمونو شروع كنيم اقا ؟
- خب اضغر (كالين) تو از همين امروز ! آنتوني تو هم از همين الان . لي تو هم از ديروز
نه يعني تو هم از همين الان !
هر سه نفر شروع مي كنند به كار كردن و بارتي در حاليكه داره از آبدارخونه خارج مي شه فرياد مي زنه :
- هر كي مي تونه تو نقد پستاي مأموريت قبلي كمك كنه يه پيام شخصي بزنه كه من سختمه
از اين به بعد سعي مي كنيم مأموريتي نباشه و اينجا پست بزنيم يا اگرم جايي مأموريت داديم مأموريت داديم ديگه
از آبدارخونه خارج مي شه و آن سه نفر را با هم تنها مي گذارد .
--------------------------------------------------------------------------------
از اين به بعد همه چيز رو در اينجا با رول تحويل مي دين يا در خواست مي كنين كه ما هدفمون پيشرفت رول سايته !
براي من وزير و غير وزير هيچ فرقي نمي كنه و به وزير بيشتر سخت مي گيرم چون مقامش بالاتره بايد حرفه اي تر باشه
از اين به بعد كار آبدارخونه دوباره شروع مي كنه به صورت غير رسمي و از اول بهمن هم كار به صورت كاملا رسمي آغاز مي شود (چون من امتحان دارم
)
با احترام
بارتي كراوچ
روابط عمومي آبدارخونه وزارت