سلام من این تاپیک رو به این علت زدم تا بحث کنیم و ببینیم چه علتی باعث شده است که اسنیپی که طرف دامبلدور بود حالا بیاد و طرفدار ولدمورت شه
همون جور هم که خودتون میدونید اسنیپ قبلا توی اعضای محفل بوده و خدمتهای زیادی هم کرده مثلا یکی از مهمترین کارهاش این بوده که وقتی که هری و دوستانش به سازمان اسرار رفتند اسنیپ اعضای محفل رو صدا کرده و با این کارش نه تنها جون بچه هارو نجات داده بلکه یکی از مهمترین نقشه های ولدمورت رو که مدتها براش برنامه ریزی کرده بود را نقش بر آب کرده و در کنار اینها باعث شده که مردم بفهمند که ولدمورت دوباره برگشته پس در اینجا میشه اینطور نتیجه گرفت که اسنیپ طرف دامبلدور بوده و کارهاشم به نفع محفل بوده
اما در کتاب ششم اسنیپ ناگهان تغییر میکنه و میره سمت ولدمورت و در آخر هم که دامبلدور رو میکشه و این طوری حمایت خودش رو از ولدمورت علنی میکنه
خب متن اول اینطور نشون میده که اسنیپ طرف دامبلدور هست ولی قسمت دوم متن اینطور ثابت میکنه که اسنیپ طرف ولدمورت هست به نظر شما علت این تغییر چهره ناگهانی اسنیپ چیه؟اسنیپ آخرسر به کی وفادار هست؟ اصلا به کسی وفاداره؟یا اینها همش یک کلکه؟من میخواستم نظر شما رو در این مورد بدونم

فقط لطفا در همین مورد پاسخ بدید و بحث رو منحرف نکنید و جوابهای بادلیل بدید(البته اگرجواب میدید )

ببین فکر میکنم این شمایید که درست کتاب رو نخوندید شاید اسنیپ از گریه های نارسیسا ناراحت شده باشه ولی این دلیل نمیشه که بره و پیمان ناشکستنی ببنده این فقط میتونه این رو نشون بده که اسنیپ برای مالفوی بیشتر ارزش قائله تا دامبلدور بعدشم تو که میگی اسنیپ این کار رو کرد برای اینکه تحمل حرفهای بلاتریکس رو نداشت باید بگم که در اشتباهی شاید اون از حرفهای بلاتریکس خوشش نیاد ولی بلاتریکسم اصلا انتظار چنین عملی را از سوی اسنیپ نداشت و اگر اسنیپ واقعا به اعضای محفل وفادار بوده اصلا ضرورت چنین کاری نبوده اگر کتاب رو خوب خوانده باشی میفهمی که کسی اصلا به اسنیپ نگفت این کارو بکنه بلکه خودش این موضوع رو وسط کشید و خودشم به طور داوطلبانه و بدون هیچ اجباری این کارو انجام داد پس نگو بخاطر حرفهای بلاتریکس این کار رو کرد اون خیلی راحت میتونست فقط با تکذیب حرفهای بلاتریکس خودش رو خالاص کنه حالا اگر یکم در مورد این ماجرا فکر کنی میفهمی که حق با منه و اگر باز هم باور نکردی دیگه باید تا رسیدن کتاب هفتم صبر کنی

نقل قول:
اگه فصل 2 رو خوب بخوني ميفهمي كه ( البته برداشت من اينه ) اسنيپ طاقت نداشت گريه ي نارسيسا رو ببينه و در ضمن اگه اين پيمان رو نميبست بلاتريكس دايم بهش انگ جاسوسي ميزد
----------------------
من ديگه الان مطمعنم كه اسنيپ خيانت نكرده چه دامبل مرده يا زنده باشه اسنيپ بهش خيانت نميكنه
براي اين حرفم يه دليل منطقي جديد دارم:

رولينگ هيچ وقت نمياد اين انديشه ي اعتماد كردن دامبلدور به همه رو سركوب كنه و بگه اين اعتماد ها اشتباهه

نقل قول:

اگه يادتون باشه هاگريد گفت دامبلدور داشته سر يه چيزي با اسنيپ دعوا مي كرده. دامبلدور به اسنيپ مي گفته كه بايد نقشه رو عملي كني ولي اسنيپ حاضر نبوده اينكارو بكنه. وقتي هم دامبلدور گفت خواهش مي كنم بخاطر اين بود كه اسنيپ يه دفعه پشيمون نشه. اون حالت انزجاري هم كه توي صورتش بود انزجار از كشتن دامبلدور بود، نه از خود دامبلدور.

چیچی ثابت میکنه که اسنیپ خیانتکار نیست من که دستم پوست انداخت انقدر این جمله رو نوشتم بابا جون آخه مگه اسنیپ از اولش معرض داشته این پیمان رو ببنده و همه رو با این کار به دردسر بندازه مگه مجبورش کرده بودند خودش به طور کاملا آگاهانه گفت که بیاین پیمان ببندیم کسی که مجبورش نکرده بود اونوقت این ثابت میکنه که اسنیپ خیانتکار نیست؟؟؟؟؟؟؟
یعنی تو میخوای بگی که دامبلدور از قبل از ورود مرگ خواران به درون قلعه آگاه بوده ؟؟؟ یعنی میگی اون به طور خودآگاهانه جون این همه آدم رو به خطر انداخته اصلا اگر دامبلدور از این موضوع آگاه بوده پس مگه عقلش کم بوده که مدرسه رو در این وضعیت ول کنه و بره دنبال کار به این خطرناکی ؟

نقل قول:

من اینا رو قبول دارم و میگم دامبلدور زندست ولی چیزی که منو به شک میندازه اینه که دامبلدور از اسنیپ تمنا کرد البته برا اینکه اونو بکشه چون اگه نمی کشتش بخاطر پیمان ناگسستنیش با نارسیسا می مرد این دو چیزو ثابت میکنه :اول اینکه اسنیپ خیانتکار نیست و دوم اینکه اگه این یه نقشه ی از پیش طراحی شده بود نیازی به التماس دامبلدور نبود

همه اش نقشهاست چون:
1-اگر نقشه نبود،ققنوس وفادار دامبلدور مثل هميشه به كمكش
مي امد.
2-نفرين بدن بند هري بعد از افتادن دامبلدور باطل نشد بلكه بعد
از خروج اخرين نفر باطل شد.
3-در كتاب وقتي هري ودامبلدور داشتند به برج مي رفتند داملدور
زير لب ورد مي خواند و جادو هاي حفا ظتي راباطل مي كرد تا زود تر
برسند. پس او مي توانسته بعد از برخور طلسم تقلبي اوداكداورا
تكه چوبي را تبديل به جنازه و خود را غيب كند.
4-جنازه‌ي دامبلدور در خاك سپاري ديده نشد.
nimbus2000

آقا من متوجه چند نکته نمیشم آخه بابا جون اگر اسنیپ خیانتکار نبوده اصلا مگه مرض داشت بره بدون هیچ ضرورت یا اجباری پیمان ناشکستنی ببنده نکنه احساس پدری بهش دست داده یا تو رودرواسی گیر کرده تازه آخرسرشم بخاطر چنین موضوعی دامبلدور رو بکشه برای چی برای اینکه خودش زنده بمونه این هیچ چیزی جز خیانت اسنیپ رو نمیتونه ثابت کنه
بعدشم اسنیپ اصلا چرا پروفسور فلیتویک بدبخت رو بیهوش کرد مگه اون بیچاره چه مزاحمتی براش ایجاد میکرد اون فقط داشت بر علیه مرگ خوارها مبارزه میکرد و اسنیپ هم با بیهوش کردنش در اصل یک مهره ی حیاتی رو از اعضای محفل گرفت خب آخه برای چی این کارو کرد ؟؟؟؟؟؟

وای وای اینارو...
رولینگ چند تا چیز نوشته واسه قشنگ تر کردن داستان اون وقت شما این قدر فکرای بدبد می کنین.
دامبلدور مرده. مهم ترین دلیلش اومدن تابلوش روی دیواره. پس لطفا دیگه بی خیال این مساله شین.
در مورد اسنیپ: اگه اون واقعا وفادار بود باید ترجیح می داد بمیره تا این که به دامبلدور خیانت کنه.
راستی حالا چی شده همه به اسنیپ علاقه مند شدین و ازش طرفداری می کنین؟

در چنین وضعی که دامبلدور گیر کرده نجات دادنش هنر می خواهد ووفاداری اگر اسنیپ او را کشته که هنر نکرده اما اگر اورا نجات داده و وانمود کرده که دامبلدور را کشته دامبلدور حتما ازجان اسنیپ حمایت می کند ومرگ خودرا حقیقی جا خواهد زد لازمه این کار ان تشییع جنازه سنگین است ومابقی.. اما از طرف دیگر معتقدم جادو گران کمتر باجادو می کشند وسعی می کنند طرف را جادویی در حد مرگ کنند باین ترتیب طرف نه زنده است نه مرده