هری پاتر نخستین مرجع فارسی زبان هواداران هری پاتر

هری پاتر نسخه موبایل


در حال دیدن این عنوان:   1 کاربر مهمان





Re: بانک گرينگوتز-شعبه هاگزميد
پیام زده شده در: ۲۲:۱۲ دوشنبه ۱۵ آبان ۱۳۸۵
#36

ایگور کارکاروفold


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۲۲:۲۳ شنبه ۱ بهمن ۱۳۸۴
آخرین ورود:
۱۸:۰۶ دوشنبه ۲۵ آذر ۱۳۹۲
از اتاق خون محفل
گروه:
شناسه های بسته شده
پیام: 3113
آفلاین
تاپیک از هاگزمید به دیاگون منتقل شده است.
مسوولش کورن هست.اسمش عوض شد و به بانک گرينگوتز-بانک جادوگران تغییر پیدا کرد.

از ادامه رول پیش ادامه بدید!


بعضی اوقات نیاز به تغییر هست . برای همین شناسه بعدی منتقل شدم !

شناسه هایی که باهاشون در جادوگران فعالیت داشتم :

1-آلبوس دامبلدور
2-مرلین



Re: بانک گرينگوتز-شعبه هاگزميد
پیام زده شده در: ۱۶:۴۶ یکشنبه ۷ آبان ۱۳۸۵
#35

كورن اسميت


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۰:۵۷ شنبه ۵ شهریور ۱۳۸۴
آخرین ورود:
۱۷:۱۶ چهارشنبه ۱۱ دی ۱۳۸۷
از کوچه
گروه:
کاربران عضو
پیام: 352
آفلاین
ای بابا این ناظرین محترم چقدر گیرزن
هوووم اصلا بنده سرپرست تاپیک یا نه...مسئول بانک...اگه بازم قبول نداشتید میتونم آبدارچی هم باشم
ناظرین عزیز به دل نگرید شوخی بود...ولی جدا از شوخی برای اینکه نمایشنامه ها از موضوع اصلی منحرف نشه و موضوع تو دستمون باشه باید تاپیک یه سرپرست داشته باشه...
-------------------------------------------
کورن: هوووووم...؟داداشته؟
کورن نگاه متفکرانه در صورت فرد میکنه
کورن: فامیل بازی ممنوع اگه بزارم یکی از فامیلاتو بیاری تو بانک
یه در بانک روی پاشنه میچرخه و یه مشت ملت مو قرمز میریزن تو بانک
چارلی:بابا...مامان...برادر...برادر..
کورن با خشم به چارلی نگاه میکنه و چارلی رو از ادامه حرفش باز می داره
ملت ویزلی میریزن رو پیشخون
آرتور: پسرم میشه من مسئول امور ماگلا بشم؟
مالی: منم می تونم آشپز بشم
کورن:
چارلی:خوش امدید برایه همتون کار هست.ا بابا پس چرا عمو رو نیاوردی؟
کورن گوشی تلفنو بر میداره و ده بیست تا شماره میگیره(تلفن جادویی دیگه با ده نفر همزمان میشه تماس گرفت )
کورن:الو بابا..عمو...خاله...دایی...شوهر خواهر...خواهر شوهر ملت بیان کار براتون پیدا کردم
تق تق تق تق(صدای ظاهر شدن ملت)
در دوباره باز میشه و این دفعه ملت مو زرد میریزن داخل
ملت: ما کار میخوایم کو کار؟
کورن:خوش آمدید برای همتون کار هست؟ا بابا چرا پسر خاله دایی همساییه بغلی رو نیاوردی؟
چارلی میره تا با دستش صورت کورن رو نوازش کنه اما یه دفعه در باز میشه و نیروهای نوشابه ای ارزشی ناظرین هاگزمید میریزن داخل...
رئیس نیرو ها: عضو گرفتن در این بانک مطلقا ممنوع است و این بانک از حالا به بعد تعطیله
یکی از نیرو های نوشابه ای ارزشی میاد و آگهی بانک رو جلوی کورن و چارلی پاره میکنه...
کورن و چارلی بدون هیچ اعتراضی سرشون رو میندازن پایین و از بانک میرن بیرون...ملت بیکار هم که انگار براشون این مسائل عادی بوده بدون هیچ اعتراضی غیب میشن...
رئیس نیروها:بچه ها بانک دست خودمونه...غضنفر تو برو صندوقدار...قلی تو برو پشت پیشخون...علی دایی تو هم آبدارچی
خودمم میرم پشت میز ریاست اسم بانکم عوض کنید...بانک نوشابه ای ارزشی شعبه هاگزمید ........
اما یه دفعه در بانک باز میشه و یه مشت ملت میریزن تو...
----------------------------------
ناظرین عزیز زیاد به دل نگیرید



Re: بانک گرينگوتز-شعبه هاگزميد
پیام زده شده در: ۱۲:۳۵ یکشنبه ۷ آبان ۱۳۸۵
#34

فرد ویزلیold


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۱:۱۴ شنبه ۱۴ مرداد ۱۳۸۵
آخرین ورود:
۱۳:۱۰ یکشنبه ۲۲ بهمن ۱۳۸۵
از Netherlands
گروه:
شناسه های بسته شده
پیام: 74
آفلاین
چارلی : ا تویی!!؟ ....
فرد:آره منم فرد اومدم کار کنم
چارلی: کار کنی یا شوخی؟
ــ نه کار کنم ....
ــ چند تا مدرک سمج داری ؟و چه کاری رو می خوای؟
ـ ۴۰ تا نمره ریاضیات جادویی هم پاس کردم و صندوقدار

چارلی :خب باشه صبر کن من با کورن اسمیت صحبت کنم ببینیم چی میشه
فرد :باشه هرچی شما بگید
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ--
خیلی کوتاه شد چون من اول باید استخدام بشم

مرسی


من فكر نكنم كه بشه به اين گفت نمايشنامه.
چارلي نظر تو چيه؟
هر كي خواست درخواست بده در قالب يك نمايشنامه باشه. نه به صورت چند تا ديالوگ.
تازه من با استخدام موافق نيستم. اما چون وروني تاييد كرد منم قبول ميكنم.
از اين به بعد فقط پستهاي نمايشنامه قبول ميشه. اونم نه هر نمايشنامه‌اي؟
ارزشي نزنين لطفا كه زود پاكيده ميشه.



برعکس... من گفتم با استخدام مخالفم... این تاپیک برای اتفاقاتی که توش می افته، باز شده نه برای استخدام شدن... !
اگه یه بار دیگه این جوری پیش بره به همون صورت گذشته قفل می شه و بعید می دونم دوباره باز شه !!!


ویرایش شده توسط نيكلاس استبنز در تاریخ ۱۳۸۵/۸/۷ ۱۲:۵۸:۵۶
ویرایش شده توسط ورونیکا ادونکور در تاریخ ۱۳۸۵/۸/۷ ۱۵:۰۴:۵۷

هرگز با دم شير بازي نكنيد
http://godfathers2.persiangig.com/image/order/fred.jpg[/img][/img]تصویر کوچک شده
[url=http


Re: بانک گرينگوتز-شعبه هاگزميد
پیام زده شده در: ۲۰:۰۲ شنبه ۶ آبان ۱۳۸۵
#33

چارلی ویزلی old


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۰:۰۰ دوشنبه ۷ فروردین ۱۳۸۵
آخرین ورود:
۱۱:۰۶ پنجشنبه ۲۷ تیر ۱۳۹۲
از دوستان جانی مشکل توان بریدن!
گروه:
کاربران عضو
پیام: 377
آفلاین
جادوگران محترم شرمنده من می خواستم توی پست های بعدی وقتی یکم تاپیک راه افتاد و حداقل یه پست دیگه توش خورد یه نظرسنجی یا کار دیگه ای انجام بدم. اما ...
در هر صورت شرمندتونم من تا 4 آذر مرخصی گرفتم ( اگه موافقت کنن.) توی این مدت گردوندن این بانک رو به کورن اسمیت سپردم ( با اجازه ی شما) اگه مشکلی هست یا اگه می خواین رای گیری کنین به نظر من صبر کنین تا یه پست دیگه این جا بخوره ببینیم غیر از من کی کاندید می شه ( اگه به عنوان کاندید قبولم کنین) .
خوب حلالم کنین از این به بعد هم لطفا تا 4 آذر با کورن اسمیت راجع به سرنوشت این تاپیک بحث کنین. به نظر من آینده ی روشنی داره!!
با عرض پوزش
چارلی ویزلی


پست غیر رول ممنوعه... !
بانک نیازی به مدیر نداره بنابراین مدیریت کورن اسمیت قابل قبول نیست... به صورت عادی پستا رو ادامه بدین ! ... موضوعات جدید باید دنبال شه نه این که چند نفر با پست دیالوگی بیان تو بانک استخدام شن !


ویرایش شده توسط ورونیکا ادونکور در تاریخ ۱۳۸۵/۸/۷ ۱۴:۵۸:۵۵

دلم تنگ شده برات
چون نیستی اینجا برام
من فرشته ی قصه گو تو بودی تو شبام

تصویر کوچک شده


Re: بانک گرينگوتز-شعبه هاگزميد
پیام زده شده در: ۱۳:۵۳ جمعه ۵ آبان ۱۳۸۵
#32

چارلی ویزلی old


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۰:۰۰ دوشنبه ۷ فروردین ۱۳۸۵
آخرین ورود:
۱۱:۰۶ پنجشنبه ۲۷ تیر ۱۳۹۲
از دوستان جانی مشکل توان بریدن!
گروه:
کاربران عضو
پیام: 377
آفلاین
با عرض تبریک برای باز شدن دوباره ی این تاپیک از جادوگران و ساحره های محترم که در این جا پست می زنند تقاضا دارم لطفا خواهشا از زدن پست های ارزشی جلو گیری نمایند. با تشکر چارلی ویزلی رئیس بانک.
---------------------------------------
یکی از روز های سرز و بارانی دهکده ی هاگزمید مردم با اعلامیه ای روی در بانک مواجه شدند. شرح اعلامیه از این قرار بود:
اهالی محترم دهکده ی هاگزمید این جانب چارلی ویزلی رئیس و صاحب جدید بانک گرینگوتز به همراه معاون خود کورن اسمیت جهت رفع نیاز ها ی مالی و اقتصادی شما شهروندان گرامی موفق به بازگشایی دوباره ی بانک شدیم. از شما اهالی محترم تقاضا دارم کسانی که علاقه مند به شغل های زیر هستند با آوردن مدرک تحصیلی تا دو سه روز دیگر ( از 5 آبان) درخواست گرفتن این شغل را بکنند. لازم به ذکر است که با متقاضیان مصاحبه ای کوتاه مدت نیز انجام می شود.
شغل ها:
2آبدارچی( حداقل 3 مدرک سمج )
2 نگهبان(حداقل 3 مدرک سمج و دارای جثه ای قوی)
6 صندوقدار( نمره ی پاس ریاضیات جادویی و حداقل 5 مدرک سمج)
1 مسئول حساب های جاری( نمره ی پاس ریاضیات جادویی و حداقل 5 مدرک سمج)
1مسئول حساب های پس انداز بلند مدت( نمره ی پاس ریاضیات جادویی و حداقل 5 مدرک سمج)
1مسئول حساب های پس انداز کوتاه مدت( نمره ی پاس ریاضیات جادویی و حداقل 5 مدرک سمج)
1 مسئول برای قرعه کشی های انجام شده( نمره ی پاس ریاضیات جادویی و حداقل4مدرک سمج)
1 حسابدار برای پرداخت حقوق کارمندان( نمره ی پاس ریاضیات جادویی و حداقل 5 مدرک سمج)
فردا صف بلندی دم در بانک تشکیل شده بود. کور اسمیت و چارلی ویزلی مشغول مصاحبه با نتقاضیان بودند.
چارلی: خب اسمتون چیه؟
متقاضی: استرجس پادمور هستم!!
چارلی: مدرک تحصیلی؟
استرجس: 3 4 مدرک سمج .
چارلی در حالی که مدرک تحصیلی را از استرجس می گرفت و به کورن می داد پرسید: ریاضیات جادوویی رو پاس کردید؟
استرجس: خیر
چارلی: خب ما پستی بهتر از آبدارچی برای شما نداریم می پذیرین؟
استرجس روش فکر می کنم باهاتون تماس می گیرم!!
چارلی : ممنون حالا تشریف ببرین بقیه منتظرن!
کورن اسمیت: نفر بعد.
شخص وارد می شه و می گه: سلام چارلی!!
چارلی : ا تویی!!؟


چارلی ویزلی به عنوان رییس بانک؟! ... من کی گفتم شما رییسشین؟!

كي گفته كه رييس بانك شمايي چارلي جان؟
ورونيكا شما گفتي؟
اگه رييسي باشه بايد با راي گيري باشه.


ویرایش شده توسط ورونیکا ادونکور در تاریخ ۱۳۸۵/۸/۵ ۱۵:۳۰:۳۸
ویرایش شده توسط نيكلاس استبنز در تاریخ ۱۳۸۵/۸/۵ ۲۲:۴۷:۳۶
ویرایش شده توسط نيكلاس استبنز در تاریخ ۱۳۸۵/۸/۵ ۲۲:۴۹:۵۴

دلم تنگ شده برات
چون نیستی اینجا برام
من فرشته ی قصه گو تو بودی تو شبام

تصویر کوچک شده


Re: موسسه مالي اعتباري گرين گوتز
پیام زده شده در: ۱۲:۳۵ دوشنبه ۳ بهمن ۱۳۸۴
#31

مایک لوریold


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۲:۳۸ جمعه ۱۳ آبان ۱۳۸۴
آخرین ورود:
۱۳:۴۳ سه شنبه ۱۹ اردیبهشت ۱۳۸۵
از هاگزمید
گروه:
شناسه های بسته شده
پیام: 545
آفلاین
بعدش ققی با عجله راهش را
به سمت درب خروجی کج کرد و
رفت.......

اما تانکس و مایک لوری با هم روی یکی از
نیمکت های انتظار نشستند و بحث های
کارآگاهی رو باز کردند......

مردم حاضر در بانک با تعجب و دهان باز
این دو نفر رو نگاه می کردند.....

لوری: چیه..؟؟چرا مثل مونگولا دارید ما رو نیگا
می کنید......؟؟؟؟؟!!!!!!

همه رویشان را برگرداندند.....
اما رئیس بانک به سمت آنها آمد و کنارشان روی نیمکت
نشست و لب به سخن گشود:
ببین آقا پسر و دختر خانم.....
اگه می خواید بازی کنید باید گوشزد کنم که
بانک جای بازی نیست...اگه یه بار
دیگه تو بانک بیاید پلیس بازی مشنگی با
بابا ماماناتون می گم گوشتون رو بکشه....

لوری:
الان تموم شد.....خواب ما اصولا با حرف
جواب نمی دیم.......
و مشغول بالا زدن آستیناش شد......


چند دقیقه بعد....................

تانکس روی کمر رئیس بان نشسته بود...
و داشت گردنشو می شکوند.....

از جانبی دیگر مایک لوری جلو رئیس بانک
نشسته بود.. و داشت گوشاشو از جا می کند
و دائما لگد تو شیکمش می زد.....

بعد از کتک کاری..............

مایک لوری داشت خون ها رو از رو
لباساش پاک می کرد.....
و تانکس هم داشت آستیناشو می بست...


بعدش هم هم تانکس و هم لوری با ابهت تمام
از بانک خارج شدند و
مردم هم با دهان باز و چشمای از حدقه بیرون زده
این دو نفر را ورنداز می کردند.....
....................................................


[img]http://www.filelodge.com/files/room24/643657/ImageUTYU.GIF[/im


Re: موسسه مالي اعتباري گرين گوتز
پیام زده شده در: ۱۹:۴۹ دوشنبه ۵ دی ۱۳۸۴
#30

نیمفادورا تانکس old


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۷:۲۸ سه شنبه ۱۸ اسفند ۱۳۸۳
آخرین ورود:
۲:۲۴ سه شنبه ۲۸ شهریور ۱۳۸۵
از دره گودریک
گروه:
کاربران عضو
پیام: 93
آفلاین
در باز شد و دزد بانک به بانک اومد و داشت برای خودش قدم میزد که یهو چشمش به تانکس و لوری افتاد. رئیس بانک از دور: خانوم تانکس بگیرینش این همون دزد بانکه نقابش رو نمیبینین؟
تانکس :آقای لوری همه کارا پشو برو دزد رو دستگیر کن حالا که همه کار میتونی بکنی
لوری:هووووووووووووووم
تانکس: نه تو نمیتونی ..باید خودم دست به کار بشم و بگیرمش.
تانکس به سوی دزد حمله ور میشه و با یه حرکت کاراته اونو نقش زمین میکنه و به سرعت نقابش رو بر میدار که در این هنگام لوری میرسه و به تانکس میگه که خوشم اومد تانکس خیلی خوب کار میکنی یادم باشه به وزیر سفارشت رو بکنم... تانکس تل میاد دهن باز کنه و سخن بگه ناگهان از تعجب فریاد میکشه:ققی تو چیکار کردی؟.....چرا بانک رو زدی پسر؟....آبروی ریون رو که بردی؟
ققی: بابا به خدا به پولش نیاز داشتم...میخواستم برم زن بگیرم مجبور شدم بیام بانک دزدی آخه پول نداشتم
تانکس:بابا دمت گرم ..چندتا چندتا زن میگیری؟...چشم خانوم کفتر رو دوباره دور دیدی پسر ...برم به زنت بگم؟؟؟؟
ققی: نه تورو خدا نه ..بابا غلط کردم به خانومم نگو ..منم به آزکابان نندازین ..خواهش میکنم ..کمکم کنین..خواخش میکنم...
تانکس مشغول فکر یه دفعه رو به لوری میکنه : قربان این ققی فلک زده شانس نداره .اومده دزدی گیر افتاده ..میخواد زن بگیره خانومش با خبر میشه ....من میگم بیایم این دفعه در حقش یه بزرگواری کنیم و پولارو ازش بگیریم و ولش کنیم
لوری:هووووم ..باشه خانوم تانکس ..ایندفعه فقط بخاطر شما ...اما اگه یک بار دیگه از این کارا کرد جاش تو سلول آزکابانه
تانکس:متشکرم قربان ...ققی باید قول بدی دیگه از این کارا نکنی
ققی :ای بچشم..دیگه از این کارا نمیکنم...


تصویر کوچک شده تصویر کوچک شده


Re: موسسه مالي اعتباري گرين گوتز
پیام زده شده در: ۱۶:۳۵ دوشنبه ۵ دی ۱۳۸۴
#29

مایک لوریold


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۲:۳۸ جمعه ۱۳ آبان ۱۳۸۴
آخرین ورود:
۱۳:۴۳ سه شنبه ۱۹ اردیبهشت ۱۳۸۵
از هاگزمید
گروه:
شناسه های بسته شده
پیام: 545
آفلاین
تانکس: باید بری به آزکابان تا آدم بشی....!!!

لوری: ول کن لطفا وگرنه بازداشتت می کنم...من می تونم آزادانه هر کاری که بخوام بکنم و به ربطی نداره....این مجوز بیا...

دستش را در جیبش کرد و کاغذی بیرون آورد به تانکس داد..
تانکس مشغول خوندن شد....
تانکس: درسته....ولی نامردیه....مگه شهر هرته که هر کاری دوس داری بکنی...؟؟؟!!!

لوری: حالا که می بینی هست...
در ضمن پیشنهاد می کنم مجرم می گیری بهش نگو چه قدر میندازمت آزکابان...چون این من هستم که تو دادگاه محاکمه می کنم....نه شما...

تانکس خواست یه چیزی بگه که یهو........

ادامه دارد............
=============================


[img]http://www.filelodge.com/files/room24/643657/ImageUTYU.GIF[/im


Re: موسسه مالي اعتباري گرين گوتز
پیام زده شده در: ۱۵:۳۹ دوشنبه ۵ دی ۱۳۸۴
#28

نیمفادورا تانکس old


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۷:۲۸ سه شنبه ۱۸ اسفند ۱۳۸۳
آخرین ورود:
۲:۲۴ سه شنبه ۲۸ شهریور ۱۳۸۵
از دره گودریک
گروه:
کاربران عضو
پیام: 93
آفلاین
که ناگهان کوئیرل متوجه میشه که تانکس جستی زد و از جاش بلند شد
کوئیرل:لوری ...لوری ...تانکس...تانکس....
لوری:چی میگی ...چته چرا هی میگی لوری ..تانکس
کوئیرل تا زبان باز کرد و خواست به لوری هشدار بده که کار از کار گذشته بود و تانکس از پشت بدون چوبدستی دستای لوری رو گرفته بود با یه حرکت زیبای کاراته زد وسط کمرش و لوری نقش زمین شد و تانکس چوبدستیش رو از لوری پس گرفت و اونو فورا با یک طلسم جانانه طلسم کرد(طلسمشم پتريفيکوس توتالوس بود) و اونو حسابی با طناب طناب پیچ کرد وطلسم رو از بین برد و سر لوری فریاد کشان: خجالت نمیکشی....این حرکت یعنی چی....تو مثلا من رئیس گروه اجرایی کارآگاهان وزارت و رئیس دادگاه 10 وزارت و از مشاوران عالی رتبه وزیری ها قاتل که شدی و حالا هم که به من حمله کردی جرمت سه برابر شد تازه یادم رفت که دروغ گو هم هستی اصلا حالا که اینجوری کردی من پرفسور رو آزاد میکنم و تنها مجرم رو تو معرفی میکنم و ۳ سال به آزکابان میفرستمت...اینجوری بهتره
لوری :خانوم تانکس خواهش میکنم....صبر کنین...من بی گناهم.......
تانکس: ساکت شو و حرکت کن... باید سریعتر تحویل آزکابان بدمت ...خیلی وقته که مجرم به آزکابان نبردم ...تو رو میبرم تا درس عبرتی باسه بقیه باشی آقای لوری!!!!!!!!!!!!!!!!
لوری:


تصویر کوچک شده تصویر کوچک شده


Re: موسسه مالي اعتباري گرين گوتز
پیام زده شده در: ۱۵:۰۴ دوشنبه ۵ دی ۱۳۸۴
#27

مایک لوریold


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۲:۳۸ جمعه ۱۳ آبان ۱۳۸۴
آخرین ورود:
۱۳:۴۳ سه شنبه ۱۹ اردیبهشت ۱۳۸۵
از هاگزمید
گروه:
شناسه های بسته شده
پیام: 545
آفلاین
لوری: یه من رو ول میکنی یا تو دادگاه محاکمه می کنمت ها....من رئیس گروه اجرایی کارآگاهان وزارت و رئیس دادگاه 10 وزارت و از مشاوران عالی رتبه وزیر می باشم....

تانکس: ببخشید آقای لوری یادم رفته بود...قربان...ولی کوئیرل رو می برم...

لوری: باشه ببر....
و از ته دل خندید...و خوشحال بود که تونست با مقام از مخمصه در بره..
لوری: داشت از درب بانک خارج که یهو صدایی گفت ایست...

تانکس بود....

لوری: چیه....؟؟؟

تانکس: ولی برای چه کشتیش؟؟

لوری: اصلا حکم قتلشو داشتم!!!!!

تانکس: می تونم حکم رو ببینم؟؟؟

لوری: البته...!!!!
و چوبدستیش را در آورد و تانکس را نشانه رفت و گفت:
اکپلیارموس...تانکس به عقب پرت شد و بیهوش روی زمین افتاد و خلع سلاح شد...
کوئیرل خواست یه چیز بگه که یهو..........

ادامه دارد..........


[img]http://www.filelodge.com/files/room24/643657/ImageUTYU.GIF[/im







شما می ‌توانید مطالب را بخوانید
شما نمی توانید عنوان جدید باز کنید
شما نمی توانید به عنوان‌ها پاسخ دهید
شما نمی توانید پیام‌های خودتان را ویرایش کنید
شما نمی توانید پیام‌های خودتان را حذف کنید
شما نمی توانید نظر سنجی اضافه کنید
شما نمی توانید در نظر سنجی ها شرکت کنید
شما نمی توانید فایل‌ها را به پیام خود پیوست کنید
شما نمی توانید پیام بدون نیاز به تایید بزنید
شما نمی توانید از نوع تاپیک استفاده کنید.
شما نمی توانید از HTML در نوشته های خود استفاده کنید
شما نمی توانید امضای خود را فعال/غیر فعال کنید
شما نمی توانید صفحه pdf بسازید.
شما نمی توانید پرینت بگیرید.

[جستجوی پیشرفته]


هرگونه نسخه برداری از محتوای این سایت تنها با ذکر نام «جادوگران» مجاز است. ۱۴۰۳-۱۳۸۲
جادوگران اولین وبسایت فارسی زبان هواداران داستان های شگفت انگیز هری پاتر است. به عنوان نخستین خاستگاه ایرانی ایفای نقش مبتنی بر نمایشنامه نویسی با محوریت یک اثر داستانی در فضای مجازی، پرورش و به ارمغان آوردن آمیزه ای از هنر و ادبیات برجسته ترین دستاورد ما می باشد.