وضعیت این روزای جادوگران باعث شد که این شعر رو بنویسم.. می خوام درک کنید اینجا چه خبره!
اطلاعاتی رسید از
ویو بودلر ای پرنس!
اینکه چن وقتی شدی یکباره معزول ای پرنس!
آمبریج آرام آمـد بر سـر بالین تو
حکم عزلی از برایت کرد مبذول ای پرنس!
گوئیا در گوش مسئولی شفاهی عرض شد:
مدت پست تو دارد می کشد طول ای پرنس!!
بار سنگین نظارت اوفتاد از دوش تـو
ورنه می افتادی آخر از کت و کول ای پرنس!
عرصهی خدمت دوی پنجاه متر سرعت است
نه دوی امدادی جمعی شل و شول ای پرنس!
حِکمت این حُکم عـَـزلت خوانده شد در گوش ما
( حکمتی دارد در اینجا فعل مجهول ای پرنس! )
آن شنیدم از گلیمت پـای بیرون کرده ای
یک - دو سانتی بیشتر از حدّ معمول ای پرنس!
گفتمت صد بار صمٌّ بکم در جایت نشین
اینقدر در جای خود بیجا نخور وول ای پرنس!
هرچه گفتند از در قربت قبولش کن به طوع
تا مقرّب گردی و همواره مقبول ای پرنس!
سایت ِ "جادوگر" نه جای عرض اندام است هان!
ورنه اندامت شود با ضربه معلول ای پرنس!
نان به نرخ روز خور، گــول مرامت را نخور
گول باشد آنکه پیوسته خورد گول ای پرنس!
تا ثریّا می رود دیوار ما پیوسته راست
کج نبین دیوار ما را مثل شاغول ای پرنس!
گرچه فعل و انفعالاتی عجیب آمد پدید
دل مکن بد ، «کان امرالله مفعول» ای پرنس!
عاقلان آخـــر سجلّش را بــه جِد باطل کنند
حرف حقّی گر زند با طنز، بهلول ای پرنس!!!