هری پاتر نخستین مرجع فارسی زبان هواداران هری پاتر

هری پاتر نسخه موبایل


در حال دیدن این عنوان:   2 کاربر مهمان





Re: جادوگر تی وی
پیام زده شده در: ۱۹:۵۹ پنجشنبه ۹ آذر ۱۳۸۵

old ولدمورت


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۲۱:۰۴ شنبه ۲۷ آبان ۱۳۸۵
آخرین ورود:
۸:۵۶ سه شنبه ۲۴ بهمن ۱۳۸۵
از 127.0.0.1
گروه:
شناسه های بسته شده
پیام: 82
آفلاین
آرایشگاه زیبا

قسمت دوم

تیتراژ آغاز سریال ( آهنگ پلنگ صورتی) به همراه دامبل مشغول بندری زدن

آغاز سریال

دامبلدور با مو های کوتاه و بدون ریش داره برمیگرده خونه . تو راه یادش می افته که به خاطر این تغییر و تحول مهم باد امشب جشن بگیره برای همین ساف میره توی اولین قنادیی که به چشمش میخوره و اونجا با نور ممد رو به رو میشه که پشت دخل واساده

دامبل: سلام نور مدد کیک آماده داری؟ امشب یه جشن خیلی فوری پیش اومده وقت سفارش نداشتم

نور ممد: سلام آقا . خوش اومدین . بله کیک هم داریم .

بعد نور ممد یه نفر رو صدا میکنه: جاسم اون کیک رو از یخچال پایین بیار

و بعد دو باره به دامبلدور نگاه میکنه و میگه:
- ببخشید آقا من قبلا شما رو جایی ندیدم؟

دامبلدور: نور مدد؟ من آلبوسم . آلبوس دامبلدور . همون که هر سال بهار با هم میرفتیم... ببخشید هر ماه با هم میرفتیم کوه

پیام بازرگانی

تبلیغ قلاب ماهی گیری

ادامه ی سریال:

دامبلدور از قنادی خارج شده و به همراه یک جعبه کیک به سمت خونه در حرکته ( مکان خیابون های بالا شهر لندن)

دم در محل زندگی دامبل و خانواده

درینگ درینگ درینگ ...

منیروا: کی؟ چی کار دارین؟

آلبوس: منم بیا در رو باز کن دستم بنده

منیروا و در رو باز میکنه و با یه فرد غریبه مواجه میشه

منیروا: آقامون خونه نیست . شما؟ وقتی برگشت بهش میگم اومدین

آلبوس: باب منم آلبوس حالا دیگه منو نمیشناسی؟

منیروا: آلبوس خودته؟

سانسور شد

آلبوس و منیروا به همراه کیک میرن تو خونه ( به این حالت )
ولدی هم که میدونسته چه آشی برای آلبوس پخته تو مغازش به این حالته



Re: جادوگر تی وی
پیام زده شده در: ۱۹:۵۲ پنجشنبه ۹ آذر ۱۳۸۵

هدویک


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۲۳:۵۷ شنبه ۱۵ مرداد ۱۳۸۴
آخرین ورود:
۲۱:۲۱ چهارشنبه ۲۱ تیر ۱۳۹۶
از هر جا که کفتر میایَ!
گروه:
کاربران عضو
پیام: 791
آفلاین
ولدمورت ، از عرش تا فرش !
قسمت دوم ...


قسمت اول : ولدمورت ، از عرش تا فرش ! ... قسمت اول


---

ولدی آپارات می کنه و می ره خانه ریدل ها ... سریع منوشو از توی جیبش در میاره دو سه تا دکمه رو می زنه ... یهو شهر شروع می کنه به لرزیدن !

---118 جادوگرانی---

-راهنمای شماره 284 بفرمایید ؟
- خانم سلام ... ما کوچه بغلی امپراطوری تاریکی ایم ... اینجا چرا داره با خاک یکسان می شه ؟!!!
- صبر کنید من یه نگاه بندازم .

خانمه یه نگاه به مانیتور می اندازه می بینه که امپراطوری تاریکی به طور شدیدا مشکوکی پودر شده و بالاش هم یه علامت شوم هست و علامت شوم هم انقدر بزرگ سایش روی تمام خرابه ها افتاده !
خانمه از تعجب دستاش شل می شه و یادش میره جواب تماس گیرنده رو بده و گوشی هم از دستش میفته رو زمین ... بعد یه جیع می زنه می پره بغل همکارش که بغل دستش نشسته !

---

ولدمورت از خانه ریدل ها داره توی یه گوی بلورین این صحنه ها رو تماشا می کنه و قهقهه می زنه .
ولدی :

---شش ماه بعد---

مرگخوارای ولدی دورش جمع شدن و ولدی داره براشون سخنرانی می کنه .
ولدی : شما برید ماموریت ... هر چی آنی مونی گفت گوش کنید ... من وقت ندارم بهتون بپیوندم ... هر گلی زدید به سر خودتون زدید .
مرگخوارا تعظیم می کنن و خارج می شن .
ولدی : آنی مونی تو یه لحظه واستا کارت دارم .
مونتاگ برمیگرده و در حالت تعظیم منتظر اربابش می مونه .
ولدی رو به پنجره برمیگرده و شروع می کنه به حرف زدن :
- مرگخوارا رو هماهنگ کن ... باید یه حمله درست حسابی ...
آنی مونی چوب دستیشو می کشه و یه کروشیو به سمت ولدی می فرسته و خنده شیطانی ای سر می ده !
ولدی در حالی که به دور خودش می پیچه و زجه می زنه می گه :
- من هورکراکس دارم ... وقتی دوباره برگردم سزای کارتو می بینی !
آنی مونی : یادت نیست به کریچ گفتی هورکراکساتو نسازه و اینا سوسول بازیه ؟ ... تو مردی !!!(تیریپ مادر استیفلر !)
ولدی : نــــــــــــــــــــــــه !

آنی مونی یه آواداکداورا می زنه و ولدی رو می کشه ... منو رو از توی جیبش در میاره و می کنه توی شیکمش ...............................................




جادوگر تی وی
پیام زده شده در: ۱۶:۰۳ پنجشنبه ۹ آذر ۱۳۸۵

آلبوس دامبلدورold


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۱:۳۶ دوشنبه ۲۴ مهر ۱۳۸۵
آخرین ورود:
۱۶:۱۲ پنجشنبه ۱۹ شهریور ۱۳۹۴
از جايي به نام هيچ جا
گروه:
کاربران عضو
پیام: 788
آفلاین
كوييديچ جزيره!


{ صفحه تلويزيون رنگا رنگ ميشه، تيري هانري داره به سر ميره تو شيكم دراكو مالفوي، هري پاتر با دسته جارو ميزنه تو صورت كرام، بيل ويزلي با لگد مياد تو شكم سرژ، و همچنان آهنگ دابس..دابس..دوبس..دوبس..نواخته ميشود....}

مجري: بينندگان عزيز، سلام و خسته نباشيد، با برنامه جذاب و داغ كوييديچ جزيره در خدمت شما هستيم..تا دقايقي ديگر مسابقه دوستانه بين دو تيم هاگوارتز يونايتد و هاگزميد بوقي شاهد خواهيم با بود با گزارش بسيار خفن لي جردن، همچنين بين دو نيمه در خدمت شما هستيم با نظرات كارشناسان داوري....
خب به ورزشگاه 9000000000000000000000 نفري ويژ ويژ، در لندن ميريم...
سلام لي جردن عزيز....

{يهو توسط ميپره تو ورزشگاه و ملت رو نشون ميده...}
لي جردن: من هم خدمت شما مشت عباس عزيز و بينندگان محترم جادوگر تي.وي سلام عرض ميكنم...واقعا جو توصيف ناپذيريه...اينجا ورشگاه خيلي خفن شلوغه...كم كم..ديگه دارن روي سقف ورزشگاه هم ميشينن....
بله...بازيكنا وارد زمين شدن...چقده زود اومدن...
اوه اونجا رو نيگاه كنيد...اون سرژه...بلند گوشم آورده...اوه...مثل اينكه قصد داره چيزه بگه....
سرژ: ملت ملت توجه....{ همه ورزشگاه در سكوت فرو رفت...}
سرژ: من متعلق ه همه شما هستم....!
بوم م م م م م م م م م م م م م م
هورا....هورا...نه دسته بيل...نه خود بيل...فقط سرژ بخيل....
لي جردن: خب ميريم سر زارش بازي من تركيت تو تيم رو خدمت حضور نا محترم* ببخشين...محترم..بينندگان عزيز اعلام كنم...
براي تيم هاگوارتز يونايتد، پروفسور فيلت ويك جوجه ماشيني درون دروازه قرار داره...، زاخي اسميت و هرميون خوشگله در دفاع، هري پاتر در پست جستجوگر، و كوييرل و دامبل هم تو مهاجم فسيل و پير..

اما براي هاگزميد بوقي، بازيكناي خفني به داخل زمين فرستده آقاي كاپلو، گل دختر سنگربان است، آني موني به همراه گري بك، در پست مدافع، جستجوگر همه ولدي كچله، واوووو، و سرژ و مادام رزمرتا....

خب بله بازي رو بازيكناي هاگزميد بوقي آغاز مي كنند..توپ در ميانه ميدان به گردش در مياد...سرژ حالا يه پاس براي رزي، واووو، يك پله خوشگل ميزنه رزي، اوه يه لايي زيبا به دامبل، آها..ايول...داره روپا ميزنه....
وووووووووووووووووووووژ
سوت داور به صدا در مياد، بله او يك كارت زرد به رزمرتا نشون ميده، بله او از پا استفاده كرد....اوه اوه..اينا رو ببينيد..كار به آشوب كشيده شد...داور رو گرفت زد اين رزي...بله همه بازيكنا جمع شدن...داور مياد به رزي كارت قرمز رو نشون ميده، بله..اخراج..در همين دقاقيق ابتدايي رزي از زمين بازي اخراج شد...حالا هاگزميد بوقي بايد با يك يار كمتر بازي كنه...
در هر صورت پاتر پشت توپ ايستاده، فاصله توپ تا دروازه حدود 900 متر، بله اگه دور خيز خوبي داشته باشه، احتمالا پاتر ميتونه گل كنه....، حركت ميكنه...نه سانتر ميكشه، حالا دخل محوطه جريمه...، كوييرل يه استوپ سينه، يك برگردون و توي دروازه، دروازه گل دختر و تيم هاگزميد بوقي باز ميشه....
ولدي كچل جلو مياد، كاپيتان هاگزميدي ها سر دروازه داد ميزنه، بله گويا پاتر به ولدي فحش ننه بابايي داده كه ولدي اون طور يه آواداكاداورا نصيبش كرد، دامبل مياد وسط و افسونو دفع ميكنه، ميگه: زشته تام بابا، غلط كرد، بچه است نفهميد چيكار كرد بي خيال....
بازي رو بازيكناي هاگزميد بوقي از وسط ميدان شروع ميكنن...سرژ حالا خودش دامبل رو رد ميكنه...اوه اوه...يه دريبل دو طرفه ميزنه، از سد كوييرل هم رد ميشه، زاخي اسميت هم همينطور، اوه نه، هرميون گرنجر به زيبايي توپشو ميگيره..حالا خودش توپ رو ميندازه...جلو، دامبل توپ رو ميگيره، پشت محوطه جرميه، توپ را كمي راست ميندازه، يه شوت سنگين و كات دار، و توي دروازه گل دوم براي هاگوارتز يونايتد....
20-00
به نفع هاگوارتز يونايتد...
اوه اون بالا رو نگاه كنيد واقعا ب انصافي زد، پاتر ولدي رو زير شكنجه كرشيو قرار داده...بله..اون گرفت...اسنيچ رو گرفت...
بوم م م م م م م م م م م م م م م
فيشششششششششششششششش
{ تصوير تلويزيون پريد}
بچه: اه مامان، چرا اينطوري شد؟
ننه: من چميدونم، ديگه تموم شد...بچه مگه تو فردا مدرسه نداري تا ساعت 2 نشستي داره فوتبال ميبيني؟
بچه: مامان اسمش كوييديچه، ورزش جادوگراست..در ضمن بابا بگو بايد فكر يه رسيور و آنتن بهتر باشه..اصلا كيفيتش خوب نيست....شب بخير...


"Severus...please..."
تصویر کوچک شده


Re: جادوگر تی وی
پیام زده شده در: ۱۹:۱۷ چهارشنبه ۸ آذر ۱۳۸۵

الستور مودیold


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۳:۵۴ یکشنبه ۱۶ مهر ۱۳۸۵
آخرین ورود:
۱۹:۱۱ سه شنبه ۸ اسفند ۱۳۸۵
از یک جای دور ولی نزدیک به شما
گروه:
شناسه های بسته شده
پیام: 192
آفلاین
راز بقاء

+ دوربین جنگل تاریک را نشان می دهد .
گزارشگر : اینجا جنگل های لندن است مکانی پر از موجودات جادویی ، ما به اینجا آمده ایم تا چند موجود عجیب را به شما نشان دهیم .
+ دوربین درختان جنگل را نشان می دهد که از آن صداهای عجیب غریب می آید .
گزارشگر: ما در اینجا یک موجود خطرناک را پیدا کردیم ، این موجود می تواند صدتا مرگخوار را از پا بیندازد .
+ دوربین یک راسو را نشان می دهد که پستش را به دوربین می کند و …..
گزارشگر: در ادامه به اواسط جنگل میرسیم .
+ دوربین یک دره را نشان میدهد که انتهای آن معلوم نیست ، صدای گرگ ها بلند میشود . دوربین میچرخد و بعد چیزی از میان بوته ها به سمت کمرا من ( camera man ) می آید .
گزارشگر: یکی از مجودات خفتهء جنگل به ما حمله می کند ، این موجود سیاه است ، دندان های زرد و بزرگش را به نمایش می گذراد تا نشان دهد چقدر خشن است .
+ دوربین فنگ رو نشون میده که یکجا نشسته و داره خودش رو لیس میزنه !
گزارشگر: این جنگل پر از شگفتی است ما جلوتر میرویم تا بیشتر با موجودات آشنا شویم ، شما پای گیرنده هایتان بمانید .
ملت :
+ دوربین به سمت طلوع خورشید را نشان می دهد سایهء یک پرنده بزرگ بر زمین می افتد ..... دوربین به سمت آسمان بالا می آید ولی چیزی در آسمان نیست !
گزارشگر: چند لحظه پیش ما سایهء گونهء ناشناخته و فوق العاده خطرناکی را دیدیم ، ما به گردش خود ادامه میدهیم تا اینگونه را پیدا کنیم .
+ دوربین فضلهء یک پرنده را نشان می دهد و دنبال آن میرود !
ملت :
گزارشگر: ما به دنبال آثار پس از جنایت گوشت خواری این پرنده میرویم . آها ما او را پیدا کردیم اینجاست ؟
+ صدای خشنی مثل نعره خرس می آید !
+ دوربین هدویگ را نشان می دهد که بر روی یک شاخه نشسته و دارد چایی نبات می خورد و هی دلش را می مالد.
گزارشگر :
------------------------------------اخبار شبانگاهی

هدویگ به جرم مزاحمت از گزارشگر برنامه شکایت کرده و او را نیز تیکه و پاره کرده ، بعدا لو رفته گزارشگر ولدی کچل بوده !

چه سره کاریه جیگری بود


ویرایش شده توسط الستور مودی در تاریخ ۱۳۸۵/۹/۸ ۱۹:۲۷:۵۶
ویرایش شده توسط الستور مودی در تاریخ ۱۳۸۵/۹/۸ ۱۹:۳۱:۴۲

تصویر کوچک شده










[b][size=med


Re: جادوگر تی وی
پیام زده شده در: ۱۴:۵۵ چهارشنبه ۸ آذر ۱۳۸۵

مازيار پاكدامن


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱:۴۷ سه شنبه ۲۵ مهر ۱۳۸۵
آخرین ورود:
۱:۰۶ شنبه ۶ بهمن ۱۳۹۷
گروه:
کاربران عضو
پیام: 202
آفلاین
به نام او که پردیس را آفرید

ادامه ی تبلیغات بعد از 4 دقیقه و 59 ثانیه برنامه ی مشاوره ای!

مجری : با سلام خدمت بینندگان عزیز جادوگر تی وی . بحث فوق کارشناسی امروز ما درمورد زیبایی می باشد می باشد که فوق کارشناس محترم برنامه ، آقای علی بشیر ، فوق تخصص فروش قالیچه ی پرنده از دانشگاه شهر هفت دروازه ی پردیس ، براتون توضیحات لازم رو می دن ... آقای فوق کار شناس بفرمایید.

فوق کار شناس : بله ، با سلام خدمت بینندگان عزیز ، توجه می کنید؟ ، ببینید جانم ، اینکه اون جوون معصوم میاد تو خیابون جلوی من رو می گیره می گه آقا از این ژلا بزنم به موهام خوبه ، یعنی چی؟ توجه می کنید؟ اصلا ً اینکه میاد این جوون به موهاش ، توجه می کنید؟ ژل می زنه یعنی چی؟ چه معنی داره؟ درسته یا نه؟ توجه می کنید ؟
اصلا ً چه معنی داره جوون مردم بره به سرش از این چیزای مشنگی نا معتبر بزنه؟ توجه می کنید؟ اصلا ً مگه من چلا قم ، یه وریم؟ درسته یا نه؟ چه جوریم که نرم معجون مو تولید نکنم ندم دست جوون مردم ؟ توجه می کنید؟

مجری : بله ... شما کاملا ً درست می فرمایید ولی بهتر نبود اول یه مقدمه ای برای بینندگان ذکر می کردید و بعد می رفتید سر بحث اصلی؟

ف ک : خوب بله ، البته مقدمه لازمه ، توجه می کنید؟ ولی خوب وقت هم نداریم ، درسته یا نه؟ اصلا ً مگه این بیننده مغز خر خورده که بیاد مقدمه گوش کنه؟ توجه می کنید؟
البته طبق آخرین گزارش های پزشکی مغز خر هم خواص خودش رو داره ، درسته یا نه؟ یعنی مفیده ، توجه می کنید؟ من خودم یه دوستی داشتم که اون یه دوستی داشت که تو آمریکا زندگی می کرد. اون آقا یعنی دوست اون دوست بنده یه الاقی داشته که الان در قید حیاط نیست ، توجه می کنید؟
خوب این الاقه خر بوده دیگه نمی فهمیده که ، درسته یا نه؟ بعد اون یارو میاد الاقه رو می بنده به درخت تا زبون بسته در نره ، توجه می کنید؟ خوب درخت هم باید کلفت باشه تا حیوون از جا درش نیاره دیگه ، درسته یا نه؟
البته اونجا درختا رو خیلی محکم می سازن ، ایران نیست که ، توجه می کنید؟ یعنی مثلا ً این درخت نخل وقتی از کارخونه در میاد خیلی قطوره ، توجه می کنید؟ کارخونه هاشون البته خیلی بزرگه ، که می تونه همچین درختایی تولید کنه ، توجه می کنید؟
در اصل کارخونه باید بزرگ باشه دیگه ، درسته یا نه ؟ البته همه ی این ها برمی گرده به زیر ساخت های اون کشور ، توجه می کنید؟

م : بله ، یعنی کلا ً همین جوری کارخونه ها رو بزرگ می سازن؟

ف ک : بله ، الان شما فیلم آمریکایی دیدید دیگه ، درسته یا نه؟ تو فیلما اگه دقت کنید ماشینا بزرگ ، ساختمون ها بزرگ ، خونه ها بزرگ ، جاده ها بزگ ، توجه می کنید؟ اصلا ً آدما بزرگ!توجه می کنید؟
نیست آمریکا کشور بزرگیه ، خوب چیز های بزرگ می طلبه دیگه ، درسته یا نه؟
اصلا ً من خودم فیلم آمریکایی رو که دیدم ، تو تلوزیون کوچیک من تصویرش جا نمی گرفت ، توجه می کنید؟ ببینید ، حتی فیلماشون هم بزرگه ! هم از نظر ابعاد ، هم زمان ، هم فیلم نامه ، هم جلوه های ویژه ، هم از نظر حجم کار ، هم هزینه ، هم از نظر کیفیت و رتبه بندی ، توجه می کنید؟ درسته یا نه؟

م : بله ، بله ؛ درست می فرمایید:

ف ک : من خودم وقتی می خواستم برم آمریکا من رو بردن تو یه دستگاه ، سر و تهم رو گرفتن اونقدر کشیدن تا بزرگ شم و تو کشورشون جا بشم ، الان بچه شما بیاد بگه من می خوام برم آمریکا ، شما می ذارید بره؟ نه دیگه ، نمی ذارید که بره ، می گید باید صبر کنه تا بزرگ شه ، درسته یا نه ؟ تازه بعدش هم باید با از این هواپیماهای بزرگ بره اون ور.توجه می کنید؟
البته هواپیما خطر هم داره ، درسته یا نه ؟ این موتورش یکم کم سوخت بهش برسه یاتاقان می ترکونه بعد می زنه به گیر بکس پره هاش ، اون توی موتور رو من خودم دیدم ، توجه می کنید؟ یه میله داره وصل می شه به تسمه پروانه ، اون رو که یه خورده شل ببندن ... .

م : خوب همکارانمون اشاره می کنن که وقت برنامه تموم شده و باید با همه شما خداحافظی کنیم ...

ف ک : چی چی رو خدا حافظی کنیم ؟ من دارم در مورد زیبایی جوونا بحث فوق کار شناسی می کنم ها ، بوق که نیستم توجه می کنید؟ درسته یا نه؟ ؟

م : بله ، یکی بیاد این رو جمع کنه ، شما بینندگان عزیز هم می تونید ادامه ی تبلیغات رو مشاهده کنید.

آمار تکه کلام ها:
توجه می کنید؟ :21 بار
درسته یا نه؟ :16 بار


بسیاری از زندگان، سزاوار مرگ هستند، همان‌گونه که بسیاری از درگذشتگان، سزاوار زندگی؛ آیا میتوان زندگی را به آنان برگرداند؟ پس برای گرفتن جان دیگران، شتاب نکنیم!

گاندالف خاکستری


Re: جادوگر تی وی
پیام زده شده در: ۱۳:۰۲ چهارشنبه ۸ آذر ۱۳۸۵

آرشام


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۰:۵۹ چهارشنبه ۲۲ تیر ۱۳۸۴
آخرین ورود:
۱:۱۸:۵۰ یکشنبه ۱۳ اسفند ۱۴۰۲
از دهکده ی هاگزمید
گروه:
کاربران عضو
پیام: 418
آفلاین
جادوگران!برای شما برنامه ی ویژه ای داریم
محفل.محفل ققنوس
اساتید محفل شما را در نگارش انواع پست های ارزشی یاری میکنند.
به جای اینکه عضو چند گروه ارزشی شوید،چندبار عضو محفل شوید.

محصولات محفل ققنوس.دفتر نقاشی محفل.تخته وایت بورد محفل.خمیر بازی و شیشه شیر محفل

این پست چه ارزشیه.نویسندش کیه؟
-ساررررررررراااااااا.........
سارا:نویسندش هدویگه

در منزل
مادر:پسر جان بزن شبکه ی سیاه.الان اموزش اشپزی داره
نی نی:نه مامانی.نمیخوام.الان بلنامه ی کودک داله.عمو البوس با خاله جسی میخوان شعل بخونند.
مادر:بده ببینم اون کنترل رو
نی نی:ای مامان بیتلبیت.من عمو البوث میخوام

در گوشه ی تصویر و در سمت راست نشان شوم مشاهده میشود و در وسط تصویر کلمه ی -سالاد اوانز -نقش میبندد.
سپس کوییرل با همان عمامه ی معروفش در کنار گازی دیده میشود.
کوییرل:با سلام خدمت بینندگان محترم.امروز قصد داریم تهیه ی سالاد اوانز رو یاد بگیریم.این سالاد خاصیت خواب اوری شدید داره.
توصیه میشه در هنگام جارو سواری مصرف نکنید.

مواد لازم:
عسل:یک من
گوشت ققنوس250 گرم
سینخ ی جغد:300 گرم
خون ساحره ی سفید:نیم لیتر
پیاز:دو عدد متوسط
کاهو:یک عدد
روغن،ادویه و نمک به میزان لازم

گوشت ققنوس و سینه ی جغد را در داخل پیاز و روغن سرخ میکنیم تا کاملا قرمز شود.سپس آن ها را در ظرف کاهوی خرد شده که از قبل اماده اش کرده ایم،میریزیم.
سالاد اماده است.از انجاییکه این سالاد را با یک من عسل نمیتوان خورد،عسل را برای خوراک جغد ذخیره میکنیم.


ویرایش شده توسط آرشام در تاریخ ۱۳۸۵/۹/۸ ۱۳:۰۶:۵۸

[url=http://www.jadoogaran.org//images/pictures/ketabe-Rael.zip]الوهیم مرا به


Re: جادوگر تی وی
پیام زده شده در: ۲۳:۱۶ دوشنبه ۶ آذر ۱۳۸۵

ممد


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۷:۴۴ پنجشنبه ۱۸ آبان ۱۳۸۵
آخرین ورود:
۱۰:۵۳ شنبه ۲۷ مرداد ۱۳۸۶
از تهدید آباد
گروه:
کاربران عضو
پیام: 39
آفلاین
خانواده ی نمونه آسلامی
با مشاوره ی استاد تام ریدل، دارای مدرک روانی شناسی از دانشکده ی قمبریج ایران!

ابتدا صحنه چند تا جوان را که پس از مصرف مواد مخدره(از جمله این مادولین ارزشی) خمار و و مرده افتاده اند روی زمین و چند نفر جوان را نشان میدهد که در حال چاقو کشی و دزدی هستند.
سپس صحنه یک ادم اصل ریش با کت و شلوار قهوه ای را نشان میدهد که در محیطی روحانی، روی یک صندلی حصیری نشسته و در حال جا به جا کردن هدفون روی گوشش است.
سپس مرد شروع به صحبت میکند:
_ با سلام خدمت دوستان و بینندگان عزیز برنامه ی راه شفقت... نه ببخشید شوقت... خوب امروز کلامی چند داریم با استاد تام ریدل در مورد خانواده هایی که بچه های فاسد تحویل جامعه میدهند و راهاهی پیشگیری فاسد شدن بچه. استاد ریدل، در چند کلمه خودتون رو معرفی کنین؟
تام: اون بالا نوشته.
مجری: نظرتون درمورد مشکلات روز جامعه با جوانان چیست؟
تام: خیلی خفنه... همه ساب میذارن اوپس اوپس... گوم گوم.. یا میرن رپ میخونن... در هر صورت جامعه داره فاسد میشه...
مجری: چجوری باید ازون جلوگیری کرد؟
تام: به نظر من باید خانواده رو در یخچال قرار داد تا فاسد نشه.
مجری: خیله خوب، چطور یک خانواده ی آسلامی داشته باشیم؟
تام: همی بچه هاتونو بفرستی قمبریج برای تحصیل. جواب میده.
مجری: خوب استاد، نظرتون درمورد بچه هایی که از پدر و مادرشون سر باز میزنن چیه؟
تام: خوبه... اونا رو باید با تسمه زد. البته اگه لرد سیاه نباشن.
مجری: به نظر شما جوانان خوب و مثبت چجوری فاسد میشن؟
تام: اینترنت و خفن اباد.
مجری: خیله خوب، ازینکه بهمون جواب دادین متشکرم.
تام: منم ازین که بیخیال بلاک کردن من شدین متشکرم.
چراغها خاموش میشوند و جی تی وی شروع به تبلیغ میکند.


یک شب بر بارگاه غم خوابÛ


Re: جادوگر تی وی
پیام زده شده در: ۱۰:۳۲ یکشنبه ۵ آذر ۱۳۸۵

بیگانه


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۶:۳۸ سه شنبه ۱۰ شهریور ۱۳۸۳
آخرین ورود:
۱۷:۵۵ سه شنبه ۱۹ آبان ۱۳۸۸
از بعد از پل, دست راست دومين كوچه
گروه:
کاربران عضو
پیام: 182
آفلاین
به نام مرلين و همه ي دوست داران او!
شنبه ي ديگر و اخباري از جنس بيست و يك و سي و سه دقيقه!

* تيم كدويچ دو تيم آجاس پس از سه سال پول هاش رو جمع كرد و توا نست همشهري خودش رو در دربي 21 شكست بده.
صحنه هايي از اين ديدار رو مي بينيم:
: اوي!!! همشهري!!! چكا مي كني؟ (oooy hamshar cha ka mekoni?)

* خبر ديگه اينكه:
ارباب لرد ولدمورت يا همون كرام سابق حالا شده بارون خون آلود و يه سابق ديگه به سابق هاش اضافه كرده.
بعضي خبر گذاري ها از قول بيگانه گفتن:
Are you a horse?
و بارون هم در جوابش گفته كه:
My ball is red!

* حاجي داركي رو كه مي شناسين؟ از اون ور آب اعلاميه داده:
اين ياروه نبايد با لباس زير مردم بازي كنه.
يكي نيست بگه آخه....

* برو بچ هاي جادوگر خبر دادن كه يه اژدها تو كشور ديدن. شما هم اگه ديدين بما بگين!

و ويژه هاي امشب هم دوربين مخفيه كه خودش جاي تامل داره!

دوربين مخفي در درون ريش مرلين جا سازي شده و مرلين از فساد اداري فيلم مي گيره!
مرلين: اين مجوز تاپيك من كي داده مي شه!
ناظري كه سانسور شده: معلوم نيست!
مرلين: لاي پرونده ام رو نيگاه كن!
لاي پرونده دو تا گاليون قرار داده شده.
ناظر: خوب ببينم چي كار مي شه كرد.

تا بيست و يك و سي و سه دقيقه ي ديگه!!! خدا حافظ



Re: جادوگر تی وی
پیام زده شده در: ۲۳:۰۶ شنبه ۴ آذر ۱۳۸۵

old ولدمورت


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۲۱:۰۴ شنبه ۲۷ آبان ۱۳۸۵
آخرین ورود:
۸:۵۶ سه شنبه ۲۴ بهمن ۱۳۸۵
از 127.0.0.1
گروه:
شناسه های بسته شده
پیام: 82
آفلاین
آرایشگاه زیبا

قسمت اول

در آرایشگاه به آرامی باز میشه و نور خورشید در حال غروب تمام فضای ارایشگاه رو به رنگ نارنجی پرنگ د میاره و چشم مشتر های رو که تو نوبت اصلاح سر و وصرت نشستن اذیت میکنه. پسر جوونی میاد جلوی در و سایه ی بلندی رو توی مغازه میندازه . همهی مشتری ها با تعجب بر میگردن و به سمت در نگاه میکنن ولی تنها چیزی که میبینند یه پسر جون با ردای سیاه که صورتش توی سایه قرار گرفته. پسر در وارد آرایشگاه میشه و روی تنها صندلی خالی مینشینه

دقایقی بعد

همون پسر حالا روی صندلی مخصوص اصلاح نشسته و آرایشگر داره مو های زیبای پسر رو مرتب میکنه . اون پسر هم چوب دستیش رو در آورده و داره به ارامی با چوب دستی بازی میکنه و در همین حال مشغول حرف زدن با ارایشگره

پسر: خوب جوزف بلاخره منو استخدام میکنه یا نه؟

آرایشگر: نه تام . من هنوز نمیتونم به تو اطمینان کنم که کارت رو درست انجام بدی

تام که میبینه این بحث که از چند دقیقه قبل شروع شده هیچ نتیجه ای نخواهد داشت. به آرامی به تمام مغازه نگاه میکنه و وقتی متوجه میشه غیر از خودشون دو نفر کسی تو مغازه نیستبه آرامی چوب دستیش رو به سمت آرایشگر میگیره و وردی رو زیر لب زمزمه میکنه

آرایشگر: البته تام . به نظر من اگه از فردا بیای سر کار و من کارت رو ببینم بهتر میتونم تصمیم بگیرم که اینجا بمونی یا نه

تام به آرامی لبخند میزنه

یک هفته بعد

تام توی مغازه نشسته و منتظر مشتریه. ارایشگر اینقدر به تما اعتماد پیدا کرده ( با یه مقدار کمک چوب دستی) که کلا مغازه رو به تام سپرده و خودش زیاد اون طرف ها پیداش نمیشه

مردی با مو و ریش بلند خرمایی رنگ وارد مغازه میشه

مرد: سلام تام. میبینم که بلاخره توستی این کار جدید رو بگیری

تام: سلام پروفسور دامبلدور. شما لطف کردین که منو به جوزف معرفی کردین

دامبلدور روی صندلی مخصوص اصلاح مینشینه و به تام میگه

_: تاممیخوام مو ها و ریش های منو کوتاه کوتاه کنی

تام: تصمیم خوبی گرفیتد قرباناین مودل مو دیگه از مد افتاده

بعد با شیطنت اضافه میکنه

- دیگه خانوم های جوون از مو های بلند خوششون نمیاد

دامبلدور با حسرت آهی میکشه و میگه: حق با تو تام
بعد به مو های تقریبا بلند تام ( که یک پنجم مو های خودش نیست )اشاره میکنه و میگه:
- بهت پیشنهاد میکنم تو هم مو هات رو زیاد بلند نکنی. دختر های جوون در این موررد از خانوم های میان سال هم سخت گیر ترن

بعد هر دو به آرامی لبخند میزنن

تام: اون خانوم میان سای خاص باید کلی هم خوشحال باشه که همسر بهترین جادوگر دنیاست

دامبلدور: منیروا در این جور موارد خیلی سخت گیره

در همین لحظه که کار اصلاح مو و ریش دامبلدور تقریبا تموم شده یه فکر پلیدانه به مغر تام خطور میکنه و با حالت خاصی به دامبلدور میگه

-پروفسور دوست دارید از یه نوع روغن موی جدید که برامون اومده استفاده کنید؟این روغن مو باعث میشه مو های روشنو رنگی خیلی جذاب تر به نظر برسن

دامبلدور که داره به منیروا فکر میکنه با خوشحالی قبول میکنه

تام با اجرای نقشش فاصله ی زیادی نداره. وارد زیر زمین میشه و اون معجون رو که تاریخ مصرفش گذشته و اثرش کاملا عوض شده با خودش بالا میاره

چند دقیقه ی بعد مو های کوتاه شده ی دامبلدور و ریش ها ی کوتاه و کم پشت دامبلدور به معجون مورد نظر آغشته شده و دامبلدور مشغول ترک آراشگاه

دوربین روی بطری اون معجون زوم میکنه

نوشته ی روی بطری

معجون تقریت مو ی دکتر ....
این معجون باعث میشود مو های بور و رنگی افراد تا حدی بدرخشد و صورت آنها رو نورانی کند و ...

اخطار: معجون تاریخ گذشته اثات جبران ناپذیری در بر دارد . مثل بلند شدن غیر عادی مو در قسمت های آغشته به معجون که بعد از هر اصلاح به اندازه ی قبل بازمیگردد
توجه داشته باشید این تاثیرات دائمی میباشد

پیاین قسمت اول

ادامه دارد



Re: جادوگر تی وی
پیام زده شده در: ۹:۵۱ چهارشنبه ۱ آذر ۱۳۸۵

هدویک


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۲۳:۵۷ شنبه ۱۵ مرداد ۱۳۸۴
آخرین ورود:
۲۱:۲۱ چهارشنبه ۲۱ تیر ۱۳۹۶
از هر جا که کفتر میایَ!
گروه:
کاربران عضو
پیام: 791
آفلاین
ولدمورت ، از عرش تا فرش !

دیش دین دیش دین دیش دین دیش دین(یه تیتراژ خوف ... هری پاتر داره از طلسمای ولدی جا خالی می ده ... آهنگی با ریتم تند پخش می شه )دیش دین دیش دین دیش دین دیش دین ...

روی صفحه نوشته می شه :
مستندی از ولدمورت ، از دیرباز تا امروز ....

دیش دیش دی دیش دین !(ختم آهنگ ) ... صفحه با تکنیک فید این تو بلک و فید این فرم بلک عوض می شه و خوابگاه مدیران رو نشون می ده !(این فید این تو بلک و فید این فرم بلک جدیدا مد شدن ! ... خیلی کاربرد دارن ! )

کرام : کریچ زود باش ... من عجله دارم ... می خوام عله رو سروپرایز کنم .
کریچ : اه صبر کن بابا ... آسون که نیست ... باید هورکراکساتو هم ردیف کنم .
کرام : چی ؟ ... این سوسول بازیا چیه بابا ! ... زود باش خودمو لرد کن بقیشو بی خیال ... کسی نمی تونه منو شکست بده !!
کریچ : خودت خواستیا ! .
پاااااااااااق !....آآآآآآآآآآآآآآآخ !
کریچ منو رو توی شیکم کرام فرو می کنه ... کرام روی زمین زانو می زنه ...
تصویر دوباره فید این تو بلک می شه ! ... و دوباره فید این فرم بلک می شه !!!!
تصویر خوابگاه مدیران رو نشون می ده ... کرام سابق روی تخت دراز کشیده ... یه پتو روش کشیده شده و هیچی از کرام دیده نمی شه ... عله و کوییرل در حالی که دستشون پر از کیسه های خرید بود وارد می شن .
کوییرل : کرام ... کریچر ... مونا ... باک بیک ... بیاین .... وسایل شامو گرفتیم املتو ریدیف کنیم !
ناگهان کله بیل ویزلی از پنجره خوابگاه میاد تو .
بیل : من به همه کتابهای هری پاتر تسلط کامل دارم ... خارجیا املت نمی خورن !!!
(ملت تماشاگر : چه خز ... چه خیل ... چه ضایع !)
تعداد متعددی گوجه به سمت بیل ویزلی پرت می شه ... عله می ره یه دونه می خوابونه پس گردنش و می اندازدش بیرون و پنجره رو می بنده !
(نکته توی پرانتز : اونموقعا بیل ویزلی هنوز مدیر نشده بود و آدم حساب نمی شد ! )
عله می ره پتوی تخت کرامو کنار می زنه تا از خواب بیدارش کنه .
بعد از کنار رفتن پتو ، کوییرل یه جیغ می کشه ... دستشو می زنه پس کلش یه چک کنه ببینه ولدی هست یا نیست ! ... ولی می بینه پس کلش خالیه ! ... بعد هم یک "اوا خاک بر سرم شد !" می گه و می ره پست عله قایم می شه !
عله چوب دستیشو می کشه و رو به ولدی می گه :
" اکسپلیارموس !"
کریچر از زیر تخت بغلی در حالی که چوب دستی کرام رو سفت گرفته با کله میاد می ره تو شیکم عله !
یهو کرام سابق بلند می شه و با یه خنده شیطانی "ووهاهاهاهاهاها" رو به بقیه می کنه و می گه :
- از امروز ، من ، لرد ولدمورت هستم ! ... احترام بگذارید !
عله و کوییرل : کرام خودتی ؟
ولدی :
عله یه دونه می خوابونه پس کله کریچ .
عله : خاک بر سرت تو براش شناسه درست کردی ؟ ... بدبختمون کردی که ! ... جن خر !
ولدی : خب من دیگه برم خانه ریدل ها کلی کار دارم !

==========

ادامه دارد ... قسمت بعدی در یکی دو روز آینده ... به دلیل زیاد بودن مطالب ، گنجایش در یک پست جایز نبود ! ... شما به بزرگی کرام سابق ببخشید !
خدا لرد جدید را شفا بدهد ... همه بگید آمین !


ویرایش شده توسط هدویگ در تاریخ ۱۳۸۵/۹/۱ ۹:۵۷:۵۶








شما می ‌توانید مطالب را بخوانید
شما نمی توانید عنوان جدید باز کنید
شما نمی توانید به عنوان‌ها پاسخ دهید
شما نمی توانید پیام‌های خودتان را ویرایش کنید
شما نمی توانید پیام‌های خودتان را حذف کنید
شما نمی توانید نظر سنجی اضافه کنید
شما نمی توانید در نظر سنجی ها شرکت کنید
شما نمی توانید فایل‌ها را به پیام خود پیوست کنید
شما نمی توانید پیام بدون نیاز به تایید بزنید
شما نمی توانید از نوع تاپیک استفاده کنید.
شما نمی توانید از HTML در نوشته های خود استفاده کنید
شما نمی توانید امضای خود را فعال/غیر فعال کنید
شما نمی توانید صفحه pdf بسازید.
شما نمی توانید پرینت بگیرید.

[جستجوی پیشرفته]


هرگونه نسخه برداری از محتوای این سایت تنها با ذکر نام «جادوگران» مجاز است. ۱۴۰۳-۱۳۸۲
جادوگران اولین وبسایت فارسی زبان هواداران داستان های شگفت انگیز هری پاتر است. به عنوان نخستین خاستگاه ایرانی ایفای نقش مبتنی بر نمایشنامه نویسی با محوریت یک اثر داستانی در فضای مجازی، پرورش و به ارمغان آوردن آمیزه ای از هنر و ادبیات برجسته ترین دستاورد ما می باشد.