هری پاتر نخستین مرجع فارسی زبان هواداران هری پاتر

هری پاتر نسخه موبایل

حق موروثی یا حق الهی؟ مسئله این است!



بعد از این که لرد ولدمورت تصمیم به ترک سرزمین جادوگران به مدتی نامعلوم گرفت، ارتش تاریکی بر سر رهبری که هدایت مرگخواران را برعهده بگیرد، به تکاپو افتاده است!




سرخط خبرها


در حال دیدن این عنوان:   1 کاربر مهمان





Re: كلاس نجوم و اختر فيزيك
پیام زده شده در: ۱۶:۵۲ شنبه ۴ شهریور ۱۳۸۵

جینی ویزلی پاتر


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۰:۱۷ دوشنبه ۱۶ خرداد ۱۳۸۴
آخرین ورود:
۲۳:۵۱ جمعه ۱۸ دی ۱۳۹۴
از پناهگاه
گروه:
کاربران عضو
پیام: 68
آفلاین
1. چرا این بلا سر فلور اومد؟!
در سنت مانگو
نسیم خنکی از پنجره ی کنار تخت صورتش را نوازش کرد.صدای اواز پرنده گان به گوش میرسید. همه جا تاریک بود .روی تخت نشست ... سعی کرد ببیند ولی نمیشد همه جا تاریک بود . اخرین چیزی که به خاطر می آورد صحنه ی وحشتناک بیرون امدن مار های سفید بود ولی دیگر چیزی به یاد نمی اورد.دستانش رو همچون دیوانگان بی هدف در هوا تکون داد ..گویی به دنبال کسی یا چیزی میگشت..ناگهان صدای باز شدن در امدو به دنبال ان صدایی زیبا و دلنشین که همراه نسیم گوشهایش را نوازش می کرد و به اعماق وجودش می رفت وارامشی خاص به او می داد.
-اروم باش .اروم باش
-من کجام ؟ این جا کجاس؟ چرا نمی بینم؟ اون مار ها...؟
-اروم باش یکی یکی....تو این جا در سنت مانگو هستی .و اکه کمی دقت کنی می بینی که دلیل ندیدنت اینه که چشم هات بستس.
سپس مکثی کرد و اجازه داد تا فلور کمی اروم بشه .سپس ادامه داد:
-خب گویا پروفسور لاوگود فراموش کردن یکی از خاصیت های وحشتناک مشتری رو برای شما بگن.البته من مطمئنم ایشون ضرورتی ندیده شما از این موضوع اطلاعی پیدا کنین.
دوباره کمی مکث کرد و ادامه داد:
-گویا شما می خواستین با نگاه کردن به مشتری و درخشان شدن چشمانتون دوستانتون رو از داشتن بینایی محروم کنین .غافل از اینکه اگر زمانی که 15 قمر مشتری در یک راستا باشند به آن ها نگاه کنین باعث بوجود امدن مار هایی در چشم شما میشه. این مار نماد مشتری و اقمارش. 15 قمر تنه ی مار و خود مشتری سر مار را تشکیل می ده.
دوباره مکث کرد ولی اینبار طولانی تر .فلور که از تعجب و خجالت نمی توانست صحبت کند ساکت ماند.سپس دوباره ان زن ادامه داد:
-فکر کنم از این ماجرا درس گرفته باشی.حالا بهتره استراحت کنی .فردا به مدرسه بر میگردی.
-فلور با شرم و خیلی اروم جواب داد:
-بله.ممنون.
********
اسم دیگه ی مشتری چیه؟!
jupiter
*******
یه عکس از مشتری!
مشتری


(به امید خوش بختی جینی و هری) :bigkiss:


Re: كلاس نجوم و اختر فيزيك
پیام زده شده در: ۱۴:۵۸ شنبه ۴ شهریور ۱۳۸۵

آرامیس بارادا old


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۳:۴۹ پنجشنبه ۸ دی ۱۳۸۴
آخرین ورود:
۱۲:۲۶ یکشنبه ۸ دی ۱۳۸۷
از مخوفستان
گروه:
کاربران عضو
پیام: 137
آفلاین
+چرا این بلا سر فلور اومد؟! ( ترجیحا نمایشنامه باشه! – 15 امتیاز! )

>>>فلاش بک<<<
پروفسور لاوگود در حال صحبت از سیاره مشتری بود. فلور همان طور که به حرف های او گوش می داد، نگاهش را به سمت آسمان برگرداند و مشتری و قمرهایش را جست و جو کرد.
- مشتری پونزده تا قمر داره که درخشان ترین اون ها...
فلور به مشتری و قمرهایش خیره شد و سعی کرد بر حرف های استادش متمرکز شود.
- خاصیتی که مشتری به همراه تمام قمرهاش داره...
چشم های فلور شروع به درخشیدن کرد. احساس کرد لحظه به لحظه از کلاس دورتر می شود. صدای پروفسور کم و کم تر شد و عاقبت خاموش شد. او احساس کرد آهسته آهسته از زمین فاصله می گیرد و در فضای بی پایان شناور می شود. چشمانش می سوختند. اما او قادر نبود نگاهش را از سیاره نورانی برگرداند.
صدایی اهریمنی شنید- با من بیا...
نیرویی نامرئی او را به طرف مشتری می کشاند. مغناطیسی قوی چشمانش را گرفته بود و رهایش نمی کرد. مطیعانه تکانی به خود داد و پرواز کرد.
صدا همچنان می گفت- با من بیا... با من بیا...
باید با آن صدا می رفت.
- بیا... بیا...
ناگهان به یاد دلبستگی هایش افتاد. قلبش سرشار از دلبستگی به زندگیش در زمین شد. او هرگز نمی توانست دلبستگی هایش را رها کند و با صدا به جایی که معلوم نبود دلبستگی هست یا نه برود.
با این افکار احساس کرد که از بند اهریمن آزاد شده است. احساس کرد با سرعت زیادی سقوط می کند. سوزش چشمانش غیر قابل تحمل شده بود.
- فلور؟؟؟
او نفس نفس نفس می زد. هیچ جا را نمی دید. در تاریکی ذهنش مارهایی می دید که از همه جا به سمت او می آمدند. شروع به جیغ زدن کرد.
- فلور!!!
- چی شده؟؟؟
- وای! مار از چشماش بیرون می یاد!
- پروفسور!!!
پروفسور همه را از کلاس بیرون کرد.
- چی شده؟؟؟
---------------------
پروفسور چوبدستی اش را در آورد. طلسمی پیچیده اجرا کرد و مارها را از او دور کرد. سوزش بالاخره متوقف شد و چشمانش دوباره بینا شدند.
پروفسور با لحن دل نشینی گفت- فلور، عزیزم... چیزی نشده... تو چیزی شنیدی؟
فلور با صدایی لرزان ماجرا را گفت.
پروفسور توضیح داد- مشتری خاصیت عجیبی توی درخشش چشم ها و حالت خلسه انسان ها داره. اهریمن از این نیرو سوء استفاده زیادی می کنه...
فلور پرسید- اگه باهاش می رفتم چی می شد؟
پروفسور آهسته گفت- روحت همراه اهریمن می شد و جشمت بدون اون به زندگی ادامه می داد...
فلور رویش را برگرداند. کمی بعد صدای هق هق خشکی در فضا پیچید.


+اسم دیگه ی مشتری چیه؟! ( راهنمایی : اسم یکی از تیم های کوئیدیچ حاضر در جام جهانی هم بود – 10 امتیاز )

نام دیگر مشتری برجیس است. آن را با نام ژوپیتر (Jupiter) نیز می شناسند.

+ یه عکس از مشتری! ( 5 امتیاز! )

مشتری


تصویر کوچک شده


Re: كلاس نجوم و اختر فيزيك
پیام زده شده در: ۱۹:۴۸ پنجشنبه ۲ شهریور ۱۳۸۵

پاتريشيا استيمپسن


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۶:۳۲ جمعه ۱۱ فروردین ۱۳۸۵
آخرین ورود:
۱۵:۵۴ جمعه ۱۴ تیر ۱۳۸۷
از there isn't any answer
گروه:
کاربران عضو
پیام: 157
آفلاین
1. چرا این بلا سر فلور اومد؟! ( ترجیحا نمایشنامه باشه! – 15 امتیاز! ) بر مي گرديم به اونجاي كه پروفسور داشت در مورد يه خاصيت ديگه مشتري حرف مي زد فلور اول ماجرا را شنيد ولي به ادامش گوش نداد با تلسكوپ استاد به مشتري يه نگاهي انداخت بعد روي همون لكه قرمز كه كارخونه باشه زوم كرد ديد كه مرگخوار ها به اون كارخونه حمله كردن وهمه رو كشتن بعد اون علامت مخصوص مرگخوار ها ظاهر شد فلور كه وحشت كرده بود مي خواست به بقيه خبر بده كه متوجه شد دوتا مار از توي چشمش زدن بيرونو بعدم فرار بچه ها و...و هم غش و وقتي بهوش اومدم چون فقط من باقي مونده بودم استاد مرا مجبور كرد فلور را كول بگيرم وبيمارستان مدرسه ببرم و فلور وقتي حالش يه كم جا اومد ماجرا را براي استاد گفت.
2. اسم دیگه ی مشتری چیه؟! ( راهنمایی : اسم یکی از تیم های کوئیدیچ حاضر در جام جهانی هم بود – 10 امتیاز )
ژوپيتر

3. یه عکس از مشتری! ( 5 امتیاز! )

تصویر کوچک شده


بودن يا نبودن مسئله اينست. آيا شرافتمندانه تر است كه ضمير انسان تير طالع شوم ر


Re: كلاس نجوم و اختر فيزيك
پیام زده شده در: ۱:۲۵ پنجشنبه ۲ شهریور ۱۳۸۵

فینیاس نایجلوس بلکold


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۰:۲۱ چهارشنبه ۲۳ فروردین ۱۳۸۵
آخرین ورود:
۱۲:۲۹ جمعه ۲۸ تیر ۱۳۹۲
از توي تابلو
گروه:
کاربران عضو
پیام: 117
آفلاین
سوال اول :
ادامه ی متن رو می خونه :
اين نوشته ها با نيروي ماورائي مشتري طلسم شده...
فلور جيغ زد : نه............ اونو نخون .
فلور پريد طرف آني اسي و ورقه رو ازش گرفت . آني اسي از ترس چشماي فلور پريد عقب .
فلور : من به خاطر خوندن اين اينطوري شدم .
آني اسي : منظورت چيه ؟ اون چيه ؟
فلور : من اين كاغذ رو امروز دست پروفسور لاوگود ديدم كه داشت در بارش با يكي حرف مي زد .
منم حس ارزشي فضوليم درست مثل الان تو گل كرد . به يه بهونه اي رفتم تو دفتر پروفسور و اين كاغذ رو رو ميزش ديدم و يواشكي برش داشتم .
آني اسي : چشمات چرا اينجوري شده ؟
فلور : من ترسيدم و كاغذ رو دوباره به دفتر پرو فسور برگردوندم و بي خيال نوشته هاش شدم حالا هم كه مي بيني چه ريختي شدم .
آني اسي : همين جا باش من ميرم پروفسورو بيارم .
فلور : نه نرو من رو تنها نذار .
همون موقع فيني پريد توي كلاس و گفت : من مادام پامفري رو خبر كردم الان مياد اينجا .
آني اسي : فيني تو اينجا باش . منم مي رم پرو فسورو بيارم .
فيني : من ؟؟؟؟
آني اسي : نكنه مي ترسي ؟
فيني : من ... خب ... من ميرم دنبال پرو فسور .
فيني اين رو گفت و با سرعت 120 متر در ثانيه از اونجا دور شد .
چند دقيقه ي بعد :
پروفسور لاوگود و فيني وارد كلاس شدند و
فيني : آني اسي هم ... پرو فسور چشم اون هم ...
پروفسور پريد تو حرف فيني : نترسيد بچه ها . الان از توي اين كتاب طلسم خنثي كنندشو پيدا مي كنم . مادام پامفري كجاست؟
فلور : اون ما رو ديد و فرار كرد .
پروفسور لاوگود : اينجاست . پيداش كردم . چشموزويوسو
دوباره چشماي اون دو تا به حالت اولش برگشت .
پروفسور : خب حالا بايد جريمتون كنم به خاطر اينكه بي اجازه كاغذ من رو برداشتيد . خوبه كه فيني به موقع رسيد .
آني اسي و فلور :
فيني :

سوال دوم :
نيدونم

سوال سوم :
عكس مشتري :

http://www.universetoday.com/am/uploads/2004-0421jupiter-lg.jpg


Only Raven!


Re: كلاس نجوم و اختر فيزيك
پیام زده شده در: ۲۰:۵۳ چهارشنبه ۱ شهریور ۱۳۸۵

دنیسold


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۵:۱۲ شنبه ۱۲ فروردین ۱۳۸۵
آخرین ورود:
۲۱:۴۷ چهارشنبه ۳ مهر ۱۳۹۲
از هافلپاف
گروه:
کاربران عضو
پیام: 809
آفلاین
چرا اين بلا سر فلور اومد؟؟

در همون حال كه مك بون داشت قصه مي گفت فلور به يكي از بچه هاي مرگخوار كلاس گفت:من مرگخوار شدم
فرد مشكوكيوس مي گه:خالي نبند .تورو چه به مرخواري.
-:باور كن .حالا هم تحت فرمان لرد سياهم.هرچه بادا باد.
به همين خاطر بود كه لرد سياه چون مي خواست يكي از مرگخواراي نامردش كه تو اون كلاس بودد رو بكوشه دو تا مار از درون فلور در وكرد.


اسم دیگه ی مشتری چیه؟!
اسمش:جوپيتر يا جيوپيترjupiter

یه عکس از مشتری! ( 5 امتیاز)

مشتري1
مشتري2


ویرایش شده توسط دنیس در تاریخ ۱۳۸۵/۶/۱ ۲۰:۵۸:۴۰

قدرت رولو ببين توي سبك من، تعظيم كرد توي دست من
پس تو هم بيا رول بزن با سبكم، ميخوام شاخ جوجه رولرا رو بشكنم




Re: كلاس نجوم و اختر فيزيك
پیام زده شده در: ۱۵:۵۷ چهارشنبه ۱ شهریور ۱۳۸۵

دارن الیور فلاملold


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۸:۵۱ دوشنبه ۳ بهمن ۱۳۸۴
آخرین ورود:
۲۲:۳۹ چهارشنبه ۳۱ مرداد ۱۳۸۶
از میدان گریملود شماره ی 12
گروه:
کاربران عضو
پیام: 290
آفلاین
1. چرا این بلا سر فلور اومد؟! ( ترجیحا نمایشنامه باشه! – 15 امتیاز! )
پرفسور چون حال نمايشنامه نويسي نداشتم با اجازه فقط جواب سوال رو دادم.

ها چون داشت اونموقع زير لب و به هر علتي كه من ازش خبر ندارم داشته به پروفسور فحش مي داده.پروفسور هم كه تو لب خواني مهارت خارق العاده اي داشته مي تونه فحش ها رو بفهمه.همون موقع هست كه كاري مي كنه كه مشتري جلوي چشش بياد.بعد همون موقع ورد زاخاري نمي دونم چي چي رو اجرا مي كنه كه باعث مي شه تا 24 ساعت آينده فلور بدبخت بيچاره ي فلك زده اينجوري بشه.


2. اسم دیگه ی مشتری چیه؟! ( راهنمایی : اسم یکی از تیم های کوئیدیچ حاضر در جام جهانی هم بود – 10 امتیاز )
فكر كنم ژوپيتر باشه پروفسور.
3. یه عکس از مشتری! ( 5 امتیاز)
تصویر کوچک شده


[i][size=small][color=3333CC]هيچ وقت نگوييد كه اي كاش زندگي بهتر �


Re: كلاس نجوم و اختر فيزيك
پیام زده شده در: ۱۴:۲۸ چهارشنبه ۱ شهریور ۱۳۸۵

گلوری گرنجر


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۲۰:۳۱ چهارشنبه ۳۰ شهریور ۱۳۸۴
آخرین ورود:
۱۲:۲۶ یکشنبه ۲۶ آذر ۱۳۸۵
از خوابگاه دختران گریفیندور
گروه:
شناسه های بسته شده
پیام: 176
آفلاین
. چرا این بلا سر فلور اومد؟! ( ترجیحا نمایشنامه باشه! – 15 امتیاز! )

فلور که داشت از ترس همچنان جیغ می زد یکدفعه خشکش زد و مار ها را دید که پس از بیرون آمدن از چشمان او دارند دوباره با نیش هایشان به طرف چشم های او برمی گردند.لونا که خودش هم ترسیده بود به دانش آموزان گفت:بهتره شما ها برین تا من ببینم برای فلور چی کار می شه کرد!
هرمیون:ببخشید!راه حلش رو می شه بگین؟
پروفسور:چند تا راه حل داره.و راه حلی که من می خوام در مورد فلور اجرا کنم اینه که مار ها رو با قدرت سیاره مشتری به اونجا بفرستم.

پروفسور این کارو کرد و بعد از چند دقیقه فلور چشماش رو دوباره تونست درست باز کنه.
پروفسور:فلور چی شد ؟
فلور:داشتم از تلسکوپ شما یواشکی به مشتری نگاه می کردم که اینطوری شد.احساس کردم تو بدنم داره یه چیزی حرکت می کنه.
پروفسور:بعضی اوقات پیش میاد.مشتری نیروی زیادی داره.مغناطیس رو به طرز بدی تشخیص می ده و قدرت اضافی اش رو وارد می کنه.ببینم فلور تو که...؟
فلور:چرا اتفاقا یک گردنبند داشتم.
پروفسور:حالا که به خیر گذشت!
*******************************
2. اسم دیگه ی مشتری چیه؟! ( راهنمایی : اسم یکی از تیم های کوئیدیچ حاضر در جام جهانی هم بود – 10 امتیاز )

برجیس



3. یه عکس از مشتری! ( 5 امتیاز! )

تصویر کوچک شده


[size=small][color=FF0000]عضو افتخاری ارتش الف د


Re: كلاس نجوم و اختر فيزيك
پیام زده شده در: ۱۳:۰۲ چهارشنبه ۱ شهریور ۱۳۸۵

لونا لاوگودold


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۸:۱۷ چهارشنبه ۸ تیر ۱۳۸۴
آخرین ورود:
۶:۲۵ پنجشنبه ۳۰ خرداد ۱۳۸۷
از اون ورا چه خبر؟!
گروه:
کاربران عضو
پیام: 339
آفلاین
b]جلسه ی هفتم کلاس نجوم و اختر فیزیک![/b]

همه ی بچه ها دور مک بون جمع شده بودن و با هیجان به جریاناتی که واسش پیش اومده بود و البته نصفش خالی بندی بود و هدفی جز جلب توجه چو پشمالو نداشت گوش میدادن.
مکی : آره نمی دونین یه حیوون وحشی سیاه بزرگ حمله کرد بهم با چوبدستی افتادم به جونش و عین آب خوردن کشتمش! ....
چو : واقعا؟!
مک بون : آهین ... تازه این اولیش بود بعدش ...
در همین لحظه پروفسور لاوگود وارد کلاس می شه و همه به سر جاهاشون هجوم می برن. و مک بون به این حالت در میاد
لونا : اهم ... اهم ... امروز درسمون راجع به مشتریه!
آنیت : آخ گفتی مشتری ... دلم واسه ی مشتریام تنگ شده ... داغ دلم رو تازه کردی پروفسور!
دراک : ببینم نگفته بودی ... مغازه هم داشتی؟!!
آنیت : خنگه منظورم از مشتری همون خواستگاره!
دراک : آهان ... ببینم دلت واسشون تنگ شده؟!
آنیت : آره ... اصلا چیه؟ ... حرفیه؟! ... مشکل داری؟!
دراک : نه باب فقط خواستم اطلاعات عمومیم زیاد بشه!
لونا : اهم ... اهم ... منظور از مشتری همون سیاره ی مشتریه! ... نه خواستگار! ... خب مشتری بزرگ ترین سیاره ی منظومه ی شمسیه که از گاز تشکیل شده و 15 قمر داره که بزرگ ترینشون گانیمد نام داره ... مهم ترین قسمت مشتری برای جادوگران قسمتی از این سیاره است که به چشم مشنگا شبیه یه لکه ی قرمزه ولی برای جادوگرا یه معنی دیگه می ده ... این لکه ی قرمز یه کارخونست ... یه کارخونه ی جادوگری!! ... این کارخونه جارو میسازه!
همه : ماااااااااااااا
لونا : آهین ... به خاطر همین یه تیم به اسم این کارخونه توی جام جهانی کوئیدیچ امسال حضور داشت که این تیم جاروهاشون رو از اون کارخونه گرفته بودن این کارخونه هم اسم سیاره ی مشتری البته نه اسم فارسیش بلکه اون یکی اسمش که ...
رونان : ببخشید پروفسور اون یکی اسمش چیه؟!
لونا : نکته همین جاست ... خودتون باید برین و برای دفه ی بعد پیداش کنین که البته کار سختی نیست چون اسم یکی از تیمای کوئیدیچ هم بوده! .... و البته مشتری یه خاصیت دیگه ای هم داره ... این که می تونین اون رو ببینین به همراه تموم قمراش باعث می شه که چشماتون به طرز وحشتناکی به درخشش بیفتن و بعد از یه مدت اون قدر این درخشش زیاد می شه که اطرافیان رو کور می کنه و البته چشمای خود شما هم سفید و کور به نظر میاد ... البته معلومه که هیشکی دلش نمی خواد این اتفاق واسش بیفتــ ....
فلور : جیـــــــــــــــــــــــــــــــــــغ
بقیه : چی شده؟!!
فلور : چشمام ... چشمام!!
همه به چشمای فلور نگاه کردن و بعد با کمال تعجب دیدن که دو تا مار سفید از چشماش دارن بیرون میزنن!
همه : جیـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــغ
پروفسور لاوگود در حالی که داشت به همراه دیگران از جلوی فلور فرار می کرد دو تا ورق از توی کیفش افتاد بیرون آنی اسی در حالی که داشت فرار می کرد حس ارزشی فوضولیش گل کرد و رفت اون دو تا ورق رو برداشت و فرار کرد و رفت یه گوشه ی دنج و روی ورقه ها رو خوند :

ای شاگرد ارزشی که این ورقه ها به دستت رسیده مجبوری که محتویات اینا رو به همه برسونی وگرنه اتفاقی واست میفته که ققنوسای آسمون به همراه کفی و کفیه واست گریه می کنن

با این تهدید آنی اسی احساس کرد روحش داره از بدنش از شدت ترس جدا می شه و بعد در حالی که دستاش بندری میرفتم ادامه ی متن رو می خونه :

تکالیف هفته ی بعد :

1. چرا این بلا سر فلور اومد؟! ( ترجیحا نمایشنامه باشه! – 15 امتیاز! )
2. اسم دیگه ی مشتری چیه؟! ( راهنمایی : اسم یکی از تیم های کوئیدیچ حاضر در جام جهانی هم بود – 10 امتیاز )
3. یه عکس از مشتری! ( 5 امتیاز! )

آنی اسی ورق دیگه رو برداشت و شروع به خوندن اون کرد :

با عرض معذرت چون یه اشتباه بزرگ کردم امتیاز دهی اون طوری نیست که دفه ی پیش گفتم و یه ذره فرق کرده واسه ی همین به 10 نفر اول هم امتیازی تخصص نمی گیره و امتیازا هم تغییر کرده! :
سوال اول جلسه ی پیش : 15 امتیاز!
سوال دوم جلسه ی پیش : 5 امتیاز!
سوال سوم جلسه ی پیش : 5 امتیاز!
سوال امتیازی جلسه ی پیش : 5 امتیاز!

امتیازات بر و بکس :

هاگرید => 15 + 5 + 5 + 5 ( سوال امتیازی! ) =30 امتیاز!
گلوری گرنجر => 9 + 2 + 4 = 15 امتیاز!
مک بون پشمالو => 13 + 4 + 5 = 22 امتیاز!
دارن الیور فلامل => 7 + 5 + 5 + 5 = 22 امتیاز!
بلیز زابینی => 14 + 5 + 5 + 5 ( سوال امتیازی! ) = 29 امتیاز!
یوان ابرکومبی => 2 + 5 + 4 + 5 ( سوال امتیازی! ) = 16 امتیاز!
ابوالهول => 10 + 0 + 3 + 5 ( سوال امتیازی! ) = 18 امتیاز!
سسیلیا => 10 + 5 + 3 + 5 ( سوال امتیازی! ) = 23 امتیاز!
ادوارد جک => 4 + 2 + 0 + 5 ( سوال امتیازی! ) = 11 امتیاز!
آرامیس بارادا => 14 + 5 + 5 + 5 ( سوال امتیازی! ) = 29 امتیاز!
کریچر => 7 + 3 + 0 => 10 امتیاز!
چارلی ویزلی => 12 + 4 + 3 + 5 ( سوال امتیازی! ) = 24 امتیاز!
فینیاس نایجلوس بلک => 13 + 4 + 4 + 5 ( سوال امتیازی! ) = 26 امتیاز!
وینکی => 8 + 4 + 3 = 15 امتیاز!
استرجس پادمور => 10 + 5 + 2 = 17 امتیاز![


ویرایش شده توسط لونا لاوگود در تاریخ ۱۳۸۵/۶/۱ ۱۳:۱۳:۲۹



Re: كلاس نجوم و اختر فيزيك
پیام زده شده در: ۸:۰۳ چهارشنبه ۱ شهریور ۱۳۸۵

استرجس پادمور


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۶:۵۳ شنبه ۷ خرداد ۱۳۸۴
آخرین ورود:
۱۹:۳۰ دوشنبه ۱۱ مرداد ۱۴۰۰
از یک جایی!
گروه:
ایفای نقش
کاربران عضو
پیام: 3574
آفلاین
1. نمایشنامه ای بنویسین و بگین چه بر سر مک بون پشمالوی فلک زده اومد! ( 10 امتیاز! )

مك بون شونه هاشو تكون داد و با خودش گفت :
بزار بريم به زندگيمون برسيم...
سرده....داغه...
اون داشت همين طوري سياره رو دور ميزد...باز هم يك چيزي سياه رنگ با سرعت از جلوي چشمش رد شد...
اون به اطراف خودش نگاهي انداخت و باز هم چيزي دست گيرش نشد اون به راه خودش ادامه مي داد...

در زمين:

چو: لونا برشگردون
لونا: بزار بازم باشه برشميگردونم

در سياره:

مكي داشت با هزاران بدبختي راه ميرفت چون شدت طوفان زياد شده بود...
اون با شدت بسيار زياد روي زمين خورد موجودي كه بيشتر شبيه خرس بود بالاي سرش ايستاده بود .....
مكي:خرس .......
خرس:يك كم از اون پشمات بده سرده
مكي:جان؟
خرس:باباي

مكي ديگر چيزي نفهميد

نيم ساعت بعد
مكي در زمين بود چو بالاي سرش بود و داشت گريه ميكرد
لونا:من نميخواستم اين طوري بشه
چو:حالا كه شده چي كارش كنم ؟
يكي :حلوا بپز
مكي بهوش مياد و ميگه:
آخ جون حلوا

2. طرز انجام طلسمی که با یه حلقه در شب زحل باعث زیبایی می شه رو بنویسین.

در اين حالت بايد به حلقه ي زحل فكر كنيد تا بتونيد كار رو به درستي انجام بديد...
بعد از اينكه مطمئن شديد فكر شما متمركز شده .... طلسم رو به راحتي اجرا كنيد ... البته در حين اجراي طلسم حلقه رو بايد توي ذهنتون رسم كنيد...طلسم به وسيله ي فكر شما همان حلقه رو رسم ميكند

3. تاثیر زحل رو در باروری و افزایش محصولات شرح بدین.

خاكي كه در روي كره ي زحل وجود داره به شدت بر روي محصولات تاثير دارد ... البته اگر كسي بتونه خاك اونجا رو به دست بياره....
ميتونه محصولاتي داشته باشه كه در كره ي زمين تك باشه

اميدوارم كامل باشه


عشق یعنی وقتی که دستتو میگیرم مطمئنم باشم که از خوشی میمیرم !!!!!

تصویر کوچک شده


Re: كلاس نجوم و اختر فيزيك
پیام زده شده در: ۹:۲۴ شنبه ۲۸ مرداد ۱۳۸۵

وینکی


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۹:۰۳ شنبه ۲۰ خرداد ۱۳۸۵
آخرین ورود:
۲۲:۴۵ دوشنبه ۲۱ فروردین ۱۳۹۱
از خونمون
گروه:
کاربران عضو
پیام: 256
آفلاین
1. نمایشنامه ای بنویسین و بگین چه بر سر مک بون پشمالوی فلک زده اومد!
...پس اگه این طور بود اون سیاهی کی بود؟!
در حالی که از ترس همه پشماش سیخ شده بود و به جوجه تیغی تغییر حالت داده بود، فریاد زد" پروفسور...من.." سیاهی نزدیک و نزدیکتر شد. و ناگهان مک روبروی خودش یه آدم دید! طرف یه لبخند پر هیجان تحویلش داد و گفت:خوشحالم از دیدنتون!من(از توی جیبش یه کارت در میاره) مدیر هتل هستم که مسافرا همه میان اونجا!
-مسافرا؟
-همون بدبخایی که...نه یعنی همون آدمای خوشبختی که میان اینجا مثل تو!
-من میخوام برگردم!چو...
-بیخیال، اینجا خیلی بهت خوش میگذره! بعد در حالی که بلند بلند میخندید گفت:یا میای! یا بامن اینجا دوئل میکنی یا هم اینکه میای!
-ام...بیخیال دوئل، من میام!
دست طرف رو گرفتو با هم راه افتادن. دورتر و دورتر شدن و کم کم داشتن در تاریکی محو میشدن که یه دفعه توی دست طرف یه چاقوی خفن درخشید...
_________________________
2. طرز انجام طلسمی که با یه حلقه در شب زحل باعث زیبایی می شه رو بنویسین.
برای این طلسم با چوب جادومون یک حلقه رسم میکنیم (فرضی) و این حلقه نورانی رو بالای سر شخص قرار میدیم. بعد چوب رو به صورت بیضی حرکت میدیم و وردی که روی زحل تاثیر داره رو زیر لب میگیم.حلقه از بالای سر شخص میاد پایین و دوباره برمیگرده سرجاش. اما درست روی صورت برای چند لحظه بی حرکت میمونه و سر آدم با اون حلقه های نورانی شبیه سیاره زحل میشه . بعد از برگشتن حلقه به جای اول با چوب به اون میزنیم و آن ناپدید میشه!
_________________________
3. تاثیر زحل رو در باروری و افزایش محصولات شرح بدین.
حلقه های نورانی ای که اطراف زحل هستن و باعث زیباتر دیده شدن اون میشن، نیرویی جادویی دارن در واقع یه انرژی خاص در اونها و نورشون وجود داره! که اگر شبهای که زحل به راحتی دیده میشه این انرژی به گیاهان برسه، موجب افزایش محصول و بهتر و زیبا تر شدن اون میشه.هنوز معلوم نیست که این انرژی مربوط به موجودات ناشناخته روی زحله یا اینکه جادوگرانی اونجا زندگی میکنن ،شاید هم این انرژی رو از خورشید میگیرن!


ویرایش شده توسط وینکی در تاریخ ۱۳۸۵/۵/۲۸ ۹:۳۲:۵۱
ویرایش شده توسط وینکی در تاریخ ۱۳۸۵/۵/۲۸ ۹:۳۸:۰۲
ویرایش شده توسط وینکی در تاریخ ۱۳۸۵/۵/۲۸ ۹:۴۰:۴۴
ویرایش شده توسط وینکی در تاریخ ۱۳۸۵/۵/۲۸ ۹:۴۰:۵۰

همه چیز همینه...
Only Raven







شما می ‌توانید مطالب را بخوانید
شما نمی توانید عنوان جدید باز کنید
شما نمی توانید به عنوان‌ها پاسخ دهید
شما نمی توانید پیام‌های خودتان را ویرایش کنید
شما نمی توانید پیام‌های خودتان را حذف کنید
شما نمی توانید نظر سنجی اضافه کنید
شما نمی توانید در نظر سنجی ها شرکت کنید
شما نمی توانید فایل‌ها را به پیام خود پیوست کنید
شما نمی توانید پیام بدون نیاز به تایید بزنید
شما نمی توانید از نوع تاپیک استفاده کنید.
شما نمی توانید از HTML در نوشته های خود استفاده کنید
شما نمی توانید امضای خود را فعال/غیر فعال کنید
شما نمی توانید صفحه pdf بسازید.
شما نمی توانید پرینت بگیرید.

[جستجوی پیشرفته]


هرگونه نسخه برداری از محتوای این سایت تنها با ذکر نام «جادوگران» مجاز است. ۱۴۰۳-۱۳۸۲
جادوگران اولین وبسایت فارسی زبان هواداران داستان های شگفت انگیز هری پاتر است. به عنوان نخستین خاستگاه ایرانی ایفای نقش مبتنی بر نمایشنامه نویسی با محوریت یک اثر داستانی در فضای مجازی، پرورش و به ارمغان آوردن آمیزه ای از هنر و ادبیات برجسته ترین دستاورد ما می باشد.