سوژه جدیدمربوط به ماموریت اوباشباد سردی مدام در حال وزیدن بود و درختان را وادار به انجام رقص می کرد ... مهتاب انوار نقره ای رنگش را بر روی خیابان تمیز و مرتب می انداخت.
درست از خانه ای در انتهای خیابان پریوت درایو ، صدای های آرام و گاه بلند تق و توق و فریادی بلند میشد!
داخل خانه مذکور_ شما هستید تنبل! بجنبید! شد شب!
ماتیلدا در حالی که مدام بر روی حریفی خیالی طلسم میفرستاد زیر لب گفت : آخه من موندم که چرا اوباش باید برای تمرین و آمادگیش بیاد اینجا! اونهم بعد از اینکه ما باید یک حمله بزرگ به محفل بکنیم!
در همین موقع ، گراوپ ، سرگروه آستکباری اوباش بالای سر ماتیلدا ایستاده بود و یک مشت زد تو سر ماتیلدا ، و چون قدرت بدنی گراوپ خیلی زیاد بود ، ماتیلدا تا گردن تو زمین فرو رفت!
گراوپ :
حقته! شماها! باید خوب کرد کار! فردا داشت ماموریت مهم!
دوباره اوباش مشغول تمرین و اجرای طلسم های مختلف شدند و گراوپ هم از بینشون می گذشت !
چند دقیقه بعد ، ریتا اسکیتر چوبش رو روی زمین میندازه و چهار زانو روی زمین مینشینه!
_ چه کرد ریتا؟
ریتا روشو به طرف گراوپ کرد و گفت : آخه چرا هرچی جفت پا رو تمرین می کنم نمیشه! چرا همیشه اون دنیس بوقی میتونه این کارو بکنه؟
گراوپ :
من کرد این کار برای تو!
و یک جفت پا میپره ولی چون هیکلش سنگینه زیاد رو هوا نمی مونه و میفته روی باقیمونده ماتیلدا که کلش هست !
قرچ قرچ شپلخ! ( ماتیلدا مرد
)
گراوپ بلند میشه و دستاش رو به هم می کوبه و خطاب به اوباش میگه: خیلی خوب! من رفت مرلینگاه ، شما ادامه داد به کار خود.
و با تموم کردن این جمله ، وارد مرلینگاه میشه.
پنج دقیقه بعداوباش هی طلسم میفرستن و زیر چشمی به در مرلینگاه نگاه می کنن!
ده دقیقه بعداوباش چوباشون رو غلاف کردن !
سی دقیقه بعد!اوباش نشستن و بساط چایی و قلیون آماده کردن
و تنها دلیلش هم نبودن گراوپ هست!
هوگو : یوبوست داره
اوباش خواستن موافقت بکنن که ناگهان ...
دومــــــــــــــــــــب! دوووف!
در مقر اوباش با صدایی وحشتناک کنده میشه و بعد از چند دقیقه که گرد و غبار ناشی از کنده شدن در مینشینه ، اوباش میتونن حدوداً بیست ، سی نفری رو تشخیص بدن که در آستانه در ایستاده بودند!
-----------------------------
پ.ن : برای آگاهی کامل تر از این سوژه به
این تاپیک مراجعه کنید.
با احترام
[img align=right]http://signatures.mylivesignature.com/54486/280/4940527B779F95