فلش بک / نیم ساعت قبل از اجرای کنسرت
- ببین حاج ممد، اینا جنس ها رو مستقیم از خانوم هشت تن تو مذاکرات 2 + 4 خریدم! ببین این مهرشه
حاج ممد مذکور کیف مشکی رنگ حاوی " چیژ "را به دست گرفت و بر اندازی کرد. پس از مشاهده کیفِ سنگین از چندین زاویه، آن را به جاسم پس داد.
- داوش جاسم، تو که حرفت برای ما.. چی؟ سَنَده! ولی مطمئنی این هشت تُنه؟
- ما چرک زیر ناخوناتیم داوش. از اون نظر هم خیالت راحت باشه! این خودِ خودِ هشت تنه! راستی حاجی، چرا این لباس سوسولیا رو پوشیدی؟ این چیزا چیه بستی به گردنت؟ چی بهش میگن.. همین دو ور پف زینتی!
- آها.. آره! یه یاروی کچلِ بی دماغی اومد پیشم با یه چوب درخت هی تهدیدم میکرد که باید امشب بریم نمیدونم " چی چی دراز " که یه مسابقه ی موسیقیه. منم گفتم برو بابا.
- طرف چی گفت؟ اگه چیز بدی گفته بزنگم به داوش قاسم و جعفر و ممد خَفنز که بیان بریزیم سرش.
- نه.. بعد گفت با پول چطور؟ منم گفتم تو پولو نقدی بده، من برات هر ژانگولر بازی که بخوای در میارم توی اون یارو چی چی دراز. بعد گفت اینا رو بپوشم و نیم ساعت دیه یه سالنی باشم و اینا. اونجا هم باید یه گروه نمیدونم " کاکتوس موزیک "رو بزنم بترکونم و بعد هم برنده رو گروه نمیدونم " مرده بُخوران " یا همچین چیزی معرفی کنم و بعد گم و گور بشم.
- خب پَ! بپر بالا موتور برسونمت.
زمان حاضر / پشت صحنه
- این فرد دارد اسم من را مسخره مینماید؟ این دیگر چه گونه برخوردی میباشد. اصلا من آهنگی برای شما نخواهم نواخت.
لادیسلاو بدون اینکه ذرّهای صبر کند آپارات کرد و از آن جا خارج شد.
پروفسور دامبلدورِ دائم
التمایل الپوکر به جایی نگریست که لادیسلاو چند ثانیه پیش آنجا حضور داشت.
- پروفسور میشه بگین چی کار میکنین؟
- دارم فکر میکنم به اینکه ببینم چه خاکی بر سر کنیم فرزند روشنایی ام!
- پروفسور من یه ایده دارم.
- مشتاقم تا ایده ی تو رو بشنوم ای ممدپاتر روشنایی.
- متاسفانه این جلسه همراه خودم نیاوردم ایده هامو پروفسور دامبلدور! به امید مرلین جلسه بعد ارائه میدم. تا برنامه بعد مرلین یار و یاورتون!
پرفسور:
خواننده:
ممدپاتر:
نویسنده:
پروفسور دامبلدور با اینگه می دانست " ممدپاتر " هم یک پاتر است، اما بیخیال ماجرا شد و به سوژه ی به فنا رفته پرداخت.
- خب فرزندان روشنایی! درسته لادیسلاو به دیار باقی پیوست، اما دم و دستگاهش که اینجاست. یعنی کسی بین شما فرزندان روشنایی بلد نیست با این دستگاه ها کار کنه؟
- پروفسور، من فکر کنم که.. میتونم!
و سکوت بر پشت صحنه حکم فرما شد. معتادِ مجری نما هم پشت بلندگو برای چندمین بار " محفل موزیک " را فریاد زد و ملت هم دست و سوت و جیغ و هورا کنان منتظر اجرای محفل هستند. حال آنکه چه می شود را در پست بعدی خواهید دید!