هری پاتر نخستین مرجع فارسی زبان هواداران هری پاتر

هری پاتر نسخه موبایل




Re: خـــــانــــه ریـــــــدل !!
پیام زده شده در: ۱:۱۸ دوشنبه ۲۷ تیر ۱۳۹۰
#31
میدان گریمالد

مورفین آرام آرام در حالی که داشت خوابش می برد به سمت محل بین دو خانه ی 11 و 13 حرکت کرد. قبلاً شنیده بود که محل محفل ققنوس مخفیه ولی همیشه فکر می کرد ملت الکی میگن.

در هوای گرگ و میش صبح زود رفت و بین دو تا خونه نشست و منتظر شد تا یک از اعضای محفل سر برسد.
حدود ساعت 8 صبح بود که سیریوس بلک و ریموس لوپین از خانه بیرون اومدند.
وقتی سیریوس پاش رو روی گردن مورفین گذاشت اون بدبخت عملی از خواب پرید و با صدای خماری گفت: لردی، دایی جون. بذار یه دقه دیگه بخوابم. بابا دیشب تا صبح مردم از خماری.

اما وقتی با قیافه های خشمگین سیریوس و ریموس مواجه شد با عجله گفت: خب ظاهراً برنامه عوض شده. آی خدا... شما را به خدا کمک کنین. خمارم... دارم می میرم... کمک...

سیریوس نگاهی آمیخته به نفرت به مورفین انداخت که اثرش با نگاه دلسوزانه ی ریموس به کلی از بین رفت.

ریموس با لحنی ناراحت کننده گفت: سریوس، گناه داره. بیا ببریمش تو.

سیریوس با خشم گفت: مگه دیوونه شدی؟ اون یه مرگخواره. ما رو برای 2 گرم تریاک به لرد می فروشه.

مورفین که احساس کرد به شخصیتش توهین شده با خشم گفت: مهندش چرا توهین میکنی؟ من شما را به زیر 5 گرم نمی فروشم. باور کن اشلاً شرف نمیکنه.

بالاخره پس از جر و بحث بین ریموس و سیریوس تصمیم بر این شد که مورفین را به دفتر آلبوس ببرند و طبق نظر دامبلدور با او رفتار کنند.


دقایقی بعد در دفتر آلبوس دامبلدور

- به خدا من پشیمونم... اونا می خوان که منو با ژور ترک بدن. اشلاً یهو این تلخکی ما رو قطع میکنند. بابا آخه کشی نیشت بگه لامشب، اول یه بست کم کن، بعد دو تا کم کن، اگه هم پشر خوبی بود اضافه کن.

دامبلدور چند دقیقه فکر کرد و گفت: فقط به یه شرط می تونی توی خونه بمونی. باید چوبدستیت رو تحویل بدی و تا وقتی که ترک نکردی اونو پس نگیری. توی این مدت از خونه هم بیرون نمیری.

بعد از اینکه مورف این شرط رو قبول کرد، دامبلدور رو به ملتی که توی دفتر جمع شده بودن کرد و ادامه داد: دوستان محفلی من. این بدبخت فهمیده راه تام ریدل غلطه و دوست داره به ما بپیونده. ما هم باید بهش عشق بورزیم و کمکش کنیم از منجلاب اعتیاد بیرون بیاد.

در چند ساعت بعد کارهای محفلی ها مورفین را به شدت متعجب می کرد. اونها جوری باهاش رفتار می کردند که انگار یکی از اعضای خونوادشون بود.

مالی براش شربت آبلیمو درست کرده بود. ریموس باهاش گرگم به هوا بازی میکرد تا درد خماری از یادش بره، هری در مسئله ی روانشناختی باهاش صحبت می کرد و هر کس به نحوی کمکش می کرد.

- عمو

مورفین که به جیغ های بنفش جیمز عادت نداشت پرشی به ارتفاع 3 متر و 15 سانتی متر انجام داد و به رکورد جهانی نزدیک شد.

نگاهی به اطراف کرد و جیمز رو دید.

جیمز گفت: عمو، من خوشگل ترین یویوم رو اوردم تا تو باهاش بازی کنی که دوباره نری از اون چیز بدا بکشی انگل جامعه بشی.

مورفین که بغضی به اندازه ی هندونه در گلویش گیر کرده بود و اشک در چشمانش حلقه رده بود طی یه صحنه ی بسیار رومانتیک جیمز رو در آغوش گرفت و آنقدر فشارش داد که مهره ی 2 تا 6 کمر جیمز شکست.


میون یه مشت مرگخوار/ زیر علامتی شوم
توی خ�


Re: خـــــانــــه ریـــــــدل !!
پیام زده شده در: ۱۵:۱۸ یکشنبه ۲۶ تیر ۱۳۹۰
#32
قررررررررررررررررررررررر

همزمان با صدای سوت وزیر دیگر در خوابگاه خانه ی ریدل صدها شمع روشن شد و ملت که بعضی کلشان به تخت، بعضی به کله ی دیگری و بعضی دیگر به دیوار خورد.
هر سه گروه در حالی که زیر لب از خانواده ی جناب وزیر یادی میکردند() از جاشون بلند شدند و لک و لک کنان به سمت در خوابگاه راه افتادند.

تنها تفاوتی که روز اول با برنامه ی اعلام شده داشت این بود که بیدار باش ساعت 2 صبح بود و به مدت 2 ساعت سخنرانی خسته کننده ی وزیر دیگر را شنیده بودند. سر صبحانه به نصف افراد نون نرسید و برای تنبیه کل گروه زمان ناهار برداشته شد.

ساعت 10 شب که مرگخوارا به خوابگاه رسیدند و اکثرشان قبل از این که سرشون رو روی بالش بذارن خوابشون برد. اما چند نفر از اونا در گوشه ای زیر نور لرزان یه شمع جمع شده بودند.

آنتونین گفت: آخه باو اینطوری که نمیشه. این یارو دهنمونو امروز سرویس کرد. باید یه کاری بکنیم.

بلیز در حالی که خمیازه می کشید گفت: آنتونین، شاید باورت نشه ولی برای اولین بار توی عمرم این جمله رو میگم. به شدت باهات موافقم.

ملت:
نویسنده:

رز گفت: بچه ها اصلاً به نظر شما چرا وزیر باید بتونه ما رو نجات بده. این که دماغشو بگیری جونش در میاد.

مرگخواران پس از چشم غره رفتن به رز برای استفاده از کلمه ی بچه ها و نگاه کردن به هم به حالت در اومدند.
در همین لحظه اینیگو که تا الان صورتش در تاریکی بود خیلی گولاخانه بیرون اومد و کلاه کابوییش رو بالا زد و گفت: خب. حالا فکر میکنم میتونم مشکلتون رو حل کنم. راستش من به طور اتفاقی صدای وزیر رو شنیدم که داشت با سیبل حرف میزد ....

و تمام داستان به جز پیشگویی دوم را برای بقیه تعریف کرد.

بلیز با حیرت گفت: ما باید خیلی سریع اینو به ارباب بگیم.

آنتونین جواب داد: نه. این زیر آب زنی ها همیشه وجود داشته و ارباب باور نمیکنه باید ضربتی عمل کنیم.

- یعنی بکشیمش؟

- نه، فقط میدزدیمش.

گری بک با لبخند شریرانه گفت: اونو به من و مزدور هام واگذار کنید.

روز بعد، دستشویی خانه ی ریدل

گری بک با یه کیسه گونی به سمت آنتونین اومد و اون رو به دستش داد و گفت: بیا. اینم از جناب وزیرتون.

آنتونین که داشت به سرعت گونی رو باز میکرد گفت: باریکلا فنریر. یادم باشه به لرد بگم ترفیع بهت بده.

اما وقتی گونی باز شد روفوس اسکریمجیور وسط دستشویی ولو شد.

بلیز داد زد: احمق این که وزیر نیست.

گری بک من من کنان گفت: چ... چ... چرا دیگه. خ... خ... خودشه. از و... و... وزارت اوردیمش.

آنتوین که کله اش را به هر جایی که سرش می رسید می زد فریاد زد: نه ابله اون وزیر دیگره. این که دیگر نیست. این مال خودمونه.


ویرایش شده توسط گلرت گریندل والد در تاریخ ۱۳۹۰/۴/۲۶ ۱۵:۳۰:۴۸
ویرایش شده توسط گلرت گریندل والد در تاریخ ۱۳۹۰/۴/۲۶ ۱۵:۴۶:۴۸

میون یه مشت مرگخوار/ زیر علامتی شوم
توی خ�


Re: دسته اوباش هاگزمید!
پیام زده شده در: ۰:۰۸ یکشنبه ۲۶ تیر ۱۳۹۰
#33
اولاً درست میگی. امتیاز کم نمیکنم. خواستم یه کم بترسونمتون.

این مأموریت برای این بود که اعضای تازه وارد که سطح رولاشون خیلی خوب نیست تقویت بشن.
رز از خودم هم بهتر می نویسه.


میون یه مشت مرگخوار/ زیر علامتی شوم
توی خ�


Re: دسته اوباش هاگزمید!
پیام زده شده در: ۱۰:۵۸ شنبه ۲۵ تیر ۱۳۹۰
#34
نه
انگار اینطوری نمیشه.
بابا چرا شما ها شرکت نمیکنن؟

همین الان 1 امتیاز از همه کم شد و 2 امتیاز به جورج ویزلی اضافه شد.
دوستانی که تا دو شنبه شرکت نکنند امتیازشون صفر میشه.( به جز رز ویزلی)

به شدت در خطر اخراج قرار می گیره.


میون یه مشت مرگخوار/ زیر علامتی شوم
توی خ�


Re: قلم پر تندنویس
پیام زده شده در: ۸:۱۶ سه شنبه ۲۱ تیر ۱۳۹۰
#35
به به

1. این جنبش جیغ از کی راه افتاد؟ چطوری راه افتاد؟

2. گفته میشه تو یه روابط مشکوکی با تدی داری. اگه راسته روابط چقدر تنگاتنگه؟ خیلی تنگه؟

3. همین جدیداً که به سایت برگشتی اولین کسی که میشناختیش کی بود؟

4. در برگشت دوبارت چه چیزی بدجوری توی ذوق میزد؟


میون یه مشت مرگخوار/ زیر علامتی شوم
توی خ�


Re: کی, کِی, کجا؟؟؟
پیام زده شده در: ۲۲:۲۸ دوشنبه ۲۰ تیر ۱۳۹۰
#36
[spoiler=کجا؟]تو صحن پاسخگویی ویزنگاموت[/spoiler]


میون یه مشت مرگخوار/ زیر علامتی شوم
توی خ�


Re: كلاس ماگل شناسي
پیام زده شده در: ۱۲:۳۷ یکشنبه ۱۹ تیر ۱۳۹۰
#37
2. 3 نفر از مشنگ های سیاه را نام ببرید و توضیحی در باره زندگی و جنایت های هرکدام بدهید (15 نمره)

1. چنگیز خان: یه فرد از کشور مغولستان بود که چون خیلی شاخ بود و تونسته بود قبایل مغولستان رو با هم متحد کنه رفت و آسیا و اروپای شرقی رو فتح کرد. اینطوری میگن که لشکر کشی که چنگیز خان به سرزمین پارس کرد بزرگترین لشکر کشی پیاده ی تاریخ بوده.

چنگیز خان در سرزمین پارس خون های بسیاری ریخت و در نیشابور توی خیابون ها جوی های خون راه افتاد و از سر مرد ها و زن ها و بچه ها هرم های بزرگی ساخت. حتی به سگ ها و گربه های شهر هم رحم نکرد.
و بالاخره در سن 73 سالگی بر اثر بیماری به درک واصل شد.

2. آدولف هیتلر: او یکی از جنایت کار ترین انسان های دنیا بود. در حالی که بعد از جنگ جهانی اول به عنوان یکی از پر افتخار ترین سرباز های آلمان به کشورش برگشت به حزب نازی ها رفت. بعد چند وقت به ریاست اون رسید و می خواست کودتا کنه که موفق نشد و به زندان افتاد. اما با سخنرانی های ناسیونالیستی، کمونیستی و ضد یهودی طرفداران زیادی رو در آلمان بدست آورد.

حدود 10 سال بعد صدر اعظم شد و آلمان رو به یه دیکتاتوری تک حزبی فاشیستی تبدیل کرد.

6 سال بعد به چکسلواکی و لهستان حمله کرد و پایه گذار جنگ جهانی دوم شد که در آن آلمان و ایتالیا و روسیه به عنوان نیروهای متحدین و فرانسه و بریتانیا و چند سال بعد آمریکا به عنوان نیروهای متفقین با هم جنگیدند.

این جنگ در نهایت به کشته و زخمی‌شدن آدم های زیادی منجر شد، مهمترین آن کشتار دسته‌جمعی یهودیان که تعداد آن شش میلیون نفر تخمین زده می‌شود و همچنین میلیونها انسان دیگر توسط نازی‌ها و متحدان آنان بود که به واقعه هولوکاست معروف گشته‌است.

اگرچه در عرض سه سال، آلمان و نیروهای متحدین بیشتر مناطق اروپا، بخشهای بزرگی از آفریقا، شرق آسیا و اقیانوسیه را اشغال کردند اما نیروهای متفقین از سال ۱۹۴۲ به بعد، از اونا جلو افتادند و در سال ۱۹۴۵ آلمان نازی را از طرف محاصره کردند. اون هم در همون سال و در هنگام جنگ توی برلین، با همراهی نامزدش خودکشی کرد.

3. عبدالمالک ریگی:
عبدالمالک ریگی زاده ۱۳۵۸ رهبر پیشین گروهی بنیادگرا و سنی‌مذهب به نام جندالله بود؛ گروهی که در منطقهٔ سیستان و بلوچستان به مبارزهٔ مسلّحانه با حکومت جمهوری اسلامی ایران می‌پردازد. این جنبش از سوی جمهوری اسلامی ایران و دولت پاکستان به عنوان «یک گروه تروریستی» شناخته شده‌است. سخنگوی وزارت امور خارجه جمهوری اسلامی اون را متهم به «قاچاق مواد مخدر، آدم‌ربایی و قتل برخی از مردم عادی و نظامیان ایرانی به ویژه اعضای سپاه پاسداران» کرده‌است.

بار ها طی عملیات های مسلحانه و تروریستی او و گروهش به ماشین ها، اتوبوس ها و... حمله کردند، آدم ها را کشتند و فیلم اونو روی اینترنت گذاشتند.

ریگی در اسفند ۱۳۸۸ توسط وزارت اطلاعات ایران دستگیر شد و
اون که به محاربه و فساد فی الارض متهم شده بود، بامداد یکشنبه ۳۰ خرداد ۱۳۸۹ به دار آویخته شد و به درک واصل شد.

3. 5 وسیله سیاه مشنگی نام ببرید و هر کدوم رو خیلی مختصر توضیح بدید (15 نمره)

1. خط کش: بله درست شنیدی. بعضی از انسان های بی شرف که در لباس معلمی قایم شدند با اون بچه ها رو می زنن.

2. باتوم: بعضی ها که خودشون رو حزب علی می دونند با اون به مردم بی گناه حمله می کنند و اون ها را لت و پار می نمایند.

3. گاز فلفل: در اصل باید برای محافظت شخصی استفاده بشه ولی بعضی ها اونو توی چشم ملت بیگناه می پاشن.

4. شیشه نوشابه: بدون شرح!

5. پنجه بوکس: برای دعوا های خیابانی استفاده می شود و با آن فک خورد میشود.


میون یه مشت مرگخوار/ زیر علامتی شوم
توی خ�


Re: دسته اوباش هاگزمید!
پیام زده شده در: ۸:۵۸ یکشنبه ۱۹ تیر ۱۳۹۰
#38
خب خب

چه بچه های گلی

دوستان اوباش گر عزیز
قبل از هر چیزی طبق اخبار رسیده یکی از اوباش گران در بستر بیماریه. از همه ی اوباشیون عزیز خواهش می کنم برای بهبود هر چه سریعتر او و بازگشت دختر بابا( لیلی) دعا کنند.


و حالا مأموریت جدید

آیا با کسی دعوا دارید؟
آیا می خواهید لهش کنید؟
پس در این مأموریت شرکت کنین.

اوباش عزیز باید برن توی تنبیه سرای هاگوارتز و توی 1 پست هر کی رو که دلشون خواست بزنن له کنن.

تذکر1: اگه اشکالاتی که توی نقد های گذشته ازتون گرفته شده دوباره تکرار بشه ازتون 2 برابر امتیاز کم میشه.

تذکر2: پست حداقل باید 25 خط باشه.


میون یه مشت مرگخوار/ زیر علامتی شوم
توی خ�


Re: دفتر اساتيد
پیام زده شده در: ۱۵:۰۰ شنبه ۱۸ تیر ۱۳۹۰
#39
من فقط می خواستم بگم
اگه نمره ی زنوف رو ویرایش کردی باید نمره ی این دو سوال را برای بقیه هم تجدید نظر کنی.


میون یه مشت مرگخوار/ زیر علامتی شوم
توی خ�


Re: دسته اوباش هاگزمید!
پیام زده شده در: ۱۱:۵۰ شنبه ۱۸ تیر ۱۳۹۰
#40
خب خب
از هر چه بگذریم سخن امتیازات خوش تر است.
میریم سراغ امتیازات.

دریک دیگوی: 9 امتیاز

رز ویزلی: 9 امتیاز

لیلی لونا پاتر: 6 امتیاز

هوگو ویزلی: 5 امتیاز

پرسیوال دامبلدور: 7 امتیاز

لی جردن: 6 امتیاز

-----------------------------------------------
و حالا امتیاز رنک ها:

پدر خوانده............................... انتصابی
معاون تام الاختیار...................... 130 به بالا
مشاور...................................90-129
عضو ویژه................................70-89
گانگستر.................................50-69
اوباشگر..................................30-49
خرابکار...................................15-30


ویرایش شده توسط گلرت گریندل والد در تاریخ ۱۳۹۰/۴/۱۸ ۱۱:۵۲:۱۷

میون یه مشت مرگخوار/ زیر علامتی شوم
توی خ�






هرگونه نسخه برداری از محتوای این سایت تنها با ذکر نام «جادوگران» مجاز است. ۱۴۰۳-۱۳۸۲
جادوگران اولین وبسایت فارسی زبان هواداران داستان های شگفت انگیز هری پاتر است. به عنوان نخستین خاستگاه ایرانی ایفای نقش مبتنی بر نمایشنامه نویسی با محوریت یک اثر داستانی در فضای مجازی، پرورش و به ارمغان آوردن آمیزه ای از هنر و ادبیات برجسته ترین دستاورد ما می باشد.