هری پاتر نخستین مرجع فارسی زبان هواداران هری پاتر

هری پاتر نسخه موبایل




پاسخ به: گفتگو با مدیران ، انتقاد ، پیشنهاد و ...
پیام زده شده در: ۱۵:۵۱ شنبه ۹ اردیبهشت ۱۳۹۱
سلام
لطفا اون لینک پخ که باید شماره یوزرو جایگزین کنیم توش رو بدین.
سپاس
خدافس


هیچی به هیچی!
تصویر کوچک شده


پاسخ به: پایگاه مرکزی ارزشی های خودگردان دوستدار ماهی مرکب
پیام زده شده در: ۰:۱۰ شنبه ۱۹ فروردین ۱۳۹۱
لایک شدید به آقای انگشت نما


هیچی به هیچی!
تصویر کوچک شده


پاسخ به: گفتگو با مدیران ، انتقاد ، پیشنهاد و ...
پیام زده شده در: ۲۲:۴۶ پنجشنبه ۱۷ فروردین ۱۳۹۱
سپاس


هیچی به هیچی!
تصویر کوچک شده


پاسخ به: گفتگو با مدیران ، انتقاد ، پیشنهاد و ...
پیام زده شده در: ۲۱:۰۸ پنجشنبه ۱۷ فروردین ۱۳۹۱
چی شد؟


هیچی به هیچی!
تصویر کوچک شده


پاسخ به: گفتگو با مدیران ، انتقاد ، پیشنهاد و ...
پیام زده شده در: ۱:۵۳ پنجشنبه ۱۷ فروردین ۱۳۹۱
صفه یوزرا برام سفید میاد نمیتونم بت پخ بدم آنتونیون
یوزرنیممو همین شناسه نمیاشیم بکن.

در ضمن من تممو عوض کرده بودم درست هم شده بود الان دوباره برگشته به همین تم دیفالته هرچیم عوض میکنم نمیشه.
اونم درسش کن.
خدافس.



ویرایش: تم حل شد، همون یوزرنیمو درس کن


ویرایش شده توسط لودو بگمن در تاریخ ۱۳۹۱/۱/۱۷ ۳:۲۴:۳۸

هیچی به هیچی!
تصویر کوچک شده


Re: شرح امتيازات
پیام زده شده در: ۲۳:۳۶ پنجشنبه ۱۸ اسفند ۱۳۹۰
جلسه دوم کلاس پیشگویی

ریونکلا: 30

لینی وارنر: 30
لونا لاوگود: 30


هیچی به هیچی!
تصویر کوچک شده


Re: كلاس پيشگويي
پیام زده شده در: ۰:۴۳ چهارشنبه ۱۹ بهمن ۱۳۹۰
-

-

-

-

- خوب الان من به تو چی بگم آخه؟ کل دانش آموز ها از تدریست شکایت کردن، تو خودت معاونی مثلا باید شکایتاشونو بیارن پیش تو حالا همه از خودت ناراضین، اون از تدریست که گرفتی خوابیدی سر کلاس اونم از تهمتی که به اون دانش آموز بدبخت زدی و آبروشو بردی ...

- خوب من که گفتم پیشگویی بلد نیستم.

- خوب تا جلسه ی بعدی میری یاد میگیری

- یک روزه چجوری پیشگویی یاد بگیرم؟


فردای آن روز - کلاس پیشگویی

لودو در گوشه ای تاریک و مه آلود از کلاس خالی نشسته بود و سعی می کرد برای کلاس آماده شود.

- یک دو سه ... یک دو سه ... سیبیل صدای من میاد؟

- بوقی صدای تو نباید بیاد که صدای من باید بیاد، میاد؟

- آره. حواستو خوب جمع کنی ها، آبروم نره.

- خیالت تخت.


لودو شنل سیاهی پوشیده بود و کلاه آن را روی سر کشیده بود تا وسیله ی مشنگی درازی که روی گوشش بود مخفی بماند و به راحتی با سیبل تریلانی ارتباط برقرار کند.
دانش آموزان کم کم گروه گروه وارد کلاس شدند و بدون توجه به حضور لودو سر جایشان نشستند و شروع به فحش دادن به او کردند.

- اه اه اه بازم با این معلّم بوقی کلاس داریم، مرتیکه خپل هیچّی بارش نیست.

- آره باو اصن [توسط شخص علّه سانسور شد]

لودو ناگهان از سایه های گوشه کلاس بیرون پرید و مو به مو شروع به تکرار کردن حرف های سیبل کرد:

- نترس، من اصلا ناراحت نشدم ... غلط کردی من خیلیم ناراحت شدم ... نه یعنی چیزه، قابل پیش بینی بود که فردی با چنین طالعی انقدر کوته بین باشه، همتون برید و از قفسه ها یک گوی بلورین بردارید ... البته گوی به همتون نمیرسه هر دو نفر یکی بردارید. هنر پیشگویی یک استعداد و نیروی ذاتیه و خیلی از شما هر چقدر هم که دانش آموز خوبی باشین ممکنه این کار تو خونتون نباشه پس انتظار نداشته باشید که بتونید به جز چند تا چیز پیش پا افتاده پیش گویی بکنید ... چقدر هم از خودش تعریف میکنه ... خوب حالا تو که الان گویت رو میشکنی بیا و پیش من واستا چون تعدادتون فرده.

بلافاصله گوی یکی از دختر های ریونی که قد بلند و پوستی سفید و موهای ... خلاصه همه جوره داف بود روی زمین افتاد و شکست.
دختر با گامهای مردّد به سمت میز معلم آمد و جلوی لودو ایستاد.


همان موقع - خانه ریدل

- چی؟ یک وسیله ی مشنگی تو خونه ی ریدل؟ سیبل تو خجالت نمیکشی؟

- ارباب ... به خدا ...

- کروشیو!


کلاس پیشگویی

لودو گوی را روی میز گذاشت و پشت میز نشست و به گوی خیره شد اما هر چه منتظر ماند هیچ صدایی نشنید.

- خوب الان من یه چشمه میام و طالع این دوشیزه ی زیبا رو از توی این گوی به شما میگم

لودو به شدت به گوی خیره شد و شروع به صحبت کرد:

- خوب ... توی این گوی ... من دو تا گوی بلورین میبینم ... واقعا هم بلورینه ... این دو تا گوی توی یک پارچه ی تنگ پیچیده شده ان و به شدت تحت فشارن ... لامصّب الان میترکه یکم اونو گشادش کن ... اوفــــــ .... عجب طالعی داره پدرسوخته ... جــــون ...


خانه ریدل

- ارباب من توضیح میدم ... به مرلین قسم این شیء جاسوسی نیست ...

- ساکت شو سیبل، فقط اون شیء رو که توش صحبت میکردی رو بده به من.

- بفرمایید ارباب

لرد میکروفون را گرفت و چند بار با نوک چوبدستی به آن کوبید و سپس شروع به صحبت کردن در آن کرد.


کلاس

- خوب حالا من سعی میکنم این گوی های بلورین رو از زوایای دیگری هم ببینم تا همه ی زوایای طالع این بانو برای من آشکار بشه

ناگهان صدایی در کلّ فضای کلاس پیچید ...

- لرد ولدمورت کبیر صحبت میکنه، این یک اخطار جدّیه برای شما جاسوس ها! تا چند لحظه دیگه جاتون رو پیدا میکنم و تک تکتون رو میکشم ... موهاهاها

ابهت صدای لرد کافی بود تا تک تک دانش آموزان جیغ کشان کلاس را ترک کنند.



________________________
تکلیف

یک گوی بلورین بردارید و به پاتیل درزدار برید و سعی کنید از طریق پیشگویی کسب درآمد کنید!
نیازی نیست لینک مخشتون رو اینجا قرار بدید.


ویرایش شده توسط هری پاتر در تاریخ 01:۲۹:۳۴ چهارشنبه ۱9 بهمن ۱۳۹۰


ویرایش شده توسط لودو بگمن در تاریخ ۱۳۹۰/۱۱/۱۹ ۰:۴۷:۲۹
ویرایش شده توسط لودو بگمن در تاریخ ۱۳۹۰/۱۱/۱۹ ۰:۴۸:۵۳
ویرایش شده توسط لودو بگمن در تاریخ ۱۳۹۰/۱۱/۱۹ ۰:۴۹:۴۴

هیچی به هیچی!
تصویر کوچک شده


Re: شرح امتيازات
پیام زده شده در: ۲۲:۱۶ دوشنبه ۱۷ بهمن ۱۳۹۰
جلسه اوّل کلاس پیشگویی



گریفیندور: 15

آماتا: 30




راونکلاو: 28

آماندا بروکل هرست: 24

لینی وارنر: 30

تری بوت: 28


هیچی به هیچی!
تصویر کوچک شده


Re: كلاس پيشگويي
پیام زده شده در: ۱۷:۲۲ دوشنبه ۱۰ بهمن ۱۳۹۰
در خوابگاه مدیر باز شد و موجود ریش داری که بوی بز میداد داخل پرید و در را محکم کوبید تا همکارش از خواب ناز برخیزد و ظرف پف اژدها و بطری نوشیدنی کره ای که روی شکمش قرار گرفته بود به زمین بیفتد.

- اَه، نکش دیگه!

- چیو نکشم بوقی؟

- آبر تویی؟ یه لحظه فک کردم هنو تو خوابمم ... بیا واست تعریف کنم پسر عجب خوابی بود اوفــــــــ کفم برید ...

- بوقی من دارم از فشار مشکلات به فنا میرم میخوای خوابتو تعریف کنی؟ لباسات خیسه عوض کن برو سر کلاس.

- کلاس؟ کدوم کلاس؟ من که کلاس ندارم باو.

- از این به بعد داری چون معلم پیشگویی نداریم و الانم دانش آموزا سر کلاسن.

- پیشگویی؟ آخه من که پیشگویی بلد نیستم.

- مهم نیست فقط زودباش.

-


کلاس پیشگویی

لودو با چهره ی پف کرده و خواب آلود وارد شد و یکراست رفت پشت میز و شروع به صحبت کرد: سلام، من لودو بگمن هستم معلم پیشگویی شما. کتاباتون رو باز کنید و از صفحه اول شروع کنید به خوندن ... سوالی نیست؟ خوبه!

لودو بدون توجه به دست هایی که به هوا رفته بود کتابی از قفسه ی کنار دستش برداشت و باز کرد و سرش را پایین انداخت تا بلکه بتواند ادامه ی خوابش را ببیند.

- استاد ... استاد ... استاد من سوال دارم!

- بپرس فرزندم

- استاد تو لیستی که به ما داده بودند کتابی برای پیشگویی نبوده!

- 5 امتیاز از گروهت کم شد پسره ی بی نظم، کتاب پارسال رو باید می آوردین تا امسال ادامشو بخونید دیگه!

- استاد ببخشین درس عملی نداریم؟

- با پایه ی ضعیفی که تو درس پیشگویی دارین و من از تو چشماتون میخونمش خیلی برای درس عملی زوده.

- استاد ببخشین شما بلدین پیشگویی کنید ؟

دانش آموزان:

- شما میدونستی از بچه های بامزه ی کلاس هستی؟ خوب برای من اصلا مهم نیست که شما از قدرت های پیشگویی من چیزی بدونید یا نه ولی برای این که سرجاتون بشینید و دیگه حرف اضافه نزنید یه چشمه غیب گویی میام!

لودو این را گفت و به دانش آموز بامزه خیره شد و پس از کمی ادا درآوردن و چپ و راست کردن چشم و ابروهایش صدایی به نشانه ی تعجب از خود درآورد و گفت: اوه! بچه ها این دوست شما یک مشکلی داره که من نیمتونم بگم

دانش آموزان به پسر بامزه خیره شدند و پس از لحظه ای سکوت قهقهه هایشان را سردادند.

- نه خیر اصلا اینجوری نیست!

- جدا؟ خوب نشون بده من دروغ میگم

سپس لودو رو به دختری که کنار پسر بامزه نشسته بود کرد و با دیدن چهره ی چون لبوی او گفت: ببینم شما نظر کارشناسی ای در این مورد دارین دوشیزه؟

کل کلاس:

دختر با چهره ای آمیخته از خجالت و خشم از جایش برخواست و از کلاس خارج شد.

- ببینم دیگه کسی نمیخواد از مهارت های من سوال بپرسه؟ خوبه، مشغول شین و کتابتونو بخونید.

لودو این را گفت و دوباره سر جایش نشست دستانش را روی شکمش گذاشت در چرت لذت بخشی فرو رفت.



________________________
تکلیف

همانطور که دیدید برای غیبگویی حتما نیاز به مهارت های خاص نداید! تنها کافیست خبری از غیب بدهید که کسی نتواند آن را تکذیب کند!
رولی بنویسید که شخصی (شما یا هر کس دیگری) با استفاده از این تکنیک غیبگویی کند.


ویرایش شده توسط لودو بگمن در تاریخ ۱۳۹۰/۱۱/۱۰ ۱۷:۵۰:۰۵

هیچی به هیچی!
تصویر کوچک شده


Re: كلاس معجون سازي
پیام زده شده در: ۲۰:۰۴ پنجشنبه ۶ بهمن ۱۳۹۰
کلاس معجون سازي با تدریس پروفسور آگوستوس پای از شنبه 8 بهمن هر هفته


ویرایش شده توسط لودو بگمن در تاریخ ۱۳۹۰/۱۱/۶ ۲۰:۱۳:۱۸
ویرایش شده توسط لودو بگمن در تاریخ ۱۳۹۰/۱۱/۶ ۲۱:۱۱:۴۳

هیچی به هیچی!
تصویر کوچک شده






هرگونه نسخه برداری از محتوای این سایت تنها با ذکر نام «جادوگران» مجاز است. ۱۴۰۳-۱۳۸۲
جادوگران اولین وبسایت فارسی زبان هواداران داستان های شگفت انگیز هری پاتر است. به عنوان نخستین خاستگاه ایرانی ایفای نقش مبتنی بر نمایشنامه نویسی با محوریت یک اثر داستانی در فضای مجازی، پرورش و به ارمغان آوردن آمیزه ای از هنر و ادبیات برجسته ترین دستاورد ما می باشد.