هری پاتر نخستین مرجع فارسی زبان هواداران هری پاتر

هری پاتر نسخه موبایل




پاسخ به: یاران لرد سياه به او مي پيوندند(در خواست مرگخوار شدن).
پیام زده شده در: ۱۷:۴۴ شنبه ۴ شهریور ۱۴۰۲
#41
1-هرگونه سابقه عضویت قبلی در یکی از گروه های مرگخواران / محفل را با زبان خوش شرح دهید.
من به محفل درخواست دادم اما بعد پشیمون شدم.حقیقتا ترجیح میدم توی مرگخواران باشم و از بودن توی محفل منصرف شدم
2- به نظر شما مهم ترین تفاوت میان دو شخصیت لرد ولدمورت و دامبلدور در کتاب ها چیست؟
لرد ولدمورت دنبال اهداف والا هستند اما دامبلدور چی؟ او حتی نمیتواند شکم ویزلی ها را سیر کند.او تنها دنبال ابنبات لیمویی است.ارباب بسیار بلند مرتبه هستند.

3 _ مهم ترين هدف جاه طلبانه تان براي عضويت در گروه مرگخواران چیست؟

یاد گرفتن جادوی سیاه
دیدن ارباب
صحبت با ارباب
دیدن ختر زیبای ارباب دوشیزه نجینی

4- به دلخواه خود یکی از محفلی ها(یا شخصیتی غیر از لرد سیاه و مرگخواران) را انتخاب کرده و لقبی مناسب برایش انتخاب کنید.

هری پاتر:خری باتر
رون ویزلی: شکم ویزلی

5- به نظر شما محفل ققنوس از چه راهی قادر به سیر کردن شکم ویزلی هاست؟

دامبلدور؟اون از تمام اعضای محفل هم باج بگیره و بکشدشون هم نمی تونه شکم ویزلی هارو سیر کنه🙄

6_ بهترين راه نابود کردن يک محفلي چيست؟

نابود کردن یک محفلی=با اب خوردن
هزار تا راه برای این کار هست :
طلسم اکوادورا
محل نذاشتن
و....

7_ در صورت عضويت چه رفتاري با نجيني خواهيد داشت؟

نجینی کاملا تلفظ اشتباهی است!دوشیزه پرنسس بزرگ نجینی والامرتبه فرزند لرد بزرگ تاریکی!ایشون لایق بهترین ها هستند!

8 _ به نظر شما چه اتفاقي براي موها و بيني لرد سياه افتاده است؟

مو و بینی! اینا دیگه از مد افتادن !تازه این الان بهترین مد ساله! مردای دیگه خودشونو میکشن برای این مد! ارباب هم خوشتیپ شدن هم از شهر چیزای اضافه راحت شدن! مثلا بینی به چه درد میخوره که بگیره و ادمو اذیت کنه؟؟(سرما خوردگی بد دردیه!)

9_ يک يا چند مورد از موارد استفاده بهينه از ريش دامبلدور را نام برده، در صورت تمايل شرح دهيد.

اتش زدن انها و اتش زدن همزمان دامبلدور
دیگه به ذهنم نمیرسه..
خیلی بی مصرفن
اصلا برای چی اون همه ریش میخواد؟


هیزل هفت ماهه عجول!

شما هم فقط یه پست ایفای نقش داری. با یه پست نمی تونم تصمیم بگیرم. عجله نکن. یه کمی باید فعالیت کنی که باهات آشنا بشیم. ایرادهات هم کمی برطرف بشن. فعلا زوده!

تایید نشد!

سر فرصت بیا طلسم اکوادورا رو به ما یاد بده ببینیم چیه! احتمالا برادر آواداکداوراست. ولی به جای کشتن طرف رو می فرسته اکوادور.


ویرایش شده توسط لرد ولدمورت در تاریخ ۱۴۰۲/۶/۴ ۲۳:۱۷:۲۰

🎐 اجـازه نـده هيـچ كس پـاشو رو رويـاهات بـذاره..🌱حتی اگه تاریک ترین رویای جهان باشه... ️


پاسخ به: یاران لرد سياه به او مي پيوندند(در خواست مرگخوار شدن).
پیام زده شده در: ۱۸:۴۶ چهارشنبه ۱ شهریور ۱۴۰۲
#42
سلام لرد تاریکی عزیز
کلا من ادم صبوری نیستم اگه حتی یه روز طول بکشه و کسی جوابمو نده میرم یه جای دیگه😂
ولی من واقعا از محفلی بودن منصرف شدم چون که از محفلی ها شنیدم که محفل خیلی ماموریت و اینها نمیده و فعال نیست و حقیقتا بیشتر دلم میخواد مرگخوار شم خیلی باحال تر و جالب تره😎و اینکه بگم فکرامو کردم و از محفلی بودن به طور کامل منصرف شدم و واقعاا علاقه دارم که مرگخوار شم و میدونم دارم چی کار میکنم


🎐 اجـازه نـده هيـچ كس پـاشو رو رويـاهات بـذاره..🌱حتی اگه تاریک ترین رویای جهان باشه... ️


پاسخ به: یاران لرد سياه به او مي پيوندند(در خواست مرگخوار شدن).
پیام زده شده در: ۱۸:۵۶ سه شنبه ۳۱ مرداد ۱۴۰۲
#43
1-هرگونه سابقه عضویت قبلی در یکی از گروه های مرگخواران / محفل را با زبان خوش شرح دهید.
من به محفل درخواست دادم ولی انها جوابی ندادند.کلا در محفل کفتر هم پر نمیزند.اعضا تنها از یک نشان ققنوس بهره می برند.اما مرگخواران صد برابر محفل بهتر است.
2- به نظر شما مهم ترین تفاوت میان دو شخصیت لرد ولدمورت و دامبلدور در کتاب ها چیست؟
لرد ولدمورت دنبال اهداف والا هستند اما دامبلدور چی؟ او حتی نمیتواند شکم ویزلی ها را سیر کند.او تنها دنبال ابنبات لیمویی است.ارباب بسیار بلند مرتبه هستند.

3 _ مهم ترين هدف جاه طلبانه تان براي عضويت در گروه مرگخواران چیست؟

یاد گرفتن جادوی سیاه
دیدن ارباب
صحبت با ارباب
دیدن ختر زیبای ارباب دوشیزه نجینی

4- به دلخواه خود یکی از محفلی ها(یا شخصیتی غیر از لرد سیاه و مرگخواران) را انتخاب کرده و لقبی مناسب برایش انتخاب کنید.

هری پاتر:خری باتر
رون ویزلی: شکم ویزلی

5- به نظر شما محفل ققنوس از چه راهی قادر به سیر کردن شکم ویزلی هاست؟

دامبلدور؟اون از تمام اعضای محفل هم باج بگیره و بکشدشون هم نمی تونه شکم ویزلی هارو سیر کنه🙄

6_ بهترين راه نابود کردن يک محفلي چيست؟

نابود کردن یک محفلی=با اب خوردن
هزار تا راه برای این کار هست :
طلسم اکوادورا
محل نذاشتن
و....

7_ در صورت عضويت چه رفتاري با نجيني خواهيد داشت؟

نجینی کاملا تلفظ اشتباهی است!دوشیزه پرنسس بزرگ نجینی والامرتبه فرزند لرد بزرگ تاریکی!ایشون لایق بهترین ها هستند!

8 _ به نظر شما چه اتفاقي براي موها و بيني لرد سياه افتاده است؟

مو و بینی! اینا دیگه از مد افتادن !تازه این الان بهترین مد ساله! مردای دیگه خودشونو میکشن برای این مد! ارباب هم خوشتیپ شدن هم از شهر چیزای اضافه راحت شدن! مثلا بینی به چه درد میخوره که بگیره و ادمو اذیت کنه؟؟(سرما خوردگی بد دردیه!)

9_ يک يا چند مورد از موارد استفاده بهينه از ريش دامبلدور را نام برده، در صورت تمايل شرح دهيد.

اتش زدن انها و اتش زدن همزمان دامبلدور
دیگه به ذهنم نمیرسه..
خیلی بی مصرفن
اصلا برای چی اون همه ریش میخواد؟
هیزل فرم را به بلاکتریس عزیز داد و منتظر جواب شد


هیزل عزیز

از درخواست عضویت محفل شما تا درخواست عضویت مرگخواریتون فقط یک روز فاصله هست! چطوری به این سرعت به این نتیجه رسیدین که جواب نمی دن؟

برای عضویت توی این گروه کمی شناخت و علاقه هم لازم و مهمه. برای من مهمه که کسی که میاد مرگخوار بشه بدونه داره کجا میاد و واقعا دوست داشته باشه مرگخوار بشه. برای لجبازی یا دلیل دیگه ای نیومده باشه. برای همین فعلا نمی تونم تایید کنم. به نظر من کمی صبر کنین. کمی فکر کنین و بعد تصمیم قطعی و آخرتونو بگیرین.


ویرایش شده توسط لرد ولدمورت در تاریخ ۱۴۰۲/۶/۱ ۱۵:۳۹:۲۲

🎐 اجـازه نـده هيـچ كس پـاشو رو رويـاهات بـذاره..🌱حتی اگه تاریک ترین رویای جهان باشه... ️


پاسخ به: سرسرای عمومی
پیام زده شده در: ۱۳:۲۰ دوشنبه ۳۰ مرداد ۱۴۰۲
#44
هیزل که تازه خبر برگزاری جشن توسط خود دانش آموزان رو شنیده بود سریع پیش ایزبل اومد و ازش پرسید
-واقعا قراره خودمون جشن رو برگزار کنیم
- معلومه ! یه جشنی میگیریم که هاگوارتز تاحالا به خودش ندیده!
هیزل خیلی خوشحل شد. اما لحظه ای درنگ کرد.
-اما هزینه اش رو چجور جور کنیم؟ تعدادمون هم خیلی کمن
ایزابل چشمکی زد و گفت
-مگه خانواده ی تو از پولدار ترین های دنیای جادوگری نیستن؟
- چرا.
-خوب دیگه هزینه امون جور شد
هیزل دستی بر سرش کوبید و گفت
-حالا گیرم هزینه جور شد. تعداد ریونکلاوی ها هم خیلی کمه . بگو حالا هالپافی ها هم بیان کمک . اصلا بگو گریفیندوری ها هم بیان. بازم کمیم. عمرا هم اسلاینترینی ها بیان.
- هالپافی ها و گریفیندور ها گفتن میان . اسلایترینی ها هم یه جوری راضی میکنیم .بالاخره اونها هم جشن دوست دارن . فعلا بیا تمام تلاشمون رو بکنیم.
هیزل کمی فکر کرد اگر انها تمام تلاششان را میکردند شاید نمی توانستند جشن را برگزار کنند بالاخره مدیریت هاگوارتز که از پس برگزاری جشن برنمی امد. پس لبخند زد و به ایزابل گفت
-پس منم برای کمک هستم.راستی می تونیم یه مسابقه ی کوییدیچ دوستانه هم داشته باشیم.. بین ریونکلاو و گریفیندور! عالی میشه اماده سازیش با من! راستی موسیقی با کیه؟
-نمی دونم میخوای خودت امادش کنی؟
-اوه ! اره! من عاشق موسیقیم پشیمون نمیشین!
2 روز بعد
سر میز ناهار
موقع تحویل نامه ها
بچه ها سر میز نهار خوری بودند که ناگهان جمعیت انبوهی از جغد ها وارد غذاخوری شد. هر جغذ نامه یا بسته ای در دست داشت و به یکی از دانش اموز ها تحویل میداد.هیزل از میان جمعیت سوزی جغدش را دید که به سمتش میامد و یک نامه در دست داشت هیزل نامه را باز کرد و خواند.
ایزابل که کنجکاو شده بود گفت
-نامه ی کیه؟
-از طرف مامانمه
- چی گفته؟
- گفته هزینه ی جشن رو تامین میکنه!
همه از سر همه ی میز ها جز اسلایترین خوشحال شدن و رفتن که برای جشن اماده شن.حالا که هزینه تامین شده بود دیگه مشکلی نداشتن! میتونستن بهترین جشن در تاریخ هاگوارتز رو برگزار کنن.
3 روز بعد
هیزل پای لپ تاپش نشسته بود و اهنگ ها رو تنظیم میکرد. ایزابل هم ...
-اینو بزارین اینجا! اوه من گفتم اینو صورتی کنین نه بنفش! این تابلو رو آویزون کنین اونجا! هیزل کی کار اهنگا تموم میشه؟
-دارم روش کار میکنم! سخته خوب طبق شرایط دلخواه شما اهنگ پیدا کرد! من اهنگ های خوب زیادی میشناسم اما سلیقه ی شما متفاوته!
-اوه! خوب اهنگ های خوب خودت هم بزار.
-وایی!ایزابل بیا اینجا یه اهنگ عالی پیدا کردم گوش کن.
هیزل اهنگ را پخش کرد
-واییی.عالیهه. حتما بزارش یه بار اول مراسم یه بار موقع کوییدیچ یه بار وسط مراسم و یه بار اخر مراسم.خوب دیگه من برم کارتو بکن.
ایزابل چرخید و...
-تری تو اینجا چی کار میکنی؟ مگه نگفتم تابلو رو نصب کن!
تری با ترس و مضطرب و من من کنان گفت
-امم..چیزه...یعنی...میخوااسستم...
-چیه زودی بگو دیگه دیرم شده.
-میخخواستم ببینم تتو ببرای جشن یویویول بال همراه نداری دیگه نه؟
-نه...برای چی؟
-میخخواستم ببیننم میشه همراهم شی؟
لبخندی بر صورت ایزابل نشست.نمی دانست چه جوابی بدهد..
-حالا ببینم چی میشه..
و بعد رفت و ادامه ی دستوراشو داد
تری هم خوشحال شد و بالا پایین پرید و رفت سر کاراش. هیزل هم که شاهد این ماجرا بود ریز ریزکی خندید و ادامه ی کارش رو انجام داد.
هاگوارتز سراسر پر از شور و هیجان برای برگزاری جشن توسط خود دانش اموزان و مسابقه ی کوییدیچ بود. هر کس مشغول یه کاری بود از اون طرف دانش اموزا مشغول پیدا کردن همراه برای خودشون بودن.امیال اولین سالی بود که دانش اموزا خودشون جشن رو برگزار می کردن و همه چی باید عالی پیش میرفت..


🎐 اجـازه نـده هيـچ كس پـاشو رو رويـاهات بـذاره..🌱حتی اگه تاریک ترین رویای جهان باشه... ️


پاسخ به: در جستجوی راز ققنوس(عضویت)
پیام زده شده در: ۱۱:۵۱ دوشنبه ۳۰ مرداد ۱۴۰۲
#45
سلام من هیزل استیکنی هستم میخوام عضو محفل زیباتون شوم
خیلی به دردتون میخورما😁
لطفاا

سلام فرزندم.
البته که به درد میخوری، اما برای عضویت در محفل و جادوگر سفید بودن باید سفیدی و روشنایی بیشتری توی پست ها و شخصیت هیزل ببینم.
من پیشرفتت رو زیرنظر میگیرم، تو هم بیشتر بنویس و نقد بگیر.
بعد اگه دوباره در جستجوی راز ققنوس باشی باهم درموردش تصمیم می گیریم.


ویرایش شده توسط آلبوس دامبلدور در تاریخ ۱۴۰۲/۶/۹ ۱۲:۲۴:۴۶

🎐 اجـازه نـده هيـچ كس پـاشو رو رويـاهات بـذاره..🌱حتی اگه تاریک ترین رویای جهان باشه... ️


پاسخ به: عضویت در کوییدیچ
پیام زده شده در: ۱۰:۴۸ دوشنبه ۳۰ مرداد ۱۴۰۲
#46
سلام هیزل استیکنی هستم درخواست عضویت توی تیم کوییدیچ ریونکلاو رو دارم
اگه میشه جستوجوگر یا مهاجم


🎐 اجـازه نـده هيـچ كس پـاشو رو رويـاهات بـذاره..🌱حتی اگه تاریک ترین رویای جهان باشه... ️


پاسخ به: شخصیت خودتون رو معرفی کنید
پیام زده شده در: ۲۲:۱۸ شنبه ۲۸ مرداد ۱۴۰۲
#47
نام:هیزل
نام خانوادگی: استیکنی
رده خونی: اصیل زاده
سن :12
گروه: ریونکلاو
جبهه: محفل ققنوس
چوبدستی: شبیه مال هرماینی میتونه تغییر رنگ بده اخرش هم عکس یه هلال ماه حکاکی شده
پاترونوس:ققنوس
جارو:خانواده ام معمولا جدید ترین جارو ها رو برام میخرن ولی منبه نیمبوس 2001 ام عادت کرده ام
وسایل جادوییم: شنل نامرئی شونده، زمان برگردان
عضویت:ارتش دامبلدور،جوینده ی تیم کوییدیچ ریونکلاو،محفل ققنوس
رنگ مو: بلوند نزدیک به طلایی
رنگ چشم: قهوه ای روشن(شبیه اومارو(انیمه)هستم)
قد: 158
وزن:37
نام مادر:اریانا استیکنی
نام پدر: جیمز استیکنی
تایپ شخصیتی:ENFJ اما خیلی ها میگن تایپت ENTJ هست
شحصیت:باهوش-گاهی عصبانی-مهربون-قوی-برونگرا-عاشق برنامه ریزی-محتاط
اخلاق کلی: مهربون،فضول،کنجکاو،ناز،باهوش،هر از گاهی عصبانی
علایق:پیتزا، گربه ام،جغد ام، دوستام،ماجراجویی،درس تغییر شکل ها،کوییدیچ(به شدتتت)
تنفرات:مرگخوار ها-بزرگترین خواهرم-باختن-دیر سرکلاس حاضر شدن-نمره ی کم گرفتن
بهترین دوستم توی هاگوارتز:لونا لاوگود،چو چانگ
خانواده ام از پولدار ترین خانواده های دنیای جادوگری هستن. خونه ی ما عمارت توی بهترین جای لندنه .خونه ی ما یه درداره که میتونه به هر جا باز بشه البته به هاگوارتز نه چون هاگوارتز یه سپر محافظتی داره که باعث میشه نشه ازدر خونه ی ما برای رفتن به هاگوارتز استفاده کرد. من یه شنل محو شونده دارم که دوقلوی مال هریه.برادرم بزرگترم که امسال اخرین سال هاگوارتزشه تقریبا سحربسته است ولی میاد هاگوارتز(مثل نویل) اون توی گریفیندوره برادرم که یک سال ازم بزرگتره مثل من توی ریونکلاوه برادرم که یه سال ازم کوچیکتره توی هالپافه و برادرم که 3 سالشه هنوز نرفته مدرسه . خواهر بزرگترم 2 ساله فارغ تحصیل شده اون رفت مرگخوار شد پارسال یکی از دشمن های ولدمورت رو کشت و انداختنش ازکابان ولی وقتی ولدمورت برگشت از زندان فرار کرد و الان فراریه و همه جای شهر پوستر تحت تعقیبشو زده اون یه جانورنماست و تبدیل به مار میشه اون خیلییی به ارباب تاریکی وفاداره. خواهرم که یک سال ازم بزرگتره و دوقلویه اون برادرمه هم توی ریونکلاوه. خواهردوقلوم و مثل من توی ریونکلاوه و خواهرم که دوسال ازم کوچیکتره توی هالپافه. اسم خواهر دوقلوم سالی هست. خواهر بزرگترم(همونی که مرگخواره) از همون اول با همه ی ما فرق داشت و خیلی جاه طلب بود حتی یک بار چوب دستی بابام رو شکست! جادوش هم خیلی قوی بود. مثلا وقتی نوزاد بود گریه که میکرد همه ی چیزای شیشه ای کل خونه میشکست! پدربزرگ پدربزرگم یه خون آشام بوده. خواهر مرگخوارم هم مثل اون خون اشامه. بابام و مامانم هم جادوگرن بابام خیلی دوست نداره از جادو استفاده کنه اون توی تیم کوییدیچ انگلستان دروازه بانه و بازیش هم خیلی خوبه. مامانم هم ساحره است و توی وزارت سحر وجادو کار میکنه.برادرم قراره وقتی امسال درسش تموم شد بره توی تیم کوییدیچ فرانسه جوینده بشه. من میتونم اینده رو ببینم.خانواده ی ما نسل اندر نسل جادوگر بوده و توی کوییدیچ مهارت داشته.من ویولن و پیانو میزنم. قراره از هفته ی دیگه برم کلاس ویولن جادویی.یه جغد هم دارم اسمش سوزیه . رنگش هم سفیده. یه بچه گربه هم دارم سفید سیاهه خیلیی خوشکل و نازه. اسمش هم کیکی هست.خواهر دوقلوم موهاش بلونده چشم هاش سبز . خواهرم که یه سال ازم بزرگتره اسمش مینا هست. موهاش ابیه چشم هاش سبز روشن.
----------
گفتین شخصیت ساختگی قبول نیست یه شخصیت از لیست پیدا کردم اما داستانی ازش توی اینترنت ندیدم پس داستان خودم رو گفتم ولی با یک شخصیت از لیست.
تائید میشه؟


راستش یکم یه جاهایی داشتی از چارچوب و دانسته‌های کتاب می‌زدی بیرون، فعلا بیا تو ولی سعی کن خلاف حقایقی که تو کتاب می‌دونیم شخصیت‌سازی نکنی.
تایید شد.


ویرایش شده توسط لینی وارنر در تاریخ ۱۴۰۲/۵/۲۹ ۱۸:۱۳:۳۱

🎐 اجـازه نـده هيـچ كس پـاشو رو رويـاهات بـذاره..🌱حتی اگه تاریک ترین رویای جهان باشه... ️


پاسخ به: شخصیت خودتون رو معرفی کنید
پیام زده شده در: ۱۱:۴۵ شنبه ۲۸ مرداد ۱۴۰۲
#48
نام:لونا
نام خانوادگی: مک گانگال
رده خونی: اصیل زاده
سن :12
گروه: ریونکلاو
جبهه: محفل ققنوس
چوبدستی: شبیه مال هرماینی میتونه تغییر رنگ بده اخرش هم عکس یه هلال ماه حکاکی شده
پاترونوس:ققنوس
جارو:خانواده ام معمولا جدید ترین جارو ها رو برام میخرن ولی منبه نیمبوس 2001 ام عادت کرده ام
وسایل جادوییم: شنل نامرئی شونده، زمان برگردان
عضویت:ارتش دامبلدور،جوینده ی تیم کوییدیچ ریونکلاو،محفل ققنوس
رنگ مو: بلوند نزدیک به طلایی
رنگ چشم: قهوه ای روشن(شبیه اومارو(انیمه)هستم)
قد: 158
وزن:37
نام مادر:اریانا مک گانگال
نام پدر: جیمز مک گانگال
تایپ شخصیتی:ENFJ اما خیلی ها میگن تایپت ENTJ هست
شحصیت:باهوش-گاهی عصبانی-مهربون-قوی-برونگرا-عاشق برنامه ریزی-محتاط
اخلاق کلی: مهربون،فضول،کنجکاو،ناز،باهوش،هر از گاهی عصبانی
علایق:پیتزا، گربه ام،جغد ام، دوستام،ماجراجویی،درس تغییر شکل ها،کوییدیچ(به شدتتت)
تنفرات:مرگخوار ها-بزرگترین خواهرم-باختن-دیر سرکلاس حاضر شدن-نمره ی کم گرفتن
بهترین دوستم توی هاگوارتز:لونا لاوگود،چو چانگ
خانواده ام از پولدار ترین خانواده های دنیای جادوگری هستن. خونه ی ما عمارت توی بهترین جای لندنه .خونه ی ما یه درداره که میتونه به هر جا باز بشه البته به هاگوارتز نه چون هاگوارتز یه سپر محافظتی داره که باعث میشه نشه ازدر خونه ی ما برای رفتن به هاگوارتز استفاده کرد. من یه شنل محو شونده دارم که دوقلوی مال هریه.برادرم بزرگترم که امسال اخرین سال هاگوارتزشه تقریبا سحربسته است ولی میاد هاگوارتز(مثل نویل) اون توی گریفیندوره برادرم که یک سال ازم بزرگتره مثل من توی ریونکلاوه برادرم که یه سال ازم کوچیکتره توی هالپافه و برادرم که 3 سالشه هنوز نرفته مدرسه . خواهر بزرگترم 2 ساله فارغ تحصیل شده اون رفت مرگخوار شد پارسال یکی از دشمن های ولدمورت رو کشت و انداختنش ازکابان ولی وقتی ولدمورت برگشت از زندان فرار کرد و الان فراریه و همه جای شهر پوستر تحت تعقیبشو زده اون یه جانورنماست و تبدیل به مار میشه اون خیلییی به ارباب تاریکی وفاداره. خواهرم که یک سال ازم بزرگتره و دوقلویه اون برادرمه هم توی ریونکلاوه. خواهردوقلوم و مثل من توی ریونکلاوه و خواهرم که دوسال ازم کوچیکتره توی هالپافه. اسم خواهر دوقلوم سالی هست. خواهر بزرگترم(همونی که مرگخواره) از همون اول با همه ی ما فرق داشت و خیلی جاه طلب بود حتی یک بار چوب دستی بابام رو شکست! جادوش هم خیلی قوی بود. مثلا وقتی نوزاد بود گریه که میکرد همه ی چیزای شیشه ای کل خونه میشکست! پدربزرگ پدربزرگم یه خون آشام بوده. خواهر مرگخوارم هم مثل اون خون اشامه. بابام و مامانم هم جادوگرن بابام خیلی دوست نداره از جادو استفاده کنه اون توی تیم کوییدیچ انگلستان دروازه بانه و بازیش هم خیلی خوبه. مامانم هم ساحره است و توی وزارت سحر وجادو کار میکنه.برادرم قراره وقتی امسال درسش تموم شد بره توی تیم کوییدیچ فرانسه جوینده بشه. من میتونم اینده رو ببینم.خانواده ی ما نسل اندر نسل جادوگر بوده و توی کوییدیچ مهارت داشته.من ویولن و پیانو میزنم. قراره از هفته ی دیگه برم کلاس ویولن جادویی.یه جغد هم دارم اسمش سوزیه . رنگش هم سفیده. یه بچه گربه هم دارم سفید سیاهه خیلیی خوشکل و نازه. اسمش هم کیکی هست.خواهر دوقلوم موهاش بلونده چشم هاش سبز . خواهرم که یه سال ازم بزرگتره اسمش مینا هست. موهاش ابیه چشم هاش سبز روشن.



شخصیت‌های ساختگی تایید نمیشن و باید حتما از لیست شخصیت‌ها یه نفرو انتخاب کنین.

تایید نشد.


ویرایش شده توسط سدریک دیگوری در تاریخ ۱۴۰۲/۵/۲۸ ۱۲:۳۱:۳۱

🎐 اجـازه نـده هيـچ كس پـاشو رو رويـاهات بـذاره..🌱حتی اگه تاریک ترین رویای جهان باشه... ️


پاسخ به: سال اولی ها از این طرف: کلاه گروهبندی
پیام زده شده در: ۱۰:۳۳ سه شنبه ۱۷ مرداد ۱۴۰۲
#49
سلام من خیلی باهوشم عاشقق کتابم و میتونم یک کتاب رو توی یک روز بخونم معمولا یک کتاب رو 3 یا 4 بارمیخونم تا همه چی اش رو بفهمم همه ی معلمام عاشقمن و میگن تو خیلی باهوشی دوست دارم توی ریونکا یا گریفیندور باشم از ارتفاع و مرگ و سوسک و دندون پزشکی هم میترسم😁 از چهار سالگی یاد گرفتم بخونم. ویولن و فلوت و پیانو هم میزنم
با یک اکانت دیگه پیام دادم افتادم ریونکلاو ولی رمز عبور اون اکانت رو یادم رفت نتونستم وارد شم این اکانت رو درست کردم یکم معرفی رو هم طولانی تر کردم لطفا دوباره بندازم ریونکلاو🤲📿💗




ریونکلاو


مرحله بعد: انتخاب یک شخصیت از لیست شخصیت های گرفته نشده و معرفی آن در تاپیک معرفی شخصیت.


ویرایش شده توسط کلاه گروهبندی در تاریخ ۱۴۰۲/۵/۱۷ ۱۰:۴۲:۲۷

🎐 اجـازه نـده هيـچ كس پـاشو رو رويـاهات بـذاره..🌱حتی اگه تاریک ترین رویای جهان باشه... ️






هرگونه نسخه برداری از محتوای این سایت تنها با ذکر نام «جادوگران» مجاز است. ۱۴۰۳-۱۳۸۲
جادوگران اولین وبسایت فارسی زبان هواداران داستان های شگفت انگیز هری پاتر است. به عنوان نخستین خاستگاه ایرانی ایفای نقش مبتنی بر نمایشنامه نویسی با محوریت یک اثر داستانی در فضای مجازی، پرورش و به ارمغان آوردن آمیزه ای از هنر و ادبیات برجسته ترین دستاورد ما می باشد.