از لحاظ هنری فکر نمی کنم نویسنده های ایرانی چیزی از رولینگ کم داشته باشن.ولی چند تا مورد داره:
1-اول اینکه داستانهای عاشقانه تو ایران بازار خوبی داره پس نیازی نیست نویسنده ها به خودشون زحمت نوشتن این چیزها رو بدن.
2-همونطورکه تو خارج با این داستان ها مخالفت میشه بدون شک افراد متعصب اصلا اجازه چاپ چنین داستانهایی رو در ایران نمیدن(فقط با ذکر اینکه برای مثال جادو در دین اسلام حرام است) .مثلا تو همه کتابهای تخیلی خارجی یک نفر به عنوان لوگوس(پسر خدا)بیان میشه که عنصر اصلی داستان هاست(آراگون در ارباب حلقه ها)که ما نمی تونیم از اون استفاده کنیم.چاپ کد داوینچی رو در ایران غیر قانونیه چه برسه که خودمون بخواهیم یکی مثل اون بنویسیم.
ولی مهمترین موضوع راحت طلبی نویسنده است ولی خوب خود شماها هم می تونین امثال هری پاتر بنویسین.از لحاظ فنی ضریب هوشی ایرانی ها از عمده کشورها بیشتره.وقتی یک جوون 16 ساله کتاب به اون خوبی نوشته چرا شما نتونین؟؟؟

من می گم اسنیپ هیچ نقشی در مردن دامبلدور نداشت.خیلی ساده است دامبلدور که می دونسته اسنیپ ذهن جوی ماهریه در ذهن از او می خواهد که او رو بکشه و من فکر می کنم اسنیپ تو اون لحظه حتی می دونست هری زیر شنله.در کتاب رولینگ می نویسه که دامبلدور از اسنیپ خواهش می کنه که نجاتش بده که این یک نکته انحرافی که رولینگ برای پیچیدگی داستان بوجود میاره. من این نظریه رو دارم که اسنیپ آرزوی جاودانگی داره و یک جورایی دچار خود کم بینی و همیشه از دوران بچگی عقده ای بوده و می خواسته یک جوری خودش رو نشون بده همونطور که تو کتاب زندانی آزکابان این حالتش باعث میشه دنبال لوپین بیاد تا سیریوس رو دستگیر کنه .اما هنوز شک دارم که آرزوی جاودانگی اسنیپ قبل از مرگ دامبلدور هم وجود داشته یا نه.اما مطمینم اسنیپ با تمام رذالتش هیچ وقت به ولدمورت وفادار نبوده.
___________
ويرايش ناظر !!!
___________
اول اینکه رولینگ گفته دو سه نفر کله پا می شن اساسا اولیش ولدمورته.دومیش یه هری یا اسنیپ که من احتمال مرگ اسنیپ رو بیشتر می دونم چون فکر می کنم تو کتاب زندانی آزکابان اومده که اسنیپ به جیمز مدیونه و فکر کنم اسنیپ فداکاری کنه و جون هری رو نجات بده. اسنیپ به نظر من هری رو خیلی دوست داره و برای همین از همه بیشتر بهش سخت می گیره.نفر سوم هم یا هرمیونه یا رون یا جینی.اما احتمال مرگ هرمیون از بقیه کمتره چون رولینگ تو یک مصاحبه ای گفت شخصیت هرمیون به جوانی خودش خیلی نزدیکه و جینی هم شاید چون قراره ایال هری بشه نمیره اما احتمال مرگ رون و حتی نویل هم وجود داره .به نظر من نویل تو کتاب هفت یه نقش مهمی ایفا می کنه چون تو کتاب پنج اومده که در حال تمرین نویل دیگه اون نویل سابق نیست و خیلی پیشرفت کرده.در مورد از بین بردن جان پیچهای ولدمورت هم هری که خودش چیز زیادی بلد نیست اما فکر می کنم از دامبلدور توسط قاب عکس دامبلدور که کنار عکس مدیران مرحوم دیگه قرارداره کمک بگیره.قضیه -راب -هم هنوز مقداری مجهوله.از لحاظ اسمی به ریگلوس می خره و چیزی که احتمال این موضوع روبیشتر میکنه که -راب-همون ریگلوسه اینکه سیریوس در قسمتی به هری میگه ما هیچوقت نفهمیدیم که اون کی مرد و ورود و خروج ریگلوس از مرگخوارها در هیچ جای کتاب به طور کامل بررسی نشد و مرگ سیریوس هم به نظر من تا حدی برای اینکه هری از کریچر که احتمالا محرم اسرار ریگلوس کمک بگیره و حتی از اون مسیر جان پیچهای ولدمورت رو پیدا کنه. آخرین مورد هم راجع به مالفویه که فکر می کنم آخرش بالاخره یا خودش پشیمون بشه یا اسنیپ بهش کمک کنه چون انگار یه جورایی تو کتاب شاهزاده دورگه مجبور بوده اون کار رو بکنه و هنگامی که دامبلدور باهاش حرف می زنه به نظر یه مقداری عصبیه و وقتی دامبلدور باهاش منطقی حرف زد حتی نزدیک بود از کارش پشیمون بشه و رولینگ میگه چوبش در دستش کمی شل میشه که مرگخوارها میرسن پس احتمال تغییر مسیر دادن دراکو و یا حتی کشته شدنش توسط ولدمورت که ممکنه باعث بد شدن وضعیت ولدمورت پیش اطرافیانش باشه هم کم نیست.

___________________
اون كلمه ي ويرايش براي همين كار اون زير قرار داده شده

اين دفعه درستش كردم ولي دفعه ي بعد پست دوم پاك ميشود

سيريوس