هواسرد بود.استخوان هايش در حال يخ زدن بودند. داشت به طرف سرسرامي رفت كه ديد چراغ يكي از كلاس ها روشن است. يك لحظه درنگ كرد تا بفهمه اونجا چه خبره. پشت در وايستاد . صداي گريه ي يه دختر رو مي شنيد كه مي گفت:اون افسانه نمي تونه حقيقت داشته باشه. يكي با صدايي هيجان زده بهش گفت:چرا؛ خوب مي تونه و تو هم نمي توني جلوش رو بگيري!
يكهو صداها قطع شدو بعد از چند لحظه صداي زدوخورد اومد .
هري خواست تو ي دعواي اونا مداخله كنه كه گرماي دست يكي رو رو شونش احساس كرد. سرش رو برگردوند و لبخند زيباي دامبلدور رو ديد.
شما باید با کلماتی که پروفسور کوییرل دادن جمله بسازید !!!
تایید نشد !!! (پادمور)
ویرایش شده توسط گلاي نيس گريفيتز در تاریخ ۱۳۸۶/۲/۵ ۱۵:۰۸:۰۷
ویرایش شده توسط گلاي نيس گريفيتز در تاریخ ۱۳۸۶/۲/۵ ۱۵:۱۷:۵۱
ویرایش شده توسط گلاي نيس گريفيتز در تاریخ ۱۳۸۶/۲/۵ ۱۵:۲۸:۳۸
ویرایش شده توسط استرجس پادمور در تاریخ ۱۳۸۶/۲/۵ ۱۵:۳۴:۱۹
Some say the wo
سلام میخواستم خودم رو معرفی کنم
نام:رویا
نام خانوادگی:پاتر
گروه:گریفیندور
رنگ چشم:قهوه ای تیره
رنگ مو:قهوه ای تیره
نوع چوب دستی:از درخت نارون و پر ققنوس
شخصیتهای ساختگی تایید نمیشن...لطفا از لیست شخصیتها یه شخصیت دیگه رو انتخاب کنید
ویرایش شده توسط پرفسور کويیرل در تاریخ ۱۳۸۵/۱۱/۱۰ ۲۲:۲۰:۰۸
Some say the wo