هری پاتر نخستین مرجع فارسی زبان هواداران هری پاتر

هری پاتر نسخه موبایل




Re: شخصیت خودتون رو معرفی کنید
پیام زده شده در: ۵:۰۷ شنبه ۳ فروردین ۱۳۸۷
#1
نام: لیلی پاتر
سن: 9
تاریخ تولد: 7 جولای 2009
جنس: مونث
سال: 2 سال مونده!
رنگ چشم: قهوه ای
گروه: هافلپاف
ظاهر کلی: بجز موهام که مشکیه مثل مامانم هستم.
نام کامل: لیلی هری پاتر
کوییدیچ: جستجوگر
چوب جادو: 27 سانتی متر از چوب درخت گردو و پر ققنوس دسته جارو: آذرخش
علاقه ها: هاگوارتز، آلبوس و جیمز، کوییدیچ
توانمندیها: درست کردن سپر مدافع
خصوصیات اخلاقی: لجباز، مغرور، مهربون


شناسه ی لیلی پاتر خیلی وقته که غیر فعاله ! به خاطر همین بندم با اجازه ی مدیریت محترم این شناسه رو انتخاب کردم !

به امید تائید شناسه !


شخصیت لیلی پاتر قبلاً گرفته شده و هنوز در ایفای نقش وجود داره. لطفاً از لیست شخصیت های گرفته نشده یک کاراکتر دیگه رو انتخاب و معرفی کنید. ضمناً اسم کامل لیلی پاتر؛ لیلی لونا پاتره

تأیید نشد. موفق باشید

این بی انصافی مامان بزرگ !
لیلی هیچ فعالیتی نداشته !


ویرایش شده توسط لیلی اوانز در تاریخ ۱۳۸۷/۱/۳ ۱۴:۲۲:۴۲
ویرایش شده توسط لیلی_موشی در تاریخ ۱۳۸۷/۱/۴ ۱:۰۷:۰۹

هافل


Re: کارگاه نمایشنامه نویسی
پیام زده شده در: ۱:۳۵ شنبه ۳ فروردین ۱۳۸۷
#2
هی نکنه می خوای همش بپرسی که من چرا با شما ها فرق دارم؟
جیمز، سیریوس و لوپین مثل همیشه داشتند راهرو های هاگوارتز را متر می کردند ... ناگهان سایه ای از کنار آن ها عبور کرد و به سرعت در راه روی سمت راست ناپدید شد ...
- هی! این اسنیپ نبود؟! ( جیمز گفت!)
جیمز و سیریوس به دنبال اسنیپ رفتند و ریموس بدون کوچکترین علاقه ای در حالی که به این فکر می کرد که چرا رنگ رداش با بقیه فرق داره به دنبال اون ها رفت!
پس از گذشت چند دقیقه خود را به اسنیپ رساندند ... اسنیپ در گوشه ای از راهرو ایستاده بود و به گوشه ای تاریک خیره مانده بود! سکوت همه جا را فرا گرفته بود ... وحشت در چشمان اسنیپ موج می زد ... همه چیز نشان دهنده ی خطری در آن نزدیکی بود و شمع های روی دیوار(!) با ایجاد سایه هایی لرزان از همه چیز پیرامونشان به وحشت خفته می افزودند! سیرویس که دیگر کلافه شده بود چوب دستیش را در آورد و ورد جریوس را آهسته زیر لب گفت! دود زرد رنگ مایل به قهوه ای که یکم درخشش هم دورشه! به صورت مارپیچ به سمت اسنیپ می رفت! ( اسلو موشن) اسنیپ که خیلی تیز بود زود متوجه شد و با حالت خصمانه ای برگشت و با صدای آهسته گفت:
- اگه می دونستی چه چیزی اون گوشه هست هیچ وقت چنین کاری نمی کردی! ( همه اینا اسلو موشنه!)
سیریوس که فهمید اسنیپ اصلا شوخی نداره به سرعت ورد " آن جریوس" رو گفت و دوده زود برگشت تو چوبش!!!( همه ی این ها در کمتر از سه ثانیه اتفاق افتاد!!!!)
جیمز: یعنی چی هست اونجا؟!
سیریوس که شجاع تر از دیگران می نمود گفت: من می رم ببینم!
اسنیپ: آره جون خودت! زاییدی!!! همه مون رو به کشتن میدی!
ریموس که تاکنون شنوده ای بیش نبود وارد بحث نه چندان دوستانه ی آن سه نفر شد: اسنیپ! زود بگو اونجا چیه؟! (خیلی رو اسنیپ تاثیر گذاشت!)
اسنیپ تصمیم خود را گرفته بود ... مستقیم به چشمان آن سه نفر خیره شد ... پاتیلش را بالا گرفت و گفت: می دونید این تو چه معجونی هست؟!
- چی؟ چی ؟
- آنتی مانتیکوریال!!!!
-
و ادامه داد: درسته ... این مانتیکور یه ماهه که اینجاست و من هر روز این معجون رو به خوردش می دم تا خوی حیوانیش کمتر بشه و ...
جیمز که گیج می زد پرسید: ولی چطور ممکنه؟! کی اونو به اینجا آورده؟
جیمز و سیریوس هم حرف اون رو تایید کردن
اسنیپ: این جزء اسراره!
و این چنین بود که هیچ کس نفهمید آن مانتیکور آنجا چه می کرد ... به همین دلیل آن سه یار قدیمی که خیلی خورده بود تو حالشون! بعد از ظهر اون روز برای تلافی اسنیپ را با وردی بس بی ناموسی در ملا عام! آبرو بر کردند و حالی بردند به هولی!


هوووم! مشكوكيوس!
بهتره كه اول اسم شخص رو بنويسي بعد ديالوگ رو... مي تونستي دقت بيشتري به خرج بدي و زيباتر بنويسي...

تأييد شد.


ویرایش شده توسط سارا اوانز در تاریخ ۱۳۸۷/۱/۳ ۹:۲۲:۲۷


Re: بازي با كلمات
پیام زده شده در: ۱:۳۳ شنبه ۳ فروردین ۱۳۸۷
#3
جرقه اي در ذهنش،موجب شد تا انديشه اش به محكمه ي آزكابان معطوف شود.
هنگاميكه سعي ميكرد خاطرات آن روز را به ياد آورد،اخم و اندوهي بر صورتش پديدار ميشد.
بر صندلي سنگي وسط دادگاه نشسته بود و سعي ميكرد به زنجير هايي كه از دسته ي صندلي آويزان بودند توحه نكند.اما زنجير ها با جرينگ جرينگ،علاقه ي خود را به پيچيدن در دور دستانش نشان ميدادند.درست در مقابلش مسئولان وزارت خانه نشسته بودند .
چهره ي زشت امبريج در كنار كارآگاهان ،حالش را بد ميكردد ؛
ناگهان صداي قدم هايي شنيده شد و پيرمرد خود را به عنوان مدافع معرفي كرد.
آلبوس دامبلدور در حاليكه دست سياهش را بالا گرفته بود، لبخند زنان نام خود را براي قاضي بيان كرد.انگشتر نقره بدون ذره اي درخشش در دستش هويدا بود .

تاييد شد!


ویرایش شده توسط [fa]ايگور کارکاروف[/fa][en]IGΘЯ[/en] در تاریخ ۱۳۸۷/۱/۴ ۱۵:۳۵:۴۴






هرگونه نسخه برداری از محتوای این سایت تنها با ذکر نام «جادوگران» مجاز است. ۱۴۰۳-۱۳۸۲
جادوگران اولین وبسایت فارسی زبان هواداران داستان های شگفت انگیز هری پاتر است. به عنوان نخستین خاستگاه ایرانی ایفای نقش مبتنی بر نمایشنامه نویسی با محوریت یک اثر داستانی در فضای مجازی، پرورش و به ارمغان آوردن آمیزه ای از هنر و ادبیات برجسته ترین دستاورد ما می باشد.