هی نکنه می خوای همش بپرسی که من چرا با شما ها فرق دارم؟
جیمز، سیریوس و لوپین مثل همیشه داشتند راهرو های هاگوارتز را متر می کردند ... ناگهان سایه ای از کنار آن ها عبور کرد و به سرعت در راه روی سمت راست ناپدید شد ...
- هی! این اسنیپ نبود؟!
( جیمز گفت!)
جیمز و سیریوس به دنبال اسنیپ رفتند و ریموس بدون کوچکترین علاقه ای در حالی که به این فکر می کرد که چرا رنگ رداش با بقیه فرق داره به دنبال اون ها رفت!
پس از گذشت چند دقیقه خود را به اسنیپ رساندند ... اسنیپ در گوشه ای از راهرو ایستاده بود و به گوشه ای تاریک خیره مانده بود! سکوت همه جا را فرا گرفته بود ... وحشت در چشمان اسنیپ موج می زد ... همه چیز نشان دهنده ی خطری در آن نزدیکی بود و شمع های روی دیوار(!) با ایجاد سایه هایی لرزان از همه چیز پیرامونشان به وحشت خفته می افزودند! سیرویس که دیگر کلافه شده بود چوب دستیش را در آورد و ورد جریوس را آهسته زیر لب گفت! دود زرد رنگ مایل به قهوه ای که یکم درخشش هم دورشه! به صورت مارپیچ به سمت اسنیپ می رفت! ( اسلو موشن) اسنیپ که خیلی تیز بود زود متوجه شد و با حالت خصمانه ای برگشت و با صدای آهسته گفت:
- اگه می دونستی چه چیزی اون گوشه هست هیچ وقت چنین کاری نمی کردی! ( همه اینا اسلو موشنه!)
سیریوس که فهمید اسنیپ اصلا شوخی نداره به سرعت ورد " آن جریوس" رو گفت و دوده زود برگشت تو چوبش!!!( همه ی این ها در کمتر از سه ثانیه اتفاق افتاد!!!!)
جیمز: یعنی چی هست اونجا؟!
سیریوس که شجاع تر از دیگران می نمود گفت: من می رم ببینم!
اسنیپ: آره جون خودت! زاییدی!!! همه مون رو به کشتن میدی!
ریموس که تاکنون شنوده ای بیش نبود وارد بحث نه چندان دوستانه ی آن سه نفر شد: اسنیپ! زود بگو اونجا چیه؟! (خیلی رو اسنیپ تاثیر گذاشت!)
اسنیپ تصمیم خود را گرفته بود ... مستقیم به چشمان آن سه نفر خیره شد ... پاتیلش را بالا گرفت و گفت: می دونید این تو چه معجونی هست؟!
- چی؟ چی ؟
- آنتی مانتیکوریال!!!!
-
و ادامه داد: درسته ... این مانتیکور یه ماهه که اینجاست و من هر روز این معجون رو به خوردش می دم تا خوی حیوانیش کمتر بشه و ...
جیمز که گیج می زد پرسید: ولی چطور ممکنه؟! کی اونو به اینجا آورده؟
جیمز و سیریوس هم حرف اون رو تایید کردن
اسنیپ: این جزء اسراره!
و این چنین بود که هیچ کس نفهمید آن مانتیکور آنجا چه می کرد ... به همین دلیل آن سه یار قدیمی که خیلی خورده بود تو حالشون! بعد از ظهر اون روز برای تلافی اسنیپ را با وردی بس بی ناموسی در ملا عام! آبرو بر کردند و حالی بردند به هولی!
هوووم! مشكوكيوس!
بهتره كه اول اسم شخص رو بنويسي بعد ديالوگ رو... مي تونستي دقت بيشتري به خرج بدي و زيباتر بنويسي...
تأييد شد.