هری پاتر نخستین مرجع فارسی زبان هواداران هری پاتر

هری پاتر نسخه موبایل




Re: اعضاي سایت خودشونو معرفی کنن
پیام زده شده در: ۱:۱۶ شنبه ۳ بهمن ۱۳۸۸
#1
سلام!
اسم: نیلوفر
سن: ۱۸ سال و ۱۰ ماه!
محل زندگی: کلرادو
محل تولد: تهران
تحصیلات: سال اول زیست شناسی
علایق: ااا م م م... کتاب خوندن، درس خوندن، نوشتن، یوگا، حرف زدن با دوستام...
نحوه ی آشنایی با سایت: یکی از دوستام (بهترین دوستم، نیلگون، رون ویزلی) بهم سایت رو معرفی کرد.
نحوه ی آشنایی با هری پاتر: درست یادم نمیاد... زیاد راجع بهش شنیده بودم، اما خب معمولا من زیاد از چیزایی که خیلی ها خوششون میاد خوشم نمیاد!! اما خب می دونم که اول یکی از فیلم هاشو دیدم...


تصویر کوچک شده
ما می توانیم به کمک همدیگر از جن های خانگی حمایت کنیم. هنوز دیر نیست.


Re: **ثبت نام الف.دال**
پیام زده شده در: ۵:۰۲ پنجشنبه ۷ آبان ۱۳۸۸
#2
۱- به چه دليلی خواهان ثبت نام برای عضويت در الف دال می باشيد؟
به دلیل اینکه احساس می کنم میتونم در الف دال کمک کنم به ثبات چیزهایی که باور دارم ارزش جنگیدن و حتی مردن رو دارن.

۲- قول بدهيد كه به طور كامل به ارتش وفادار بوده و در همه حال پشتيبان ارتش باشيد .
سوگند می خورم که تا آخرین لحظه ی عمرم به ارتش وفادار باشم و تا وقتی که اونقدری خون درون رگهام باقی مونده که قلبم بتپه با تمام وجود ازش حمایت کنم.

۳- اگر يكي از نزديک ترين دوستان شما، خيانت كند با او چه رفتاری خواهيد داشت؟
بستگی به شرایط داره. اما به طور کلی نتیجه میگیرم که باید با دقت بیشتری "نزدیکترین دوستانم" رو انتخاب کنم.

۴-در صورت مشاهده ی يكي از افراد جوخه ی بازرسی چه واكنشی نشان خواهيد داد ؟
دفاع از درستی، به هر شکل ممکن و لازم.

۵- نظر خود را به صورت خلاصه در مورد واژه هاي زير بنويسيد:

الف دال » ارتشی برای زنده نگه داشتن و محکم کردن پایه های درستی.

کله ی کچل » ظاهر کله هیچ اهمیتی واسم نداره. مهم اینه که درون اون کله چی می گذره. کله ی تام ریدل از بیرون بسیار زیبا بود اما درونش زشت ترین افکار شکل می گرفت.

محفل ققنوس » محفلی برای دفاع و زنده نگهداشتن عشق و جنگیدن در برابر پلیدی

گربه های آمبریج » خیلی دلم می خواد که همشون مثل خانوم نوریس خشک بشن.

زیر شلوار مرلین » نظری ندارم. چیزهای مهمتری برای نظر دادن وجود دارن.

۶- چه طلسمی را به سمت کله کچل یک انسان بدون دماغ میفرستید؟
اگر دلیلی برای حمله نبینم، هیچ طلسمی رو... اما اگه لازم باشه: سکتوم سمپرا.

۷- به نظر شما چرا ریش آلبوس دامبلدور(مد ظله العالی) دراز است؟
به دلیل اینکه آلبوس خیلی کارهای مهم تر از اصلاح کردن داره.

۸- کفن مرده چند تکه است؟
فکر می کنم یک تکه. اهمیتی زیادی ندراه از نظرم.

سلام هرمیون جان
تایید شد.
خوش اومدی


ویرایش شده توسط پروفسور گرابلی پلنک در تاریخ ۱۳۸۸/۸/۷ ۱۹:۱۳:۲۲

تصویر کوچک شده
ما می توانیم به کمک همدیگر از جن های خانگی حمایت کنیم. هنوز دیر نیست.


Re: شخصیت خودتون رو معرفی کنید
پیام زده شده در: ۲:۴۹ پنجشنبه ۹ مهر ۱۳۸۸
#3
نام: هرمیون گرنجر
تاریخ تولّد: ۱۹ سپتامبر ۱۹۷۹
سن: ۳۰
گروه :گریفندور
ظاهر کلی: لاغر، قد متوسط، موهای مجعدِ قهوه ای
علایق: کتاب خوندن، رسیدگی کردن به وضیعیت جن های خانگی
محل کار: اداره سازمان دهی و نظارت بر موجودات جادویی
خضوضیات: باهوش، درس خوان، درستکار، وفادار، منطقی
نام فرزندان: هوگو و رز
نام همسر: رون ویزلی
این طوری شروع شد: روزی که نامه ی هاگوارتز به دستم رسید خیلی هیجان زده شدم. خانوادم با اینکه خیلی شوکه شده بودن از اینکه من استعدادِ جادویی داشتم خیلی استقبال کردن. توہه هاگوارتز بود که خیلی چیزها رو تجربه کردم و فهمیدم که بعضی موقع ها برایِ انجام کار درست باید قانون ها رو زیره پا گذاشت! اما من هنوز هم با خیلی از کارهای هری و رون مخالفم!


تایید شد!


ویرایش شده توسط نیلوفر شاملو در تاریخ ۱۳۸۸/۷/۹ ۲:۵۱:۰۸
ویرایش شده توسط پرفسور کويیرل در تاریخ ۱۳۸۸/۷/۹ ۱۲:۱۶:۲۲

تصویر کوچک شده
ما می توانیم به کمک همدیگر از جن های خانگی حمایت کنیم. هنوز دیر نیست.


Re: بازي با كلمات
پیام زده شده در: ۱:۴۶ چهارشنبه ۸ مهر ۱۳۸۸
#4
شبی مهتابی بود و نور ماه تا جایی که چشم کار می کرد رو روشن کرده بود که باعث می شد کسی نتونه نورهایی رو ببینه که از چوبدستیه هری به هر طرف پرتاب می شد. اون اونقدر غرق در افکارش بود که هیچ توجهی به چوبدستیش نداشت. هری به دیوار "آسیاب" "متروک" تکیه داده بود و "خاطرات" چند ماهه گذشته رو مرور می کرد. افکارش مثله یک "ارتش" سیاه اون رو دوباره به یاده اون روِز وحشتناک انداختن و هر ثانیه اون رو "مضمم" تر کردن. حتمأ اکر هرمیون اونجا بود اون رو به خاطره این افکار "احمقانه" اش سرزنش می کرد. اما اون باید امتحان می کرد. این آخرین راه بود. همه ی امیدش به اون "تلسکوپ" "پوسیده" ای بود که در مغازه ی بورگین و برکز زیر "اجاق" "کوچکی" ته انباری مخفی شده بود.  چرا زودتر به فکرش نیافتاده بود؟ باید تا دیر نمی شد خودش را به آنجا می رساند.

تایید شد!


ویرایش شده توسط پرفسور کويیرل در تاریخ ۱۳۸۸/۷/۸ ۱۴:۰۰:۱۶






هرگونه نسخه برداری از محتوای این سایت تنها با ذکر نام «جادوگران» مجاز است. ۱۴۰۳-۱۳۸۲
جادوگران اولین وبسایت فارسی زبان هواداران داستان های شگفت انگیز هری پاتر است. به عنوان نخستین خاستگاه ایرانی ایفای نقش مبتنی بر نمایشنامه نویسی با محوریت یک اثر داستانی در فضای مجازی، پرورش و به ارمغان آوردن آمیزه ای از هنر و ادبیات برجسته ترین دستاورد ما می باشد.