به نام پشمک
به عشق پاستیل
با یاد باقلوا
این جانب دکتر فیلی باستر، یا به قول بچهها فیلی پاستیل، آمادهام که با بستن پاستیلهای منفجره به خودم، وزارت سحر و جادو و تمام ارگانهای پشمکی دنیای جادوگری را پودر کرده و بفرستم هوا تا جامعهی جادوگری با پودر وزارت سحر و جادو به تولید شیرینی و باقلوا بپردازد.
این جانب دکتر فیلی باستر، پشمکهای انفجاریام را چپ و راست در حلق ملت فرو خواهم کرد، تا بترکند و درس عبرتی باشد برای بقیه! هر کس به من چپ نگاه کند، راستش میکنم! یعنی همون صافش میکنم و میدهم با تسترال از روش رد بشن تا درس عبرتی باشد برای بقیه! کلاً هر کس به فصل پاستیل ایمان نیاورد و به شیرینی پشمک، چه وانیلی باشد چه زعفرانی، چه با طعم شاخ تک شاخ باشد، چه موی بدن آراگوگ، سجده نکند... منفجر خواهد شد.
من شووووخی مووووخی ندارم... مخصوصاً موووووخی... هر کس مووووخی داشته باشد منفجر خواهد شد و توی جنازهی چند تکه شدهاش شیش تا پاستیل فرو میکنم تا بقیه بفهمن هر کی با فیلی درافتاد ورافتاد. کلاً همون درس عبارتی که صد بار تا حالا گفتم دیگه!
وزارت سحر و جادو بیتدبیره! ساحرهها دیه خوشگل نیستن! ساحرها دیوونه شدن اصن، در راه مرلین یه نیمبوس دو هزار زیر پاشون نیست... بدبختن... جوونا حتی آبدارچی وزارتخونه هم نمیتونن بشن... ما بغضیم! بغضی که میخواد بترکه... بغضی که منفجر میشه... له میکنه... همه رو دود میکنه...
یوهاهاهاهاهاهاهاهاها وهمین طور الی آخر!
یا بچهی خوبی باشین، یه بسته پشمکو قاب بگیرین و بچسبونین سر در خونهتون و هر شب قبل از خواب و بعد مسواک، وردای پاستیلانه بخونین... یا منتظر روزی باشین که گروه تروریستی توریستی منفجرتون خوااهد کرد.
در پناه پاستیل...
اعلام وجود میکنم!