هری پاتر نخستین مرجع فارسی زبان هواداران هری پاتر

هری پاتر نسخه موبایل




پاسخ به: شخصیت خودتون رو معرفی کنید
پیام زده شده در: ۱۳:۰۸ یکشنبه ۱۸ تیر ۱۳۹۶
#1
نام شخصيت : ایزابل مک دوگال

گروه : ریونکلاو

نژاد: اصیل زاده

ویژگی های ظاهری و اخلاقی: ایزابل دختر خیلییییی درسخونیه و اگه شما اونو تنها ببینید با خودتون میگید وااای دختره بیچاره حتما افسردگی داره که انقدر آرومه ولی اگه یه بار دیگه اونو کنار دوستاش ببینید قطعا حرف قبلیتون پس میگیرید چون اون دختریه که در تنهایی فوق العاده ارومه و سرش تو کتاباشه ولی با دوستاش....

دختری با موهایی قهوه ای تیره و چشمهای سبز عسلی پوست گندمی لب های نازک و قد بلند و هیکل متناسب

چوبدستی:پر مرغ آمین و تاندوم پای اژدها به طول 30 cm

جارو: نیمبوس 2017

محل زندگی: لندن

پاترونس: غزال

معرفی کوتاه: ایزابل یه دختر اصیل از خانواده پولداراست که پروفسور کوییدل پدرناتنی اوست. ایزابل هنگام همکاری کوییدل با ولدمورت (سنگ قدرت)10سال داشت و سال بعد به هاگوارتز رفت.
وقتی ایزابل به هاگوارتز رفت هیچ دوستی نداشت چون همه فکر میکردند که او هم مانند پدرش است. ایزابل به شدت از این قضیه رنج میبرد و خجالت میکشید تا اینکه بعد از گذشت نصفی از سال با نجات دادن جان یکی از همگروهی هاش با معجونی بسیار قدیمی ثابت کرد مانند پدرش نیست.
بعد از اون ماجرا بین ایزابل و هرمیون جدال سختی در کلاسها پیش میمود چون هر دو سعی داشتند درسشان از دیگری بهتر باشد اگرچه هرمیون و ایزابل دختران مهربانی بودند ولی هرگز با هم کنار نمیامند . ایزابل در طول دوران تحصیل خود بسیار سعی کرد وارد گروه هرمیون و هری و رون بشه ولی موفق نمیشد چون هرمیون اصلا از او خوشش نمیومدو هر وقت که ایزابل جلو آیینه نفاق انگیز می ایستاد خود را در کنار گروه آن ها میدید ولی این اتفاق هرگز نیفتاد. ایزابل در جنگ با ولدمورت نیز شرکت داشت و بعد فارغ التحصیل شدن به کار در اداره اسرار پرداخت.


تایید شد.


ویرایش شده توسط لینی وارنر در تاریخ ۱۳۹۶/۴/۱۸ ۱۵:۲۳:۰۶


پاسخ به: سال اولی ها از این طرف: کلاه گروهبندی
پیام زده شده در: ۱۶:۵۵ شنبه ۱۷ تیر ۱۳۹۶
#2
سلام کلاه عزیز
خوب من میشه گفت تا حد زیادی درسخونم شجاعتمم بدک نیس ولی خیلیم شجاع نیسما راستش خودم فک میکنم یکم بدجنس باشم تا مهربون بقیه هم همینو بهم میگن ولی خیلی دلم نمیخواد برم اسلیترین گروه خوبی نیس اخه و از هافلپاف هم اصلا خوشم نمیاد و همینا دیگه لطفا خودت تصمیم بگیر تو چه گروهی باید برم اولویت های خودمم اینطوریه:
گریفیندور.ریونکلاو.اسلیترین.هافلپاف



پاسخ به: کارگاه نمایشنامه نویسی
پیام زده شده در: ۱۵:۵۸ شنبه ۱۷ تیر ۱۳۹۶
#3
(مربوط به تصویر شماره 9)

پروفسور دامبلدور در دفتر خود نشسته بود و به اتفاقات اخیر فکر میکرد. اتفاقاتی که توسط لرد ولدمورت به وجود آمده بودند، به قتل هایی که انجام داده بود چه بر روی افراد ماگل و چه جادوگران.
ناگهان پروفسور مک گوناگال بدون در زدن وارد شد .
مک گوناگال: آلبوس آلبوس ... جیمز پاتر ..لیلی پاتر ...آه خدااای من هری کوچولو!
دامبلدور: اروم باش مینروا اروم حالا درست بگو چیشده؟
مک گوناگال: شایعه شده که..
دامبلدور: که چی؟
مک گوناگال: که توسط ولدمورت کشته شدن.
دامبلدور: یا عیسی مسیح!!!
اشک در چشمهای آبی دامبلدور حلقه زد تمام خاطرات محفل با جیمز و لیلی جلوی چشمهاش آمد دستی به چشمهایش کشید و گفت :امیدوارم فقط یه شایعه باشه ، گرچه خودش هم از این حرف اطمینان کامل نداشت چون ولدمورت بارها علیه خانواده پاتر اقدام کرده بود.
دامبلدور: اون نامه توی دستت از طرف کیه مینروا؟
مک گوناگال چشمهایش را چرخاند و گفت: سوروس اسنیپ.
دامبلدور: سوروس ؟؟؟؟یه مرگ خوار برای چه باید به من نامه بده؟؟؟
مک گوناگال شونه ای بالا انداخت .
دابلدور نامه گرفت سعی کرد بازش کنه ولی پاکت به هیچ عنوان پاره نمیشد، نامه را نگاه کرد و نوشته روی آن را خواند: فقط یک گریفیندوری واقعی میتواند این نامه را باز کند. دامبلدور یاد شمشیر گریفیندور افتاد شمشیر را اورد و مقابل چشمان بهت زده مک گوناگال در نامه را باز کرد و شروع به خواندن آن کرد.

البوس دامبلدور احتمالا متعجب شدی از اینکه یه مرگ خوار بهت نامه داده ولی خوب بهتره بدونی که من دیگه مرگ خوار نیستم یعنی هستما ولی نه از روی میل خودم.
راستش خبر بدی دارم ،شایعات حقیقت داره جیمز و لیلی پاتر توسط ولدمورت کشته شدن این خبر مخصوصا برا تو واقعه غم انگیزی متاسفم .من بعد از کشته شدن اونها به خانه شان رفتم همه چیز شکسته و خرد شده بود جیمز بر روی پله ها افتاده بود و لیلی آه لیلی عزیز من در اتاق هری کنار تخت او افتاده بود و اما هری ،هری پاتر زنده مانده بود میدانم تعجب کردی که چرا ولدمورت او را نکشته من هم علت این کارا را از او پرسیدم و اینچنین جواب داد

ولدمورت: لیلی لیلی پاتر احمق پوزخندی زند و گفت یا شاید مادر فداکاراو برای پسر خود حمایت نهایی را خرید از اون شگرد های قدیمی و مسخره من وقتی که سعی کردم طلسم روی هری اجرا کنم لیلی خودش را بین من و اون انداخت و موج برگشت مقداری به هری و مقداری به من و این باعث شد که روی پیشونی پسرک زخمی ایجاد بشه و مقداریی از توانایی های من به او منتقل بشه بعد از اینکه لیلی مرد سعی کردم طلسم روی هری ایجاد کنم که این باعث شد نیروم از دست بدم و دیگه قدرتی نداشته باشم.
بله البوس هری پسرکی که زنده ماند ،از فردا تیتر اول رونامه هاس بهتره یکی از اون خدمتکارت اسمش چی بود؟ بله هاگرید بفرسی دنبال هری که اونو پیش خاله و عموش ببره اونها تنها قوم و خویشان این بچه خوش شانس هستند.
فردا ساعت 10 صبح منتظرم باش.
به امید دیدار سوروس اسنیپ.
البوس سرش را بالا اورد و به مینروا نگاهی انداخت هر دو در شک فرو رفته بودند ،پسرکی که در مقابل ولدمورت زنده ماند؟ پسرکی که قدرت ولدمورت را گرفت؟
دامبلدور سری تکان داد و گفت : فقط خدا میداند امشب چه اتفاقی بین هری و تام ( ولدمورت)افتاده ، من شک ندارم این پسر در آینده دست به کارهای بزرگی میزند.


درود بر تو فرزندم.

جالب بود... خوب بود... ولی بعد از دیالوگ ها، وقتی میخوای توصیفات بنویسی دوتا اینتر بزن.
حله؟

تایید شد!

مرحله بعد: کلاه گروهبندی


ویرایش شده توسط کلاه گروهبندی در تاریخ ۱۳۹۶/۴/۱۷ ۱۶:۱۴:۱۳






هرگونه نسخه برداری از محتوای این سایت تنها با ذکر نام «جادوگران» مجاز است. ۱۴۰۳-۱۳۸۲
جادوگران اولین وبسایت فارسی زبان هواداران داستان های شگفت انگیز هری پاتر است. به عنوان نخستین خاستگاه ایرانی ایفای نقش مبتنی بر نمایشنامه نویسی با محوریت یک اثر داستانی در فضای مجازی، پرورش و به ارمغان آوردن آمیزه ای از هنر و ادبیات برجسته ترین دستاورد ما می باشد.