هری پاتر نخستین مرجع فارسی زبان هواداران هری پاتر

هری پاتر نسخه موبایل




پاسخ به: کارگاه نمایشنامه نویسی
پیام زده شده در: ۱۹:۴۳ دوشنبه ۸ مرداد ۱۳۹۷
#1
تصویر شماره هفت
(http://www.jadoogaran.org/modules/xcg ... _snape-confront%5B1%5D.jp)



در ابتدا اسنیپ دست راست هری را گرفته و او را به سمت اتاقی میبرد.

هری: داریم کجا میریم پروفسور ؟

اسنیپ: حالا میریم میفهمی

هری: خب نمیشه زودتر بگید. من خیل کنکاوم

اسنیپ: منظورت همون فضوله مگه نه؟

هری: نه پروفسور فقط کجکاوم

- میریم میبینی دیگه

- خب نمیشه راهنمایی کنید تا خودم حدس بزنم

- نه

- ( با حالتی ملتمسانه) جون من

- عه بجه چقدر فک میزنی . دو دقیقه زبون به دهن بگیر میریم میبینی دیگه کدوم قبرستونی
میخوایم بریم.

( هری سرش را به پایین می اندازد و ساکت می شود. چند ثانیه بعد دوباره هری حرف می زدند)

هری: اقا...

اسنیپ: اقا و کوفت اقا و زهر مار .

- ببخشید

( هر دو ساکت می شوند چند دقیقه بعد اسنیپ ناگهان توقف می کند)

اسنیپ: خب پسر فضولِ بی ادب دیگه رسیدیم.

هری: چقدر طول کشید.

اسنیپ: نمیدونم چقدر طول کشید. اصلا به تو ربطی نداره چقدر طول کشید.

- وا. پروفسور من که جملم سوالی نبود. گفتم چقدر طول کشید.

- خب همون دیگه به تو چه چقدر طول کشید.

- بابا دهن ما رو اسفالت کردی میگم منظورم این بود که چقدر زیاد طول کشید. نمیگم که چه
مدت زمانی طول کشید. اه

- ببین میگم بی تربیتی.( سرش را به طرف در میچرخاند و بعد از مکثی دوباره رو به هری میکند و می گوید) ولی به تو ربطی نداره چقدر طول کشید.

- پوف

( اسنیپ کلیدی بزرگ از جیب خود در می اورد)

هری: یا خود خدا این چیه دیگه

اسنیپ: ما بهش میگیم کلید

- ما هم بهش میگیم کلید

- خب دیگه چه مرگته پس

- منظورم این بود که چرا اینقدر بزرگه

- خب حتما جای مهمی هس که همچین کلید بزرگی داره

- نه چه ربطی داره. مثلا ببخشیدا بل نسبت شما نن جونم اینا تو خونشون یه طویله دارن که
کلیدش دوتای اینه. یعنی طویله جای مهمی هس؟

- میخوای با این حرفات بگی باهوشی

- نه. فقط میخواستم بگم...( در همین حین اسنیپ در را باز میکند)

اسنیپ: ( با خنده) اینم جایی که باید میومدیم توش.

هری : ( با تعجب و حیرت زدگی) واقعا قشنگه

( اسنیپ با عصبانیت دست هری را میگیرید و هری را روی یکی از صندلی هایی که ته اتاق
قرار دارد مینشاند)


اسنیپ: قشنگه ها؟ حالا قشنگی نشونت بدم که حال کنی

هاری: پروفسور این کارا چیه که میکنی . دستم رو خورد کردی.

- این کارا چیه اره؟ ( صورتش را نزدیک هری می اورد) فقط به من بگو چرا اون کار رو کردی؟

- ( متعجب) چی چرا

- فقط بگو چرا؟

- چرا

- منو مسخره میکنی بی تربیت. به من بگو چرا دیروز ساعت 12 ظهر از روی اون میز...

- اها اون ماله شما بود. ببخشید واقعا دست خودم نبود . یه لحظه احساس کردم باید برش
دارم

- خب احساس تو خیلی بیخود کرده اون ماله من بود

- اسنیپ جون

- اسنیپ جون و درد . یه خورده شعور به خرج بده

- ببخشید. پروفسور اون چیز زیاد مهمی نبود. فکر نمیکردم به این شدت ناراخت بشید.

- مهم نبود؟ وای خدایا داره میگه مهم نبود. بچه تو به تنهایی این توان رو داری دهن یه جماعت
عظیمی رو اسفالت کنی( هری میخندد) میخندی؟ من میگم بی تربیت هستی قبول نمیکینی

- خب مثه بچه ها رفتاردارید میکنید. سر یه چیز ساده

- خدایا باز گفت ساده . شیطونه میگه همین الان تبدیلش کنم به یه سمور

- حالا چرا سمور

- همینجوری مگه تو فضولی

- نه فقط کنجکاوم ( اسنیپ با شدت عصبانیت بیشتری نگاهش میکند) خب ببینید پروفسور رفتار شما اصلا منطقی نیس شما میتویند همین الان یکی واسه خودتون درست کنید. چون چیز خاص و سختی هم نبود.

- به نظر ت یه استیک ابدار که زیر و روش رو پنیر با درصد چربی سی و نه درصد گذاشتن و با
کاهو و گوجه هایی از بهترین مزارع تزیین شده چیز ساده ای بوده ارهههههه.

- نونش چه خوشمزه بود اونو نگفتی

- واااای نونش که عالی بود. دیدی کنجد های روش واقعا ادم عاشق...( اسنیپ متوجه میشود که هری دارد او را اذیت میکند یقه او را میگیرد) بچه پر رو نشسته اینجا داری از ساندویج
خورده شده من تعریف هم میکنی. ها؟

- من فقط گرسنم بود.

- گرسنت بود اره؟

- اره. فقط همین.

- الان چی؟ گرسنته؟

- خیلی زیاد. ولی از این اشپزخونه ای که واسه بازجویی منو توش اوردید خیلی خوشحالم

- به نکته ی خوبی اشاره کردی. اشپزخونه خوبی هس. حالا پا میشی واسه من یه استیک اماده
میکنی

- کی؟ من؟ شوخی نکن مرد

- چه پر رو مگه من همسن تو هستم که باهات شوخی کنم.

- خب داری زور میگی. شده من از گشنگی تلف بشم ولی چیزی نمیتونم درست کنم بخورم.

- مشکلی نیس. برو توی کشو اولی کتاب اشپزی رو بردار توش نوشته.

- ( هری کتاب را بر میدارد) واقعا این ماله خودتونه

- نه نفهم از کتابخونه قرض گرفتم ( اسنیپ با خودش میگوید) مایه ابرو ریزی بود اه

- حله اقا حله. ( به سمت یخچال می رود تا استیک را بردارد و متوجه میشود که یکی بیشتر
نیس)
عه اینکه یه دونه بیشتر نیس

- خب قراره یه نفر بیشتر نخوره.

- پس من چی

- بیو برو تا ...

- باشه اقا الان درست میکنم. فقط یه سوال چرا در اشپز خونه رو قفل کردید

- چون گشنه هایی مثه تو حمله نکنن بهش. حالا فضولیت برطرف شد؟

- اره . ولی فقط کنجکاو بودم

( هری شروع میکند به غذا پختن )

پایان



درود بر تو فرزندم.

طنز جالبی داری... لذت بردم از طنزت شخصا.
اما مشکلات ظاهری زیاد داری.

نقل قول:
- ( هری کتاب را بر میدارد) واقعا این ماله خودتونه

- نه نفهم از کتابخونه قرض گرفتم ( اسنیپ با خودش میگوید) مایه ابرو ریزی بود اه

چند نکته اینجا بهت میگم.
نکته اول در مورد ظاهر دیالوگ ها و توصیفاته، و نکته دوم هم این هست که علائم نگارشی رو بذار حتما در پایان جملاتت.
این قسمت حالت درستش اینطوری بود:

هری کتاب را بر میدارد.
- واقعا این ماله خودتونه؟

- نه نفهم از کتابخونه قرض گرفتم.

اسنیپ با خودش میگوید:
- مایه ابرو ریزی بود اه!


در این قسمت:
نقل قول:
- من فقط گرسنم بود.

- گرسنت بود اره؟

- اره. فقط همین.

- الان چی؟ گرسنته؟

فاصله بین دیالوگ هارو نیاز نبود انقدر زیاد بذاری. این دیالوگ ها پشت سر هم گفته شدن. بنابراین بهتره که پشت سر هم نوشته بشن.
- من فقط گرسنم بود.
- گرسنت بود اره؟
- اره. فقط همین.
- الان چی؟ گرسنته؟


تایید شد!

مرحله بعد: کلاه گروهبندی


ویرایش شده توسط کلاه گروهبندی در تاریخ ۱۳۹۷/۵/۸ ۲۳:۴۵:۴۸






هرگونه نسخه برداری از محتوای این سایت تنها با ذکر نام «جادوگران» مجاز است. ۱۴۰۳-۱۳۸۲
جادوگران اولین وبسایت فارسی زبان هواداران داستان های شگفت انگیز هری پاتر است. به عنوان نخستین خاستگاه ایرانی ایفای نقش مبتنی بر نمایشنامه نویسی با محوریت یک اثر داستانی در فضای مجازی، پرورش و به ارمغان آوردن آمیزه ای از هنر و ادبیات برجسته ترین دستاورد ما می باشد.