تصویر شماره ۳بعد از ماجرای امروز اسنیپ حسابی خستس چون گروهبندی سال اولیا تازه تموم شده و هری برای اولین بار به هاگوارتز اومد اسنیپ با دیدن هری ، با دیدن چشماش بلافاصله یاد لیلی افتاد دختری که عاشقش بود اما پنهانی
اسنیپ بعد مدت ها تصمیم گرفت بره و توی اون اینه نگاهی بندازه
و چی میبینه
لیلی دراغوشش بود و اسنیپ سرشار از خوشحالی و دلتنگی
اسنیپ با چشمانی پر از اشک و صدایی پر از بغض:لیلی ، لیلی، تو موفق شدی تو ..تو بلاخره انجامش دادی میدونی اون ..چشماش خیلی شبیهته تو اونو عالی تربیت کردی اما لیلی قلب من چی میشه ...اون ولدمورت نفس های من رو ازم گرفت دست از سرش برنمیدارم
لیلی قراره بزودی بیام پیشت ....بهت قول میدم نذارم هیچ اتفاقی برای هری بیوفته
دوست دارم لیلی
و لیلی همینطور لبخند زنان حرفش رو تایید میکنه و میره و اسنیپ دوباره به دنیای واقعی برمیگرده
با اینکه خیلی کوتاه بود، اما خوب نوشته بودی. فقط بیشتر از علائم نگارشی استفاده کن و جملات رو بدون علامت نگارشی رها نکن و حتما با نقطه یا علامت تعجب بهشون پایان بده. حتی بین بعضی جملات مرتبط میتونی ویرگول بذاری.
تایید شد.
مرحله بعد: گروهبندی