wand

روزنامه صدای جادوگر

wand

پاسخ به: خانه ی جغد ها
ارسال شده در: جمعه 14 اردیبهشت 1403 09:16
تاریخ عضویت: 1403/01/30
: شنبه 18 مرداد 1404 23:43
پست‌ها: 8
آفلاین
در حالی که هدوینگ خوشحال بود و هو هو کنان داشت پرواز میکرد به سمت برج جغدهای هاگوارتز تا شاید اونجا هری پاتر رو پیدا کنه یکی از هیپوگریف های کلاس مراقبت از موجودات جادویی پروفسور لاکهارت از کنترل خارج شد و با یک پرش بلند در آسمان با هدوینگ برخورد کرد و هدوینگ بیچاره اینبار واقعا داشت سقوط میکرد که ...
پروفسور لاکهارت سریعا با پرواز روی جارویش به او رسید و اورا نجات داد اما هدوینگ بالش شکسته بود و گریه کنان تصویر جغد توی پیام رو به پروفسور نشان داد.
- ای جغد نگران نباش ! من لاکهارت هستم و با اجرای یک ورد ساده هم تو رو درمان و هم به تو چنین اندامی رو میدم!
پروفسور چوبدستیش رو بیرون کشید ولی یکی از دانش آموزان روی پروفسور وردی رو اجرا کرد و لاکهارت رو تبدیل به یک جغد کرد!
هدوینگ بیچاره که الان یک بال شکسته هم داشت هو هو کنان همانجا ماند تا اینکه یکی از دانش آموزان دلسوز شبانه برای گردش و تفریح به بیرون قلعه آمد و هدوینگ رو زیر سایه درختی خسته و نا امید دید.
- ای جغد بیچاره احتمالا صحابت گمت کرده، بیا برایت کمی غذا دارم.
- هو هو
هدوینگ پس از گرفتن جانی تازه همراه آن دانش آموز به خوابگاه گریفندور رفت و آنجا هری را دید که آشفته و نگران بود و به دنبال هدوینگ میگشت!
- هدوینگ!کجا بودی؟ به ریش مرلین قسم کل هاگزمید و هاگوارتز رو دنبالت گشتم!
- هو هووووو
هدوینگ شروع به پرواز دور هری کرد و شادی کنان با چشمانش به کیف پول هری اشاره کرد و هری به اون 1 گالیون داد!
هدوینگ پس از تمام آشوب هایی که کشیده بود توانست یک استراحت حسابی بکند و صبح روز بعد با سرعت به سمت باشگاهی که در دهکده هاگزمید برای جغد ها قرار داشت رفت و اما ناگهان با پیامی که روی تابلوی ورودی بود مواجه شد...
-از ثبت نام جغد های سفید معذوریم!

افرادی که لایک کردند

اولین لایک را ثبت کن!
ویرایش شده توسط گابریل دلاکور در 1403/2/29 16:59:36
دلیل: برداشتن متنی که اشتباها به جای خلاصه قرار گرفته بود.


پاسخ به: كلاس پيشگويي
ارسال شده در: پنجشنبه 13 اردیبهشت 1403 14:14
تاریخ عضویت: 1403/01/30
: شنبه 18 مرداد 1404 23:43
پست‌ها: 8
آفلاین
با سلام خدمت استاد فلدبری!
در چندین روز گذشته با توجه به تکلیفی که دادید من و دوستانم در مدرسه جادوگری هاگوارتز موفق به تهیه یک معجون برای تبدیل اعضای مدرسه به قورباغه شدیم.
همونطور که فرمودید جارو به دست با بالاترین برج های مدرسه رفتیم و این معجون رو سر تا سر مدرسه ریختیم اما پیشگویی ها به ما نشون میدادن که اعضا باید تبدیل به الف بشن
الان که دارم جغدم رو میفرستم تا این نامه رو به دستتون برسونه از اعضای کلاس پیشگویی درخواست دارم تا نامه ای به مدیریت مدرسه جهت درخواست برای بخشش ما بنویسن
با تشکر از نمامی اعضا !

افرادی که لایک کردند

اولین لایک را ثبت کن!


پاسخ به: كلاس مراقبت از موجودات جادويي
ارسال شده در: پنجشنبه 13 اردیبهشت 1403 14:00
تاریخ عضویت: 1403/01/30
: شنبه 18 مرداد 1404 23:43
پست‌ها: 8
آفلاین
کلاس مراقبت از حیوانات جادویی ! کلاس مورد علاقه دانش آموزان فرا رسیده و همه با شور و اشتیاق به سمت کلاس میدوند و در کلاس را میکوبند و میبینند استاد قبل از آنها رسیده.
- استاد ما دیر رسیدیم یا شما خیلی زود رسیدی؟
- همگی ساکتتتت
دانش آموزان متعجب هستند که چرا استاد لاکهارت انقدر عصبی است.
- همگی قلم و کاغذ بردارید میخوام امتحان بگیرم!
- اما استاد این تازه جلسه اول ترم جدیده
- برام هیچ اهمیتی نداره. سوال اول رو بنویسید چطور باید یک سنتور رو ...
قبل از اینکه بتونه سوال رو کامل پای تخته بنویسه جیمز که از بچه های شیظون کلاس بود ورد <اینسندیو> رو روی تخته اجرا کرد و همین جرقه ای شد تا ترم هرج و مرج برای بقیه معنا پیدا کنه!
لیلی بغل دستی جیمز هم با سوت مخصوصش هیپوگریفش رو صدا کرد و ناگهان از بالای سقف سقوط کرد به پایین و لاکهارت که در این میانداشت دیوونه میشد روی لیلی و جیمز <پرتیفیکوس توتالوس> رو اجرا کرد و قبل از اینکه مدیر محترم مدرسه جناب حسن مصطفی باخبر
بشه با اجرای ورد حافظه روی مدیر موفق شد که قسر در بره
بعد از اون هم لاکهارت با آرامش به بچه ها گفت که برای جلسه بعد همگی باید تحقیقی درمورد جانوری که میگه "ثوثیسش همش گوشته" بنویسند!
بجنبین اعضای ترم هرج و مرج هرچه زودتر تکالیفتون رو ارائه بدید!

افرادی که لایک کردند

اولین لایک را ثبت کن!


پاسخ به: شخصیت خودتون رو معرفی کنید
ارسال شده در: جمعه 31 فروردین 1403 20:41
تاریخ عضویت: 1403/01/30
: شنبه 18 مرداد 1404 23:43
پست‌ها: 8
آفلاین
نام کامل: گیلدروی لاکهارت
شغل : استاد کلاس دفاع در برابر جادوی سیاه
گروه : ریونکلاو
ویژگی های ظاهری : موهای گندمی حالت دار - لبخندی که از دلایل محبوبیتشه - لباس کرم رنگ و شنل دار - دندان هایی به رنگ برف
ویژگی های اخلاقی : خودشیفته - علاقه مند به مطالعه و دانش جادو ها - میانگرا
نژاد : دورگه ای هست که میشه اون رو دومین شاهزاده دورگه خطاب کر البته از نظر قدرت و هوشش در جادو. پدرش یه ماگل بود و مادرش یه ساحره.
چوبدستی : از چوب گیلاس و ریسه قلب اژدها با اندازه 9 اینچ که یکی از خاص ترین چوبدستی ها از نظر طراحی هم هست که دو رنگه
و به لطف ریسه قلب اژدها کنترل این چوبدستی با قدرت مرگبارش نیاز به قدرت ذهنی بالایی داره
علاقه مندی ها : گیلدوری از کودکیش نیازمند توجه دیگران بود و همیشه درمورد انواع مختلف جادو مطالعه داشت و حتی در وقت های ازادش به این فکر میکرد که چطور یه وردی رو قویتر اجرا کنه پس از علاقه مندی هاش هم به مطالعه هم به معروف بودن میشه اشاره کرد و البته با توجه به کارهایی که کرده میشه از علاقه مندی هاش به ظاهر جذاب داشتن و علاقش به جادوی حافظه هم اشاره کرد.
زندگینامه : گیلدوری لاکهارت از یه پدر ماگل و مادر ساحره متولد شد. حدسیات میگه پاترونوسش یه گربست.از کودکی غرق در مطالعه و رویا پردازی درمورد قدرتاش بود و فکر میکرد به واسطه قدرت ذهنیش قدرت جادویی خاصی هم داره و در مدرسه قراره تک باشه ولی همه این ها فقط تا زمانی ادامه داشت که گیلدوری نامه هاگوارتز رو دریافت نکرده بود. با شوق و غرور مثل همه وارد سکوی 9 و سه چهارم شد ولی روط=ز اول تدریس متوجه تفاوتی با بقیه نداره و این یه شوک ناجور بهش وارد کرد. با این حال گیلدوری د=موفق شد در مدت تحصیلش شخصیتی خودشیفته و بزرگ رو از خودش به جا بزاره طوری که امضای خودش رو با سایز خیلی بزرگی روی زمین کوییدیچ حک کرد و ...
بعد از فارغ التخصیلیش تموم قدرت خاص ذهنیش رو روی مطالعه گذاشت همونطور که گروهش ریونکلاو بود بخش زیادی از عمرش رو برای مطالعه و دریافت دانش جادوی حافظه گذاشت و سرانجام موفق شد این ورد رو به صورت عجیبی عالی اجرا کنه! به کل جهان سفر میکرد و وقتی فردی یک موجود خطرناک رو شکست میداد گیلدوری همونجا جادوی حافظه رو اجرا میکرد و اونکار رو به اسم خودش در میاورد و کتابی درمورد اون ماجراجویی با استفاده از تخیلش مینوشت. اون از نظر ظاهر هم خودشیفته خودش بود و موفق شده بود 3 دوره برنده جایزه زیباترین لبخند بشه. سرانجام توسط دامبلدور که از قبل میدونست کاسه ای زیر نیم کاسه اونه استخدام شد و این افتخار بزرگی براش بود البته تا قبل اینکه در طی اینکار جادوی حافظه رو روی خودش اجرا کنه.


تایید شد.

افرادی که لایک کردند

اولین لایک را ثبت کن!
ویرایش شده توسط گابریل دلاکور در 1403/1/31 20:56:38


پاسخ به: سال اولی ها از این طرف: کلاه گروهبندی
ارسال شده در: جمعه 31 فروردین 1403 13:40
تاریخ عضویت: 1403/01/30
: شنبه 18 مرداد 1404 23:43
پست‌ها: 8
آفلاین
سلام کلاه جان! از مرحله قبلی که رد شدم و حالا با چیزایی که از خودم فهمیدم خدمتت رسیدم. من ادم درونگرایی هستم بیشتر اهل مطالعه و باور دارم با مطالعه درمورد جادو ها میتونم حتی قویترین جادو های سیاه رو شکست بدم و نظرم قویترین جادو دانشه.
خودم دوست دارم برم ریونکلا یا گریفیندور حالا خودت صلاح میدونی چیکار کنی

افرادی که لایک کردند

اولین لایک را ثبت کن!


پاسخ به: بازي با كلمات
ارسال شده در: پنجشنبه 30 فروردین 1403 21:56
تاریخ عضویت: 1403/01/30
: شنبه 18 مرداد 1404 23:43
پست‌ها: 8
آفلاین
رنگ،جارو،عصبانی،شاخه،دست،رعدوبرق،اژدها،سیاه
جک مثل همیشه پر از انرژی بود و داشت با جاروش تو آسمان آبی و آفتابی اون روز پرواز میکرد و فریاد
میزد. اما تو همین لحظات دوباره کابوس همیشگیش جلوی چشماش ظاهر شد و اونم چیزی نبود جز توهم اژدها.
تقریبا دیگه همه میدونن که بعد از اینکه پدرش توسط یکی از اژدهایان در حین انجام ماموریت کشته شده اون هر روز توهم صحنه حمله اژدها به خودش رو میبینه. اما در همین حین که این توهم رو میدید دستش از ترس عرق کرد و از جارو سر خورد روی یک شاخه افتاد. دوستاش سریعا اون رو به درمانگاه رسوندن و خیلی ترسیده بودن پس تصمیم گرفتن تا زمانی که به هوش بیاد توی درمانگاه بمونن ولی یکی از اهالی که این حادثه رو دیده بود فورا به مادر جک این خبر رو رسوندو اون خیلی عصبانی شده بود و اضطراب داشت سریعا سوار جاروش شد و توی آسمان سیاه و بارانی شب به سمت درمانگاه حرکت کرد. آسمان شروع به زدن رعدوبرق کرده بود که ناگهان جک به هوش اومد. دوستانش با اون صحبت کردن و اتفاقی که افتاده بود رو باش تعریف کردن که در همین حین مادرش به درمانگاه رسید. با لباس خیسش که در اثر باران از اون قطره های آب میچکید جک رو در آغوش گرفت و جک به مادرش و دوستانش قول داد که از این به بعد در زمان جارو سواری بیشتر دقت کنه.



خوب بود! فقط لطفا حواست باشه که جملات رو بدون علائم نگارشی رها نکنی. یا با علائمی مثل نقطه، علامت تعجب، علامت سوال و... بهشون پایان بده، یا با علائمی مثل ویرگول، ؛ و... به جمله بعدی وصلشون کن.

تایید شد.

مرحله بعد: گروهبندی

افرادی که لایک کردند

اولین لایک را ثبت کن!
ویرایش شده توسط گابریل دلاکور در 1403/1/30 22:16:52




Do You Think You Are A Wizard?
جادوگری؟