هری پاتر نخستین مرجع فارسی زبان هواداران هری پاتر

هری پاتر نسخه موبایل




Re: دعواهاي دوستانه گريفيندور!
پیام زده شده در: ۰:۰۷ چهارشنبه ۲۲ تیر ۱۳۸۴
#1
فقط من به تو میگم ( به کراش ) به تو چه مربوطه

بعد از اون ماجرا سیمونز یه نقشه ی درست و حسابی کشید سوسک که بعد از اون ماجرا که خونه ی سیمونز رقاص بود و خود سوسک که کمی هم رقصیده بود حسابی جو گرفته بودش و هر روز تو کاواره تلپ بود و سیمونز هم از همین ماجرا سوسک رو تو تله انداخت و باعث ..........

سیمونز تصمیم می گیره همه چی یو به سوسم زن سوسک بگه و ........

سیمونز دم در خونه ی سوسک

تق تق تق تق تق

سوسم: کیه
سیمونز: منم سیمونز
سوسم: تویی نکبت چی کار داری نکنه بازم یه نقشه کشیدی

سیمونز:نه به خدا نقشه نکشیدم خبر در مورد سوسکه خوب اگه نمی خوای بشنوی من میرم

سوسم: خوب وایسا ببینم چی کار داری
سیمونز: بزار بیام تو تا همه چی رو برات بگم
سوسم: باشه بیا تو

البته سوسک خونه نبوده و مثل همیشه تو کاواره تلپ بوده ولی سوسک به سوسم گفته بوده که من جایی کار دارم

سوسم: خوب خبر چیه
سیمونز: اگه بدونی شوهرت هر روز کجا میره اونا سه طلاقه میکنی
سوسم: خوب بگو چی شده مردم از دل شوره
سیمونز: فردا میام دنبالت تا بریم جایی تا خودت ببینی و باور کنی که من راست میگم

سوسم: باشه

فردای اون روز سیمونز میره دنبال سوسم و هر دو با هم میرن سراغ سوسک
سیمونز: خوب رسیدیم سوسک اینجاست
سوسم: این که یه کاوارست نکنه سوسک نه تو دوروغ میگی
سیمونز: میریم تو تا شما باورت بشه

و هر دو میرن تو ولی سوسک اونا رو نمیبینی

سیمونز: سوسک اونجاست می بینیش

سوسک که داشته با زنی ...... میرقصیده

سوسک: اوه عزیزم من قشنگ میرقصم میدونم قشنگ میرقصم و اه چقد تو زیبایی

سوسم که خیلی عصبانی میشه از پشت میره سراغ سوسک و سوسک رو صدا میزنه سوسک به محض این که روشو بر میگردونه سوسم چنان نواخت تو گوش سوسک که
من به جای سوسک گریم گرفت و سوسک رو کشون کشون
برد محضر تا طلاقشا از سوسک بگیره سوسک که حاج و واج مونده بود گفت

سوسک: خواهش میکنم منو ببخش سوسم دیگه از این غلتا نمیکنم نه از من طلاق نگیر
سوسم: دیگه برای این حرفا دیر شده

و بالاخره سوسم از سوسک جدا میشه و سیمونز از شنیدن این خبر فوق العاده خوشحال میشه که تونسته بالاخره سوسک رو از سوسم جدا کنه

چند روز بعد که سوسک میفهمه همه ی قضایا زیر سر سیمونز بوده یه نقشه ی دیگه برای سیمونز میکشه

سوسک: ................

( بقیش با شما سوسک عزیز )



Re: دعواهاي دوستانه گريفيندور!
پیام زده شده در: ۲۳:۲۰ شنبه ۴ تیر ۱۳۸۴
#2
خوب من قصد بدی نداشتم واگه اینجوریه من از ایشون معذرت می خوام فقط کمی شوخی بود

سیمونز:ببین سوسکی اینجا رو بد اومدی از یه چیزی خبر نداری
سوسک:از چی ؟

سیمونز:بهت بگم که من قبلا مردم و زنده شودم میدونی کجا رفتم
سوسک: نه؟؟؟؟؟؟؟

سیمونز:من قبلا یه سفری به جهنم داشتم و از اینکه منو بکشی نمی ترسم اثلا اگه بتونی بکشی

سوسک:نه راست میگی؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
سیمونز:مرگ تو

و سیمونز دستاشو ازاد میکنه

سیمونز:حالا من حالتو می گیرم
سوسک:می خوای چی کار کنی

سیمونز:حالا خودت میفهمی

فردای ان روز
سیمونز سوسک رو می بینه و بهش میگه

سیمونز:خبرهارو خوندی تو روزنامه
سوسک:نه مگه چه خبر شده

سیمونز: بیا روزنامه رو بخون خودت میفهمی

و سوسک شروع می کنه روزنامه رو خوندن و بعد از تمام شدن خوندنش صورتش مثل اتیش سرخ می شه

سیمونز:چیه چی شد سرخ کردی
سوسک:به خدا من تورو می کشم چه جور تونستی این کارو بکنی
سیمونز:می خواستی منو عصبانی نکنی

همون موقع سر نیکلاس دومیمسی از اونجا رد میشده که یهو سیمونز و سوسک رو می بینه

سر نیکلاس: وا تو هنوز زنده ای سیمونز
سیمونز: اره خوب مگه می خواستی من مرده باشم
سر نیکلاس:فکر می کردم سوسک تو رو .....

سیمونز:نه بابا سوسک جرعت نداره
سوسک:ببند اون دهن کثیفت رو

سر نیکلاس:چیه اینجا چه خبر شده
سیمونز:مگه روزنامه رو نخوندی
سر نیکلاس:نه مگه چه خبر شده

سیمونز:پس بیا بخون
سر نیکلاس:نه حوصله ی خوندن ندارم خودت برام بوگو چه خبر شده
سیمونز: باشه من یه اگهی دادم به روزنامه در باره ی سوسک
سر نیکلاس:خوب

سیمونز:اگهی دادم که سوسک هی میره زن میگیره و هی طلاق میده و قبل از طلاق یه دس اونا رو میزنه
سر نیکلاس:برا چی این کارو کردی
سیمونز:تا دیگه کسی زنش نشه و دیگه واقعا تنها بمونه

سوسک:اخه چطور تونستی این کارو بکنه ای لعنتی ای ......
سیمونز:دلم خواس جیگرم خنک شد

سوسک: ...........................

(بقیش با شما سوسک عزیز )



Re: دعواهاي دوستانه گريفيندور!
پیام زده شده در: ۱۲:۵۷ یکشنبه ۲۹ خرداد ۱۳۸۴
#3
سیمونز یا spawn

سیمونز: حالا دیگه خانواده ی منو می کشی ای جانی
سوسک: کشتم که کشتم خوب کاری کردم تا تو باشی دیگه خونه خرابم نکنی

سیمونز: ببین یه بلایی سرت بیارم که خودت خودتو بکشی
سوسک: هاهاهاهاهاها خندیدم

سیمونز: کاری می کنم خندیدن از یادت بره
سوسک: هیچ غلتی نمی تونی بکنی

سیمونز: حالا می بینیم

صبح روز بعد سیمونز میره سراق چند تا از خلافترین سوسک های جهان و اونها رو به خدمت خودش در میاره و به اونا میگه که می خواد چه بلایی سر این سوسک بیاره

سوسک سیمونز رو می بینه و میگه

سوسک: در چه وضعی هستی سیمی حالت چطوره
سیمونز: یک حالی بهت نشون بدم
سوسک: که چی

سیمونز: حالا دیگه خونواده ی منو می کشی
سوسک: کشتم که خوب کاری کردم دلم خواست

سیمونز: برات یه هدیه اوردم می خوای بدونی چیه
سوسک: خوب بوگو مینیم چیه

سیمونز: اهای سوسکهای قاتل بیاریندشون
سوسک: چیو بیارن
سیمونز: الان می فهمی

و سوسک های قاتل همسر سوسک بچه های سوسک داداش سوسک و خواهر ه سوسک رو میارن

سوسک: نکنه تو هم می خوای .......
سیمونز: اره دقیقا می خوام همین کارو بکنم

سوسک: تو رو به خدا قسم می دم این کارو نکن
سیمونز: مگه تو به خونواده ی من رهم کردی

سیمونز: خوب نفر اول کی می خواد باشه فک کنم خواهر سوسک اول باشه بهتره
سوسک: تو رو خدا نه

سیمونز: خوب خودت بوگو چه بلایی سرت بیارم
خواهر سوسک: نه من می خوام زنده بمونم خواهش می کنم

سیمونز: نه نمیشه

و دستور میده بندازنش تو اتیش و خواهر سوسک می میره

و سوسک هم همچنان کریه می کنه
سیمونز: نفرات بعدی داداش سوسک و بچه هاش
سوسک: تو رو خدا نه این کارو نکن ای موجود کثیف

سیمونز: دستور می دم شما ها رو دار بزنن

و بدین ترتیب داداش و بچه های سوسک میمیرن

سیمونز: حالا نوبت همسرته
سوسک: ای موجود کثیف من تو رو می کشم
سیمونز: نمی تونی
سیمونز: حالا با همسرت چی کار کنم
سوسک: می کشمت می کشمت ای ........
سیمونز: دستو می دم همسرتا تیکه تیکه کنن

و جلوی خود سوسک همسرشو تیکه تیکه می کنن

سوسک مثل دیوانه ها به این طرف و ان طرف میره

سیمونز: اخیش دلم خونک شد حالا مثل هم تک کو تنها شدیم

سوسک: .....

( بقیه ی نمایش را سوسک میگه )



Re: دعواهاي دوستانه گريفيندور!
پیام زده شده در: ۱۴:۱۷ شنبه ۲۸ خرداد ۱۳۸۴
#4
سیمونز یا spawn
سیمونز: ببین خودت خواستی بهت گفتم سر به سر من نزار خودت خواستی
سوسک: اره خودم خواستم مثلا چی کار می کنی به نظر من که کاری نمی تونی بکنی
سیمونز:حالا می بینیم

سیمونز شبانه میره تو فاظلاب و تمام فاظلاب رو بمب گزاری می کنه

صبح روز بعد
سیمونز: سلام سوسکه چه طوری
سوسک: چیه اومروز کپکت خوروس می خونه
سیمونز: اره دیگه
سوسک: راستی با اون قضیه چی کار کردی تونستی کاری بکنی یا نه
سیمونز: یه کار درستو حسابی کردم
سوسک: مثلا چی کار
سیمونز: بیا یه گوشه وایسا تا بهت بگم
سوسک: باشه
سیمونز: این کنترل را می بینی دست من
سوسک: خوب اره مگه چیه
سیمونز: این یه کنترل از راه دوره که مال یه بمبه
سوسک: بمب !!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!
سیمونز: می دونی من با این تمام فاظلاب را بمب گزاری کردم و حالا
سوسک: حالا چی
سیمونز: و حالا می خوام تمام فاظلاب رو منفجر کنم

و سیمونز تمام فاظلابها رو منفجر میکنه

سوسک: وای نه خونه خرابم کردی سیمونز خدا کنه خونه خراب شی من دیگه زنده نمی مونم حالا چی کار کنم
سیمونز: بهت گفتم سر به سر من نزار گوش نکرد حالا بچش خونه خرابی رو
سوسک: ..........

( حالا شما سوسک عزیز)



Re: دعواهاي دوستانه گريفيندور!
پیام زده شده در: ۱۰:۴۱ چهارشنبه ۲۵ خرداد ۱۳۸۴
#5
سیمونز یا spawn
سیمونز: حالا دیگه برا من ماسک میزنی
سوسک: اره میزنم خوب جرعت داری بیا جلو
سیمونز: من تعجبم که چه جوری این ماسک رو زدی فک کنم یه خورده برات بزرگ باشه
سوسک: تو به این کارا کار نداشته باش بیا جلو
سیمونز: باشه خودت خواستی

و سیمونز در تمام فاظلاب ها رو می گیره

سوسک :چی کار کردی
سیمونز: هیچی فقط راه تمام فاظلاب ها رو بستم
سوسک : وای نه من بدون فاظلاب می میرم
سیمونز: حالت جا اومد تا تو باشی که دیگه سر به سر من نزاری
سوسک: خواهش می کنم فاظلابمو به من برگردون
سیمونز: نه نمیشه البته باید از من معذرت بخوای
سوسک: من معذرت بخوام باشه به خاطر فاظلابم این کارو می کنم معذرت می خوام
سیمونز: افرین سوسک خوب حالا شد باشه ولی دیگه سر به سر من نزار و گرنه ........

( سوسک عزیز حالا شما )



Re: شخصیت خودتون رو معرفی کنید
پیام زده شده در: ۱۲:۴۳ دوشنبه ۱۹ اردیبهشت ۱۳۸۴
#6
1- نام :ال سیمونز
2- سن:یه 2000000سال
3- تاریخ تولد:یادم رفته
4- جنس:موجود جهنمی
5- تحصیلات :دکترای کشتن
6- رنگ چشم:اگه جرعت داری ببین
7- گروه :گریفندور
8- مو :ندارم
9- ظاهر کلی :خوش هیکل
10- نام مستعار:اسپان
11- کوییدیچ :چی
12- چوب جادو :بلوط با موی تک شاخ
13- دسته جارو :-------
14- علاقه ها:هری - دارن
15 - توانمندیها :کشتن


تایید شد! (مک گونگال)


ویرایش شده توسط پروفسور مينروا ‏مک گونگال در تاریخ ۱۳۸۴/۲/۲۰ ۱۵:۴۸:۳۵






هرگونه نسخه برداری از محتوای این سایت تنها با ذکر نام «جادوگران» مجاز است. ۱۴۰۳-۱۳۸۲
جادوگران اولین وبسایت فارسی زبان هواداران داستان های شگفت انگیز هری پاتر است. به عنوان نخستین خاستگاه ایرانی ایفای نقش مبتنی بر نمایشنامه نویسی با محوریت یک اثر داستانی در فضای مجازی، پرورش و به ارمغان آوردن آمیزه ای از هنر و ادبیات برجسته ترین دستاورد ما می باشد.