عمه مارج درحالي كه با يه دستش دماغ ريپر رو گرفته، با دست ديگه اش ليوان دوغش رو بلند ميكنه و يه قلپ ازش ميخوره و با زبونش دور دهنش رو ميليسه و به همراه ريپر با لذتي وصف ناپذير به مورفين خيره ميشن و بعد هر دو به هم خيره ميشن و بعدترش هر دو به دوربين خيره ميشن:
-
مري كه كمي عصبي به نظر ميرسه شروع به صحبت ميكنه:
- خوانندگان و شنوندگان و بينندگان عزيز، با يكي از هيجان انگيزترين و چيزبرانگيزترين مناظرات اين دوره از انتخابات رياست جمهوري يعني وزارت سحر و جادو در خدمت شما هستيم.
قوانين رو كه خودتون بهتر ميدونين؛ مورفين هم كه سوالاتش رو پرسيد؛ عمه تو هم ديگه كشش نده؛ شروع كن باو!!
ريپر دو بار پشت سر هم واق واق!! ميكنه و عمه مارج همونطور كه عينكش روي چشماشه و يه پاشو روي پاي ديگه اش انداخته و يه پاكت ذرت بوداده توي دستشه (خلاصه عين آواتارش) شروع به صحبت ميكنه:
- سلام به همه ي عزيزان عمه و مخصوصا هوكي؛ همونطور كه همگي ميدونين اين جن جيگر و دوستداشتني در موضع آسلام احساس خطر كردن و (درحالي كه عمه مارج با طعنه دستشو با اشاره به سمت مورفين نشون ميده) براي عوض كردن روحيه ي ايشون از عرصه كناره گيري كردن و عرصه رو به من و ريپر محول كردن!! از همين جا صميمانه ترين احساساتم رو براش ميفرستم
مري كه سعي ميكرد كمي زرنگتر از اونچه كه هست به نظر برسه چند بار پلك ميزنه و ميگه:
- عمه صحبت از كانديداي غايب حقي رو براي ايشون منظور ميكنه و حواستون باشه كه
ما هستيم مورفين همونطور كه چرت ميزد خم ميشه و سرش دوباره با ميز اصابت ميكنه.
- كانديداي غايب چه بوقيه؟! دارم ميگم كناره گيري كرده!!
- نه نگرفتين چي شد!! منظورمه كلمه ي
روحيه است؛ چون توي اين كلمه شما به روح بودن يكي از كانديداي غايب اشاره كردين، پس حتما ما براي ايشون يه وقتي رو منظورم ميكنيم، ديگه هم با من چونه نزن!!
ريپر:
مورفين سرشو كه از ناحيه ي پيشوني قرمز شده از روي ميز بلند ميكنه و ميگه:
- عمه!! ژون ِ عمه ات ژوابِ شوالاي منو بده من برم؛ بابا خشته شدم ديگه!!
عمه مارج با چشم غره ايي به مري به سوالاي مورفين نگاه ميكنه و شروع ميكنه به جواب دادن:
-
خب! خب! به نظرم من نبايد به هيچكدوم از اينا پاسخ بدم؛ چون خطاب به آقاي ماچ همشون و از من سوالي پرسيده نشده!!
مري با تعجب برگه ي سوالو از دست عمه مارج ميقاپه و سرسري نگاهي بهش ميندازه:
- بابا عمه سخت نگير؛ اين مورفين تا غذه ي هيپوفيزش از چيز پوشيده شده؛ اين زبونش ميگيره، منظورش خودتون هستين... بابا ديگه شروع كن
ورنون از اتاق فرمان بدو بدو خارج ميشه و يه ساندويچ بلغاري جلوي عمه مارج ميذاره و سر ريپر رو نوازش ميكنه و ميره.
- ببين عمه!! به ژونِ خودم اگه ژواب شوالامو ندي، همينژا ژلوي شِشْمِ همه چيژ ميكشم تا واشه بشّه ها بدآموژي داشته باشه!! بابا من داره از وقت چيژم ميگژره... عهه!!
-
باشه؛ من ديگه ميرم سر اصل مطلب:
1. در جايي؟! كجا؟! چرا بطور نامشخص ازش اسم ميبري عمه؟! چرا روت نميشه بگي در امضاتون؟!
تمايلات تروريسيتي هم نداريم كلا با اين چيزا حال نميكنيم؛ البته پنهان نميكنم كه اگه لرد از من بخواد كه تروريست بشم من جون ريپر رو براش فدا ميكنم (ريپر با مظلوميت به مارج نگاه ميكنه!!)
همه ي عالم و آدم ميدونن كه امضاي من اينه، اين فقط يه آرزوي غيرمحاله و يه بزرگي ميگه آرزو بر جوانان عيب نيست!! منم كه سني ندارم عمه
2. ماچ برادر هاچ، زنبور عسله!! البته اين برادر برميگرده به دوراني كه مادرش نبود و هاچ دنبالش ميگشت و الانه هم روابط خيلي خوبي با هم دارن!!
خب از اونجايي كه من عمه ي ريپر هم هستم و ريپر جزو دسته ي حيواناته و هاچ و ماچ هر دو جزو حيوانات هستن؛ به نظر شما من نميتونم اين حس عمه بودن رو گسترش بدم و به طور عام عمه باشم؟!
3. من نه الان پنهان ميكنم نه بعدا قراره چيزي رو رو كنم!! لطفا جوّ هري پاتري اينجا رو به هم نزن. شما اگه كتاب سه رو ميخوندي متوجه ميشدي كه كلنل همسايه ي منه؛ همونجا كه دارم به ورنون ميگم از كلنل خواهش كردم از سگهام مواظب كنه؛ يه زن قَدَر مثل من هيچوقت از شوهرش درخواست نميكنه، بلكه سگ رو پرت ميكنه توي حلق شوهره و خودش هر جا دوس داشت ميره!!
4. صد البته كه كلنل!! يعني ميخواي بگي كمال همنشيني با ريپر درش اثر نكرده و كلنل نتوسنته حتي به اندازه ي استخون ريپر هم خوشتيپ باشه؟!
5. سازمان حمايت از حيوانات مشنگي!!
6. كلا خوشحال ميشم و حال ميكنم و خودم هم به سلامتي اين اتفاق ميمون و فرخنده يه دوغ باز ميكنم براي خودم و بعدش همراه پيتون يه
آروغ مشتي ميزنيم!! عينك رو هم ميدم ريپر بذاره روي چشماش!! (در اينجا ريپر چكشي كه روي ميز بوده بلند ميكنه و به افتخار عمه روي ميز ميكوبه:
)
7. چيز خوبيه
8. ادي ماكاي (ريپر:
)
9. چو همونقدري كه بايد توي هاگوارتز درس بخونه، درس خونده؛ ولي شناسنامه شو يه سال بزرگتر براش گرفتن (ريپر:
)
10. ... در اينجا عمه مارج دستشو ميكنه توي دماغشو يه توضيح مياره بيرون و ميده به مورفين و ريپر هم ...
بعد درحالي كه خودش هم خسته شده بود، از جاش بلند ميشه و با ريپر از استوديو خارج ميشه و با كف كفشش كه گِلي بود!! ردّپايي بر جا ميذار؛ دوربين روي ردّپاها زوم ميكنه؛ ردّپاها خود به خود به همديگه ميپيوندند و سوالاتي رو تشكيل ميدن:
نقل قول:
مورفين عزيز، من يه سوال دارم:
1. پاشنه ي آشيل وزارتخونه كدوم تاپيكشه؟
پ.ن: بابت تاخير مجدد متاسفم؛ كسي كه تا ساعت شيش صبح بيداره، مطمئنا تا ساعت 11و نيم هم ميخوابه. ظهر وارد سايت شدم و الان هم پست رو ميفرستم. ميدونم زمان بندي كردين كه مشخص باشه؛ منم درسته براي وزارت برنامه ايي ندارم (
) ولي براي برنامه ي شما ارزش قائلم؛ اما به هر حال نته!! چه توقعي دارين؟!