*** اتاق پذيرايي گريمالد***
اوتو از شدت درد چشمانش رو بسته بود و فرياد ميكشي
اوتو: آآآآآآآآآآآآي ي ي ي ....بس كنيننننننن!!!!!
آنيتا كه كنار اوتو ايستاده بود زير لب ميگفت: طاقت بيار ... الان تموم ميشه!!!!!
نورهاي قرمز همچنان فضا رو پر كرده بود، چوبدستي در دستان سيريوس و جسي حركت ميكرد گويي آنها هم دردي كه اوتو تحمل ميكرد را داشتند!!!
بعد از چند دقيقه ديگر از نورهاي رنگي خبري نشده بود ، اوتو بيهوش شده بود و سرش را به صندلي تكيه داده بود.
آنيتا كه تحمل ديدن اوتو را نداشت با تمام شدن كار ، چشمانش را باز كرد و وقتي اوتو را ديد كه بيهوش شده ، دامبلدور را صدا زد.
آنيتا: پدر...اوت..اوتو...اون چش شده؟؟؟؟
دامبلدور وقتي چهره ي نگران دخترش را ديد به طرفش رفت و او را در آغوش گرفت و گفت: هيچ جاي نگراني نيست !!!...با كمي استراحت مثل روز اولش ميشه.
آنيتا كه حالا سرش روي شونه هاي پدرش بود گفت: اميدوارم!
دامبلدور: اگه دوست داري ميتوني تا به هوش بياد پيش اوتو بموني ؟؟؟...اگه خبري شد حتما بهمون خبر بده!!!
آنيتا كه سرخ شده بود گفت: اووووه....بله پدر
دامبلدور موهاي بلند و زيباي دخترش رو نوازش ميكنه و از اون جدا ميشه و به سمت در ميره اما قبل از اينكه خارج بشه روش رو به آنيتا ميكنه و ميگه:بهتره از آقاي واتسون يه معجون براي خودتم بگيري چون توي اين چند خيلي اتفاقا افتاده كه باعث شده فكرت مشغول شه!!
آنيتا در حالي كه لبخند ميزد ، سرشو به علامت مثبت تكون داد.
*** سالن اجلاس گريمالد ***
طبق معمول همه ي اعضا منتظر بودند تا سخنان دامبلدور را بشنودند.
دامبلدور وارد ميشه و به سمت صندلي هميشگي خود ميره و مي نشينه و شروع به صحبت كردن ميكنه.
دامبلدور درحالي كه با انگشتانش بازي ميكرد گفت: خوب ما با كمك سيريوس و جسيكاي عزيز تونستيم اطاعات غلت رو وارد ذهن بگمن كنيم تا از نقشه هامون چيزي لو نره...
در حالي كه دامبلدور مشغول سخنراني بود در اتاق باز ميشه و همه با چهره ي وحشت زده ي دنيل روبرو ميشن.
دني تته پته كنان در حالي كه انشگت اشارشو به طرف بالا گرفته بود گفت: پروفسور اون ..اون دختره!!!!!
دامبلدور كه نيم خيز شده بود گفت:براي دوشيزه زلراتفاقي افتاده واتسون؟؟؟
دني كه داشت عرقش رو پاك ميكرد گفت: اون حالش خيلي بد شده؟؟؟...من بهش معجون دادم ولي نميدونم كه چرا اثر نكرد؟؟؟
*** طبقه ي بالا{ اتاق رز زلر}***
دامبلدور و همه ي اعضا به طبقه ي بالا ميرن تا از ماجرا باخبر بشن.
اتاق تاريك بود و تنها روشنايي آن از پنجره اي كه در آنجا بود تامين ميشد ، سرما به وضوح احساس ميشد ، دامبلدور در اتاق رو باز ميكنه و رز رو مي بينه كه خودشو جمع كرده بود و به گوشه ي اتاق رفته بود...
دامبلدور و مك گونگال به سمت تاريكترين قسمت اتاق ميرن تا رز رو روي تخت بزارن ولي رز مانند مقاومت ميكرد و تكان نميخورد.
جسي و هلگا كه خيلي ترسيده بودند كنار رز نسشتند و منتظر عكس المع رز بودند ولي اون مثل جسمي بيجان يه زمين چسبيده بود.
همه نگران بودند !!!
ناگهان جسي به حرف اومد و گفت: من يه وردي بلدم كه اجسامي كه خشك شدن رو مثل روز اولش ميكنه..اينو وقتي كه كوچيك بودم از پدرم ياد گرفتم ...خيلي جاها كمكم كرده ؟؟؟
دامبلدور كمي فكر ميكنه و دستي به ريش بلندش ميكشه و ميگه: خوب ... اين لطفه بزرگيه كه در حق دوستتون انجام ميدين ولي اين ورد خيلي دشواريه به نيروي زيادي نيازه!!!!
جسي كمي جلوتر ميره و ميگه: اگه اجازه بدين تمام سعيم رو مي كنم؟؟؟
دامبلدور كه اصرار جسي رو ديد به او اجازه ي اين كار را داد.
جسي نفس عميقي ميكشه و با تمام توان فرياد ميزنه: "گاستروپودا"*
نوري آبي رنگ از چوبدستي جسي خارج ميشه و به سمت رز ميره ، قدرت و شدت نور به قدري بود كه كساني كه در نزديكي جسي بودند يا دست جلوي چشمان خود را گرفته بودند.
سي ثانيه گذشت ، نور آبي رنگ كم كم محو شد و رز گويي دوباره جان گرفته باشد... رنگش به حالت اوليه باز گشت .
با نشستن رز همه ي اعضا شروع به دست زدن كردند و از جسي بخاطر اين كار تشكر كردند!!!
دامبلدور كه داشت لبخند ميزد گفت: كارت عالي بود دوشيزه پاتر!!
جسي سرخ شده بود ، و فقط سرش را تكان ميداد.
هلگا به رز در نشستن كمك كرد ولي رز هنوز هم ....
--------------------
1- gastropoda
اولا اينكه از اين انتقاد و پيشنهاد و اينا ديگه ننويسين پايين نمايشنامتون...دوما هم همون اولنه!
خب نمايشنامه جذابي بود و فضاسازيش حرف نداشت.چونكه فضاسازي خوب باعث ميشه فرد خواننده بره تويه اون محيط و من وقتي داشتم ميخوندم اون محيط رو براي خودم تصوير كردم.تويه پستاي قبليتم فضاسازيهات عالي بود و معلومه از لحاظ فضاسازي ديگه كامل شدي.ديالوگهات هم تويه اين نمايشنامه به نظر شخصي من از ديالوگهاي نمايشنامه هاي قبلي بهتر بود.
پيشنهادي كه براي بهتر شدن رولت دارم اينه كه رويه طنزنويسي كار كني.دقيقا پيشنهادي كه به آنيتا دادم.تو هم بايد همين كارو بكني چون به نظر ميرسه كه اين سبك نمايشنامه نويسي(نمايشنامه نويسي در همين تاپيك خانه ي شماره 12 گريمالد) رو خوب ياد گرفتي و ديگه بايد كم كم بري تويه بقيه تاپيكها...البته منظورم اين نيست كه اينجا نمايشنامه ننويسي...نه يعني بايد بقيه سبكهاي نمايشنامه نويسي رو هم ياد بگيري.
**دامبلدور**