به نام يزدان پاك

1. چرا نور ممد موفق نشد؟ ( 15 امتياز)

جادوي باستاني مصر ، يكي از قوي و سخت ترين جادوها بين جادوهاي باستاني هست . در كتاب " سيري در جادو " به اين موضوع اشاره شده است . طبق نوشته هاي اين كتاب ، جادوي باستاني كه مربوط به مصريان باستان است ، فقط در دو حالت قابل اجراست . كه متاستفانه به دليل خاك خوردن و دلايل مختلف اين دلايل به شكل مرموزي پاك شده است .
اما اين نورممد ، يكي از شاگردان ارشميدس و يكي از پايه گذاران علم جادوگري ، اولين كسي بود كه در آسيا سعي به اجراي اين افسون هاي پيچيده ي مصري نمود و تا حدودي نيز موفق گرديد .
طبق گفته هاي جادوگران زمان وي ، او به دليل رعايت نكردن مسائل ناموسي ، موفق نشده است . در بخش سوم اجراي طلسم بايد يك فرجامي ساخته شود و رگ غيرت انسان با آن پيوند بخورد . ولي متاستفانه اين نورممد بود كه به دليل دارا نبودن رگ غيرت موفق به اجراي طلسم نشده است .

2. فلسفه نور ممديسم را روي همان 8 اصل به صورت دلخواه ويرايش کنيد؟ (15 امتياز)

1. بچسب به منافعت ، اگر نچسبيد ، كاسپين ميچسبونش !
2. هيچکس را جز خود محترم مشمار ، زيرا هيچكس تو را محترم نميشمارد !
3. بي ناموسي كن و چنان نشان بده كه انسان با ناموسي هستي !
4. طماع باش و در جمع مال بکوش چون اگر نكوشي تو اين سايت جات نيست !
5. خسيس باش ولي دامغاني نشو !
6. خشن و بي رحم باش و سعي كن ديگران رو اذيت كني ، چون اگر نكني همه تو رو اذيت ميكنن !
7. دشمنان را از ميان بردار و در صورت لزوم به دوستان هم رحم نکن ، چون اين دوستانت هستند كه روزي دشمنت ميشوند !
8. جنگ كردي غنائم رو فراموش نكن !

**استاد شرمنده ، خوشحالم يك كار درست استاد شد**

ياهو



1. چرا نور ممد موفق نشد؟ ( 15 امتیاز)
نور ممد به دليل استفاده از خشانت زياد در كارها و مشورت نگرفتن از ديگران نتوانست موفق شود ، همينطور او ميتوانست از استاديد آن زمان كه اكثرا از ماوءالنهر و بابل به سمت ديگر نقاط آسيا ميرفتند كمك بگيرد تا در عقايد و عملكرد سخت خود تجديد نظر كند! اما جالب آن است كه نورممد به دليل زندگي در محيطي خوش آب و هوا اينگونه توانسته از مغز خود استفاده كند و به فلسفه روي آورد.


2. فلسفه نور ممدیسم را روی همان 8 اصل به صورت دلخواه ویرایش کنید؟ (15 امتیاز)

1. فقط در پي كشف سود و مال و ثروت براي خودت باش نه ديگري!
2. هیچکسي ارزش احترام ندارد حتي شما دوست عزيز!
3. بدی کن ولی چنان بنمای که قصد نیکی داری ! ( كنايه از مثل : يه سوزن به خودت بزن يه جوال دوز به ديگران!
4. تا ميتوني كار كن و سرور خودت باش!
5. همه چيز رو براي خودت نگه دار و به كسي نده!
6. خشانت رو سرحوله ي كارت قرار بده و تا ميتواني سنگ باش!
7. به هيچ كس اعتماد نكن حتي به دوست ، چه بسا از كساني كه انتظار نميره كاري ناشايست سر بزنه؟!
8. به هيچ چيز جز نبرد و انتقام از خائنان فكر نكن!


موفق باشين استاد*!

1. چرا نور ممد موفق نشد؟ ( 15 امتیاز)
تلاش نورممد برای برقرار کردن جادوی باستانی قابل تحسین و تمجید بود؛اما او بسیار ضایع شد!
وقتی در آسیا برای مدت چند سال به طور پنهان مردم رو آگاه کرد ،ملت هیچ توجهی بهش نکردن ،اونکه شدیدا عصبانی شده بود ،رفت وسط شهر و اونا رو آگاه کرد، باز آگاه نشدن! چرا که جمعیتی که در آسیا زندگی میکردن ،اصلا نمیدونستن که مصر چیه؟کیه؟یا کجاست!هم چنین کتابهای چاپ شده به دست نورممد همه غیر قانونی و حاصل تخیلاتش بود(از نظر مردم البته!)بنابراین فکر میکردن که نورممد در توهمه و دیگه هیچ راه علاجی نداره!در نتیجه بعد از تبعید کردن او به همونجا که گفتین ،شبونه دارش زدن!
---------------------
2. فلسفه نور ممدیسم را روی همان 8 اصل به صورت دلخواه ویرایش کنید؟ (15 امتیاز)
1. فقط در پی منافع خویش باش، و منافع دیگران را بپیچان!
2. به دیگران فحش بده!
3. در خفا به ملت بدی کن و در صورت لزوم آنها را بکش!
4. سعی کن با روباه صمیمیت داشته باشی!
5. یه قرون پول به کسی ده ،و فقط پول را بگیر!
6. تا جان در بدن داری ،آدم بکش!
7. دشمنان را زنده به گور بفرما!
8. هیروشیما را الگو قرار بده
9. اگر کسی از شمادر باره ی این فلسفه چیزی پرسید ابتدا از خوبیهاش بگین و بعد از هیجان قتل!
10. تا میتوانید در آزار دادن ملت از یکدیگر جلو بزنید تا رستگار شوید!

استاد فورا چوبدستی اش را بار دیگر تکان داد و با این بار نوشته های قرمز رنگ کور کننده ای با عنوان تکلیف پایین متن درس نقش بست:

1. چرا نور ممد موفق نشد؟ ( 15 امتیاز)


جادوی باستانی مصری مربوط به دو هزار سال پیش و همانطور که خودتان به این موضوع بسیار هوشمندانه اشاره کردید بدون فلسفه و منطق بود. از این رو نور ممد با تمام تلاش های شبانه روزی و زحمات بی پایانش نتوانست علمی را که بدون پایه و اساس است و صرفا " به دلیل این که در اروپا رواج دارد به مردم آسیا تحمیل کند. مردم آسیا از دیر باز با اختراع اتش و چرخ و کشاورزی و غیره و غیره بارها و بارها به جهانیان اثبا ت کرده اند علم بدون ثبات یعنی زنبور بدون عسل!

نور ممد که ابتدا کار خود را با چینی ها و هنگ کنگی ها اغاز کرده بود به دلیل ندانستن این زبان با اصواتی نظیر : " جهدو مصرهو باستینهو رووج انرهووو "را از خود در می آورد به طوری که 2 سال در زندان چینگی در چین و 6 ماه در زندان هیگی هاوی در هنگ کنگ زندانی شد.

سپس وی به این نتیجه رسید که بهتر است ابتدا به مردمش که هم زبانش را می فهمند و هم بارها علاقه ی وافر خود را به این علم نشان داده اند بفهماند. اما در این راه به دلیل علاقه ی وافر مردم در گذشت !( در واقع تیر باران شد!!)


2. فلسفه نور ممدیسم را روی همان 8 اصل به صورت دلخواه ویرایش کنید؟ (15 امتیاز)


1. فقط در پی منافع خویش باش اگر هم خواستی می تونی نباشی از ما گفتن بود تو خواه پند گیر و خواه ملال!

2. هیچکس را جز خودو استاد درس تاریخ جادوگری محترم مشمار !
.
3 بدی کن ولی چنان بنمای که قصد نیکی داری و خوبی مکن مگر اینکه دیگران گمان نمایند به واسطه ی نیکی خوبی نمی نمایی!

4. طماع باش و در جمع مال بکوش و آن را فقط به استاد درس تاریخ جادوگری بده!

5. خسیس باش مگر در مقابل استاد درس تاریخ جادوگری!

6. خشن و بی رحم باش ولی با استاد درس تایخ جادوگری چنان رفتار کن مانند رفتار شبنمی با برگ گل سرخ!

7. دشمنان را از میان بردار و در صورت لزوم به دوستان هم رحم نکن و استاد درس تاریخ جادوگری را هرگز از یاد مبر تا هنگام مرگ!

8. در باب هیچ چیز غیر از جنگ میندیش و در باب هیچ چیز به صلح میاندیش و هرگز با استاد درس تاریخ جادوگری به بدی رفتار مکن که خودکرده را تدبیر نیست!

9.بهتری کلاس درس تاریخ جادوگری و بهترین استاد اینیگو ایماگو است این را به خاطر بسپار جادگری مردنی است!

10. اگر دیدی گناهی ان قدر بزرگ است که نمی توانی آنرا ببخشی بدان که عیب از بزرگی گناه نیست از کوچکی دل شماست.


با تشکر

1. چرا نور ممد موفق نشد؟ ( 15 امتیاز)

نور ممد بعد از کار زیر درخت خوابیده بود ....
_ ای خائن !!! تو به خاندان لوماتسون خیانت کردی ...
_ ها ؟
_ جادوی باستانی . تو وارث من هستی ... به کشور خاندانت سفر کن ....!!!!
_ آها !!!!
نور ممد از خواب بیدار شد و خوابی که دیده بود رو تو ذهنش مرور کرد :
یه مرد سیاه پوش به من نزدیک شد و گفت من جد تو ام . تو به لوماتسون خیانت کردی... جادوی باستانی ؟؟
همین خواب باعث شد که او به این موضوع مهم پی ببرد که از نوادگان فرانک لوماتسون ( یکی از مروجین جادوی باستانی مصریان در اروپا ) است.
از آن روز به بعد نور ممد تحقیق و مطالعه رو درباره جادوی باستانی مصریان آغاز کرد. اما به هیچکس در مورد این تحقیقات چیزی نگفت، چون میدانست کسی حرفهایش را باور نمیکند.
در سفرهایی که به اروپا کرد ، توانست مطالب جدیدی از جمله تاریخچه جادوی باستان ، مروجین جادوی باستانی و ... به دست بیاورد.
از آن جایی که نور ممد تازه به دوران رسیده بود ، از اروپا خوشش آمد و همانجا ماند. در اروپا بود که او کتاب شاهزاده سه رگه را تالیف کرد.
او راه خاندان خود را ادامه داد و نتایج تمام تحقیقات خود را در اختیار اروپاییان گذاشت و کلا فراموش کرد که او یک آسیایی بوده است.
به پاس تالیف شاهزاده سه رگه ، اصغر چپ دست فرمانروای فلورانس ، نور ممد را به عنوان دست راست خود معرفی کرد.
در طی سالیانی که دست راست اصغر دست چپ بود ، در ماموریتی مرتکب یک اشتباه بزرگ شد.
او ماموریت داشت که دشمن را قشو کند.
اما دشمن از سادگی نور ممد سوء استفاده کرد و نور ممد تحت طلسم فرمان دشمن ، اصغر چپ دست را قشو کرد و بدین ترتیب آنها شکست خوردند.
اصغر چپ دست نیز نور ممد قهرمان را شکنجه داد و به دوازده مایلی فلورانس تبعید کرد.
در دوران تبعید نور ممد تصمیم گرفت برای انتقام گرفتن ، تمام جادوی باستانی مصریان را در اختیار آسیایی ها نیز قرار بدهد و به همین منظور از زندان فرار کرد.
اصغر چپ دست که از نیت نور ممد آگاه شده بود ( بوسیله ذهن خوانی ) دستور ترور استاد نور ممد رشتی را داد.
به این صورت بود که نور ممد در راه آسیا کشته شد ، و چون جوون (جوان) بود به او لقب نوری جوون (جوان ) را دادند که به مرور زمان تبدیل به نوری جون شد.

2. فلسفه نور ممدیسم را روی همان 8 اصل به صورت دلخواه ویرایش کنید؟ (15 امتیاز)

در کتاب شاهزاده سه رگه ، صفحه2565 ، فلسفه نور ممدیسم اینگونه آورده شده :

1. فقط در پی منافع خویش باش ، اما در ظاهر نشان نده !
2. به همه احترام بگذار ، اما در دل به آنها ناسزا بگو !
3. نیکی کن تا تو را احترام کنند ، اما همیشه قصد بدی کردن داشته باش!
4.مکار و حیله گر مانند آب زیر کاه باش !
5. در خسیس بودن شهره عام و خاص باش!
6. خشن و بی رحم و وحشی باش !
7. دشمنان را به بد ترین شکل بکش و سر دوستانت را با پنبه ببر!
8. همیشه در فکر مال اندوزی و خونریزی باش !
9. شرف ، عشق و جوانمردی را از روح خود جدا کن !
10. آنچنان زندگی کن که شیطان را در ذهنها زنده کنی !

سلام پروفسور
جديد بودنتون رو بهتون تبريك مي‌گم

1. چرا نور ممد موفق نشد؟ ( 15 امتیاز)

نکته: جهت پاسخ به این سوال درس را مطالعه کنید تا اصلا بفهمید نور ممد در مورد چی موفق نشده اما دلیلش دیگه با شماست و تکلیفه ! اصلا مهم نیست چند خط ! فقط محتوای خوب ! نمره خوب !
خوب اينكه چرا نورممد موفق نشد بماند براي چند خط پايين‌تر
اما اينكه نور ممد توي چي موفق نشد؟
نور ممد از فلاسفه بزرگ عصر باستان به شمار مي‌روند كه در حدود هزار سال پبش قصد داشتند جادوي باستان‌رو در آسيا ترويج بدند،كه البته بنا به دلايلي موفق نشدند كه در زير به تشريح و بررسي اين دلايل مي‌پردازيم. (جاي بررسي و تشريح رو عوض كنيد)
واما دلايل عدم موفقيت نورممد رشتي:
1- يكي از بزرگترين دلايل عدم موفقيت نور ممد و در واقع مهمترين دليل اين عدم موفقيت، همانطور كه از اسم وي نيز مشخص است، رشتي بودن نور ممد رشتي بوده است.
اصولاً چه در ايران و چه در منطقه، علي الخصوص آسيا، روي رشتي جماعت حساب ديگه‌اي باز كردند.
نور ممد هم كه نكرد قبل از ترويج اين جادوي اصيل حداقل اين پسوند رشتي رو برداره، توي اين راه با شكست مواجه شد و جادوي باستان با نورممد به تاريخ پيوست و آسيا كمترين بهره را از اين جادو برد
2- نور ممد براي ترويج جادوي باستاني اقدام به نوشتن اين جادوها بر روي دانه‌هاي برنج نمود (به دليل وفور اين ماده در رشت) و خود اين موضوع و اين مطلب كه بابا ملت چشم خوندن اين وردهاي ريز ريز رو ندارند، باعث شكست نور ممد در ترويج جادوي باستان شد، حالا بماند نور ممد رشتي بود.
3- مواجهه فراگيران جادوي باستاني با مردهاي مختلف و معمولاً up to date در خانه نورممد. (ملت براي فراگيري اين جادوها، البته علاقه‌مندان، به خانه نورممد مي‌آمدند)
اين رفت و آمدهاي نامعقول يكي از عمده دلايل شكست پروژه ترويج تاريخ جادوي باستان در آسيا بود.
4- تعريف نور ممد از آسيا
خوب نورممد تعريفي كه براي آسيا داشت، رشت و حومه و احياناً چندتا ده دور برش بود كه خوب ما مي‌دانيم كه اين تعريف درستي نيست و اين يكي ديگر از عوامل شكست نور ممد بود(حالا بماند نورممد رشتي بود)

2. فلسفه نور ممدیسم را روی همان10 اصل به صورت دلخواه ویرایش کنید؟ (15 امتیاز)

نکته: جهت پاسخ به این سوال نیز تیکه آخر درس را ملاحظه کنید و بعد به دلخواه ویرایش کنید، دقیقا شما هم باید 10 مورد ارائه بدید! فقط محتوای خوب ! نمره خوب !

فلسفه نور ممدیسم:

1. فقط در پی منافع خویش باش !
2. هیچکس را جز خود محترم مشمار !
3. بدی کن ولی چنان بنمای که قصد نیکی داری !
4. طماع باش و در جمع مال بکوش و شیر موز را ملاک قرار بده !
5. خسیس باش !
6. خشن و بی رحم باش !
7. دشمنان را از میان بردار و در صورت لزوم به دوستان هم رحم نکن !
8. در باب هیچ چیز غیر از جنگ میندیش !
9. به ساحل و دریا ادقام شده با شیرموز توجه زیادی داشته باش !
10. در نوشتار همیشه چه باناموسی چه بی ناموسی "شیر موز" یادت نره !
خوب به ترتيب به بررسي اين 10 مورد مي‌پردازيم:
1- فقط در پي منافع خويش باش
يكي از اصول مهم و حياتي كه در دوران ما رواج فراوان يافته و تقريباً هركس كه با اين اصل ناآشنا باشد يا به آن عمل نكند با صورت (با پوز) به زمين مي‌خوره، همين اصل نيم خطيه. ويرايشم نمي‌خواد
2- هيچكس را جز خود محترم مشمار
معادل همان جمله معروف "ديگي كه واسه من نجوشه، ميخوام سر سگ توش بجوشه" واضحه ديگه
3- بدي كن ولي چنان بنماي كه قصد نيكي داري
رفيق قافله و يار غارتگر يا يه چيز تو همين مايه‌ها، يا به قولي با پنبه سر بريدن
4- طماع باش و در جمع مال بکوش و شیر موز را ملاک قرار بده .
اين يكي دوروز عمرو به جمع كردن مال بپرداز و يك ريالشم به كسي نده و البته گاهي يه ليوان شير موز به خرج GF بزن تو رگ.
5- خسیس باش
يك تك ريالي به كسي خير و بخش نكن و سعي كن صبحونت رو توي اداره بخوري، ناهارتم خونه خالت بخوري و شام هم سر يكي از رفقا خراب شو.
6- خشن و بی رحم باش
اگه يه مورچه هم به حريم شخصيت تجاوز كرد بكشش.
7- دشمنان را از میان بردار و در صورت لزوم به دوستان هم رحم نکن
دوست و دشمن فرقي باهم نداره، فقط دشمن از همون اول با اصول تو مخالفه و دوست موافق. اگه رفيقتم ساز مخالف زد، اونم ...
8- در باب هیچ چیز غیر از جنگ میندیش
جنگ اول به از صلح آخر. از همون اول برو به جنگ.
9- به ساحل و دریا ادغام شده با شیرموز توجه زیادی داشته باش
خوشا آندم كه در ساحل نشينم
يه شير موز مجاني بميكم
10- در نوشتار همیشه چه باناموسی چه بی ناموسی "شیر موز" یادت نره
از اصول اوليه براي زندگي شيرموز مي‌باشد.
هر جا سخن از اعتماد است نام شير موز مي‌درخشد.
اينم از فلسفه نور ممديسم به روايت تاريخ

به نام او که ما را اصیل پاک آفرید!


با ویرایش قرار داده شد اگر مشکل داره به خاطر اونه



سخنی با دانش آموزان:

سلام عزیزان من، از این به بعد این دو جلسه باقی مونده یعنی همین جلسه و جلسه پنجم این کلاس تدریسش با من می باشد. امیدوارم که اوقات خوشی با هم داشته باشیم عزیزان، در ضمن درس من خشک نیست، من هم پروفسور توبیاس اسنیپ نیستم، نحوه تدریسم فرق میکنه، به جدی و طنز خیلی بها میدم اما وحشتناک دیگه شرمنده، اصلا با ما نمیسازه ! هر کی میخواد تو کلاس من شرکت کنه تکلیف ارائه بده حتما باید چند دور درس رو بخونه ! ما جمع شده ایم تا تفریح کنیم، یک تفریح با تخیل خویش، جادوگران جایی است که می توان به اوج تخیل خویش حقیقت بخشید. هاگوارتز هم جایی است که می توانید برید تو رویای هری پاتر و فرض کنید که شما هم یک دانش آموز هاگوارتز می باشید. در کل تدریس من پر از شوخی و طنزه، اگه شاید بعضی ها بگن چمیدونم بی ناموسی و بد آموزی واسه اون دسته از افراد زیر 16 سال سایت داره، نه این حرفا نیست، همه ما میدانیم این مطالب اینجا همشون تخیلی هستند و کاملا غیر واقعی، اینجا جاییست برای سرگرمی ما و شما. چه خوبست که این سرگرمی رو در نهایت لذت و خنده و شادی سپری کنید. شاد بودن شما آرزوی ماست. در ضمن ما اصلا رازی نیستیم که دوستان ما، دانش آموزا های گل ما، از درس و زندگی و تکلیف اصلی خودشون بزنند و بیان جادوگران واسه کسب امتیاز برای گروه شخصی! نه اینها اصلا خوب نیست، با چنین مسائلی مواجه بودیم قبلا که خیلی خوشایند نیست دوستان ! دوستان خواهشا شخصیتی از بچه های سایت رو در اینجا به صورت جدی تحقیر نکنید، به مسخره نگیرید، مخصوصا ناظرین و مدیران را، هر چه باشه اون ها یک عزت و احترامی دارند دوستان، صرفا من هیچ وقت امتیاز کم نکردم در تجربه قبلی تدریسم و هیچ وقت هم کم نخواهم کرد، مگر اینکه شما اصل اعتدال رو رعایت نکنید. در ضمن امتیازات تکالیف فقط در شرح امتیارت توسط من ثبت میشود پس به دنبال دیدن و بررسی امتیاز خود از کلاس من تو این کلاس نباشید !

موفق باشید
کوچیک همه شماها- اینیگو ایماگو


جلسه چهارم کلاس تاریخ جادوگری
جادوی باستانی مصریان، ترویج در اروپای شمالی در اعصار دور و بقیه داستان...
:
استاد با شتاب به سمت تخته سیاه دوید و چوبدستی اش را در آورد و به سمت تخته دو بار گرفت و تکان داد، متن کامل درس روی تخته نقش بست و مشغول خواندنش با صدای بلند برای کلاس شد:

جادوی باستان مصری، در دو هزار سال پیش بدون فلسفه و اصول خاصی پایه گذاری شد و در حدود 1000 سال بعد توسط جادوگران اروپایی راه به اروپا یافت اما چیزی نگذشت که در اروپا فراموش شد و فقط در اروپای شمال در کشورهایی نظیر سوئد و دانمارک که فاقد علم جادو و جادوگری بالایی بودند ترویج یافت. از ترویج دهندگان این جادوی باستانی که بیش از نیمی از آن با تئوری بوده و بحث عصا و قدرت دهنده در کار نبوده، می توان هارتسون والمیتزن و فرانک لوماتسون نام برد که هر چند از جادوگران مشهور آن زمان و دوره هم نبوده اند، اما در ترویج و همچنین ادقام و طبقه بندی این جادوی باستان در اروپا نقش به سزایی داشتند.

اما افتخار میهن ما، جناب نور ممد رشتی هستند که قصد داشتند این جادوی باستانی رو حدود هزار سال پیش در آسیا ترویج بدهند اما به دلایلی موفق نشدند، اما نگاهی داریم به فلسفه "نور ممدیسم" که جایگاه بالایی در میان فلسفه های جادوگری دارد:



استاد نور ممد رشتی
ملقب به: نوری جون !

نوری جون در لجن زار مشتی ها در نزدیکی رشت خودمون تولد یافت، مدتها به دربارهای اروپا در رفت و آمد بود. مدت ده سال (1002-1012) دست راست اصغر چپ دست بود که در آن دوران فرمانروای فلورانس تشریف داشتند. چون چپ دست مغلوب دشمنانش شد نوری جون را شکنجه داد و به دوازده مایلی فلورانس تبعیدش کرد.
چند داستان رئالیستی و کتاب شاهزاده سه رگه رو تالیف کرد.
کتاب شاهزاده سه رگه بد آموزی های بسیار دارد که راهنمای ستمگران آدمکش و سیاستمداران فریبکار قرار گرفته و می گیرد و همچنین درباره جادوی باستانی و البته تا حدودی شیطانی مسائلی دارد.

فلسفه نور ممدیسم:

1. فقط در پی منافع خویش باش !
2. هیچکس را جز خود محترم مشمار !
3. بدی کن ولی چنان بنمای که قصد نیکی داری !
4. طماع باش و در جمع مال بکوش
5. خسیس باش !
6. خشن و بی رحم باش !
7. دشمنان را از میان بردار و در صورت لزوم به دوستان هم رحم نکن !
8. در باب هیچ چیز غیر از جنگ میندیش !




استاد فورا چوبدستی اش را بار دیگر تکان داد و با این بار نوشته های قرمز رنگ کور کننده ای با عنوان تکلیف پایین متن درس نقش بست:

1. چرا نور ممد موفق نشد؟ ( 15 امتیاز)

نکته: جهت پاسخ به این سوال درس را مطالعه کنید تا اصلا بفهمید نور ممد در مورد چی موفق نشده اما دلیلش دیگه با شماست و تکلیفه ! اصلا مهم نیست چند خط ! فقط محتوای خوب ! نمره خوب !




2. فلسفه نور ممدیسم را روی همان 8 اصل به صورت دلخواه ویرایش کنید؟ (15 امتیاز)

نکته: جهت پاسخ به این سوال نیز تیکه آخر درس را ملاحظه کنید و بعد به دلخواه ویرایش کنید، دقیقا شما هم باید 10 مورد ارائه بدید! فقط محتوای خوب ! نمره خوب !


حالا همگی خوش اومدید، می تونید M بزنید همگی، حالا بای بای !

يکی از سرداران نیرو های بدی را نام برده و زندگی نامه او را بنویسید که جامع و کامل باشه.

بلاتریس لسترنج.
قد:180 سانتی متر
رنگ مو: مشکی
چشم : شیاه
ظاهر: قد بلند با هیکلی تقریبا لاغر با موها بلند.
خصوصیات: کمی خشن .
بلاتریس در خانوادهای جادوگر و اصیل در سال 1934 به دنیا امد.
او برای تحصیلات به هاگوارتزرفت و درهفت سال به تحصیل علوم و فنون جادوگری پرداخت. بلاتریس در هاگوارتز به گروه اسلیتیرین رفت تا مانند بقیه اصیل زاده ها در ان گروه باشد. چون او از خانواده های اصیل بود و از مشنگها بیزاری خاص داشت به رهبر اصلی مخالفان یعنی لرد ولدمورت می پیوندد و دوباره تحت اموزش او قرار می گیرد.بلتریس که بعد ناپدید شدن لرد ولدمورت در شبی که سعی داشت هری پاتر را بکشد برای پیدا کردن سر نخی از ارباب خود فرانک والیس لانگ باتم را تا سر حد دیوانگی شکنجه می دهد و به همین درزندان ازکابان حبس می شود.این مدت که پانزده سال طول می کشد برای او بسیارعذاب اوربود چون که بعضی از افراد گروه انها با معرفی کردن بقیه به زندان نمی رفتند. لردولدمورت دوباره بعد از بدست اوردن بدن جدیدش به دنبال ازاد کردن کسانی بود که به خاطر اون به زندان ازکابان رفته بودند. اوموفق شد پانزده نفر از یاران خود را فراری دهد که بلاتریکس هم جزو انها بود . بلاتریکس در وزارت سحر و جادو طی مبارزه ای که با پسر عموی خود اشت او را کشت و همراه لرد ولدمورت فرارکرد.

یکی از سرداران نیرو های خوب را نام برده و زندگی نامه او را بنویسید که جامع و کامل باشه.

نام : گیدئون .
نام خانوادگی: پریوت.
قد: 185 سانتی متر.
رنگ چشم: قهوه ای.
ظاهر: مردی هیکلی و قد بلند با موهایی سیاه نسبتا کوتاه با عینکی گرد برروی چشم .
گیدئون در خانواده ای جادوگر درسال 1945 درشهر لندن به دنیا امد و در هاگوارتز به تحصیل مشغول شد. پدر او در وزارت سحر و جادو درقسمت شبکه پودر فلو کار می کرد.او درهمان لحظه که کلاه بر روی سرش قرارگرفت به گروه گریفیندور پیوست. گیدئون درهمان زمان کاراگاه شدن را بخاطر مبارزه با جادوی سیاه بسیار دوست
می داشت.او بعد از هفت سال تلاش سخت با نمرات عالی به استخدام وزارت سحر و جادو در امد ودر قسمت مبارزه با جادوی سیاه مشغول به کار شد. او دارای دو فرزند به نامهای جک و الکس است که انها درهاگوارتز مشغول به تحصیل هستند .گیدئون درطی سالهایی که در وزارت بود تلاش بسیاری برای از بین بردن کسانی که از جادوی سیاه استفاده می کردند انجام داد و دربرخی از مبارزات جراحت های بسیاربدی برداشت. او که تمام ویژگی برای ریاست دفتر اروری را داشت بعد از چند سال به مقام رئیس دفترآروری منصوب شد و از اولین نفراتی بود که به در خواست آلبوس دامبلدور به عضویت در محفل ققنوس درامد.او برای محفل کارهای زیادی انجام می داد چون بسیار با تجربه تر از کسانی بود که به محفل پیوسته بودند. این فرد بسیار شجاع سرانجام در مبارزه ای ناجوانمردانه با پنج مرگخوار کشته شد.

سلام

با تشکر

یکی از سرداران نیرو های بدی را نام برده و زندگی نامه او را بنویسید که جامع و کامل باشه

لوسیوس مالفوی

مو : بلند و طلایی رنگ
قد : 180 سانتی متر ( 1 متر و 80 سانتی متر )
چشم : سبز روشن ( روشن تر از چشمان هری پاتر )
ظاهر : مردی قد بلند ، با موهای بلند و طلایی رنگ که آن ها را گوشه ای از سرش جمع میکند ، با چشمانی سبز و نافذ ، و با ردای پر پیچ و تاب
ویژگی : همیشه عصای بلندی در دست دارد که در راس آن یک افعی با دهان باز جا خوش کرده است .
تخصص : رام کردن وزرای سحر و جادو
شغل : رئیس یکی از بخش های تصمیم گیری برای فعالیت های وزارت سحر و جادو
محل زندگی : در کاخ های شخصی خود در ویلی اشتاینر و دیگر مکان ها

لوسیوس مالفوی جادوگر 45 ساله ای است که همسر نارسیسا بلک است و یک فرزند پسر به نام دراکو دارد . لوسیوس یکی از جادوگران پر قدرت و پر نفوذ در وزارت سحر و جادو است ، علاوه بر این رئیس یکی از بخش های مهم وزارت خانه است ، توانسته با کوه های پولی که به وزارت می پردازد بسیار در بین آنان نفوذ داشته باشد و حرفش به قول معروف خریدار داشته باشد . همچنین صاحب مدال مرلین درجه یک میباشد که توانسته با کوه های گالیونی که به وزارت سحر و جادو کمک میکند ، آن را به دست آورد ؛ مدالی که برای شجاعت و کارهای بزرگی که افراد میکنند باید به آنان اعطا شود ، نه به میزان و وجب پول هایی که میپردازند .
او یکی از یاران وفادار به لرد سیاه است که برای ملاقات او در صف اول ملاقات کنندگان جا میگیرد ، او یکی از مرگخوار های لرد است ، یکی از افرادی که سالها پیش به جرگه مرگخواران پیوند خورده و برای لرد فعالیت میکند . علی رقم اینکه او بعد از نابود شدن لرد تاریکی جهت پیدا کردن ارباب خود برنیامد ولی در بسیاری از جنگ ها و فعالیت ها شرکت نموده و فعالیت های او در این زمینه شایان تقدیر است ، البته همین که جزو یاران وفادار لرد باشد و نشان سیاه لرد تاریکی بر روی بازوان دستش خود نمایی کند برایش کافی است .
نمونه ای از فعالیت های او به دستور لرد سیاه این بوده که در سال پنجمی که هری پاتر در مدرسه جادوگری هاگوارتز به تحصیل علم میپرداخته و قرار بوده است که با ترفندی هری را به وزارتخانه بکشانند ، به همراه تعدادی از مرگخواران به وزارت جادو رفت و هری را اسیر کرد ، بالاخره بعد از کشمکش های فراوان و جنگ با جرگه محفل قننوس و سپیدی نا موفق ماند .
محل زندگی او کاخ های شخصی ای است که با مال و منال بسیار آنان را خریده است و مدام به هر یک از آنها سر میزند ، آخرین آمارگیری ها نشان میدهد که لوسیوس صاحب 7 کاخ بزرگ و شاهی در مناطقی از جمله ویلی اشتاینر ، لندن و ... است ، او نیز به عنوان یکی از ثروتمند ترین جادوگران نیز انتخاب شده است که ثروتش بالغ بر 6 میلیارد و ... است .
همچنین او مانند سایر انسان ها علایقی دارد ، او از به سخره گرفتن افراد فقیر و ندار و تحقیر نمودن آنان در مقابل دیگران مسرور میشود و به این کار خود علاقه وافری نشان میدهد ، او در تمام طول زندگی 45 ساله اش ، با دوز و کلک فعالیت نموده و فکر میکند همه چیز را میتوان با پول خرید . نمونه ای از تحقیر افراد توسط او در اوایل سال دوم هاگوارتز در کوچه دیاگون اتفاق افتاد که در یکی از مغازه های کتاب فروشی به تحقیر آرتور ویزلی یکی از جادوگران وزارت خانه که از وضعیت رفاهی چندانی بهره مند نبود اکتفا کرد .
بخشی از فعالیت عمده او سر در آوردن از فعالیت های محفل و آلبوس دامبلدور است ، تا بتواند او و اطرافیانش را تحویل مامورین وزارت بدهد و به فعالیت سپیدی خاتمه !
نمونه ای از فعالیت های او برای گرفتار کردن سپیدی گرفتن حکم اعدام هیپوگریفی با نام کج منقار در سال سوم و همچنین انداختن روبیوس هاگرید به زندان آزکابان در سال دوم است که با ترساندن مامورین وزارت و رئسای بخش های مختلف نفوذ خود را بیشتر کرد و خود را هر طور که بود به خواسته خود رساند ، ولی در آخر هر دو بی نتیجه ماند که از تمثیل پیروزی خوبی بر بدی است .
لوسیوس فرزند خاندان اصیل جادوگری مالفوی است ، که بعد ها با فشار خانواده خود برای ازدواج با فردی اصیل زاده ، به گرفتن نارسیسا که یکی از دختران خاندان اصیل بلک بود اکتفا نمود . او در زندگی به فرزند و همسرش عشق میورزد و همواره سعی نموده رفاه و امنیت را در خانواده خود پیاده کند که تا حدودی موفق بوده ، همچنین او با تلاش های فراوان خود پسرش دراکو را به سمت و سوی لرد سیاه و پیوستن به جرگه سیاهی سوق داد و یا منتقل کردن دفترچه خاطرات ریدل یکی از هورکراکسس های لر سیاه به جینی ویزلی که باعث شد او کمک های فراوانی برای قوی تر شدن لرد انجام دهد ؛ یکی از فعالیت های لوسیوس مالفوی است .
از نسبت های فامیلی او میتوان گفت که او با سیریوس بلک نیز نسبت دور فامیلی دارد ، از دیگر فامیل های او میتوان به رودولفس لسترنج ، و یا خواهر های همسرش بلاتریکس لسترنج و آندرومیدا تانکس اشاره نمود.



یکی از سرداران نیرو های خوبی را نام برده و زندگی نامه او را بنویسید که جامع و کامل باشه


آرتور ویزلی


مو : کم مو و همچنین وسط سر بدون مو
قد : 178 ( 1 متر و 78 سانتی متر )
چشم : یشمی رنگ
ظاهر : فردی نسبتا بلند قد و طاس و همچنین لاغر ، با لباس هایی وصله پینه دار و مندرس ، با موهای قرمز و عینک کائوچویی
ویژگی : فردی با ادب ، دانا و آرامش بخش
شغل : رییس بخش سو استفاده از وسایل مشنگی ( در گذشته ) ، رئیس دفتر شناسایی و توقیف وردهای دفاعی و اشیای حافظتی تقلبی ( حال )
محل زندگی : در پناهگاه که بارو نام دارد .

آرتور ویزلی جادوگر 40 ساله ای است ، که یکی از اعضای محفل ققنوس میباشد ، نام همسرش مالی است و 7 فرزند به نام های : رونالد ، جینی ، پرسی ، بیل ، چارلی ، فرد ، جرج دارد . آرتور یکی از مسئولین و رئسای وزارت سحر و جادو به شمار میرود که سالهای زیادی است که در آنجاست ، از گذشته به عنوان رئیس بخش سو استفاده از وسایل مشنگی فعالیت میکرده است ، ولی در سال ششم ( هری در هاگوارتز ) از طرف وزیر جدید سحر و جادو روفوس اسکریم جیور ترفیع مقام به او داده شد و به مقام ریاست دفتر شناسایی و توقیف وردهای دفاعی و اشیای حافظتی رسید .
او حدود 10 سال است که در جرگه محفل ققنوس و سپیدی در حال فعالیت است ، و کمک های بسیاری را برای محفل کرده است . او اطلاعات جدید درباره بازگشت لرد سیاه را از درون وزارتخانه کسب نموده و خبر رسانی میکند ، در بعضی موارد از طرف محفل دستور میگیرد که کشیش بدهد چه در منطقه سکونت محفل و چه در وزارت جادوگری .
اگر چه او فعالیت های بسیاری نموده است ، ولی هنوز در تنگ دستی به سر میبرد و مال و منالی برای خود جمع نکرده است ، چرا که او از آن دسته افرادی نیست که در برابر رشوه برای ارباب رجوع کار کند و به کسب حلال بسیار معتقد است ؛ همچنین او با رفتار بسیار خوب خود دوستان بسیار در وزارت جادوگری و ... دارد که او را دوست دارند ، از جمله دوستان صمیمی او میتوان به آلبوس دامبلدور بزرگترین جادوگر قرن اشاره کرد .
در هنگام فعالیت هایش چندین بار آسیب دیده است و مجروح شده است ، خطرناک ترین و جدی ترین مجروحیت او مربوط به سال پنجم هری در هاگوارتز است ؛ هنگامی که او در وزارت خانه و در حال کشیش برای محفل به سر میبرده است ، نجینی مار قدرتمند و فوق العاده خطرناک لرد سیاه او را گزید و سم خود را به بدنش تزریق نمود ، که با انتقال او به سنت مانگو جان سالم به در برد که جان خود را به دلیل اینکه هری متوجه گزیدگی او شده بود مدیون هری پاتر است .
او همواره سعی نمود تا فرزندانش را به سمت و سوی محفل ققنوس که همان راستی است ، سوق دهد . تنها فرزندش که از سوی خواندن او به طرف محفل عاجز ماند ، پرسی ( فرزند سوم اوست ) است . پرسی هنگامی که از سوی وزیر سحر ترفیع مقام گرفت ، به پدرش گفت که دامبلدور را حمایت نکند ، ولی آرتور که مخالف این نظر بود ، با او جر و بحث کرد و در نهایت بحث ها منجر به دعوای آنان شد ، و هم اکنون فرزندش در خانه ای جدا زندگی میکند .
بزرگترین آرزوی او در زندگی این است که بفهمد ، هوا پیما ( وسیله ای برای پرواز ماگل ها ) چگونه پرواز میکند و در آسمان شناور باقی میماند !


کلاس خوبی بود و تکالیف کاملی داشت پروفسور امیدوارم امتیاز دادنتون هم کامل باشه ! !

1- يکی از سرداران نیرو های بدی را نام برده و زندگی نامه او را بنویسید که جامع و کامل باشه ( 15 امتیاز)

نام: پرفيوس
شهرت: كافاي
لقب: گرگِ حرام زاده!
پرفيوس از زني به نام آناستان كه نروژي الاصل بود زاده شد. آناستان شامپايك كه چهارمين ساحره ي تمام تاريخ جادوگري بود. از آنجا كه هرگز پدر پرفيوس مشخص نشد، به وي لقب حرام زاده دادند...!
پرفيوس از همان اوان كودكي با مادر خود در كلبه اي در اعماق جنگلي ناشناخته زندگي ميكرد، مادر وي هر روز از كلبه خارج ميشد و و شب هنگام بازميگشت... و در تمام طول اين مدت وي به انجام فعاليت هاي سياه ميپرداخت.
شب هنگام آناستان براي فرزند خود داستان تعريف ميكرد، داستان هايي كه جزقه ي خوي حيواني و پليدي را در وي مي افروخت... از سن 10 سالگي به بعد وي به تدريج در مسائل مربوط به دنياي سياه جادوگران درگير شد...
سر انجام پرفيوس در اين زمينه رشد يافت و نهايتآ يكي از بزرگان جامعه ي سياه وقت شد...
پرفيوس در زمان خود جنايات بسياري را رغم زد و خدمات شاياني به جامعه ي سياه انجام داد!!!
پرفيوس در سن 275 سالگي توسط يكي از مريدانش كه به وي خيانت كرد كشته شد...



2- یکی از سرداران نیرو های خوب را نام برده و زندگی نامه او را بنویسید که جامع و کامل باشه ( 15 امتیاز)

نام: آلاماس
شهرت: ديگرمان
لقب: بعضي وي را با نام "پدر بزرگ" ميشناسند.
آلاماس كه به گفته ي بزرگان دنياي جادوگري يكي از پاكترين و مقدس ترين جادوگران تاريخ جادوگريست، از مادري مشنگ و پدري جادوگر زاده شد.
آلاماسِ نيمه اصيل در قرون وسطي جادوگري ميزيسته.
آلاماس در اوايل قرن وسطي به دنيا آدم. پدر وي در دهكشان صاحب مغازه اي كوچك بود و مادرش نيز به امور منزل ميپرداخت. آلاماس از همان كودكي به عموي مهربان خود "ساليس" علاقه فراواني داشت. ساليس كه جادوگري بسيار مهربان بود نيز آلاماس را صميمانه دوست ميداشت.
اينگونه بود كه آلاماس خصوصيات نيك اخلاقي و فنون جادوگري را از عموي خويش فراگرفت.
آلاماس در دوران جواني عموي خويش را از دست داد، ساليس، طي درگيري در دهكده كشته شد. اين درگيري كوچك بر سر زورگويي يكي از بزرگان دهكده به فردي عامي بود، كه ساليس براي دفاع از آن فرد قدم پيشنهاده بود و پس از پرخواش فرد زورگو، در درگيري مختصري كه بوجود آمده بود توسط يكي از نوچه هاي آن فرد كشته شد.
اين مسئله تاثير به سزايي در ادامه ي روند زندگي آلاماس گذاشت! آلاماس از آن پس در پي استيصال حق و حمايت از مظلومان برآمد و ايستادگي دربرابر ظلم و ظالم را پيشه ي خود گردانيد.
اينگونه بود كه آلاماس به عنوان يك مجي در جامعه ي وقت جادوگري نمايان شد و پس از پاره اي فعاليت در دهكده به گروه هاي سفيد جادويي پيوست و مراحل پيشرفت و كمال را به سرعت طي نمود تا اين كه در سن 50 سالگي به سركردگي يكي از بزرگترين قبيله هاي مبارزه با سياهي وقت خود درآمد.
آلاماس در اكثر جنگهاي خونين و وحشتناك قرون وسطي جادويي حضور يافت و سرانجام در سن 300 سالگي در حالي كه كاملآ خوش احوال بود، به صورت ناگهاني در بستر جان باخت و مرگي راحت و آسوده را رقم زد و به خواب ابدي رفت...