هووووم !
خوب ببینید نظر شما رو با توجه به کتاب نمیشه رد کرد . چون این جزییاتی که شما بهش اشاره کردید توی کتاب نیومده . یعنی ممکنه این اتفاقی که شما میگید افتاده باشه و ممکنه این اتفاق هم نیفتاده باشه . به هر حال نمیشه به طور قطع نظر داد .
در مورد اینکه دامبلدور از بالای برج افتاد پایین . مطمئنا رولینگ هم هیچ وقت نمیاد بنویسه دامبلدور افتاد زمین متلاشی شد . ولی خوب یادتم باشه زمین زیرش چمن بود .
من یادمه یه بار از پشت بوم خونمون میشه طبقه بیست و ششم یه بطری دلستر انداختم پایین ببینم چی میشه (

) یکیشون خورد روی زمین که متلاشی شد . ولی یکیش افتاد روی چمن . وقتی که رفتم پایین ببینم چی شده در کمال تعجب دیدم فقط یکم ترک ورداشته . حالا نمیگم رولینگ این موضوع رو مد نظر داشته ولی کلا ممکنه فقط همین قدر جراحت برداره !
در مورد این پرت شدن دامبلدور هم که من کلا بر این اعتقادم که دامبلدور دیگه وقتی که به پایین برج سقوط کرده صددرصد مرده . چون هیچ راهی رو نمیبینم تا دامبلدور بتونه ازش نجات پیدا کنه . ( نه چوبدستی ، نه چتر نجاتی ، نه قدرتی و....)
اما حالا در مورد ر.آ.ب بگم .
راستش چون که من میگم ر.آ.ب همون ریگلوسه بیشتر مایلم که از نظر خودم دفاع کنم اینم شواهدم :
متن پایین از خانه سیریوس یعنی همان میدان گریمولد برداشته شده یعنی خانه ریگلوس :
کتاب محفل ققنوس جلد اولش ، ترجمه اسلامیه :
در قفسه قاب آویزی بود که هیچ یک نتوانستند آن را باز کنند . چند مهر قدیمی در آن به چشم میخورد .
همش همین دو خط بود اما پر از نکته مبهم ( البته برای من )
اول اینکه بهتره برای روشن شدن مطلب به کتاب اول اشاره کنم . در اونجا دامبلدور یا مک گونگال بود از هاگرید پرسید که این موتور رو از کی گرفتی ؟
هاگرید جواب داد که موتوره سیریوس بلکه !
در اون زمان چه کسی فکر میکرد که رولینگ قراره یه کتاب راجع به همین شخص بنویسد . و همین شخص قراره به یکی از محبوبترین شخصیتهای داستان تبدیل شود ؟
حالا برگردیم سر این قضیه :
اولا اینکه رولینگ در اینجا از کلمه قاب آویز استفاده کرده . راستش من نمیدونم که قاب آویز چیه . پس همین که رولینگ در دو جای مختلف از این کلمه استفاده کرده به خودیه خودش عجیبه .
دوم اینکه رولینگ گفته که هری و رون و .... هر کاری که کردند نتونستند در آن را باز کنند . پس حتما در آن با طلسمی بسته شده بوده . بهتره یادآوری کنم که ولدمورت جاودانه سازهاشو طلسم میکنه .
سوم و مهمترین مطلب اینکه در کتاب گفته در درون قاب آویز چند مهره قدیمی به چشم میخورد ( دقت کنید گفته قدیمی ) ما میدونیم که گنجینه مدیران سابق همگی قدیمی بودند . پس چرا این مهره ها همون گنجینه نباشند ؟ و به عبارتی چرا جاودانه ساز نباشند .
پس این مسئله با توجه به اینکه این قاب آویز در خانه ریگلوس بوده واقعا مشکوکه .
حالا برگردیم به نامه :
در نامه ر.آ.ب گفته که جاودانه ساز رو در اولین فرصت نابود میکنه . این جمله تنها یه مفهوم میتونه داشته باشه و اون اینه که اون شخص قصد نداشته جاودانه ساز رو در غار نابود کنه . پس امکان داره که اونو در خونه خودش مخفی کنه تا یه فرصت مناسب برای نابود کردن آن گیر بیاره و البته شما باید این موضوع رو هم در نظر بگیرید که شاید هیچ وقت چنین فرصتی براش پیش نیاد !!!
ضمنا این موضوع رو هم یادتون باشه که ر.آ.ب گفته من مدتها قبل میمیرم و ریگلوس هم خیلی وقت پیش بخاطر اینکه از گروه مرگخوارها خارج شده تحت تعقیب قرار گرفته و سپس کشته شده.
این بالا دلایل اعتقاد من مبنی بر این موضوع بود که ر.آ.ب همون ریگلوسه اما حالا در جواب دلایل شما :
ببینین من فکر میکنم شما بیش از حد روی حرفهای سیریوس حساب کردید . با توجه به کتاب سیریوس شخصیتی بود که همیشه براساس احساساتش نظر میداد
- اسنیپ هیچ کاری بلد نیست .... جلسات الف دال رو تشکیل بدین .... جیمز خداست !! ... کریچر اینجوری اونجوری ...
در حقیقت سیریوس همه چیز رو اونجوری که خودش میخواست توضیح میداد . مثلا از یه نفر بعدش میامد . فقط بدی ها و نقطه ضعف های او رو میگفت . از یکی خوشش میامد خوبی هاشو ضرب در دو میکرد .
به نظر من ریگلوس هم همین حالت رو داره . سیریوس با توجه به احساساتش در مورد ریگلوس حرف زده . در صورتی که شاید خودشم میدونسته که داره اشتباه میکنه و یا حتی او هم ریگلوس رو درست نمیشناخته !
اونجور که سیریوس به هری میگفت . از خانوداه اش خیلی دور افتاده بود . پس طبیعتا هیچ وقت برادرشو اونجور که باید نشناخته و احتمالا با توجه به احساساتش در مورد او قضاوت کرده . یادت باشه که سیریوس در طول کتاب بارها نشان داده که نمیتونه عادلانه قضاوت کنه .