این شروع رول تیم گریف یونایتد برای مسابقه دوستانه با تیم تریسیلوانیا می باشد!برید ادامشو عزیزان من!
__________________________________________
بارون به شدت می بارید.بچه های تیم گریف یونایتد برای گریز از بارون به سرعت به سمت رختکن می دویدند.طوری می دویدند که حتی هایدگبر سیلاسی* هم نمی تونست بهشون برسه!
بارون همینطور شدت می گرفت و انگار از برگزار شدن بازی دوستانه بین تیم تریسیلوانیا و گریف یوناید ناراضی بود!با این بارون شرایط برای دو تیم سخت می شد.
بالاخره پس از کلی دوندگی بچه های تیم به رختکن رسیدن و وارد اون شدن.
لوییس:آخیش!شدم مثل موش آبکشیده!
هدویگ:چی؟موش؟کسی گفت موش؟من گشنمه!
جسی:کاپیتان ما رو باش!مگه صبحونه نخوردی تو؟
هدویگ:چرا خوردم!ولی موش یه چیز دیگه است!
آرتیکوس:بسه دیگه.بریم رداها رو بپوشیم که باید بریم تو زمین!
هدویگ:هوی...مگه من کاپیتان نیستم؟من باید اینو می گفتم.
آرتیکوس:خوب بگو بابا!
آرتی تو دلش:کاپیتان انقدر عقده ای ندیده بودم!
هدویگ:خوب بچه بسه دیگه.بریم رداها رو بپوشیم که باید بریم تو زمین.
ملت:
بچه ها همه به سمت رداهاشون رفتن و پشت سوراخ سمبه های رختکن قایم شدن تا دور از دید نامحرم با خیال راحت رداهاشونو بپوشن!
دقایقی بعد همه دور هدویگ حلقه زده بودن و داشتن به حرفاش گوش می دادن.
هدویگ:بچه ها خوب گوش کنید.ببینید ما از ******* حمله می کنیم بعد ***** پاس میده به ***** بعدش تاکتیک ***** رو پیاده می کنیم بعدش توپ می ره تو گل!فهمیدین؟
ملت:نه!اون ستاره ها چی بودن؟
هدویگ:باب باهوشا اونا برا این بودن که تاکتیک تیم لو نره!
ملت:آهان!از اون لحاظ!
هدویگ:خوب بچه ها بریم تو زمین.باید یه خورده به بارون عادت کنید.
ملت:نه
هدویگ:آره!
بچه های گریفی دستاشونو رو هم گذاشتن و با گفتن یه هوووورا به سمت زمین به راه افتادن.
لوییس:هدویگ ، من اضطراب دارم!
هدویگ:باب مسابقه دوستانه است دیگه!چیزی نیست که!
لوییس:باب اونو نمی گم!واسه کنکور اضطراب دارم.ناسلامتی دو هفته دیگه کنکور دارما!
هدویگ:
من چه کنم با این بازیکنا آخه!
بچه ها به زمین رسیدن و با جمعیت عظیم تماشاگرا که زیر بارون برای تماشای مسابقه و تشویق تیم مهبوبشون اومده بودن مواجه شدن...
--------------------------
*هایدگبر سیلاسی قهرمان دوندگی جهان می باشد!!!
ها غلط املایی ؟ مهبوب نه محبوب با تشکر ناظر زد قلت عملایی