نقل قول:
در مورد اسنيپ همونطور كه گفتم مهم اينه كه وظايفش رو انجام بده ، نه اينكه ثابت كنه بيگناهه يا بيگناه نيست .
اتفاقا برعکس ، این موضوع خیلی مهمه . به نظر شما دامبلدور حاضر میشه که زندگی یه نفر دیگه رو بخاطر خودش تباه کنه ؟
اصلا به نظر شما امکان داره که تمام کارهای مثبت رو اسنیپ انجام بده بدشم کسی بهش اعتماد نکنه ؟
ببینین چیزی که اینجا اهمیت داره اینه که اسنیپ تمام درها رو به روی خودش بسته .
شما میگین که اسنیپ جاسوس هست . ولی این نظریه کاملا ایراد داره چرا که اصولا وقتی یه نفر نقش نفوذی داره خود آدمای طرف مقابل این موضوع رو میدونند . در صورتی که این مسئله کاملا برعکسه .
به نظر شما اسنیپ داره برای کی جاسوسی میکنه ؟ برای کسایی جاسوسی میکنه که اونو قبول ندارن ؟ اصلا چنین چیزی میشه ؟ وقتی که هیچ کدوم از اعضای محفل اسنیپ رو قبول ندارن و همشونم بر این موضوع کاملا آگاهی دارن که اسنیپ دامبلدور رو کشته چطوری امکان داره که باز هم حرف اسنیپ رو باور کنن ؟
نقل قول:
وقتي هم كه فليت ويك آمد دنبالش اسنيپ فهميده كه چه اتفاقي افتاده ، پس مسلماً بايد نقشه اي رو كه با دامبلدور كشيده و ديگه فرصتي براي انجام دادنش نبوده رو اجرا كنه نه اينكه به اعضاي محفل كمك كنه . اون بايد اول به وظيفه اي كه دامبلدور بر عهده اش گذاشته عمل كنه .
واقعا هم که چه قشنگ وظیفه دامبلدور رو اجرا کرده ! هزار بار طبق اون دلایلی که قبلا بهش اشاره کرده بودم گفتم که دامبلدور رو اسنیپ با هم هیچ نقشه ای نکشیده بودند چرا که توی متن کتاب یه قسمت هست که ثابت میکنه که دامبلدور سر این مسئله مرتکب اشتباه شده :
کتاب شاهزاده دو رگه - ترجمه ویدا اسلامیه - جلد دوم - برج ساعقه - ص 348 !!!
مالفوی پوزخند زنان گفت :
_ آره ، خب ، ولی باز تو نفهمیدی که کی پشت این قضیه بود درسته ؟
در آن لحظه دامبلدور با تکیه بر روی باروی قلعه اندکی فرو لغزید ، ظاهرا دیگر قدرتی در پاهایش باقی نمانده بود . در این میان هری آرام و بی صدا ، بیهوده میکوشید که جادویی را خنثی کند که دست و پایش را بسته بود . دامبلدور گفت :
_ اتفاقا فهمیدم . مطمئن بودم تویی .
مالفوی پرسید :
_ پس چرا جلومو نگرفتی ؟
_ سعی خودم رو کردم دراکو . پروفسور اسنیپ به دستور من دائم تو رو زیر نظر داشت -
_ اون به دستور تو عمل نمیکرد به مادرم قول داده بود -
البته این حرفیه که به تو زده دراکو ولی-
اون یک جاسوس دو جانبه هست پیر مرد خرفت اون برای تو کار نمیکنه ، تو فکر میکنی برات کار میکنه ؟
ببینین ، لطفا به جای اینکه همش به فکر مخالفت کردن باشید یه دور با دقت متن بالا رو بخونید .
در متن بالا این موضوع کاملا مشخصه که دراکو میگه که اسنیپ طرف ماست و دامبلدور هم میگه باز اسنیپ طرف ماست . ولی در این متن یه موضوع هست که خیلی اهمیت داره و اون اینه :
_ اون به دستور تو عمل نمیکرد به مادرم قول داده بود -
البته این حرفیه که به تو زده دراکو ولی-
خب خودتون قضاوت کنین . دامبلدور میگه این حرفیه که به تو زده . چیزی که مشخصه دامبلدور اگر از جریان قول شرف خبر داشت هیچ وقت چنین حرفی نمیزد . چرا که اگر دامبلدور میدونست که اسنیپ قول داده پس طبیعتا این موضوع رو هم میدونست که دراکو این مسئله رو میدونه پس دیگه نمیگفت : البته این حرفیه که به تو زده !!!
دامبلدور این حرف رو زد چون روحشم خبر نداشته . چون که فکر میکرده اسنیپ برای گول زدن دراکو این حرف رو زده .
خب در اینجا تنها کاری که باید میکردیم این بود که صبر کنیم ببینینم بعدش چی میشه . بعدشم که اسنیپ آمد و دامبلدور از دیدن چنین صحنه ای کنترل خودشو از دست داد و شروع کرد به التماس کردن و بعدشم اینکه اسنیپ کار خودش رو کرد . اسنیپی که شاید میتونست دامبلدور رو نجات بده .
نقل قول:
دامبلدورم براي هيچي نمرده ، اگه دلايل منو دقيق مي خونديد نوشتم كه براي اينكه ولدمورت به اسنيپ اعتماد كنه ، اونم از نوعي كه تا به حال به هيچ كس نداشته نقشه فداكاري جونش رو ريخته نه اين نظراتي كه من نمي دونم كي مطرح كرده مثل : هري رو تنها بزاره ، خشم مردم رو افزايش بده ( در مورد اين نظريه بايد بگم كه من كه تا به حال جز ترسيدن چيزي در اين جامعه جادوگري نديدم .حالا كدوم خشمو افزايش بده من نمي دونم ) يا عشق هري رو زياد كنه يا ..... اين نظرات واقعاً احمقانه است .
خب البته لازم به ذکره که کسی که روحشو به هفت قسمت تقسیم کرده و این همه آدم کشته اونقدر آدم پلیدی هست که به هیچ کس اعتماد نکنه .
فکر کردی مثلا ولدمورت میاد میگه : سیوروس . تو دامبلدور رو کشتی . تو وفادار ترین خادم منی . بیا جاودانه سازهامو به تو سپردم و......
آخه اصلا این حرفا با عقل جور در نمیاد . ولدمورت هیچ احساسی نداره . بلاتریکس لسترنج که این همه میگفت من وفادار ترین خادم ولدمورتم رو که دیدید خود ولدمورت چطور باهاش رفتار میکرد . حالا شما انتظار دارید اسنیپ بیاد و خودشو توی دل ولدمورت ( که نداره ) جا بده ؟
نکته بعدی که باز نشون میده دارید یه طرفه فکر میکنید اینه که . در اینجا فقط اعتماد ولدمورت به اسنیپ مطرح نیست .
اصلا شما فرض بگیرید که ولدمورت انقدر به اسنیپ اعتماد داشت که اونو میذاشت رو سرشو این ور اون ور میرفت . خب میشه به من بگید که این کار چه فایده ای داره ؟
شما میگید که نظرات من که صد البته نظرات خودم نیستن چون من میگم دامبلدور مرده ، احمقانه هست . ولی حالا من میخوام شما یه نگاه به نظر خودتون بندازید و ببینید که چقدر این نظر شما با واقعیت نزدیکه و هم خونی داره .
خب ما فرض میکنیم که ولدمورت انقدر به اسنیپ اعتماد داشت که تمام راز و رمز های زندگیشو بهش گفت . خب حالا میشه بگید چه فایده ای داره ؟
دنیای جادوگران به خون اسنیپ تشنه هستن . اعضای محفل بدتر از بقیه جادوگران . چطوری اسنیپ میخواد بی گناهیشو ثابت کنه ؟ اسنیپی که زده دامبلدور رو کشته بعدشم فرار کرده حالا بیاد بگه که من بیگناهم من خودمو توی دل ولدمورت جا دادم بیاین من بهتون محل جاودانه سازها رو بگم و ......
چیزی که مشخصه اینه که اولا ولدمورت به هیچ کس اعتماد نمیکنه چون فقط خودشو قبول داره . دوم اینکه اگرم به فرض محال ولدمورت به اسنیپ اعتماد کنه کسی نیست که بتونه از حرفهای اسنیپ استفاده کنه چون ملت به خونش تشنه هستن . اگر قرار بود اسنیپ جاسوس باشه حداقلش این بود که به کسانی که داره براشون جاسوسی میکنه بگه که من جاسوستونم دیگه مگه غیر از اینه ؟
نقل قول:
در مورد قول شرف هم قبول دارم كه ممكنه دور از ديد ولدي باشه ، ولي من كه دليل آوردم ، قانع كردن بلا ارزش شو داشت كه اسنيپ قول بده در صورتي كه امكانش هست نقشه فداكاري قبل از اون ريخته شده باشه
چیزی که این وسط مهمه اینه که اعتماد داشتن یا اعتماد نداشتن بلاتریکس هیچ ربطی به خود اسنیپ نداشته . میخواست اعتماد کنه میخواست اعتماد نکنه . مشکل خودشه به اسنیپ که ربطی نداره . مثلا بلاتریکس به اسنیپ اعتماد نکنه چی میشه ؟ مهم اینه که ولدمورت به اسنیپ اعتماد داره .
بعدشم یعنی شما میخوای بگی که اعتماد بلاتریکس که فقط یه مرگخوار به قیمت جون دامبلدور می ارزه . اصلا به نظر شما اگر بلاتریکس و دامبلدور رو بزاری توی یه کفه ترازو با هم قابل مقایسن ؟
بلاتریکس یه مرگخواره که نظرش برای ولدمورت هیچ اهمیتی نداره در صورتی که اسنیپ کسی بوده که 16 سال داشته جاسوسی میکرده . اونوقت اسنیپ بیاد اعتماد بلا رو جلب بکنه ؟ و برای اینکارم قولی بده که مجبور شه بخاطر آن دامبلدور ، بهترین و قدرتمند ترین جادوگر دنیا رو بکشه ؟ خب بابا یکم فکر کنین ، این حرف شما هم دور از عقله و هم دور از انسانیت .
مسئله بعدی که باز باید راجع بش بگم اینه که دیگه کی نقشه فداکاری رو بکشن ؟ بالاخره حرفی که شما میزنین باید با توجه به کتاب باشه دیگه . نمیشه که بگین حالا یه روزی این نقشه رو کشیدن . خب دقیقا بگین کدوم روز کجا تا بشه راجع بش بحث کرد . اینجوری که میگین منم خیلی راحت میتونم بگم که نه اسنیپ و دامبلدور هیچ وقت با هم نقشه ای رو نکشیده بودند .
نقل قول:
دوم ولدي چه دليلي براي خشمش بعد از دونستن نابودي دفترچه آورده . اون كه نمي تونه يكهو عصباني به شه بعد بگه مهم نيست بلآخره بقيه خنگ كه نيسن مشكوك ميشن .
ولدمورت هنوزم از دست لوسیوس عصبانیه کی گفته عصبانی نیست ؟ مگه ندیدید میخواست دراکو رو به صورت غیر مستقیم بکشه . و در ضمن اونجوری که من فهمیدم ولدمورت زمانی فهمید که دفترچه نابود شده که لوسیوس توی آزکابان بوده و البته اگرم نبوده باز دامبلدور گفتش که ولدمورت از این موضوع خیلی عصبانی شده .
صفحه 245 و 246 .
- شنیده ام که وقتی که فهمید که دفترچه خاطرات آسیب دیده و تمام قدرتش ازش سلب شده ، عصبانیتش وحشتناک تر از آن بوده که بشه گفت .
با توجه به این جمله میشه اینطور گفت که ولدمورتم همچین در واکنش به این قضیه خونسرد نبوده و البته باز جای دیگری از کتاب دامبلدور گفت :
- بی دقتی و بی توجهی ولدمورت به این جان پیچ ها به نظر من شوم تر از هر چیزی بود . معنیش این بود که ولدمورت جان پیچ های دیگه ای درست کرده یا خیال درست کردنشو داشته ، تا با از دست دادن اولین جان پیچ ضرر نکنه . هیچ دلم نمیخواست اینو باور کنم اما به نظر نمیرسید هیچ معنی دیگه ای داشته باشه .
دیگه من توضیح نمیدم فکر میکنم جوابت به طور کامل توی این دو جمله بالا که از کتاب نقل قول کردم آمده باشه .
نقل قول:
اول اينكه پس معني حرف بلا از چيز باارزشي كه ولدي به بلا سپرده و لوسيوس خرابش كرده چي بود
خب فکر میکنم باید قبلشم حرف اسنیپ رو میخوندی جمله کتاب ویدا اسلامیه رو میزارم تا خوب بخونی
اسنیپ با تغییر سنجیده ای در لحن صدایش ناباوری خود را به نمایش گذاشت و ادامه داد :
- هنوز چنین فکری میکنه ؟ بعد از اون شکست مفتضحانه در وزارت خونه ؟
بلاتریکس سرخ شد و گفت :
- اون تقصیر من نبود ! لرد سیاه در گذشته چیزی رو به من سپرد که ارزشمندترین - اگه پای لوسیوس درمیون نبود-
خب اینطور که من فهمیدم اسنیپ و بلا داشتند راجع به ماجرای وزارت خونه و بر باد رفتن پیشگویی صحبت میکردند که لوسیوس همه چیز رو خراب کرد نه چیز دیگه ای . و همونطور هم که قبلا گفتم بلاتریکس هیچ ربطی به دفترچه خاطرات نداشته . امیدوارم قانع شده باشی .