هری پاتر نخستین مرجع فارسی زبان هواداران هری پاتر

هری پاتر نسخه موبایل


در حال دیدن این عنوان:   1 کاربر مهمان





Re: كلاس ماگل شناسي
پیام زده شده در: ۲۰:۵۵ پنجشنبه ۱ تیر ۱۳۸۵

اکتاویوس پیر


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۲۳:۴۰ پنجشنبه ۳ فروردین ۱۳۸۵
آخرین ورود:
۲۰:۴۸ پنجشنبه ۱۹ بهمن ۱۳۸۵
از از یه جهنم دره ای میام دیگه!
گروه:
شناسه های بسته شده
پیام: 283
آفلاین
به نظر شما اولین ماگل چگونه به وجود جادو پی برد؟

جوابمو با مقدمه شروع میکنم.
من فکر میکنم جادوگرها در زمان حال قدرت زیادی در دست دارند .به جز چند خانواده ثروتمندی که باقی مانده بقیه از نظر مالی و طبقاتی در یک سطح هستند.در زمان ما تعداد زیادی از ماگل ها که استعداد جادوگری داشتن به مدارس جادوگری می یان و اونجا جادوگری رو یاد میگیرن(که این خود دلیلی داره که در انتهای جوابم به اون پاسخ میدم).توی این 5 قرن اخیر هم با تشکیل وزارت سحر و جادو تا جاییکه تونستن از اینکه ماگل ها از اسرار جادوگرها با خبر بشن جلوگیری کردن.به همین دلیل هم هست که در حال حاضر جادوگرها زیاد خودشونو به ماگل ها نشون نمیدن و اگر هم ماگل ها متوجه اونا بشن با ذهن شویی ،خاطره اونا رو تغییر میدن.اما در زمان های گذشته فاصله زیادی از نظر طبقاتی بین جادوگرها وجود داشته.یا جادوگرها خیلی ثروتمند بودن یا خیلی فقیر.بیشتر اونا چون خیلی فقیر بودن نمیتونستن در بین خودشون و فقط با جادو امورات زندگیشون رو تامین کنن.بنابراین به ناچار به میان ماگل ها میرن تا با استفاده از جادو و تصوری که ماگل ها از اونا داشتن اموراتشون رو تامین کنن یا به بیان دیگه اونا رو تیغ بزنن.به همین علت اونا چند دسته شدن.بعضی هاشون به اصطلاح امروزی ها "سیرک"رو تشکیل دادن(که اونا اولین کسانی بودن که سیرک رو راه انداختن و با جادو مردم رو سرگرم میکردن).بعضی هاشون هم که پیشگویی بلد بودن توسط یک گوی به میان مشنگ ها رفتن و از اینده با اونا صحبت کردن.و اخرین قسمتشون هم به وضوح و اشکارا در میان ماگل ها به جادو پرداختن تا نیازهاشون رو تامین کنن.از همین زمان بود که خانواده های جادوگر و ماگل با هم وصلت کردن و دورگه ها به دنیا اومدن.به نظر من از همون زمان بود که اولین ماگل ها با جادوگرها اشنا شدن.

یک مورد از فعالیت های اداره مبارزه با سو استفاده از محصولات مشنگی را بنویسید.

یادم میاد یه بار که برای دیدن داییم به وزارت سحرو جادو رفته بودم در بخش کاراگاهان از یک مرد به شدت حفاظت امنیتی میشد.اولش فکر کردم که این کارا برای محافظت از اون مرد بوده و لی وقتی علت رو از کاراگاهان جویا شدم متوجه شدم که این کارا برای محافظت از ماگل ها بوده.از قرار معلوم این مرد 46 بار سابقه ازار و اذیت ماگل ها رو در پرونده ش داشته.این بار هم به دلیل اینکه ظروف اشپرخونه ماگل ها رو جادو کرده بوده باید محاکمه میشد.اون مثلا قابلمه رو طوری جادو کرده بود که که هرچی توش میذاشتن برای پختن توسط اون قابلمه خورده میشده و همه اونا ناپدید میشدن.همچنین قاشق ها و چنگال هایی که مرتب در فضای اشپزخونه به پرواز در میومدن و به سر و صورت ماگل ها ضربه میزدن.

در ضمن مقاله ای هم در مورد یکی از داستان هایی که مشنگ ها در مورد جادوگرها ساخته اند بنویسید.

ماگل ها داستان های زیادی از جادوگرها ساخته اند ولی به نظر من از همه اون داستان ها اونایی که واسه کودکان و بچه ها ساخته اند،جالبتره.ماگل های بزرگسال برای بچه ها و کودکانشون توی یه جعبه که بهش تلویزیون میگن برنامه هایی ساختن که به نظرم بهشون کارتون میگن.توی این 40 سال اخیر از هر 10 تا کارتونشون توی یکیش جادوگر وجود داشته.جالب اینکه اونا در مورد جادوگرها طرز فکر خیلی جالب و مضحکی دارن.
توی بیشتر کارتون هایی که جادوگر توش نقش داره معمولا جادوگرها چهره های خیلی بامزه ای واسه ما و وحشتناکی برای ماگل ها دارن.اون جادوگر یا ساحره رو به شکل یه پیرزن نمایش میدن که صورت بسیار زشتی داره و روی دماغ گنده ش یه خال مشکی بزرگ هم داره.
اون جادوگر همیشه یه گوی داره که میتونه هرکسی رو در حال انجام دادن هرکاری که باشه در اون گوی ببینه(واقعا این ماگل ها چقدر خنگن.اگه ما همچین وسیله ای داشتیم که دیگه غمی نداشتیم).
اون جادوگر یه همدم و هم زبون هم داره که از همه دنیا بیشتر دوستش داره.اون همدم و هم زبون یک گربه ست و معمولا هم سیاهه درست مثل لباس جادوگر.(برای من جای تعجب داره که چرا هر ماگلی برای اینکه خباثت و ترس رو در یک چیز نشون بده همیشه از رنگ سیاه استفاده میکنه.)
قضیه جالب تر هم میشه که اون جادوگر یه جارو داره که میتونه روش پرواز کنه.البته در بعضی از کارتون ها هم از قالیچه پرنده استفاده میکنن که این خودش ثابت میکنه که ماگل ها چقدر در شناخت جادوگرها پیشرفت کردن.اون جادوگر یه چوب خیلی دراز و کلفت به اندازه خودش داره که در موقع لزوم ازش استفاده میکنه(من نمیدونم این چوبدستی(وند)به این گندگی رو ماگل ها از کجا اوردن).
اگه بخوام به چند تا از این کارتون ها و داستان ها اشاره کنم توجه شما رو به دوتا از اونا یعنی "جادوگر شهر از" و "نارنیا" جلب میکنم.

پایان مقاله.


یک زن چیزی ج


Re: كلاس ماگل شناسي
پیام زده شده در: ۲۰:۱۶ پنجشنبه ۱ تیر ۱۳۸۵

مرگخواران

بلیز زابینی


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۲۱:۳۸ جمعه ۲۵ شهریور ۱۳۸۴
آخرین ورود:
۱۲:۵۷:۴۲ سه شنبه ۲۱ فروردین ۱۴۰۳
از یخچال خانه ریدل
گروه:
ایفای نقش
مرگخوار
کاربران عضو
پیام: 1708
آفلاین
به نظر من نمیشه گفت مالگل ها به وجود جادو کاملا پی بردند . اگر چنین بود تا به حال این رازداری جادوگران برداشت شده بود . اما برای روشنتر شدن مسئله میشه اشاراتی به زمانهای قدیم کرد که فکر میکنم اون موقع جادوگر ها بیشتر مطرح بودند و همچنین بیشتر به چشم میامدند .

ج1)

در زمان های قدیم تر جادوگران بسیار از هم دور بودند و ارتباط محدودی با هم داشتند و هنوز جادوگران دنیایی مستقل از دنیای ماگلی رو نساخته بودند و به همین دلیل در میان ماگل ها بسیار به چشم میامدند .

بعضی آنها به طور آشکار در جلوی مردم از جادو استفاده میکردند بدون آنکه به عواقب کار فکر کنند و فکر میکنم علت عمده شناخته شدن جادو توسط ماگلها هم همین بوده . به خصوص اینکه خیلی ها از جادو در جهت تفریح و آزار و اذیت مشنگ ها استفاده میکردند .

خوشبختانه شاید از مسائلی که میشه در جهت مخفی ماندن جادو به آن اشاره کرد این است که ماگلها در اون موقع جادو را چیزی پلید میپنداشتند و همواره سعی میکردند تا از آن دوری کنند و با کسانی که خود را جادوگر مینامیدند به شدت برخورد میکردند . هر چند که این برخورد ها در نود درصد دفعات هیچ نتیجه ای نداشت .

با گذشت زمان به تدریج جامعه جادوگری وسیعتر شده و جادوگران اقدام به ایجاد شهرهای مختلف جادوگری کردند تا از ماگلها جدا باشند و بالاخره با وضع قوانین بین الملی سعی بر این داشتند که جادو رو از ماگلها پنهان کنند .

این کار در ابتدا با شکست روبه رو شد زیرا مردم نمیخواستند کارهای خودشان رامخفیانه انجام بدهند اما سرانجام قوانین رازداری جادوگری به عنوان یک اصول جا افتاد .

از آن موقع قرن ها میگذرد و جادو در نزد ماگلها تبدیل به یک افسانه شده اما هر از گاهی ماگلها نشانی از جادو در سراسر دنیا میبینند که خوشبختانه در جهان مدرن جادوگری شستشوی مغزی پدید آمده و معمولا بعدها این قبیل ماگلها چیزی بخاطر نمیاورند .

البته در افسانه های باستانی از قلی بن ابرام باقالی به عنوان اولین ماگلی یاد شده که به وجود جادو پی برده .


ج2)

از عمده عملکرد های اداره مبارزه با سوء استفاده از وسایل مشنگی میتوان به تلاش خستگی ناپذیر این افراد در جهت مخفی ماندن هر چه بیشتر قوانین رازداری اشاره کرد .

این ماموران کاملا آماده هستند . هر موقع نشانی از اجرای جادو در مقابل مشنگها بدست آورند سریعا در محل حادثه حضور میابند . ابتدا اثر آن جادو را از بین میبرند . سپس حافظه شاهدان موضوع را اصلاح میکند . لازم به ذکر است که این کار برای ادامه حیات جادوگران کاری حیاتی است .

البته این اداره بیشتر در زمینه اشیا کار میکند . به عبارتی معمولا وقتی که وسایل جادوگری بدست مشنگها می افتد این اداره وارد عمل میشود . اما اگر مشکل جدی تر باشد آن وقت دیگر به این اداره ربطی ندارد .

آخرین گزارش های رسیده از اداره مبارزه با سوء استفاده از اشیای مشنگی :

قوری که رنگ عوض میکند و صاحب آن علت آن را نمیداند .

کلیدهایی که خود به خود کوچیک میشوند و صاحبان آنها جرات ندارند واقعیت را بر زبان آورند .

توالتی که بعد از کشیدن سیفون محتویات درون آن را به بیرون میریزد و کسی علت منطقی مسئله را نمیداند .

ج3)

این داستان هم زمان با ظهور حضرت مسیح به وقوع پیوسته . و زبان به زبان به نسل حاضر منتقل شده .
سال چهل میلادی .....

حضرت مسیح تازه ظهور کرده بود و جادو را حرام میدانست . شاید آن زمان جادوگران سخت ترین دوران زندگی را در کنار ماگل ها داشتند .

در آن زمان کلیساهای بزرگی بنا شده بودند که همیشه پر از مریدان حضرت عصر بودند . اما هیچ کدام از آنها به بزرگی و مشهوریه کلیسای مرکزی شهر مورمانکس نبود . در آنجا پدر روحانی بود که همه او را پدر ژوپیتر صدا میکردن . پدر ژوپیتر هم مانند تمام روحانیون آن زمان جادو را به شدت رد میکرد و جادوگران را دوستان شیطان معرفی میکرد ( فیلم ترسناکه )

- عزیزان من جادو و جادوگری چیز شومیه ! همیشه از آن بپرهیزید !!!

همه روزه پدر ژوپیتر ملت علاف آن زمان رو جمع میکرد و آنها رو ارشاد میکرد و اغلب این ارشادها هم با رد کردن جادو و بد بودن جادو به پایان میرسید .

- پدر ژوپیتر اینجوری حرف نزنین خطرناکه !
- نه همه باید بدانند جادو چیز بدی است .

یک سال به همین منوار گذشت و اتفاق خاصی نیفتاد تا اینکه یک روز :

- هری بن جیمز ! تو پدر ژوپیتر رو ندیدی ؟
- مگر آلبوس بن مسلم نمیداند کجاست ؟
- نه ؟؟؟؟
مشکوکیوس !!!

بدین ترتیب ملت بی کار اون زمان به سمت کلیسا راه می افتن . اما در جلوی کلیسا با تجمع چند هزار نفریه ملت روبه رو میشوند .

- علی بن ویزلی چه خبر است چرا همه اینجا ایستاده اید ؟
- پدر ژوپیتر امروز کلیسا رو باز نکرده !
- عجیبا غریبا ! ملت باید در را بشکنیم !

بدین تریب ملت با ابزار پیشرفته آن زمان اقدام به شکستن در های کلیسا میکنند و سرانجام موفق میشوند .
همه با تعجب پا به درون سالن میزارند و به منظره غم انگیزی که در جلوی چشمشان قرار داشت خیره نگاه میکنند .

پدر ژوپیتر در گوشه ای به حالت صلیب مانند بر بالای دیوار چسبیده بود و حرکت نمیکرد گویی کسی او را با نیرویی ورای طبیعی با دیوار پیوند داده بود . خونی باریک آروم از روی دیوار به پایین میرخت و بر روی زمین چکه میکرد . چشمان پدر ژوپیتر وحشت زده به جلویش خیره مانده بود و دهنش هنوز از تعجب باز بود .

ملت به قسمت دیگری از دیوار نگاه کردند . بر روی دیوار با ماده قرمز رنگی نوشته شده بود :

این است سرنوشت کسی که جادو را شوم بداند !

از آن زمان این قصه بر سر زبان ها افتاد و آن کلیسا نیز تبدیل به محلی متروکه شد و البته برخی از مردم حاضرند قسم بخورند که بعضی مواقع نورهایی رو درون قصر میبینند که نشان از حضور جادوگران دارد و شاید هم روح پدر ژوپیتر است که هنوز در آنجا رفت و آمد دارد .

+16




Re: كلاس ماگل شناسي
پیام زده شده در: ۱۹:۴۷ پنجشنبه ۱ تیر ۱۳۸۵

دارن الیور فلاملold


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۸:۵۱ دوشنبه ۳ بهمن ۱۳۸۴
آخرین ورود:
۲۲:۳۹ چهارشنبه ۳۱ مرداد ۱۳۸۶
از میدان گریملود شماره ی 12
گروه:
کاربران عضو
پیام: 290
آفلاین
به نظر شما اولین ماگل چگونه به وجود جادو پی برد؟(توجه داشته باشید نظر شما برای من خیلی مهمه)

ماگل ها يا همان مشنگ ها چيزهاي غير طبيعي زيادي در اطراف خود مي بينند ولي به علت درك كمشان در اين زمينه به آن ها توجه زيادي نمي كنند.در مورد اينكه ماگل ها اولين بار چگونه به جادو و جادوگري پي بردند اطلاعات دقيق و موئثقي در دست نيست.البته كتابهاي متعددي در اين زمينه نوشته شده كه در هيچكدام نمي توان به طور دقيق تعيين كرد كه اولين بار ماگلها در چه تاريخي موفق شدن يكي از گونه هاي جادوگري را مشاهده نمايند.اگر دقيق تر به اين مسئله نگاه كنيم و بينديشيم با كمي دقت در مي يابيم كه دلايلي نيز براي اثبات اين موضوع وجود دارد.همانطور كه مي دانيم زميني كه اين كره ي خاكي بوجود آمده است و آدميان به زمين پاي گذاشتند در همان زمان نيز چيزي به عنوان جادو و جادوگري وجود داشته است.شايد چيزي كه الان از جادوگري مي بينيم با جادوگري آن زمان زمين تا آسمان فرق داشته باشد و بالاخره مي توان از آنها به عنوان جادوگري ياد كرد.و با توجه به اين موضوع نمي توانيم تاريخ و لحظه ي دقيق اين حادثه را پيش بيني كنيم زيرا ممكن است كه درست در آن زمان اين حادثه پيش آمده باشد يا حتي يك ساعت.يك ماه.يك سال و يا حتي چندين قرن بعد ماگلها شاهد بروز چنين حادثه اي بوده باشند و توجه ماگل ها به جادوگري جلب شده باشد.براي مثال مي توان از پرواز جادوگران در كوييديچ و يا در فعاليت هاي ديگر ياد كرد.در آخر نيز با توجه به دلايل ياد شده مي توان گفت كه زمان دقيق وقوع اين حادثه براي اولين بار مشخص نيست.و با توجه به اينكه زمان وقوع اين اتفاق بر همگان مشخص نيست نمي توانيم اظهار كنيم كه چه طلسمي به كار برده شده است.


یک مورد از فعالیت های اداره ی مبارزه با سو استفاده از محصولات مشنگی رو بنویسید.(کامل توضیح دهید)
سوءاستفاده از محصولات مشنگي از تاريخ پيدايش جادوگري تا كنون بارها و بارها موجب نگراني جادوگران و تشكيل نشست ها و جلسات متعدد توسط سران جادوگري شده است.سوء استفاده از محصولات مشنگي و موارد مشابه كه توسط افرادي كه در دنياي جادوگري به آنها ماگل آزار يا مشنگ آزار گفته مي شود انجام مي گيرد كه رايج ترين و پر مصرف ترين آنها عبارتند از:فروختن كليدهاي جادويي به مشنگ ها كه به طور مرتب كوچك و كوچك تر مي شوند.ويا دستكاري كردن توالت ها كه باعث بالا آوردن محتويات درون خود مي شوند.اين موارد در چندين سال اخير به طور مستمر ادامه يافته است ولي با برنامه ريزي مناسب و دقيق توسط مسئولان اين اداره در چندين دهه ي اخير اين موارد تا حد چشمگير و قابل توجهي كاهش يافته است و مجرمان با توجه به مقدار جنايت آنها مستلزم پرداخت جرايم نقدي به اين اداره هستند.ولي در صورت اينكه كار آنها بسيار زيان آور باشد بايد چندين ماه را در آزكابان آب خنك بخورن.

در ضمن مقاله ای هم در مورد یکی از داستان هایی که مشنگ ها در مورد جادوگرها ساخته اند بنویسد.(حداقل 15 سطر)"


شواهد موجود و همچنين تجربه ي جادوگران نشان مي دهد كه ماگل ها براساس مشاهدات خود در طبيعت و همچنين حس تخيل خود داستان ها ي بسياري را كه بعضاً بسيار زيبا را مي نويسند كه بعضي از آنها تا حدودي با دنياي جادوگري ارتباط دارد.براي مثال در بسياري از داستان ها آمده است كه جادوگران براي اجراي جادوهاي خود از تكه چوب درازي كه همان چوبدستي خودمان است استفاده مي كنند كه تا حدود زيادي با ما ارتباط پيدا مي كند.و يا براي اجراي جادوها از كلماتي كه فراگرفته اند استفاده مي كنند.كه با كمي توجه به اين موضوع در مي يابيم كه منظور آنها همان ورد ها و طلسم هاي مورد استفاده ي خودمان است.و يا اينكه ماگل ها كارتون هاي كودكانه ي بسياري را از از اينكه جادوگران بوسيله ي جارو حمل و نقل مي كنند وجود دارد.كه دوباره مي بينيم كه با ورزش ما يعني كوييديچ ارتباط دارد.ويا مثالي ديگر اينكه ماگل ها در دنياي خيالي خود تصور مي كنندكه در دنياي جادوگري ما موجودات بسيار عجيب و درنده اي وجود دارند كه در دنياي ماگلي يافت نمي شوند.در اين مورد هم مي توان به گرگينه ها و سانتور ها و ..... در دنياي خودمان اشاره كرد كه به نوعي وارد ذهن ماگلها شده اند.
از اين رو مي توان نتيجه گرفت كه داستانهاي بسياري در موردجادو وجادگري الهام گرفته از موضوعات فوق در دنياي ماگلي وجود دارد كه نسل به نسل منتقل مي گردد.


ویرایش شده توسط دارن الیور فلامل در تاریخ ۱۳۸۵/۴/۲ ۱۳:۳۳:۱۶

[i][size=small][color=3333CC]هيچ وقت نگوييد كه اي كاش زندگي بهتر �


Re: كلاس ماگل شناسي
پیام زده شده در: ۱۹:۲۵ پنجشنبه ۱ تیر ۱۳۸۵

پروفسور بینز


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۶:۱۸ سه شنبه ۱۰ آبان ۱۳۸۴
آخرین ورود:
۴:۱۳ جمعه ۱۰ تیر ۱۴۰۱
از تالار عمومی ریون کلاو
گروه:
کاربران عضو
پیام: 742
آفلاین
-به نظر شما اولین ماگل چگونه به وجود جادو پی برد؟(توجه داشته باشید نظر شما برای من خیلی مهمه)
خوب در اول باید در نظر بگیریم که اول جادوگر ها بودن یا ماگل ها به نظر من اول ماگل ها بودن و بعد جادوگران بوجود اومدن یعنی جادوگرها ماگل هایی بودن که پی بوجود حالتهای خاص خود برده بودن و خیلی از اونها نتونستن از این حالت جادوگریشون استفاده کنن تا اینکه بالاخره افرادی پیدا شدند تا تونستند این حالات رو به شکل منسجمی دربیارن و مورد استفاده قرار بدن


یک مورد از فعالیت های اداره ی مبارزه با سو استفاده از محصولات مشنگی رو بنویسید.
یک مورد اینه که اونا استفاده ی نا بجا از جادو رو در مقابل مشنگها کنترل میکنن مثلا هیچ کسی حق نداره از وسایل مشنگی استفاده بکنه و اونا رو جادو بکنه تا بصورت وسایل جادوئی در بیان مثل ماشین آقای ویزلی


در ضمن مقاله ای هم در مورد یکی از داستان هایی که مشنگ ها در مورد جادوگران ساخته اند بنویسید.
یکی از داستان های اونا رو براتون نقل میکنم
یکی بود یکی نبود در روزگاران قدیم یه شخصی بود به نام مرلین که سازنده ی انواع آفتابه های مرغوب بود کافی بود شما یکی از این آفتابه ها رو خریداری کنید تا ببینید که چه کارایی داره این آفتابه ها دارای مشخصات خاصی بودن مثلا اصلا پر نمیشدند و هر چقدر آب توش میریختین بازم جا داشتند یا مثلا آب رو در هر دمایی که دوست داشتی میتونستی فقط تصور کنی تا آب به همون تصور دلخواهتون برسه زمان گذشت و کار و بار این مرلین آفتابه گرفت کم کم دفتر و دستکی برای خودش درست کرد و چنتا منشی خوشکل استخدام کرد و شروع به صادرات آفتابه در سطح وسیع نمود . دانشمندان در مورد این آفتابه ها دست به آزمایشات گوناگونی زدند و هر کاری کردند نتوانستند که پی به خواص اون ببرن و اینکه چه طوری یک آفتابه ی به ظاهر معمولی میتونه چنین خواصی داشته باشه . زمان هم باز گذشت تا آفتابه های مرلین در سطح جهان پراکنده شدند و تمام مردم فقط آفتابه ی مرلین میخریدند با این اوضاع کار و بار دیگر آفتابه سازان کساد شد و مجمع حمایت از آفتابه سازان دست به اعتراضات گسترده علیه مرلین زدند و در پی اغتشاش و درگیری در این قضیه مرلین دستگیر گردید و متهم به جادوگری شد و سپس مجرم شناخته شد و سوزانده شد . اکنون پس از سالها از این قضیه آفتابه های مرلین با قیمت های گزافی به فروش میرسد در صورت اطلاع از وجود چنین آفتابه هایی با شماره تلفن 654987654897465415465465465489794897564135541654
تماس حاصل فرمائید با تشکر


[b][color=0000FF]بينز نام


Re: كلاس ماگل شناسي
پیام زده شده در: ۱۹:۰۲ پنجشنبه ۱ تیر ۱۳۸۵

فایرنزold


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۸:۰۵ سه شنبه ۱۲ مهر ۱۳۸۴
آخرین ورود:
۲۳:۰۵ یکشنبه ۱۹ شهریور ۱۳۹۱
از جنگل ممنوعه
گروه:
کاربران عضو
پیام: 253
آفلاین
جواب سوال 1:

قبل از اينكه جامعه‌ي جادوگري در اون جدي كه امروزه هست، سازمان يافته بشه و توش همه چيز نظم پيدا كنه و سازمان‌هاي مختلف براي كارهاي مختلف به وجود بيان، هنوز هم يه سري از جادوگرا و ساحره‌ها بودن كه از اذيت و آزار ماگل‌ها با جادو كردن وسايل اونا، لذت مي‌بردن...اول اين اقدام آزارگرانه تاثير چنداني تو افكار ملت ماگل ناشت و فقط باعث مي‌شد اونا فكر كنن خيالاتي شدن، ولي بعد كه اين كارها به اوج خودشون رسيد، اونا كم‌كم ترسيدن و شروع كردن به ساختن افسانه‌هايي كه بيشتر از تخيل خود اونا سرچشمه مي ‌گرفته...در حقيقت، علت اصلي اين اكتشاف، اقدامات نادرست برخي از جادوگرها و ساحره‌ها بود كه به همين علت به زودي جلوي اونا گرفته شد...البته علت اين اكتشاف،‌ديده شدن بعضي از جادوگرا هنگام پرواز با چوب‌جارو هم مي‌تونه باشه...به طور كلي، هر كاري كه در ملا عام انجام بشه و غير عادي باشه...
_________________________
جواب سوال 2:

اداره‌ي مبارزه با سواستفاده از وسايل مشنگي، يكي از مهمترين سازمان‌هاي دولتي و وارتي دنياي جادوگريه...مهم‌ترين اقدام اين سازمان و در واقع وظيفه‌ي اصليش هم اينه كه جلوي سواستفاده‌ي جادوگراي شرور از وسايل مشنگي رو بگيره....در واقع، اگه جايي يه جادوگر يا ساحره‌اي اغتشاشي رو با جادو كردن وسايل مشنگي به وجود آورده و باعث شده كه اون وسيله كارهاي غير عادي انجام بده كه براي ماگل‌ها عجيب و غريبه، كه اين اداره موظفه مسئولاش رو بفزسته تا اولا منشا اون مشكل رو از بين ببرن، دوما ماجرا رو از ذهن ملت شاهد ماجرا پاك كنن، و سوما اون شخص خاطي رو تعقيب و مجازات كنن...
___________________
مقاله:

يكي از داستان‌هايي كه هنوز هم در مورد جادوگرا از اون استفاده ميشه، اينه كه معمولا پيرزناي مرموز، تودار و زشت كه بيني شون اكثرا خميده‌س و قيافه‌ي شروري دارن، و توي يه كلبه‌اي بالاي يه تپه تنها زندگي مي‌كنن، جادوگرن! اين در واقع خيلي مسخره‌ي ولي معمولا اشخاصي كه چنين خصوصياتي دارن، به جادوگر معروفن...حالا چه برسه به اين كه روزي به يه بچه عصباني بشن و ديگه ملت ميان ميگيرين همون جا آتيشش مي‌زنن...در واقع ماگل‌ها بر اين باورن كه يه جادوگر فقط وقتي مي‌ميره كه به آتيش كشيده بشه...
ماگلا، توانايي ساخت معجون توسط جادوگر و ساحره رو باور دارن، و به همين دليل هم معمولا توي داستاناشون از يه ديگي كه وسط كلبه بوده و توش يه مايع رنگي بوده استفاده مي كنن...البته اونا نمي دونن كه جادوگرا كاراشون رو از طريق چوب‌دستي انجام مي‌ميدن و فكر مي‌كنن كه اونا توانايي‌ها فوق‌العاده‌ي ذهني براي انجام كاراشون دارن و حتي مي‌تونين از نوك انگشت اشاره‌ي خودشون هم استفاده كنن...
اونا بر اين عقيده هستن كه همه‌ي جادوگرا شرورن و مردم آزار و آدم كش...به همين دليلم زيادي زنده نمي ذارنشون....
توي داستاناي اونا،‌كسايي كه جادوگرا رو اذيت كنن، عاقبت شومي در انتظارشونه و به زودي خواهند مرد...به همين دليل زياد به اونا نزديك نمي شن...
تو داستاناي اونا،‌اين جادوگرا مي تونن خيلي راحت با استفاده از هر چوب جارو، تا هز كجايي كه مي‌خوان مي‌تونن پرواز كنن...
-----------------------------------------------------------------------------


تصویر کوچک شده


Re: كلاس ماگل شناسي
پیام زده شده در: ۱۸:۴۸ پنجشنبه ۱ تیر ۱۳۸۵

هوكيold


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۷:۰۳ سه شنبه ۱۲ مهر ۱۳۸۴
آخرین ورود:
۲۱:۲۹ چهارشنبه ۲۷ مرداد ۱۳۸۹
از مغازه‌ي لوازم جادوي سياه هوكي
گروه:
کاربران عضو
پیام: 269
آفلاین
يا لطيف...


جواب سوال اوّل:

خب طبيعتا اوّلين نفر كسي بوده كه جادو روش انجام شده! حالا اين كه اين فرد معلوم الحال چه كسي بوده، نياز به تفكرات فسفري داره...
نظر من اين است: وقتي جادوگر ها به وجود اومده‌ن، براي اين كه دور هم باشن و حالا يه كم حال كنن، با استفاده از قدرت خارق العاده جادوگري سايتي رو ساختن به اسم "جادوگران"!!!
بعدها يعني وقتي كامپيوتر و اينترنت اختراع شد، ماگل هايي كه دسترسي به اينترنت داشته‌ن، تونستن به نوعي به اين سايت دسترسي پيدا كنن(مثل پيدا كردن فركانس يه شبكه راديويي!)...
البته، بايد توجه داشت كه اين جريان مربوط به عصر حاضره، يعني اولين كس تو اين عصر اين طوري پي برد!!
حالا فرض كنيم جادوگرا قبلا هم خودشون رو لو داده بودن، كه در اين صورت مي شه گفت توي سهل انگاري تو ارسال پيام، انجام كارهاي جادويي و... اشاره كرد، مثلا يكي اگه با چوب جارو قشنگ تو هوا پرواز كنه طبيعتا ماگل ها مي بيننش ديگه!!(اگه كور نباشن و هوا روشن باشه!!)
---------------
سوال 2:

اين فعاليت ها انواع مختلفي دارن: يكيشون كه جلوگيري از لو رفتن جادو و جادوگري هستش!
دومي مثلا از بين بردن اثرات لو رفته
كه مثلا اين دو نوع رو مي شه به پيش گيري و جلوگيري تشبيه كرد...
حالا مثال من براي مورد دومه: مثلا وقتي يكي در ملا عام ماگلها، يه جادويي رو انجام ميده، مامورين اين سازمان نهايت سعيشون رو مي كنن كه تا وقتي دير نشده، اين تصوير رو از حافظه اون فرد كه جادو روش انجام شده يا مثلا كل افراد حاضر در صحنه پاك كنن...
يه مثال «شوخي»(!) براي مورد اول: چك كردن اين كه آيا كسايي كه تو جادوگران عضو مي شن جادوگرن؟ اگه نيستن ايميل فعال سازي نمي فرستن!!!!!!!!!!!!
-----------------------
سوال 3:

داستان هاي زيادي حول اين موضوع جادو ساخته شده... اين داستان ها دو نوع هستن: يكي داستان هاي اين جوري
يكي داستان هاي اون جوري(فرقشون رو بايد درك كنين، چونن در قالب كلمه نمي شه گفت!)
داستان هاي اين جوري مثل هري پاتر... داستان هاي اون جوري مثل lord Of The Rings يا دلتورا(تقلب آشكار از چو!!!! شوخي1 خودم هم خوندم)
داستان هاي اون جوري معمولا بدون چوبدستي جادو(وند) و اينا صورت مي گيره، و معمولا با حركات دست، ورد ها و عصا، يا شمشير ها و گوهر هاي جادويي انجام مي شه...اين داستان ها ابهت بيش تري دارن...
ولي داستان هاي اين جوري، مثل همين هري پاتر خودمون كه به دنياي جادويي خودمون خيلي نزديك تره... به همين دليل چن نفر مامور شده ن نويسنده اين داستانا رو ترور كنن!!!!

من براي نمونه يكي از داستان هاي اون جوري رو مي گم تا با نوع ديگه جادوي ذهني مشنگا آشنا بشين!:
داستان «در جستجوي دلتورا»، موضوعش اين طوريه كه يه سرزميني هست به اسم دلتورا، بعد به دليل خيانت عوامل داخلي دشمن، يعني ارباب سايه ها، هفت گوهر جادويي اين سرزمين كه توي قصر پادشاه نگه داري مشد و بايد كنار هم باشن تا جادو كامل بشه دزديه و در سراسر سرزمين پخش مي شن، در نتيجه قدرتشون از دست ميره. اين گوهر ها توي يه كمربندي به اسم كمربند دلتورا نگه داري مي شدن كه قدرتشون باعث مي شد ارباب سايه ها نتونه نفوذ كنه به دلتورا...
بعدش وقتي پخش مي شن تو چاهاي خطرناك دلتورا، ارباب سايه ها حمله مي كنه و سرزمين رو تسخير مي كنه.. فقر و سياهي و بدبختي و ظلم سرزمين رو مي گيره، ولي پادشاه و دوستش كه از كودكي تو قصر زندگي مي كرده، فرار كرده ن و پسري به اسم ليف، كه حالا نمي گم پسر كي بوده() به همراهي فردي به نام باردا كه قبلا نگهبان قصر بود،شروع به جستوجي اين هفت گوهر مي كنن كه در هفت نقطه وحشت انگيز و خطرناك دلتورا پراكنده شده ن... از ادامه داستان براي حفظ جذبه داستان معذوريم!!
(سه جلد كتاب هم در اادامه و دوره بعد اين هشت جلد چاپ شده...)

در كل، داستان هاي جادويي با استفاده از قدرت تخيل ماگل ها كه تحسين انگيزه نوشته مي شن و هر چه تخيل اونا قوي تر مي شه، داستانا بهتر از آب در ميان... ولي بايد دونست كه امروزه چون هيچكي از ماگلا عقيده اي به جادو ندارن، معمولا به بچه هاشون هم اطمينان مي دن واقعي نيستن، و بچه ها فقط تو زمان بچگي تا حدودي اونا رو باور مي كنن.....
-----------------------------------------------------


به سراغ من اگر می آیید، نرم و اهسته بیایید، مبادا که ترک بردارد، چینی نازک تنهایی من...


Re: كلاس ماگل شناسي
پیام زده شده در: ۱۷:۳۳ پنجشنبه ۱ تیر ۱۳۸۵



مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۸:۳۰ یکشنبه ۱۲ تیر ۱۳۸۴
آخرین ورود:
۴:۵۷ پنجشنبه ۱۲ بهمن ۱۳۹۶
گروه:
کاربران عضو
پیام: 433
آفلاین
به نظر شما اولین ماگل چگونه به وجود جادو پی برد؟
همون طور كه مي دونيد جادوگر و ماگل در سراسر زندگي خود ناخواسته در كنار هم زندگي كردن. در گذشته هم جادوگران مخفي نگه داشتن دنياي خودشون رو مهم مي دونستن. به نظر من جادوگراني كه خودشون رو اصيل زاده مي دونستن و ماگل ها رو پست مي شمردن در گذشته هم وجود داشتن و سعي در آزار و اذيت اون ها با استفاده از جادو داشتن در اون زمان افرادي بودن كه با استفاده از افسون فراموشي حافظه اون ها رو اصلاح كنن اما چون سازماني براي مبارزه با اين گونه مسائل وجود نداشت مطمئنا حافظه ي همه اونا اصلاح نمي شد.

یک مورد از فعالیت های اداره ی مبارزه با سو استفاده از محصولات مشنگی رو بنویسید.
از جمله فعاليت هاي اين اداره از بين بردن جادوي وسايل ماگلي جادو شدست . يكي از بچه ها از زبون رون ويزلي شنيده كه پدرش كه تو اين اداره كار مي كنه به خونه پيرزن ماگلي رفته كه سرويس چاي خوريش جادو شده بود. طوري كه قوريش به سر و صورت مهمونا قهوه مي پاشيد و استكان ها به سر اونا ضربه وارد مي كرد و شكر پاشش در صورتي كه توش شكر مي ريختن شروع به جيغ زدن مي كرد. پدر رون اون وسايل رو توقيف كرده و مجبور شده تا زماني كه اصلاح گران حافظه برسن به حرف هاي اون پيرزن گوش بده ... فكر نمي كنم كسي رو كه اين وسايل رو به اون پيرزن فروخته پيدا كرده باشن !

مقاله ای هم در مورد یکی از داستان هایی که مشنگ ها در مورد جادوگرها ساخته اند بنویسد.
ماگل ها چون از جادو خيلي مي ترسن هميشه تو داستان هاشون جادوگر ها رو خبيث نشون مي دن ... اين داستان خيلي قديميه ...
در روزگاران خيلي خيلي قديم تر از وقتي كه يكي بود و يكي نبود در جايي كه خيلي تاريك بود چون شب بود و ماه پشت ابر بود يه كلبه خيلي كوچيك در يه دهكده خيلي كوچيك وجود داشت ... ديگه اونجا تاريك نبود چون شب نبود صبح شده بود ... دختر كوچك و زيبايي مثل همه ي داستانا از كلبه بيرون اومد از يكم دورتر از كلبه صداي پيرزني ميومد كه يه گاري همراهش بود ... يه گاري پر از عروسك ...
- زود باشين دختراي كوچولو ... بياين و از اين عروسكا بخرين ... بياين دختراي خوشمزه ... نه ... چيزه ... دختراي خوشگل و سيفيد ! بياين ديگه
همه ي دختراي دهكده به دنبال پيرزن رفتن ... برا اينكه كسي مزاحم نشه مثل هميشه پدر و مادرا صبح زود همه با هم به مزرعه رفته بودن و وقتي كه بر مي گردن مي بينن كه تو دهكده هيچ بچه اي نيست ( نكته : اهالي اين دهكده دختر زا بودن و هيچ پسر بچه اي تو دهكده نبوده كه بخواد الان نباشه ! ) با رفتن دخترا شادي هم از اون دهكده رفت ... پيرزن دخترا رو به دنبال خودش به كجا مي برد ؟ ( از اين سوالايي كه برا قشنگي داستان مي پرسن ) خيلي خيلي دورتر از يكم دورتر از كلبه پيرزن همه دخترا رو سوار گاري كرده بود و اونا رو به اعماق جنگل تاريك مي برد . دخترا حاليشون نبود چون داشتن با عروسكا بازي مي كردن ... همون دختر خوشگله كه از كلبه كوچيكه بيرون اومده بود با اون صداي نازك و بچه گانش از پيرزن مي پرسه :
- ( با لحن كش دار بچه لوسا بخونين ) خــــــــــاله ؟! ما رو نمي بري خونه ؟ من جيس ( نمي تونه حرف " ش " رو تلفظ كنه *) دارم !
پيرزن : دارم شما رو يه جاي خيلي خوب مي برم ! اونجا پر عروسكه !
همون دختره : آخه من گسنمه ( مراجعه شود به توضيح قبلي *)
پيرزن مي گه : اينجا رو ببين
و با حركت دستش يه سبد پر از شيريني ظاهر ميشه . همه دخترا كف كردن ... به يه كلبه وسط جنگل مي رسن دوباره همه جا خيلي تاريكه چون شبه و ماه هم پشت ابره ... وارد كلبه ميشن ... كلبه پر از استخونه . كم كم قيافه ي پيرزن تغيير مي كنه و خيلي وحشتناك ميشه ... پيرزن قهقهه ي شيطاني رو سر مي ده و با صدايي كه به وحشتناكي قيافشه ميگه :
- مي خورمتون !!!
خب داستان تموم شد از اون داستانايي بود كه مادراي ماگل شبا برا بچه هاي شيطونشون تعريف مي كردن تا خبر مرگشون بخوابن ! اين داستان هم حاصل افكار مغشوش مادر ماگل من بوده كه وقتي كوچيك بودم برام تعريف كرده .



Re: كلاس ماگل شناسي
پیام زده شده در: ۱۶:۳۵ پنجشنبه ۱ تیر ۱۳۸۵

آرشام


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۰:۵۹ چهارشنبه ۲۲ تیر ۱۳۸۴
آخرین ورود:
۱:۱۸:۵۰ یکشنبه ۱۳ اسفند ۱۴۰۲
از دهکده ی هاگزمید
گروه:
کاربران عضو
پیام: 418
آفلاین
به نظر شما اولین ماگل چگونه به وجود جادو پی برد؟
قبل از اینکه ماگل ها به وجود جادوگری پی ببرند با مشاهده ی بعضی از موجودات نظیر اسفنکس و سی مرغ و اسب تکشاخ و پری دریایی و ...به وجود جادو پی بردند.
در کتبی که ماگل ها نوشته اند بارها نام اینگونه موجودات دیده شده اند.قطعا آن فردی که اول از همه یک موجود جادویی را دیده و به توانایی های عجیب این موجود فکر کرده است, اولین فردی محسوب میشود که به وجود جادو پی برده.

یک مورد از فعالیت های اداره ی سوء استفاده از محصولات مشنگی را بنویسید:در اداره ی سوء استفاده از محصولات مشنگی بخشی وجود داره به نام« اداره ی اطلاعات گمراه کنند»(ر .ج موجودات شگفت انگیز.نوشته شده توسط نیوت اسکمندر)
در مواردی که سوء استفاده ای صورت میگیره.و مشنگی به مسائل رخ داده مشکوک میشود این اداره وارد عمل شده و از طریق یک واسطه با وزیر ماگل ها تماس میگیرد و دلایل معقول و ظاهر فریبی ارائه میدهد.

در ضمن مقاله ای هم در مورد یکی از داستان هایی که مشنگ ها در مورد جادوگران ساخته اند بنویسید.
متاسفانه وزارتخانه ی جادوگری چند سال پیش اشتباه بزرگی را انجام داد که باعث شد وجود جادوگران بر همه ی ماگل ها اثبات شود.وزارتخانه فراموش کرد که طلسم فراموشی را بر روی ماگی به نام رولینگ اجرا کند.و این شروع ماجرا بود.
رولینگ در حال مسافرت به شهری برای دیدن یکی از دوستانش بود.که ناگهان ساختمانی ویران را مشاهد کرد.درکنار آن ساختما نوشته شده بود:«خطر مرگ.نزدیک نشوید»
اما او توجه نکرد و به داخل ساختمان رفت.و توانست هاگوارتز را مشاهده کند.با سوالاتی هم که از دانش آموزان پرسید اطلاعات زیادی را به دست اورد و این اطلاعات را با حدسیات خود مخلوط کرد و توانست به نتیجه گیری های مهمی برسد.
اما او پا را فراتر نهاد و شروع به نوشتن کتابی کرد با نام «هری پاتر»
این کتاب سرگذشت پسر جادوگریست که به هاگوارتز میرود و در آنجا به تحصیل میپردازد.و در کلاس های مختلف شرکت میکند.
او به زیبایی توانسته است فضای مدرسه ی هاگوارتز را توصیف کند.
همچنین بار ها از وزارتخانه صحبت کرده و تمامی اماکن مهم جادوگری را با نوشتن آدرس آنها نام برده است.وقتی او در کتابش از بیمارستان سنت مانگو نوشت ,تمامی جادوگران دهان خود را از تعجب همانند غار گشودند.
هنوز مشخص نیست که او این اطلاعات را از کجا می آورد ولی پیش بینی میشود که با یکی از مقامات وزارتخانه ارتباطات مشکوکی را داشته باشد.
او همچنین نام تیم های کوییدیچ و سال انجام شدن اخرین جام جهانی را در کتابش ذکر کرده است.گویی خود در آن جام جهانی حضور داشته است.
صحبت هایش از ساختار محفل در این کتاب ,اطلاعات مخفی بسیاری را فاش کرد که موجب مرگ آلبوس دامبلدور شد.


ویرایش شده توسط آرشام در تاریخ ۱۳۸۵/۴/۱ ۱۶:۴۲:۳۸

[url=http://www.jadoogaran.org//images/pictures/ketabe-Rael.zip]الوهیم مرا به


Re: كلاس ماگل شناسي
پیام زده شده در: ۱۶:۳۱ پنجشنبه ۱ تیر ۱۳۸۵

لوسیوس مالفوی old


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۶:۴۲ شنبه ۲۲ مرداد ۱۳۸۴
آخرین ورود:
۸:۵۴ دوشنبه ۱۲ دی ۱۴۰۱
از قصر خانواده مالفوی
گروه:
کاربران عضو
پیام: 807
آفلاین
به نظر شما اولین ماگل چگونه به وجود جادو پی برد؟

خوب ماگل ها ابتدا با دیدن یک سری اتفاق های عجیب برای خود خیال پردازی های زیادی میکردند... گونه‌های مختلف ماگلی عقاید مختلفی برای خود داشتن... اما از آنجای که ابتدا جن ها آزاد بودن و مورد مراقبت قرار نمی گرفتن بعضی مردم به وجود این موجودات یقین آورده بودند... جن ها که از جادوگران متنفربودن زیرا باید به آنها خدمت میکردن و در ازای اون چیزی آید آنان نمیشد سعی در گرفتن ارتباط با انسان ها شدن و همین موضوع باعث شد که اطلاعات کمی پیرامون دنیای جادوی در اختیار ماگل های خون لجنی قرار بگیره. آه ببخشید خوب من یه اصیل زاده هستم به من حق بدید.


یک مورد از فعالیت های اداره ی مبارزه با سو استفاده از محصولات مشنگی رو بنویسید.


آنان یکی سخت ترین وظافی که دارن ثبت محصولات تولید شده توسط ماگل هاست این کار از آنجا بسیار دشوار است که ماگل با تکیه بر تکنولوژی روزانه یا شاید در ساعت به ساخت وسیله جدید می پردازند از آنجای که اداره مبارزه با سو استفاده از محصولات ماگلی بر پیشگری از اینکه کسی وسیله جدید ساخته شده توسط ماگل ها سو استفاده نکنه باید سریع آن را به لیست یا همون دیتا بیس محصولات ماگلی اضافه کنن تا در صورت سو استفاده از اون وسیله غیر شناسایی یا نا شناخته نباشه درست مثل یک آنتی ویروس کامپیوتر ماگلی که میبایست بروز شده تا در مقابل حملات جدید آمادگی داشته باشه.


و در ضمن مقاله ای هم در مورد یکی از داستان هایی که مشنگ ها در مورد جادوگرها ساخته اند بنویسد


ماگل ها از آنجای که بسیار ندید بدید در جادو هستن به داستان چرند و غیر واقعی خود ساخته ذهن خودشون هست خیلی علاقه نشون میدن به طوری که یکی از معروف ترین اونا داستانی به نام هری پاتر هست که این داستان به هدی در بین ماگل های رواج پیدا کرده که حتی شنیده شده برای اون خودکشی میکنن و برای گرفتن یک کاغذ خط خطی از نویسنده اون اقدام به ....

اما برای این که بیشتر با داستانهای ارجیفشون آشنا بشیم من یه قسمت را آماده کردم که براتون میخونم:

یکی بود سه تا نبود زیره آفتابه مرلین کسی جز سوسک نبود.

قسمتی از کتاب داستانی در مورد جادوگر ها( هری پاتر جام آتش فصل چهاردهم نفرین های نا بخشودنی.

. طلسم‌ها، طلسم‌ها انواع وشدت های مختلفی دارند. خوب، از نظر من باید به شما ضدِ طلسم‌ها را یاد بدهم،
قرار نبود تا کلاس ششم طلسم‌های سیاهِ غیرمجاز رو به شما نشان بدهیم.
تا قبل از آن شما بچه‌تر از آنید که بتوانید با آن مواجه شوید. اما پرفسور دامبلدور فکر می‌کند که توان آن را دارید، وبه نظر من هر چه زودتر بفهمیدکه باید خودتان را در برابر چه چیزهایی آماده کنید، بهتر است. اینکه چطور از خودتان در مقابل حمله‌ای که هرگز ندیده‌اید دفاع کنید.

مسلماََ جادوگری که بخواهد شما را به طرز نا بخشودنی طلسم کند، مراحل کار را برایتان توضیح نمی‌دهد. نمی‌آید این کار را با ادب و نزاکت جلوی شما بکند. شما باید آماده باشید. باید هوشیار و گوش به زنگ باشید. شما باید وقتی من صحبت می‌کنم آن را بگذارید کنار خانمِ براون!

لاوندر براون سرخ شد. او داشت زیر میز جدول تکمیل شدۀ سیاراتش را به پارواتی نشان می‌داد. این طور که معلوم بود چشمِ جادویِ مودی می‌توانست از یک طرف چوب طرف دیگرش را ببیند، همان طور که می‌توانست پشت سرش را ببیند. مودی ادامه داد:

- خوب... کدام یک از شما می‌دانید چه طلسم‌های طبق قوانین وزارت جادو سخت ترین مجازات‌ها را دارند؟

خیلی‌ها، از جمله رون و هرمیون، دستهایشان را بلند کردند. مودی به رون اشاره کرد که جواب بدهد، هر چند چشم جادویی‌اش هنوز روی رون لاوندر ثابت بود.

رون با تردید گفت:
- اِ.. پدرم یک چیزهایی بهم گفته...اِ...راجع به...فکر می کنم... نفرین تکبر!

مودی گفت :
- البته! پدرت حتما این یکی را خوب می‌شناسد. نفرین تکبر زمانی برای وزارت‌خانه کلی مشکل درست کرده بود.
مودی به سختی بلند شد وروی پاهای ناموزونش ایستاد. بعد کشوی میز‌ش را باز کرد و از آن یک تنگ شیشه‌ای بیرون آورد. در شیشه سه عنکبوت بزرگِ سیاه می‌لولیدند. هری حس کرد که رون خودش را کمی کنار کشید ـرون از عنکبوت نفرت داشت.
مودی یکی از عنکبوت‌ها را در آورد و کف دستش گرفت تا همه آن را ببینند. بعد چوبدستی اش را به طرف آن گرفت و زیر لب گفت:
- تکبر!
عنکبوت از دستش به یک نخ باریک ابریشمی پرید و شروع کرد به تاب خوردن به جلو وعقب. پاهایش را صاف دراز کرد، معلقی زد، نخ را ول کرد و روی میز پایین آمد و شروع کرد به چرخ و فلک زدن. مودی چوبدستی‌اش را تکانی داد: عنکبوت روی دو پای عقبش بلند شد و شروع کرد به رقصیدن.
همه خندیدند ـ همه بجز مودی ـ که گفت :
- به نظرتان با مزه است ، نه؟ نمیدانم اگر این کار را با شما کرده بودم، بازم هم همین قدر خوشتان می‌آمد یا نه؟
خنده‌ها تقریباً بلافاصله تمام شد.
عنکبوت هنوز داشت می‌رقصید. مودی آهسته گفت:
- کنترل کامل. من می‌توانم مجبورش کنم خودش را از پنچره بیندازد بیرون، خودش را غرق کند یا خودش را توی گلوی یکی از شما بیندازد...
رون بی اختیار لرزید.
مودی گفت:
- سال ها قبل جادوگران و ساحره‌های زیادی با طلسمِ تکبر کنترل می شدند ـ هری میدانست که او درباره‌ی زمانی صحبت می کرد که ولدمورت می توانسته هر کاری بکند ـ برای وزارت خیلی سخت بود که معلوم کند چه کسی مجبور به انجام یک جنایت شده و چه کسی با ارادۀ خودش آن را مرتکب شده. اما می توان با طلسم تکبر مقابله کرد و من به شما یاد می دهم چطور این کار را انجام دهید. این کاراز عهدۀ هر کسی بر نمی آید . بهتر است. بهتر است تا می توانید مواظب باشید در برابر این طلسم قرار نگیرید، و فریاد زد:
- هشیاری دائم!
همه سریعاً بلند شدند.

مودی عنکبوت را که مشغول معلق زدن بود، برداشت و در تنگ انداخت. پرسید:
- کسی دیگری چیزی بلند نیست؟ یک طلسم غیر مجاز دیگر؟
هرمیون دست شرا بلند کرد، و نویل هم همین طور. باعث تعجب هری شد، چون نویل، بجز سر کلاسِ هربولوژی که از همهً درس ها بهتر بلد بود، هیچ وقت برای جواب دادن داوطلب نمی شد. نویل خودش هم از جرأت خودش متعجب شده بود.



جادوگران


Re: كلاس ماگل شناسي
پیام زده شده در: ۱۶:۱۰ پنجشنبه ۱ تیر ۱۳۸۵

چارلی ویزلی old


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۰:۰۰ دوشنبه ۷ فروردین ۱۳۸۵
آخرین ورود:
۱۱:۰۶ پنجشنبه ۲۷ تیر ۱۳۹۲
از دوستان جانی مشکل توان بریدن!
گروه:
کاربران عضو
پیام: 377
آفلاین
به نظر شما اولین ماگل چگونه به وجود جادو پی برد؟ خب من فکر می کنم در اثر سهل انگاری جادوگران قدیم ماگل ها به وجود جادو پی بردن . مثل این که اولین بار ماگل ها یک زوج جادوگر را که مشغول جارو سواری بوده اند دیدن و به وجود جادو پی بردند

یک مورد از فعالیت های اداره ی مبارزه با سو استفاده از محصولات مشنگی رو بنویسید.(کامل توضیح دهید( خب می دونین که پدرم قبلا در بخش سو استفاده از محصولات مشنگی کار می کرده البته الان شغلش عوض شده ولی... به هر حال یه روز که من کوچیک بودم با بابا رفتم مغازه ی نمی دونم بابا اسمشو بلده ... پروفسور هم تو درس هاش گفت .. آهان کامپیتر .رفتم مغازه ی کامپیوتر فروشی . بیچاره مشتریه دکمه ی روشن رو زد بعد باه مانیتور خیره موند .بعدش با یه نگاه خماری ( خدا نصیب نکنه !!) بابا رو نگاه کرد و به قصد کشت حمله کرد به بابا.!!! آخر فهمیدیم تحت تاثیر طلسم فرمان بود خلاصه چون من و بابا اون جا بودیم بخیر گذشت وگرنه صاحب مغازه و مشتری های دیگه میمردن!!

و در ضمن مقاله ای هم در مورد یکی از داستان هایی که مشنگ ها در مورد جادوگرها ساخته اند بنویسد.(حداقل 15 سطر)
خب باشه الان میگم. یکی بود .یکی نبود . یه دختری بود به اسمه دوروتی. دوروتی خیلی دختر خوبی بود و همراه با سگش توتو زندگی میکرد.
یه روز یه گردباد خیلی قوی ای اومد و خونه ی دوروتی رو همراه با خودش و سگش و وسایلشون بلند کرد و به آسمون برد.
صبح که دوروتی بیدار شد دید توی یه شهر دیگست. و یه خانمی اومده بالای سرش و یه شاخه ی درخت هم دستشه!!!
خانم گفت:من جادوگر خوش جنس هستم. من از شما ممنونم که جادوگر بدجنس شهر رو کشتید. او با شاخه ی درخت یک سبد پر از میوه و قورباغه شکلاتی و دانه های برتی بات با طعم همه چیز و کلوچه های هاگرید و شیرنی خانگی خانم ویزلی ظاهر کرد و به او گفت : راه رسیدن به جادوگر شهر زمرد از این وره . دوروتی در حالی که سبد رو میگرفت گفت: مگه تو دنیا جادوگر وجود داره؟ جادوگر خوش جنس از اون جایی که خیلی ساده بود و هنوز قوانین مراقبت های زد مشنگی وضع نشده بود همه چیز رو در مورد جادوگران و ساحره ها به دوروتی گفت. اما بعد ها به دلیل ضربه مغزی شدن دوروتی بر اثر برخورد با سنگ همه ی این چیز ها فاش نشد.خب قصه ی ما به سر رسید ققنوسه به خونش نرسید!!! پروفسور ببخشید 15 خط نشد








شما می ‌توانید مطالب را بخوانید
شما نمی توانید عنوان جدید باز کنید
شما نمی توانید به عنوان‌ها پاسخ دهید
شما نمی توانید پیام‌های خودتان را ویرایش کنید
شما نمی توانید پیام‌های خودتان را حذف کنید
شما نمی توانید نظر سنجی اضافه کنید
شما نمی توانید در نظر سنجی ها شرکت کنید
شما نمی توانید فایل‌ها را به پیام خود پیوست کنید
شما نمی توانید پیام بدون نیاز به تایید بزنید
شما نمی توانید از نوع تاپیک استفاده کنید.
شما نمی توانید از HTML در نوشته های خود استفاده کنید
شما نمی توانید امضای خود را فعال/غیر فعال کنید
شما نمی توانید صفحه pdf بسازید.
شما نمی توانید پرینت بگیرید.

[جستجوی پیشرفته]


هرگونه نسخه برداری از محتوای این سایت تنها با ذکر نام «جادوگران» مجاز است. ۱۴۰۳-۱۳۸۲
جادوگران اولین وبسایت فارسی زبان هواداران داستان های شگفت انگیز هری پاتر است. به عنوان نخستین خاستگاه ایرانی ایفای نقش مبتنی بر نمایشنامه نویسی با محوریت یک اثر داستانی در فضای مجازی، پرورش و به ارمغان آوردن آمیزه ای از هنر و ادبیات برجسته ترین دستاورد ما می باشد.