مستقیم - جدید - شکلات - دادلی - اشک - علامت شوم - اتاق - پیام امروز - مشنگ - مسخره
___________________________________________
برگی از دفتر خاطرات
دادلی به زبان نویسنده :
یه روز سرد دادلی آقا تو
اتاقشرو تخت زیر کوهی از پتو درازکشیده بود و چشای مبارکش رو به روزنامه غیر
مشنگی که به نظرش خیلی
مسخره میرسید دوخته بود .
دادلی صفحه ی
جدیدی رو ورق زد و بعد با دیدن عکس
شکلاتی خمشزه (خشمزه !) چشاش دو دو زد . آب از دهانش چلک چلک رو ورقه ی روزنامه میچکید و مطهرش میکرد و اینا !
ناگهان مردمک تیز بینش رو صاف و
مستقیم و پوست نکنده به عکسی کنار شکلات دوخت .عکس یه خوک بود که یه پیرهن پوشیده بود . روشم نوشته بود دادلی !
وقتی تازه مفهموم رو فهمید و به قول یارو گفتنی افتاد حالا (
)
اشک در چشمانش حلقه زد .بغض گلوش رو فشرد و دیگه کلی کلمه ی احساسی !
ملحفه ی تختش رو به مشت کشید و بعد وقتی دید چروک شده شدید تر گریست ! یعنی نام او اینقدر پست و فرومایه بود یا اونقدر ؟! به خودش فحش میداد که چرا به اتاق نفرین شده هری قدم گذاشته و روزنامه اش را دو دره کرده است !!!
اینم یه پایا خوشگل کلاس اولیونه ! ******************************************
آقای تایید کننده ی پست ها ! شما خیلی خوب و عالی هستید . خیلی سخاوتمندید ! ( بروبچس هندونه چنده ؟ یه وقت ضرر نکنیم ؟!
)
لطفا به خاطر یه نصفه خط معامله رو به هم نزنید ! این جانب خیلی از شما ممنون است !
دوست عزیز اگر من نصف خط اضافه ی شما رو نادیده بگیرم پست های بقیه اعضا هم رو باید خط های اضافشو نادیده بگیرم !!!
منتظر پست بعدی شما هستم !!!
تایید نشد !!! موقتا !!!