من ده سال دارم. مردم میگویند من
توهم هم دارم!
بگذارید خاطره ای برایتان تعریف کنم!...روزی من در داخل
کوپه ی قطار نشسته بودم و قطار به سمت
قلعه ی هاگوارتز حرکت میکرد. من دست کردم داخل
کیفم و
مجله ای درآوردم که عکس
استاد پروفسور کوئیرل را بر روی جلد مجله دیدم!...مجله را ورق زدم و خبری از دسته ی
اوباش هاگزمید هم خواندم که خیلی شلوغش کرده بودند!
نفس
نفس زدم و یکی از دستمال هایم را درآوردم و عرقم را خشک کردم و سپس پیش خود گفتم "مجلات زرد!"
سپس
شمعی ظاهر کردم و لبخندی به
لونا زدم که کنارم نشسته بود و مجله را آتش زدم!
ناگهان هری پاتر هم که داخل کوپه بود خشمگین شد و بلند داد زد که "داخل قطار آتش نزن خفه میشویم!"...من هم گفتم "خودت خفه میشوی!"...و سپس هری پاتر را با طلسم آواداکداورا به قتل رساندم اما خودم به روح تبدیل شدم و از آن به بعد همه به من گفتند "اسمشو نبر!"
====================================
آقا من حال کردم بیام اینجا پست بزنم!...یعنی خواستم دستم راه بیفته!...فکر میکنم اشکالی هم نداشته باشه چون قبلاً یادمه گفته شده بود که میشه اینجا بقیه هم پست بزنن!...یعنی کلا در چارچوب قوانینه!
[url=http://godfathers2.persiangig.com/hammers/Pro