- هی هی هی آبر
- ها بابا!
- ببین ببین سوالای درس ایوانه!!!
- برو بابا تا جایی که یادمه پارسال یه جیب توی جورابش دوخته بود سوالارو گذاشته بود تو اون
- خوب مشنگ منم جورابشو پیدا کردم دیگه
آبر : مــــــــــــــــــــــــــع!!
جسم سیاه رنگ کریه المنظری در دست مورگانا بود.
از گوشه ی پایین آن مایع قهوه ای رنگی میچکید.
آبر : اوه مای بز!!! یعنی میشه؟
با این تکلیف بیخودیم که داده خیلی عالی شد
مورگانا : من تحملشو ندارم بیا تو بازش کن آبر جون بزت نگو نه!!
آبر : ای بوق موری چرا قسم میدی آخه. اوکی بده بیا بینیم
مورگانا : من میگم ازین دستکشا بپوش ممکنه چیزای خطر ناکی توش باشه ها
آبر : نه بابا ایوان و چه به این کارا بده بیا
به محض برخورد دست آبرفورث با جوراب مورگانا تبدیل به سوسک شد.
آبر : مــــــــــــــــــــــــــــع
یــــــــــــــــــیـهو ایوان روزیه ظاهر شد.
ایوان : به به به آبر جونیور دزدیم میکنی؟
آبر : من نوکرتم ولی ویژدانا بگو چرا من دست زدم به جورابت اما مورگانا سوسک شد؟؟؟!!!!
ایوان : :devil: خوب دیگه این دلایله بی ناموسانه داره :devil:
آبر : ای ای ای ای ای موذیگر!!! ویژدانا اینم تکلیف بود توی کلاست دادی آخه؟
ایوان : تو نمیخواد به من انتقاد کنی برو سر کلاس پستتو بزن بچه!!
آبر : ایــــــــــــــــش چندش خوب بابا بیا اینم تکلیف. حالا اگه خواستی بی ربطش کنی یه دوئلم خودت بزن تنگش!!!
seems it never ends... the magic of the wizards :)