براي اينكه بدونين وكالت تو خون منه، از شما ميخوام كه بياين تو اين قدح انديشه و قسمتهايي از خاطرات خانوادگي ما كه جدم وكيل مدافع بود، رو ببينين.
حاجي داركي و شيمت و گيرز و گيلدروي و بلا وارد قدح ميشن
صحنههايي از دادگاه مربوط به 700 سال پيش:
جد من : آقاي قاضي موكل من بيگناهه. من اينو به شما اثبات ميكنم
دادستان : 400 نفر شاهد اونجا بودن و ميگن كه موكل شما اون 4 نفر رو كشته!
(بعد از 3 ساعت)
قاضي: اعلام وقت استراحت ميكنم (صداي چكش روي ميز)
جد من: ببين ميخوام يه كاري بكنم ولي خرج داره!!
موكل: چقدر؟
پدربزرگم: فقط 10000 گاليون.
موكل: حاضرم
پدربزرگم : اينجا رو امضا كن
(دادگاه)
دادستان: وقت تصميمگيريه جناب قاضي. همينطوري كه شما هم شنيدين هر چهل نفر اين مرد رو شناسايي كرده ان. چوبدستياش هم با جادوي وارونه نشون داد كه اين مرد اونا رو كشته. من حرف ديگهاي ندارم و منتظر رآي شما هستم.
پدربزرگم: اين مرد اونا رو نكشته! من كشتم!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!
ايني كه مشاهده كردين قسمتهايي از دادگاه بود كه البته به دليل اينكه اين صحنه رو زياد نگاه كردن خش افتاده بود.
همينطور كه ديدين خونوادهي ما به شعاري كه حاجي در متن اول تاسيس دفتر
شما حتما بیگناه هستین! مهم نیست چه کاری انجام داده اید ما خلاف آن را ثابت می کنیم!!! دادن بسيار پايبند هستيم.