هری پاتر نخستین مرجع فارسی زبان هواداران هری پاتر

هری پاتر نسخه موبایل


در حال دیدن این عنوان:   1 کاربر مهمان





Re: منکرات جادو!
پیام زده شده در: ۲۳:۵۸ دوشنبه ۹ شهریور ۱۳۸۳

دارک لرد


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۲۲:۵۱ سه شنبه ۱۶ دی ۱۳۸۲
آخرین ورود:
۱:۳۷ دوشنبه ۱۱ اردیبهشت ۱۳۹۱
از پیش دافای ارزشی
گروه:
کاربران عضو
پیام: 821
آفلاین
بازگشت دامبل یا فلور؟ این چیزی است که در قسمت بعد خواهیم دید(آهنگ فوتبالیست ها)
=================================
برادر شماره 453463456 بیا اینجا
برادر: بله حاجی
من: برو یه سر شهر مذهبی قزوین ببین مرلین اگه هنوز زندس به برادرا بگو بیشتر نیرو بفرستن و مدت برنامه رو بیشتر کنن
برادر: چشم حاجی! Sir Yes Sir!
من: برادر؟
برادر: Brother Reporting (با لهجه روسی)
من: کمتر رد آلرت 2 بازی کن! برو دیگه .... (موبایل) دینگ دونگ دانگ دینگ .... الو شیکم جان سلام چطوری؟ ها؟ آره اوضاع خوبه نوشابه ای ها همه جان هستن... آره... نه ... جون جاسم؟؟؟؟ کجا؟؟؟ اومدم! برادرا وسایل رو جمع کنین میریم قزوین مورد منکراتی پیش اومده!


!ASLAMIOUS Baby!


Re: دفتر وکالت - ثبت اسناد - ازدواج و طلاق - دادگاه صحرایی و غیره! حاجی دارکی و همکاران...
پیام زده شده در: ۱۶:۰۵ دوشنبه ۹ شهریور ۱۳۸۳

دين توماس


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۵:۰۹ چهارشنبه ۱۰ تیر ۱۳۸۳
آخرین ورود:
۹:۵۲ چهارشنبه ۱۳ دی ۱۳۸۵
گروه:
کاربران عضو
پیام: 46
آفلاین
يعنی اگه الان من يکی رو کشته باشم مجازاتم چيه؟
( هر چيزی به غير از مکنر که سرمو بزنه و آزکابان)


az ghalbe jangalhaye tarik amadeam baraye komak be harry potter!


Re: تقاضاي كار!
پیام زده شده در: ۱۵:۳۷ دوشنبه ۹ شهریور ۱۳۸۳

مادام ماکسیمold


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۲۱:۱۲ یکشنبه ۲۸ تیر ۱۳۸۳
آخرین ورود:
۱۷:۲۴ چهارشنبه ۵ مرداد ۱۳۸۴
از مدرسه بوباتون
گروه:
کاربران عضو
پیام: 25
آفلاین
سلام جناب داركي.من از اين هاگريد شكايت دارم
اولش به من ميگه غول بي شاخ ودم حالا كه ديده سدريك به اون زيبايي و جذابي به من علاقه مند شده فهميده كه اون غولي كه ميگفت خودشه.اقا من طلاق ميخوام


به امید شکفته شدن جادوی درونمان


Re: منکرات جادو!
پیام زده شده در: ۱۵:۱۵ یکشنبه ۸ شهریور ۱۳۸۳

فنریر گری بکold


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۲۱:۵۰ یکشنبه ۱۰ اسفند ۱۳۸۲
آخرین ورود:
۱۵:۲۳ دوشنبه ۱۱ آبان ۱۳۸۸
از شب تاريك
گروه:
کاربران عضو
پیام: 351
آفلاین
سیریوس با عینک دودی و یدونه هندس فیری که به بی سیمه موتورولاش وصله میاد تو
_is it y boy &grils tnafos masnooyi KIll they
حاجی: سلام بر فشار نوشابه ای.این پی جامعه چیه پوشیدی؟
_لباس شخصیمه
_احسنتم
_حاجی نمیدونی که تنفس مصنوعی چه بیدادی میکنه فعلا 20 تاشونه به درک واصل کردیم
_تکبیر
مرگ بر فرند شیپ
درود بر سید دارکی
ای دارکی قهرمان انشبه قزوین بمان :bigkiss:


وقتي به دنيا مي آيم:سياهم
وقتي بزرگ مي شوم:سياهم
وقتي مريض مي شوم:سياهم
ولي تو
وقتي به دنيا مي آيي:صورتي هستي
وقتي بزرگ مي شوي:سفيد
وقتي مري


Re: تقاضاي كار!
پیام زده شده در: ۵:۰۴ شنبه ۷ شهریور ۱۳۸۳

کالین کریوی


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱:۳۵ چهارشنبه ۴ شهریور ۱۳۸۳
آخرین ورود:
۱۱:۰۵ چهارشنبه ۴ اردیبهشت ۱۳۸۷
از لندن-یه عکاسی موگلی نزدیک کوچه دیاگون
گروه:
کاربران عضو
پیام: 704
آفلاین
دارکی جون من دو هزار شونصدتا عکس دارم که نشون می ده شما به عنوان ماموره منکرات بی جامه پارتیها رو به هم زدی اگه 2000 گالیون بدی عکسا رو بهت میدم یا اگه به من اینجا کار بدی چون در آمدش خوبه
وگرنه میدم به هری به عنوان مدرک نسخه وکالت خونتو بپیچه


هوووم امضاي آفتابه اي بسته!
[b][color=996600]
بينز نامه
بيا يا هم به ريش هم بخنديم...در سايتو واسه خنده ببنديم
بيا تا ريش ها ب


Re: تقاضاي كار!
پیام زده شده در: ۴:۴۲ شنبه ۷ شهریور ۱۳۸۳

ریونکلاو

راجر دیویس


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۲۱:۱۳ سه شنبه ۱۷ آبان ۱۳۸۴
آخرین ورود:
۲۱:۱۲:۲۵ یکشنبه ۱۹ فروردین ۱۴۰۳
گروه:
ایفای نقش
کاربران عضو
ریونکلاو
پیام: 1220
آفلاین
براي اين‌كه بدونين وكالت تو خون منه، از شما مي‌خوام كه بياين تو اين قدح انديشه و قسمت‌هايي از خاطرات خانوادگي ما كه جدم وكيل مدافع بود، رو ببينين.

حاجي داركي و شيمت و گيرز و گيلدروي و بلا وارد قدح مي‌شن
صحنه‌هايي از دادگاه مربوط به 700 سال پيش:
جد من : آقاي قاضي موكل من بيگناهه. من اينو به شما اثبات مي‌كنم
دادستان : 400 نفر شاهد اونجا بودن و مي‌گن كه موكل شما اون 4 نفر رو كشته!
(بعد از 3 ساعت)
قاضي: اعلام وقت استراحت مي‌كنم (صداي چكش روي ميز)
جد من: ببين مي‌خوام يه كاري بكنم ولي خرج داره!!
موكل: چقدر؟
پدربزرگم: فقط 10000 گاليون.
موكل: حاضرم
پدربزرگم : اين‌جا رو امضا كن
(دادگاه)
دادستان: وقت تصميم‌گيريه جناب قاضي. همين‌طوري كه شما هم شنيدين هر چهل نفر اين مرد رو شناسايي كرده ان. چوبدستي‌اش هم با جادوي وارونه نشون داد كه اين مرد اونا رو كشته. من حرف ديگه‌اي ندارم و منتظر رآي شما هستم.
پدربزرگم: اين مرد اونا رو نكشته! من كشتم!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!

ايني كه مشاهده كردين قسمت‌هايي از دادگاه بود كه البته به دليل اين‌كه اين صحنه رو زياد نگاه كردن خش افتاده بود.
همين‌طور كه ديدين خونواده‌ي ما به شعاري كه حاجي در متن اول تاسيس دفتر شما حتما بیگناه هستین! مهم نیست چه کاری انجام داده اید ما خلاف آن را ثابت می کنیم!!! دادن بسيار پايبند هستيم.



!


Re: منکرات جادو!
پیام زده شده در: ۱۵:۱۲ جمعه ۶ شهریور ۱۳۸۳

گیلدروی لاکهارتold


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۷:۵۸ چهارشنبه ۱۵ بهمن ۱۳۸۲
آخرین ورود:
۱۴:۰۶ شنبه ۱۴ اردیبهشت ۱۳۸۷
گروه:
کاربران عضو
پیام: 594
آفلاین
گیلدروی که خیلی خوش تیپه از سوراخ منکرات میاد تو، میبینه مرلینو با یه دختره گرفتن! حاجی هم با شیشه نوشابه وایساده بالا سرشون...
دختره: حاجی... به خدا من بی تقصیرم! مرلین اخفالم کرد!
مرلین: إ... چرا خالی میبندی؟ من تو رو اخفال کردم یا تو منو اخفال کردی؟
دختره: تو... تو... تو! یادت نیست اون روزو؟ (یه ابر بالای سر دختره ظاهر میشه)
نقل قول:

یه روز که داشتم از سر کار برمیگشتم، ناگهان احساس کردم که ادرار دارم! جارومو پارک کردم کنار جوب اومدم برم دستشویی که دیدم یه مرده سفید با ریش که توی دستشم یه آفتابه قرمز بود از دستشویی اومد بیرون!
مردی سفید با ریش:
من: آقا خجالت نمیکشی؟ خودت مگه ناموس نداری؟
ولی مرلین که خیلی قات زد بود منو گرفت و به زور :bigkiss:! همین که اومدم خودمو ازش جدا کنم برادران نوشابه ای اومدن ما رو گرفتن!

مرلین: إ... باز تو خالی بستی؟ اصلا جریان این نبود که حاجی... جریان از این قراره( یه ابر هم بالای سر مرلین ظاهر میشه )
نقل قول:

یه روز که طبق معمول داشتم از دستشویی میومدم بیرون، دیدم یه خانومی داره بهم نیگاه های بی ناموسی میکنه!
من: خانوم... برای چی اینجوری نیگاه میکنی؟ خجالت نمیکشی؟
خانومه: وای... آخه خیلی نازی عزیزم! ریشتو بخورم!
من: ای خواهر... شما برو توبه کن... خدا حتما میپذیره!
ولی خانومه که خفن قات زده بود و منو به زور گرفت و :bigkiss: و من تا اومدم خودمو جدا کنم برادران نوشابه ای رسیدن و ما رو گرفتن!

گیلدی: محبووووووووووب! یه چی میگی یه چی گفته باشیا... آخه کدوم دختری میاد بهت به زور تنفس مصنوعی بده؟
همه:
دختره: وای گیلدی... دمت گرم! :bigkiss:
حاجی: خوب پس مجازات موارد اول و دوم فرندشیپ برات در نظر گرفته میشه مرلین جان... یعنی پوشیدن پیژامه با عبارت: من قول میدم دیگه با کسی صمیمی نشم و گشتن توی خیابان به مدت سی روز
گوش دادن به رادیو محفل به روایت فتح و زنگ زدن به برنامه پرتوی دین هر دفعه با یک اسم هر شب و یک ماه زندگی در شهر مقدس قزوین!



Re: منکرات جادو!
پیام زده شده در: ۱:۴۲ جمعه ۶ شهریور ۱۳۸۳

مازامولا


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۰:۴۱ سه شنبه ۳ شهریور ۱۳۸۳
آخرین ورود:
۲۳:۰۲ جمعه ۱ آبان ۱۳۸۸
از موزمالستان
گروه:
کاربران عضو
پیام: 120
آفلاین
گیلدروی جان خجالت نداره که!! فوقش میگن ناخونتو بگیر!!!!
ولی شایعه پراکنی نکن!!منم که عدم بیماریمو اعلام کردم(آسم /بمب شیمیایی)


آداس این جا وطن من است!


Re: منکرات جادو!
پیام زده شده در: ۱۶:۵۱ پنجشنبه ۵ شهریور ۱۳۸۳

گیلدروی لاکهارتold


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۷:۵۸ چهارشنبه ۱۵ بهمن ۱۳۸۲
آخرین ورود:
۱۴:۰۶ شنبه ۱۴ اردیبهشت ۱۳۸۷
گروه:
کاربران عضو
پیام: 594
آفلاین
نقل قول:

mazamo0ola نوشت:
برخورد سر ناخن آقای گیلدروی به یک میلی متر موی مازامولا!

تکذیب میکنم!
فقط یه بار بهم گیر داده بود میگفت تنفس مصنوعی بده... منم روشو زمین ننداختم! :bigkiss:



Re: منکرات جادو!
پیام زده شده در: ۰:۲۱ پنجشنبه ۵ شهریور ۱۳۸۳

مازامولا


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۰:۴۱ سه شنبه ۳ شهریور ۱۳۸۳
آخرین ورود:
۲۳:۰۲ جمعه ۱ آبان ۱۳۸۸
از موزمالستان
گروه:
کاربران عضو
پیام: 120
آفلاین
ا
پس به نحوی این جا آیت اللاه حسنی جادوگرا رو داریم
خوبه پس شما به ما جواب میدین مسائلمون رو!از قبیل برخورد سر ناخن آقای گیلدروی به یک میلی متر موی مازامولا!
امید وارم قبول حق باشه حاج اقا سر دوئل هاتون ما رو هم دعا کنین


آداس این جا وطن من است!







شما می ‌توانید مطالب را بخوانید
شما نمی توانید عنوان جدید باز کنید
شما نمی توانید به عنوان‌ها پاسخ دهید
شما نمی توانید پیام‌های خودتان را ویرایش کنید
شما نمی توانید پیام‌های خودتان را حذف کنید
شما نمی توانید نظر سنجی اضافه کنید
شما نمی توانید در نظر سنجی ها شرکت کنید
شما نمی توانید فایل‌ها را به پیام خود پیوست کنید
شما نمی توانید پیام بدون نیاز به تایید بزنید
شما نمی توانید از نوع تاپیک استفاده کنید.
شما نمی توانید از HTML در نوشته های خود استفاده کنید
شما نمی توانید امضای خود را فعال/غیر فعال کنید
شما نمی توانید صفحه pdf بسازید.
شما نمی توانید پرینت بگیرید.

[جستجوی پیشرفته]


هرگونه نسخه برداری از محتوای این سایت تنها با ذکر نام «جادوگران» مجاز است. ۱۴۰۳-۱۳۸۲
جادوگران اولین وبسایت فارسی زبان هواداران داستان های شگفت انگیز هری پاتر است. به عنوان نخستین خاستگاه ایرانی ایفای نقش مبتنی بر نمایشنامه نویسی با محوریت یک اثر داستانی در فضای مجازی، پرورش و به ارمغان آوردن آمیزه ای از هنر و ادبیات برجسته ترین دستاورد ما می باشد.